آنچه امروز ما به نام سرزمینهای عربی می شناسیم تمامی هویتشان را از اسلام می گیرند و گویی این دو نام عربی و اسلامی با هم عجین شده و از هم تفکیک ناپذیرند و مانند این است که پیش از اسلام اینچنین سرزمینی اصلا وجود نداشته است. اما به راستی این سرزمین پیش از اسلام چه بوده و چه تمدنهایی را در خود جای داده بوده است.
اطلاق نام عربی به این سرزمین
سرزمینهای عربی که در واقع همان شبه جزیره عربستان می باشد از شمال به خلیج فارس و امپراطوری ایران متصل بوده، از غرب و جنوب غربی با دریای عربی و اقیانوس هند و تمدنهای هند و چین مرتبط می شده، از غرب به دریای سرخ و مصر و حبشه و از شمال غربی نیز با دریای مدیترانه و امپراطوری روم در ارتباط بوده است.
بی شک اولین چیزی که در این موقعیت جغرافیایی به چشم می آید راه مواصلاتی مناسبی بوده که پیش از اسلام این منطقه را به لحاظ تجاری در جایگاه خوبی قرار می داده است.
یافته های زمین شناسی نشان می دهند که این سرزمین ۶ تا ۸ میلیون سال قبل منطقه ای به غایت سرسبز و خرم بوده است. پیدا شدن دندان یک ماموت به طول ۵/۲ متر در ابوظبی و فسیلهای یافت شده از اسبهای دریایی، لاک پشت های غول آسا و سوسمارهای عظیم الجثه گواهی بر این موضوع هستند که این سرزمین در زمانهای بسیار دور محل گذر رودهای پر آب و قرار گیری سرزمینهای خوش آب و هوا بوده است. اما به تدریج و با تغییرات اقلیمی آب و هوای این منطقه گرم و خشک و سوزان شده به گونه ای که جز نواحی اندکی در شمال و جنوب سایر مناطق کاملا برای زندگی نامناسب گردید. محصولات این شبه جزیره که پیش از اسلام معروفیتی جهانی داشت شامل فلوس، کندر، مر و دارچین بوده که به عنوان ادویه های معطر به سراسر جهان صادر می شده است.
اما اطلاق نام عربی به این سرزمین به آنجایی باز می گردد که زبان اکثریت قاطبه مردمان ساکنین این منطقه عربی بوده است. البته تاریخ نشان می دهد که در گذشته های دور زبان عربی زبان غالب این منطقه نبوده است بلکه تنها گروه هایی از مردم در منطقه شمال غربی عربستان کنونی که در آن زمان تحت حاکمیت پادشاهی نبتیون بوده است به این زبان که به آن عربی کهن می گفته اند صحبت می کرده اند که شکل گیری اولیه این زبان عربی کهن نیز به هزاره اول قبل از میلاد باز می گردد که به تدریج در مناطق مختلف عربستان رایج گردیده است.
خود واژه عرب و ریشه آن عبر (abar) در زبان سامی باستانی به معنای کوچگردی بوده است در زبان عبری نیز واژه arev به معنای صحرا می باشد. و واژه های عرب و عبری از آن گرفته شده است. همچنین در زبان پارسی به مردم این مناطق تازی نیز گفته می شده که اشاره ای به یکی از تیره های عرب این منطقه به نام طی داشته است و در پارسی میانه به این افراد طی زی گفته می شده که به تدریج به تازی بدل گشته است و به معنای وابسته به مردم طی می باشد که بعدها برای نامگذاری همه مردم عرب به کار رفته است. دلیل دیگری که مورخین برای لغت تازی می آورند به دلیل یورش و تاخت و تازهای مکرری است که به مرزهای ایران می کرده اند که البته مهمترین این تاخت و تازها در زمان شاپور دوم صورت می گیرد که البته به شدت از سوی او سرکوب می شود و او دستور به سوراخ کردن کتف تمامی اعراب اسیر و بستن آنها به همدیگر از طریق ریسمانی می دهد و به همین دلیل اعراب به این پادشاه ایرانی نام ذو الاکتاف یا صاحب کتفها می دهند. و به دلیل این یورشهای مکرر امپراطوری های ایران و روم در مناطق مرزی خود به مردم عرب گروه هایی از خود ساکنین محلی را به عنوان مرزبان می گماشته اند.
