پله در ۱۷ سالگی همهی جهان فوتبال را مسحور میکرد. دریبلهای فراموشنشدنی او، مهارتش در بازی فردی، قدرت بازی با هر دو پا، شوتهای سنگین و سرکش و شم او در گلزنی، به او شخصیتی یکتا میبخشید. او از همان زمان پله بود، ولی هنوز به «بازیکن شمارهی ۱۰» تبدیل نشده بود. پلهی شمارهی ۱۰ تازه در جام جهانی ۱۹۷۰ ظهور کرد. بیتردید از خود خواهید پرسید، شمارهی ۱۰ دیگر چیست؟ مگر بزرگی یک بازیکن فوتبال، به شمارهی پیراهن اوست؟ مگر این شماره با شمارههای دیگر فرق دارد؟
منظور در اینجا تنها شمارهی پیراهنی نیست که بازیکنی بر تن میکند. بلکه منظور ویژگیهایی است که بازیکنی با این شماره پیوند میزند تا خود را از دیگر بازیکنان و این شماره را از دیگر شمارهها متمایز کند.
یوهان کرویف، اسطورهی فوتبال هلند، در سال ۲۰۰۶ در بارسلونای اسپانیا جایزهی ویژهای به خاطر فعالیتهای حرفهای خود در عرصه فوتبال دریافت کرد
برای اینکه موضوع را روشنتر بیان کرده باشیم: بازیکنان بزرگی بودهاند که هرگز پیراهن شمارهی ۱۰ بر تن نکردهاند، ولی ویژگیها و تواناییهای آنان چنان بوده که از آنان بازیکنی برای «شمارهی ۱۰ بودن» ساخته است، یعنی بازیکنی واجد ویژگیهایی که به گونهای کمالیافته در پله یافت میشد. برای نمونه، یوهان کرویف هلندی همواره پیراهن شمارهی ۱۴ را بر تن میکرد، ولی نقشی که در زمین داشت، عملا از او یک بازیکن شمارهی ۱۰ میساخت. بنابراین، پیش از آن که ببینیم چه کسانی این پیراهن را بر تن کرده یا سزاوار آن بودهاند، نخست باید ببینیم شمارهی ۱۰ چیست و چه ویژگیهایی دارد.
عصر برآمد ابرستارگان
اسطورهی بازیکن شمارهی ۱۰، در دههی ۶۰ میلادی شکل گرفت. در آن زمان، جاافتادهترین سیستم رایج در بازیهای فوتبال، سیستم ۴ـ۲ـ۴ بود که در واقع مادر همهی سیستمهای کنونی به شمار میرود. در این سیستم، خط میانی از اهمیت امروزین برخوردار نبود و تیمها بیشتر تلاش میکردند که گل بزنند و گل نخورند. تصاحب میانهی میدان و حفظ توپ برای تسلط بر تیم مقابل یا خنثیکردن برنامهریزی آن، اندیشههای نوآورانهای بود که به تازگی وارد سیستم بازی میشد.
گفتنی است که این اندیشهها در آغاز از روی اجبار و در تیمهای اروپایی شکل گرفت. این تیمها ناگزیر بودند برای خنثی کردن استیلای تکنیکی بیچون و چرای تیم برزیل بر توپ و میدان، چارهای بیندیشند. این اندیشه در ذهن مربیان تیمهای اروپایی جرقه زد که با عقبکشیدن یکی از مهاجمان نوک حمله به میانهی میدان، وظایف یک هافبک سوم را به او واگذار کنند تا مقهور تکنیک بازیکنان هنرمند برزیلی در میانهی میدان نشوند. تا آن زمان، بازیکنان شمارهی ۷ و ۱۱ گوشه راست و چپ خط حمله را تشکیل میدادند و بازیکنان شمارهی ۹ و ۱۰ دو مهاجم وسط نوک حمله بودند.
