۱۳۸۹ بهمن ۱۴, پنجشنبه

شبکه اجتماعی: ضد تراست

شبکه اجتماعی: ضد تراست

حمید خانی‌پور

شبکه اجتماعی ، جدید ترین فیلم یکی از کارگردانان مورد علاقه ام دیوید فینچر ، ساخته و پرداخته و افراشته شد و دیدیم و جو و اتمسفر نویسندگی سراغمان آمد تا موتور نظریه پردازیمان روشن شود تا بنویسیم و بررسی کنیم آنچه را که دیدیم .

شبکه اجتماعی داستان چگونگی تشکیل فیس بوک است . بنده اهل فیس بوک نیستم . دلیل اینکه می نویسم این است که با داستان ارتباط برقرار کرده ام و سازندگان گفته اند که فیلم را برای همه مخاطبان ساخته اند و دیدار از فیلم به شرط چاقو و با معیار فیس بوکی بودن نمی باشد . در ضمن عضویت در این دنیای مجازی افتخاری نیست . چه بسا در عضویتمان در دنیای حقیقی انسانیت هنوز در مانده ایم .
مارک زوکربرگ بنیانگذار این شبکه اجتماعی جوانترین میلیاردر جهان است . 5 ساله به ثروت های هنگفت فراوانی رسیده است . شش سال پیش کسی تحویلش نمی گرفته ولی حالا اوست که کسی را تحویل نمی گیرد .
طبق روایت این فیلم بسیار خوش ساخت ، مارک با دوست مونثش کرکری می خواند و از جانب او سرکوفت های جانانه نوش جان می کند و تصمیم می گیرد از توانایی هایش استفاده کند و به جای یک دوست ، میلیون ها دوست پیدا کند . ابتدا در دانشگاه سایتکی می سازد و عکس دانشجویان را در آن می گذارد تا دیگران به برترین ها رای بدهند (با معیار ظاهر) به دلیل هک کردن سرور اصلی دانشگاه مورد مواخذه کمیته انضباطی دانشگاه قرار می گیرد . بعد به سیم آخر زده و با استفاده از محور اصلی ایده دو دانشجوی دیگر فیس بوک را طراحی می کند و به صورت غیر قابل باوری اعضای آن افزایش می یابد و تا الان به 500 میلیون نفر رسیده است . بار دیگر به خاطر محکومیت به دزدی ایده بازخواست می شود و در تعریف دفاعیات مارک است که به صورت تصویری به سراغ داستان فیلم و چگونگی رخداد ها می رویم .
فیس بوک را کشور مجازی می دانند و از یک دیدگاه سخن قابل تاملی است . افرادی که در این کشور مجازی عضویت دارند تابع فرهنگ و اخلاق خاص این شبکه اجتماعی اند . ارتباط گیری و امرار معاششان تابع اسلوب طراحی شده است . لایه دیگر فیلم بررسی شخصیت مارک است . کسی که نخبه است و در رابطه با دوستی های دنیای واقعی عاجز است . منزوی و خجالتی است . گوشت تلخ به تمام معناست . ولی در عالم مجاز امپراتوری دست نیافتنی است و توانسته مدیریت افکار عمومی خیل عظیمی از انسانهای کره زمین را تحت سیطره خود قرار دهد . بازی جسی آیزنبرگ در این نقش واقعا عالی است . دقیقا حالات یک نابغه گیج و حواس پرت الکلی و صورت سنگی منزوی را ایفا کرده است . اکثر نوابغ در جاه طلبی و کنجکاوی مشترکند . اکثرا در ابتدای امر مجرم محسوب می شوند و یا خرابکاری می کنند و مارک هم از این جنس است . یاد خاطرات مایکل بی افتادم ( کارگردان فیلم های پر انفجاری چون پرل هاربر و صخره و پسران بد ) که می گفت در اولین فیلم کوتاه و خانگی ام صحنه انفجاری طراحی کردم که موجب شد خانه مان آتش بگیرد و حالا دیوانه وار ترین اکشن ها را می سازد و ابایی از تجربیات نوین تر و بزرگتر ندارد .
ساختار فیلم متنوع و جذاب و مدرن است . از فلاش بک برای بیان پیامش بهره جسته است . اگر این کار صورت نمی گرفت یک چیزی می شد حول و حوش فیلمهای زندگی نامه ای معمولی که سر راست از مقطعی آغاز و در مقطعی پایان می یافت .