نام عرب به صورت نوشتاری اول بار در سنگ نوشته ای آشوری در سال ۸۵۳ قبل از میلاد دیده شده که در آن کتیبه شلمانسر سوم در ضمن نام بردن از مردمانی که او در نبرد کرکر شکست داده است از پادشاهی عربی به نام گیندیبو از ماتو اربای (سرزمین عرب) نام می برد. در سنگ نوشته ای هخامنشی نیز از مردمان سرزمین arabaya به عنوان یکی از ملتهای پیرو شاهنشاهی هخامنشی نام برده می شود.
این منطقه در دوران باستان احتمالا محل اولیه زندگی سامیها بوده که از چهارهزار سال قبل از میلاد به بین النهرین و فلسطین نیز مهاجرت نمودند و بعدها تمدنهایی مانند آشوریها، بابلیها، کنعانیها و آموریها را در خارج از شبه جزیره ایجاد کردند.
شبه جزیره عربی را به لحاظ تمدنهایی که در طول تاریخ در خود جای داده و پرورانده است می توان به سه بخش اصلی تقسیم نمود.
بخش جنوبی که مشتمل بر یمن امروزی و جنوب عربستان می باشد که مردم این مناطق در ابتدا به فعالیتهای کشاورزی و تجارت مشغول بوده اند و ساختار زندگیشان شهرنشینی و پیشرفته بوده است و به لحاظ آب و هوایی منطقه خوبی محسوب می شده است.
بخش دیگر قسمت شمالی عربستان می باشد که مشتمل بر سوریه، اردن، فلسطین، اسراییل امروزی و شمال عربستان بوده که علاوه بر کشاورزی و تجارت به دامپروری نیز مشغول بوده اند. آنها نیز شهرنشین بوده و ساختار زندگی پیشرفته ای داشته اند.
بخش سوم قسمت مرکزی عربستان امروزی می باشد که مناطقی خشک، با مردمی بادیه نشین بوده که بخش اعظم شبه جزیره را شامل می شده است. عمده فعالیت اقوام صحراگرد و بدوی این منطقه شبانی بوده است و نسبت به مناطق شمالی و جنوبی عقب مانده تر بوده اند و به همین دلیل رسوم و مناسبات ماقبل تاریخ خود را حفظ کرده و با خود حمل می کرده اند. بعدها با افول قدرتهای شمالی و جنوبی مردم این مناطق که با ظهور اسلام دوران پیشرفت خود را آغاز می کنند تمامی مناطق شمالی و جنوبی را تحت سیطره خود در می آورند.
پادشاهی سباییان در جنوب
جنوب شبه جزیره عربی یا همان یمن امروزی منطقه ای خوش آب و هوا و مساعد بوده و به آن یمن السعید می گفتند.
آغاز تمدن در منطقه جنوبی شبه جزیره عربستان به ۲۰۰۰ سال قبل از میلاد باز می گردد. آغاز این تمدن هم زمان با تمدنهای بین النهرین و مصر می باشد. اولین پادشاهی که در این بخش تشکیل شد اتحادی از قبایل تحت رهبری قبیله کنده (kinda) بود که عمر درازی را بر نتافت و توسط مهاجمان حبشی وارد شده از افریقا از بین رفتند. سپس نوبت به پادشاهی سباییان رسید که عمده ترین تمدن بخش جنوبی را تشکیل دادند. آنها طی یکسری جنگهای خونین ۵۰ ساله با شهرهای همسایه من جمله پادشاهی میناییان و چیرگی بر همه آنها به قدرت رسیدند و دامنه قدرت خود را در سرتاسر منطقه جنوبی گسترش دادند و تمام دول همسایه خود را تحت نفوذ خود گرفتند.
