حرفهای شنیدنی بهرام رادان درباره مهناز افشار، هدیه تهرانی، مسعود کیمیایی و محسن چاوشی
مجله زندگی ایدهآل در شماره ویژه نوروز خود مصاحبهای مفصل با بهرام رادان با موضوع 11 سال زندگی حرفهای این بازیگر سینمای ایران انجام داده است. بخشهایی از این مصاحبه را در زیر میخوانید. خیلیها دوست دارند من و مهناز افشار دوباره همبازی شویمحضور مهناز افشار خیلی به تبلیغات فیلم «شور عشق» برای بیشتر دیده و شناخته شدن کمک کرد. به هر حال پارامترها باید در کنار هم قرار بگیرند تا موفقیت کسب شود. اگر فیلم «شور عشق» یک تک هنرپیشه پسر یا دختر داشت، قطعاً اینقدر دیده نمیشد. از طرف دیگر اخبار حاشیهای درباره هنرپیشههای فیلم هم وجود داشت که خیلی باعث تبلیغات مثبت برای فیلم بود. در این سالها من و مهناز افشار خیلی پیشنهاد کار مشترک داشتیم. خودمان هم میدانیم که مخاطبان خیلی دوست دارند دوباره ما را رو به روی هم ببینند. اما دنبال قصهای هستیم که ویژگیهای خاص خودش را داشته باشد.
هدیه تهرانی از من حمایت نکردسر فیلم «آبی» خیلی اذیت شدم. به دلیل اینکه از طرف کل گروه مورد پذیرش نبودم. به خصوص نیمه اول کار. انگار قرار نبود کسی باور کند که فیلم، یک بازیگر پسر هم دارد. به خصوص که قرار بود نقش ارسطو را امین حیایی بازی کند. ولی امین موهایش را به خاطر «تکیه بر باد» کوتاه کرده بود و تهیهکننده «آبی» هم قبول نکرده بود که او بازی کند. من موهایم آن موقع بلند بود. به هر حال اول ورودم بود و گاردهایی علیهام وجود داشت. «آبی» فیلم خوبی نبود اما تجربه خوبی بود. تجربه ورود غریبانه. برای همین حالا وقتی آدم تازه واردی به فیلم ما میآید، به دلیل نوستالژی روزهای سخت خودم، سعی میکنم کمک و حمایتش کنم. هدیه تهرانی سر «آبی» چنین حمایتی را از من انجام نداد اما مثل خیلیهای دیگر سعی در تکذیب حضور من نداشت. یک روند کاملا معمولی بود. آن موقع مجله فیلم نوشت هدیه تهرانی مخالف من بوده ولی من چنین چیزی را بعید میدانم. من هیچ وقت هیچ انرژی منفی از او نگرفتم. همان طور که انرژی مثبتی هم از او نگرفتم. یک ارتباط کاملا خنثی.
«آواز قو» را دوست نداشتممن «آواز قو» را دوست نداشتم. وقتی قرار شد برای نخستین بار فیلم در خانه سینما اکران شود، من حتی نرفتم فیلم را ببینم. فکر میکردم یک فیلم پسر - دختری است که خوب هم نشده است. ادامه همان مسیری که خیلیها در نقدهایشان راجع به فضای فیلمهای من نوشته بودند. تا اینکه یک بار تلفنم زنگ خورد. علی مصفا و لیلا حاتمی بودند. برای من صحبت کردن پای تلفن برای نخستین بار با این دو نفر خیلی مهم بود. آنها زنگ زدند که به من تبریک بگویند. آن هم وقتی خودم هنوز فیلم را ندیده بودم. بعد فکر کردم نکند فیلم خوبی شده باشد!
در فیلمهای کیمیایی وصله ناجورمبعد از«گیلانه» تا شهریور کار نکردم تا اینکه رسیدم به «سربازهای جمعه». فیلم دهم من بود. آقای کیمیایی بعد از چند سال به ایران برگشته بود. این فیلم برایم مهم بود. برای نخستین بار قرار بود جلوی محمد رضا فروتن بازی کنم... من خودم را در فیلمهای کیمیایی دوست ندارم. انگار یک وصله ناجورم. نه اینکه فیلم بد باشد. من خوب نیستم. مثلاً من را از «حکم» حذف کنند، چه اتفاقی میافتد؟ هیچی؛ بعضیها فکر میکنند که من جسارتی به آقای کیمیایی میکنم. در صورتی که اینطور نیست. من از خودم در این فیلمها خوشم نمیآید.
قسم میخوردند که رادان معتاد استسر «سنتوری» شایع شده بود که خودم قبلا معتاد بودهام. اصولا بحث ازدواج کردن و معتاد بودن و ... هرچند وقت یک بار در جمع عوام شکل میگیرد. به گوش خودمان هم میرسد ولی کاملا عادی است. یادم است محسن چاووشی یک بار بعد از سنتوری به من گفت با یکی از دوستانش که چند سال هروئینی بوده، حرف میزده و او گفته که رادان قطعا معتاد است. محسن گفته نه بابا، بهرام حتی سیگار هم نمیکشد. او هم دوباره گفته من به همه مقدسات قسم میخورم که رادان معتاد است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.