تقریبا تمام آثار دیوید فینچر را دیده ام . ( بیگانه – هفت – بازی – باشگاه مشت زنی – اتاق امن – زودیاک – مورد عجیب بنجامین باتن) برخلاف برخی از منتقدین و خود دیوید فینچر بهترین فیلمش را اتاق امن می دانم . فیلمی سرشار از تنش و هیجان یکجایی با فرم و محتوای عجین شده و تصویری و استفاده کرده از تکنولوژی های روز با opening و endig کاملا سینمایی .
عادت داشتیم که حرکات محیر العقول دوربین را در آثار این کارگردان ببینیم . ورود به سطل آشغال و لوله آب و سوراخ کلید و عبور از نرده و شیار کاشی آشپزخانه ولی در این فیلم خبری از این جنگولک بازی ها نیست . البته دو صحنه هست که نامحسوس شمرده می شود و اثبات می کند که دیوید فینچر عاشق این بند وبساط است و در فیلمی به غایت کلاسیک و دوربین ثابت باز دست از سر علایقش بر نمی دارد . در صحنه دیسکو و مذاکرات مارک با شان پارکر ( معلوم نیست چرا مذاکرات در این شلوغی رخ می دهد ) دوربین از طبقه اول به بالکن نقل مکان می کند و از میان نرده عبور می کند . در صحنه ای دیگر شیشه ایستکی به سمت دوربین پرتاب می شود و می شکند و در نمای دیگر مشخص می شود دوربین جای دیوار بوده است .
مضمون دیگری که فیلم دنبال می کند پیرامون ایده دزدی مارک است . هنوز هم عده ای ثروت باد آورده اش را از خود مارک نمی دانند و دلیلشان این است که اگر دو دانشجوی نزدیکش ایده به او نمی دادند او به این نقطه نمیرسید . البته باید ایرانی ها صدای خودشان را به گوش اجانب برسانند که زیاد خودتان را آتشین نکنید . ایده دزدی در ایران مسئله ای حل شده است و نه دادگاهی تشکیل می شود و نه فیلمی بر مبنایش ساخته می شود . جنجالی ترین دادگاه ایده دزدی ما تا الان دادگاه فیلمنامه یوسف پیامبر بوده که نویسنده اصلی اش خداوند بوده و دعوایش را سلحشور و یکی دیگر انجام داده اند و خروجی اش جریمه ای معادل 4 هزار تومان پول بوده است . بهترین فیلمی که بنده پیرامون ایده دزدی از خود هالیوود دیده ام فیلمی است به نام ضد اعتماد ( anty trust ) ساخته پیتر هوییت و بازی تیم رابینز . در این فیلم تیم رابینز گری وینستون نام دارد و دقیقا مانند بیل گیتس گریم شده و مثل او شرکت نرم افزاری دارد که جدیدترین محصولات نرم افزاری را برای جهان تولید می کند . فیلم صراحتا منظورش مایکرو سافت است ولی به دلایلی نام ها قلب شده اند . در این فیلم می بینیم که گری که در بدو تاسیس این شرکت نابغه ای بوده است و بانی اصلی آن است هم اکنون به ته خط خلاقیت رسیده است ولی چون سرمایه هنگفتی در دست دارد و سالیان زیادی در عرصه خود مقام اول را داشته سعی دارد این مقام اولی را حفظ کند . مانند آمریکا و همه شرکتهای آمریکایی وی با خرید مغزها و تبلیغات و ... همه چیز را در انحصار خود دارد و اجازه نمی دهد رقیبی در رویارویش قرار بگیرد . تنها کاری که گری انجام می دهد این است که به مخاطب محصولاتش وعده بدهد و حالا وعده طراحی برنامه ای فوق پیشرفته و کامل به نام سیناپس را می دهد . جالب اینکه یک قدم هم در طراحی برنامه بر نداشته است . وی امیدوار است که با این تبلیغات نابغه های جهان را برای کمک جمع آوری کند و همین طور هم می شود . همه کسانی که مدینه سعادت خود را این شرکت می دانند استقلال خود را رها کرده و زیر نظر این شرکت کار می کنند و جالب اینکه شرکت از خلاقیت و طرح همین افراد استفاده می کند و چند سال بعد مثلا به وعده خود عمل می کند .