مینائیان یا منائیان در هزاره اول قبل از میلاد در منطقه عسیر و در جنوب حجاز در طول ساحل دریای سرخ ساکن بودند و در قرن اول میلاد از مرکز تجارت خود در ددان دست کشیدند و مرکزی در قسمت شمالی مدائن ایجاد کردند.
پادشاهی سباییان از شمال به دولت معین، از جنوب به دولت قتبان، از جنوب شرقی به حضرموت و از غرب به ربع انحاس ارتباط داشته است.
قتبان یکی از حکومتهای باستانی این منطقه که در جنوب غربی سرزمین یمن امروزی واقع گردیده بوده و پایتخت آنها شهر تمنع یا تمنا در وادی بیجان در نزدیکی باب المندب بوده است و امروزه به کحلان معروف است.
در نهایت نیز این پادشاهی عظیم سباییان که از اوج قدرت به زیر آمده بود توسط همسایه ای از همسایگان خویش به نام حضرموت شکست خورد و کمابیش از صفحه تاریخ حذف گردید. هر چند تا سال ۵۲۵ میلادی که توسط حبشیان به طور کامل از صفحه روزگار پاک گردید حضور کمرنگی زیر نفوذ همسایگان پر قدرت خود داشته است.
در بین این سه پادشاهی عمده یعنی منائیان، حضرموت و سباییان که در منطقه جنوبی یعنی یمن امروزی حاکم بودند سباییان بزرگترین و عمده ترین نقش را ایفا کردند.
اولین بار در کتیبه ای آشوری، ساراگون دوم پادشاه وقت آشور درباره لشگرکشی به این سرزمین در سال ۷۱۶ قبل از میلاد سخن می گوید. او در این لشگرکشی موفق می شود و ایتامارا پادشاه وقت سباییان را مجبور به خراج گذاری می کند.
در کتیبه ای دیگر و در اواخر قرن ۸ قبل از میلاد نبانی دوس پادشاه بابل سخن از خراجگذاری سباییان به دولت بابل می دهد.
همچنین در کتیبه ای دیگر در سال ۸۵۳ قبل از میلاد شلمانسر (سال منه سر) پادشاه آشوری از پادشاهی عربی نام می برد که احتمالا از پادشاهیهای سباییان بوده است.
در قرآن نیز به روایت تورات از بلقیس یا همان ملکه سبا نام برده می شود که هم عصر سلیمان پیامبر بوده و گفته می شود که آنها خدا را فراموش کرده و خورشید را می پرستند. البته منابع تاریخی که مشتمل بر ۱۵۰۰ کتیبه و نوشته می باشد از سلسله هایی در پادشاهی سباییان نام می برند که همگی مردسالار و تحت فرمان پادشاهانی مرد بوده اند، مانند گریبیل، یاهی یامار، سوم هو الی و دمر الی. البته در کتیبه ها و اسناد تاریخی در همین عصر پادشاهانی زن مانند ملکه سمسی و ملکه زیبیه در فرمانروایی قطر نام برده می شود که مربوط به شمال عربستان می شده اند و آن ها نیز که معاصر سباییان به حساب می آیند خراجگذار دولت آشور بوده اند.
با توجه به اسناد تاریخی آغاز شکل گیری پادشاهی سباییان را می توان تا قرن ۸ و یا حتی ۹ قبل از میلاد به عقب برد.
دوران سلطنت سباییان را می توان به چهار دوره تقسیم کرد هر چند تنها در دوره اول حاکمیتشان این پادشاهی به طور خاص در اختیار سباییان بوده و در سایر دوره ها بیشتر تحت نفوذ حکومتهای دیگر اقوام یمنی بوده اند. دوره دوم با انقراض دولت معین پایان می یابد. پایان دوره سوم با انقراض دولت قتبان و بالا گرفتن نفوذ ریدان و چمیرها همزمان می باشد و دوره پایانی و چهارم نیز با استیلای حبشیان و انقراض دولت حضرموت خاتمه می یابد. هر چند در منابع تاریخی تمام این دوران را دوران حکومت سباییان می نامند.
زبان سباییان عربی نبوده و در مدارک باقی مانده در سرزمین یمن که به زبان سبایی نوشته شده و در آن حرفی از مردم عرب به میان می آید مربوط به قرن ۶ قبل از میلاد می باشد که در آن نیز مراد از مردم عرب اقوام بدوی و بیابانگرد صحراهای شمالی تر، منطقه مرکزی و چادرنشین شبه جزیره بوده است و در این اسناد که به زبان سباییان نوشته شده علاوه بر اطلاق نام عرب به این اقوام بدوی به آنها شبان نیز گفته می شود. البته این قوم عرب در چند قرن بعد با توجه به توسعه و افزایش ثروت در پادشاهی سباییان به سمت جنوب کوچ می کنند و در زمانی که پادشاهی سباییان رو به افول می گذارد در آن منطقه نفوذ می کنند و زبان و فرهنگ قدیمی خود را در آنجا گسترش می دهند که این رخداد به قرن یکم قبل از میلاد باز می گردد.
زبان سباییان که از دسته زبانهای اقوام سامی جنوبی بوده شباهتهایی با زبان فینیقیان که در دوره ای زبان اقوام مناطق شمالی را تشکیل می داده است داشته است. زبان سباییان قدیمی ترین زبان این منطقه یعنی جنوب عربستان شناخته می شود که بسیار پیشتر از زبان عربی در منطقه رایج بوده است و قدیمی ترین اسناد در این منطقه که به این زبان نوشته شده به ۸۰۰ سال قبل از میلاد باز می گردد. البته با افول قدرت پادشاهی سباییان که از قرن ۴ قبل از میلاد آغاز می شود به تدریج زبانهای دیگری مانند مذابی، قطابی و حضرامی جایگزین این زبان می شود و در نهایت هم با گسترش مهاجرت اقوام بادیه نشین مرکزی عربی به زبان غالب این منطقه تبدیل می شود.
به هر حال این منطقه و به خصوص منطقه شمالی شبه جزیره چون از دیرباز تاریخ محل رفت و آمد کاروانهای تجاری بوده زبانهای مختلفی را به خود دیده است.
پادشاهی نبتیون در شمال
مهمترین قومی که در منطقه شمالی عربستان تمدنی را پایه ریزی کردند نبتیون بودند. آنها از اولین گروه هایی بودند که به روایتی از عربستان کنونی و به روایتی دیگر از اطراف خلیج فارس به شمال غربی عربستان وارد شدند و به زبان عربی کهن که ریشه در زبان آرامی غربی داشت صحبت می کردند. با این همه منطقه شمالی عربستان به لحاظ زبانی منطقه چندپاره ای بود و زبانهای ارمنی، کلدانی و فینیقی در نقاط مختلف آن شنیده می شد. علاوه بر آن رفت و آمد زیاد کاروانهای تجارتی نیز زبانهای بیگانه را بیش از پیش به این منطقه وارد می کرد. از سوی دیگر در قرن یکم قبل از میلاد و در جریان نفوذ رومیها و یونانیها به بخشهای عمده شمال غربی عربستان و سوریه کنونی زبان یونانی و لاتین به زبان علمی منطقه تبدیل شد.
برای اولین بار در تاریخ از وجود نبتیون در لشگرکشی بابلیان برای تصرف اورشلیم و برده نمودن یهودیان در ۶ قرن قبل از میلاد نام برده می شود.