به مرور قدرت طلبی و غرور وجود بانی شرکت را فرا می گیرد و از او موجودی خطرناک می سازد و چشم دیدن استقلال هیچ کس را ندارد و تبدیل به بزرگترین ایده دزد دنیا می شود . ( ممکن است مارک زوکر برگ به این روز دچار شود )
از لحاظ داستانی شباهت شبکه اجتماعی به این فیلم بیشترین است و از لحاظ مفهومی بر خلاف اظهار نظر منتقدین ویکیپدیایی ، فیلم شبکه اجتماعی شباهت آنچنانی به همشری کین اورسن ولز ندارد . اقدامات مارک شبیه فارست گامپ است . خلق پدیده های بزرگ به واسطه اقدامات کوچک . با این تفاوت که فارست گامپ نابغه عقب افتاده بود و مارک نابغه جلو افتاده است . به نظر من به هیچ وجه نمی توان 5 ساله پیشرفتهای آنچنانی داشت . شرکت در حال توسعه مارک زوکر برگ بدون پشتوانه و گذرا است . امکان ندارد پابرجا بماند .
نکات طنزی که از این فیلم می توانم بگویم دو سکانس است . یکی سکانسی که در وسط مراسم پارتی شبانه چت بازان پلیس وارد حریم خصوصی افراد می شود و برو بچز تمام خوردنی ها و کشیدنی ها را جمع می کنند و با ترس و لرز توضیحات دروغین می دهند . یاد این مسئله افتادم که خلاف خلافه و هیچ کجای دنیا آزادی جاهلانه معنا ندارد و قابل توجه پارتی بازان داخلی بگویم که فکر نکنید ایران بگیر بگیره و جوانان دنیا گیری تو کارشون نیست .
دوم صحنه ای است که مارک برای استخدام کارمندهای ابتدایی خود رقابتی اینترنتی بین 4 نفر برگزار می کند . تعداد متقاضی عضویت در فیس بوک در حال افزایش است و ترافیک ایجاد کرده است . هر کس سرعت پاسخگویی بالایی داشته باشد و تراکم ترافیک را کمتر کند استخدام می شود . رقابت 4 نفر و تشویق هواداران افراد شبیه مسابقات مشت زنی زیر زمینی در آمده است . اگر بخواهیم خیلی ایرانی به این صحنه بنگریم جنگ خروس فیلمهای کیمایی در ذهن تداعی می شود .
با دیدن فیلم شبکه اجتماعی در آینده نگری خود تجدید نظر کردم . این همه فیلم ساخته شد و نوید سفر به کرات دیگر و ساختن ابر ابزار های بشری دادند ولی حالا متوجه شدیم که علم بدون دین غرب ، به پیشرفتهای مجازی منتهی می شود و خواهد شد . اگر اقدامی اساسی از جانب حقیقت جویان انجام نپذیرد بشریت در اسارات فیس بوک ها قرار خواهد گرفت و رابطه واقعی انسانها از بین خواهد رفت . افزایش جمعیت فیس بوک خوشحال کننده نیست و اتفاقا نگران کننده است . فیس بوکی نیستیم ولی خبر داریم که در مقاطعی اطلاعات محرمانه کاربران بیشماری عیان شده بود و این شفافیت پرده درانه حجب و حیا و امنیت را از جهان دور خواهد کرد . ارتباط های مجازی در بهترین حالت به گرد پای ارتباط های رودر رو نمی رسد و از بین رفتن مفاهیمی همچون عشق و عاطفه و دوستی و نزدیکی نفس به نفس آدمها آینده تاریک و ماشینی وعده داده شده شیطان را رقم خواهد زد .
سخن آخر :
شبکه اجتماعی فیلمی تبلیغی برای پدیده مدرنی همچون فیس بوک است . دیوید فینچر سابقه تیزر سازی دارد و استادانه تبلیغ کردن را مهارت دارد . جایزه های اختصاص یافته گذشته و احتمالا اسکار در راستای جا انداختن این پدیده جهانشمول غربی است . در راستای تشکیل حکومت جهانی مجازی و هدایت انسانها در برابر حکومت جهانی ایدئولوژی های ادیان دیگر مخصوصا حکومت جهانی اسلام .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.