این قوم در ابتدا چادرنشین بوده و در مناطق شمالی در حوالی سوریه و بندر عقبه به پرورش شتر و گوسفند اشتغال داشتند اما به تدریج با وارد شدن به تجارت به ثروتشان افزوده شد و قدرتمند گردیدند. طی قرون سوم تا اول قبل از میلاد سازمان سیاسی آنها از نظام قبیله ای تحول پیدا کرد و پادشاهی نبتیون را شکل دادند که شامل بخشی از عربستان، سوریه، اردن و بخشی از اسراییل و شبه جزیره سینا می شد. در ابتدا بندر عقبه مرکز فعالیتشان بود و چندی بعد پس از گسترش فعالیتها در صدد سلطه بر دمشق بر آمدند و مرکز خود را به پترا در منطقه شمالی عربستان منتقل کردند.
تجارت کاروانها بیشتر از هر منطقه دیگر عربستان در اختیار آنها بود و محصولاتی مانند قیر طبیعی از صحرای عرب و دریای مرده در اسراییل کنونی را به مصر برای درز گیری قایقها، مس، گیاهان خوشبو، اسب که در مسابقات روم معروفیت خاصی پیدا کرده بود، سرب، گوسفند و فاحشه را از عربستان به خارج صادر می کردند و در ترانزیت سایر کالاهای تولیدی کشورهای دیگر هم به دلیل قرار گرفتن در منطقه مناسب جغرافیایی نقش ایفا می کردند.
عربستان مرکزی
این منطقه بر خلاف شمال و جنوب منطقه ای عقب افتاده و به لحاظ آب و هوایی خشک و سوزان بوده است.
به همین دلیل مردم مکه تابستانها را به طرف شمال و زمستانها را به طرف یمن کوچ می کردند و علی رغم وجود شهرهای مکه و مدینه در این منطقه نظام سیاسی این منطقه پیش از اسلام و حتی تا دوره هایی بعد از اسلام قبیله ای بوده است.
تعدادی خانواده که با یکدیگر ارتباط خونی نزدیک داشته اند یک دار را تشکیل می دادند و مجموعه چند دار که آنها نیز معمولا دارای ارتباطات فامیلی دور بوده اند یک کلان یا حی و در نهایت قبیله را تشکیل می داده اند.
هر کلان برای خود نشانه ها و الهه های خاص خود و حتی نواهای جنگی مختص خود را داشت به عنوان مثال قبیله قریش پیش از گرویدن به اسلام نعره جنگی عزی و هبل که نام دو تن از خدایانشان بود را به کار می بردند و از آنها کمک می گرفتند. از سوی دیگر هر قبیله برای خود بتهای مخصوصی داشت که آنها را در کعبه واقع در شهر مکه نگاهداری می کردند. تعداد این بتها که محافظ قبایل مختلف بودند تا ۳۶۰ بت می رسید. البته قبایل برای نگهداری بتهایشان در کعبه به پرده دار کعبه هزینه سالیانه ای را پرداخت می کردند.
شجره تمام قبایل عرب منطقه مرکزی به دو شاخه باز می گردد. یکی که شاخه شمالی بود به جد بزرگشان که عدنان یا اسماعیل فرزند ابراهیم بود باز می گشت و دیگری که شاخه جنوبی بود به جد بزرگشان قحطان می رسید که البته قحطان خود پسر اسماعیل بود. با این همه نسب شناسان در بررسی پیشینه قبایل دوران مردسالاری را به تنهایی در نظر گرفته اند در حالیکه مشخص شده است پیش از دوران مردسالاری جوامع عرب نیز مانند سایر نقاط دنیا دوران مادر سالاری یا مادرتباری را از سر گذرانده اند.
قبایل جدید بر اثر انشعاب در قبایل قدیمی تر بوجود می آمد که این انشقاق ناشی از افزایش جمعیت و کمبود چراگاه و غذا ناشی می شد.
نظام حکومتی این منطقه بر خلاف شمال و جنوب پیشرفته قبیله ای بود و هر فردی که قوانین قبیله را بر نمی تافت از آن رانده می شد و به آنها صعلوک می گفتند که به شغل دزدی و راهزنی می پرداختند.
این منطقه به لحاظ کمی آب برای کشاورزی نامساعد بود و جز در مناطقی در اطراف مدینه که به دلیل وجود چاه های آب کشاورزی وجود داشت در سایر مناطق کشاورزی منوط به بارش باران بود. در اطراف مدینه نیز کشاورزی و پرورش نخل در اختیار مهاجرین یهودی بود. به همین دلیل شغل اصلی مردم این منطقه شبانی بود که به چوپانها راعی نیز می گفتند که کار نگهداری شتر و گوسفند را بر عهده داشتند. هر چند در این منطقه به جز اطراف مدینه گوسفند به ندرت دیده می شد. از دیگر منابع اصلی در آمد مردم این منطقه ربا و سو استفاده جنسی از کنیزان بود.
همچنین در این منطقه به دلیل قرار گیری مکه و مدینه در سر راه شمال و جنوب گروهی به عبور کاروانها از صحرا می پرداختند و در قبال آن پولی را دریافت می کردند.
این مردم بدوی نواحی مرکزی آرام آرام رو به سوی مناطق جنوبی تر آوردند و فرهنگ و زبانشان را ترویج دادند.
سرنوشت پادشاهی های شمال و جنوب شبه جزیره
اوج قدرت پادشاهی های سباییان و نبتیون تا دوره ای به درازا می کشد که این منطقه اعتبار خود به لحاظ مسیر کاروانهای تجاری را حفظ می کند، اما سر آخر با کشف راه های جدید که مسیر ترانزیت کاروانها را به سوی باب المندب یا دروازه اشکها منتقل می کند این منطقه اعتبار خود را از دست می دهد و دوران افول خود را آغاز می کند.
در سال ۱۷۷ قبل از میلاد دو دریانورد یکی یونانی و دیگری هندی به دنبال کشف بادهای فصلی مانسون برای اولین بار موفق می شوند با تعداد زیادی کشتی از یکی از بنادر هند در اقیانوس هند به راه افتاده و پس از گذشتن از خلیج عدن و سپس باب المندب یکسره خود را به منتهی الیه دریای سرخ و همچنین بنادر مصر در غرب دریای سرخ برسانند. این کشف سر آغازی برای افول قدرتهای منطقه می باشد.
پس از آن و با اضمحلال پادشاهیهای شبه جزیره رومیها اولین قدرتی هستند که در قرن اول قبل از میلاد نیروی نظامی خود را برای کنترل باب المندب از راه مصر راهی یمن و عربستان جنوبی می کنند.
هر چند بسیار پیش تر از آن نیز اسکندر مقدونی پیش از مرگ ناگهانی خود در سال ۳۲۳ قبل از میلاد تصمیم به تصرف عربستان می گیرد و پس از او نیز جانشینانش در مصر یعنی حاکمان بطالسه تا حدودی بر ینبع سلطه پیدا می کنند اما نبتیون جلوی پیشرفت آنها را می گیرند.
رومیها در سال ۳۱ قبل از میلاد دست به فتح مصر و سوریه و سپس در سال ۲۶ قبل از میلاد سپاهی را از طریق مصر عازم منطقه می سازند و در ۳۰۰ کیلومتری شهر پترا مرکز نبتیون مستقر می شوند. آنها پس از درگیری با نبتیون و شکست آنها با گذشتن از یثرب (مدینه) و مکه در منطقه مرکزی سرانجام به مقصد خود یمن در عربستان جنوبی می رسند.
در طی این مسیر آنها تعداد زیادی از نیروهای خود را در کویرهای ناشناخته عربی بر اثر امراض گوناگون و گرسنگی و تشنگی از دست می دهند اما سرانجام پس از شش ماه به پایتخت سباییان یعنی شهر مارب یا معاریب می رسند که با سد آبی معروف خود شهره آن زمانها بوده است. محاصره طولانی مدت شهر که با دیواری ۴ تا ۵ کیلومتری محافظت می شده بی نتیجه به پایان می رسد اما به قول استرابون تاریخ نویس نامی آنها به هدف اصلی لشگرکشی که رسیدن به باب المندب بوده می رسند و به کسب اطلاعات مورد نیاز برای آینده دست می زنند. با این همه علی رغم کشته شدن بخش عمده سپاه و عدم موفقیت در فتح مارب امپراطور وقت روم آگوتوس این پیشروی تا مارب را به عنوان پیروزی جشن می گیرد.
این درگیری های نظامی و سیاسی در کنار کاهش درآمدهای حاصل از ترانزیت کالاها از شبه جزیره سبب افول بیش از پیش پادشاه های نبتیون و سباییان می شود و به عنوان مثال پادشاهی سباییان تا قرن سوم میلادی تداوم می یابد اما دیگر از عظمت و شکوه آن در تاریخ خبری نیست.
بعد از آن در قرن ۶ میلادی و در پی گسترش روزافزون یهودیت در جنوب عربستان و اذیت و آزاری که بر نوکیشان مسیحی منطقه وارد می شود بهانه ای را به دست رومیان مسیحی می دهد تا حبشه متحد مسیحی خود را وادار به جنگ با حکومتهای منطقه کند. حبشیان با حمایت رومیها به تصرف جنوب عربستان اقدام می کنند و متصرفات خود را تا مکه نیز گسترش می دهند ولی بیشتر از آن به پیش نمی روند.
۴۰ سال بعد ایرانیان در سال ۵۷۰ میلادی و در زمان خسروپرویز حبشیان را از یمن اخراج می کنند و خود جانشین آنها در منطقه می شوند و تا سال ۶۲۸ میلادی که سپاهیان روم ایرانیان را شکست می دهند در اختیار ایرانیان باقی می ماند.
در سمت شمال نیز نبتیون بر اثر فشارهای اقتصادی و نظامی رومیها سرانجام در سال ۱۰۶ میلادی تسلیم می شوند و رسما به عنوان ایالتی از ایالات امپراطوری روم در می آیند و نام ایالت عربی را بر خود می گیرند و در ازای آن تصدی تجارت در منطقه را برای خود حفظ می کنند. در این دوران بار دیگر نفوذ فرهنگ هلنی در عربستان اوج می گیرد هر چند آغاز این نفوذ به قرن ۴ قبل از میلاد و لشگرکشی اسکندر مقدونی و فتح سوریه باز می گردد. بعد از آن نیز در سال ۶۴ قبل از میلاد سوریه بار دیگر به دست پمپی سردار رومی فتح می شود. با این همه اوج نفوذ فرهنگی هلنی را باید در قرن ۴ میلادی که پترا پایتخت نبتیون رسما مرکز ایالت عربی روم می شود دانست. یکی از مصادیق این نفوذ فرهنگی در تشابه خدایان زن نباتیون با الهه های یونانی می باشد که ترکیبی است از الهه های یونانی, سوری، مصری و عربی( الالات، عزی و منات خدایان و بتهای زن عربی هستند)
در نهایت پترا در قرن های بعد به دنبال زلزله های پی در پی نابود می شود و محاق فراموشی فرو می رود تا اینکه در قرن ۱۹ میلادی توسط سیاحان اروپایی کشف می شود و عظمت آن از زیر خاک بیرون می آید.
نابودی پترا و فتح مارب توسط پادشاه حبشه که پایانی است بر دوران پادشاهی های سباییان و نبتیون در عربستان مصادف است با ظهور اسلام و پس از آن گسترش حکومت اسلامی در منطقه و بعد از آن سقوط امپراتوریهای ایران و روم شرقی توسط اعراب تازه مسلمان.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.