بدینسان، وظیفهی هافبک نفوذی به بازیکن شمارهی ۱۰ سپرده شد. این بازیکن عقب کشیده شد تا در میان دو هافبک دیگر، در قلب زمین جای گیرد و بر توان خط میانی بیفزاید. ولی به سرعت آشکار شد که انجام وظیفه در چنین پستی، کار هر مهاجمی نیست و این کار بیش از هر چیز به خلاقیت و قدرت بازیگردانی فوقالعاده نیازمند است تا بتوان با بازی سازنده و دقیق و هوش بالا، برتری تکنیکی تیمهای آمریکای لاتین و بویژه برزیل را در میانهی میدان درهم شکست.
دتمار کرامر، یکی از سرمربیان مطرح آلمان در دههی هفتاد میلادی
این، آغاز گذار از سیستم ۴ـ۲ـ۴ به سیستمهای مدرنتر ۳ـ۳ـ۴ و ۲ـ۴ـ۴ و عصر پدیداری هافبک خلاق و بازیساز و به دیگر سخن بازیکن شمارهی ۱۰ بود. روندی که به برآمد ستارگانی چون آلفردو دیاستفانو، بابی چارلتون، جیانی ریورا، ولفگانگ اوورات، و گونتر نتزر انجامید و عصر طلایی بازیکنان شماره ۱۰ را رقم زد.
تیم ملی فوتبال برزیل نیز که در جام جهانی سال ۱۹۶۶ ناکام مانده بود، در جام جهانی ۱۹۷۰ در مکزیک، همین مسئولیت را به پله سپرد و مروارید سیاه، به کمالیافته ترین شیوهای از پس آن برآمد و به پیراهن شماره ۱۰ شخصیتی بخشید که تاثیری جادویی برجای گذاشت. بیهوده نیست که گفتهاند زیباترین گلهای پله در جام جهانی ۱۹۷۰ آنهایی هستند که خود او به ثمر نرسانده، بلکه به عنوان بازیگردانی خلاق آماده ساخته است. برای نمونه گل چهارم برزیل در بازی فینال در برابر ایتالیا که با نبوغ پله ساخته و پرداخته شد و فقط با ضربهی کارلوس آلبرتو به هدف نشست.
خوانشی دیگر از فوتبال
بر این پایه باید گفت، بازیکن شمارهی ۱۰ به مفهومی که مورد نظر است، پیش از هر چیز روح و قلب تیم است. موتوری است که بدون آن ماشین تیم به حرکت درنمیآید. معمار سازندگی و فرمانده لشکر است. رهبر ارکستری است که بدون او اعضای ارکستر هر کدام ساز خود را میزنند، ولی در مجموع از چنین ارکستری نواهای خوشآهنگ به گوش نمیرسد. اما هنگامی که شمارهی ۱۰ فرمان نواختن میدهد، هماهنگی به گوش میرسد؛ اگر چه هیچکس جز او از قطعهای که اجرا خواهد شد اطلاعی ندارد. نه تنها ملودی که ریتم و ضرباهنگ را او تعیین میکند. پس هنر او گونهای بداههسازی و بداههنوازی است.
شمارهی ۱۰ پیش از هر چیز یعنی هنرمندی بازیساز، بازیکنی که فکر و فرهنگ بازی او از دیگران در زمین بالاتر است، نابغهای در زمین چمن سبز که حرکات او محاسبه و دیدناپذیر است، نمیتوان حتا یک لحظه از او غفلت کرد، چون در همان یک لحظه میتواند سرنوشت بازی را رقم بزند، چه با یک گل تماشایی از راه دور، چه با یک حرکت آکروباتیک، چه با یک ضربهی سر از نزدیک و چه با یک پاس مرگبار به یار خودی در درون محوطهی جریمه.
شمارهی ۱۰ یک خیالپرداز و رویاساز است، یک آنارشیست نظمگریز. او در قالبهای تنگ از پیش ساختهشده نمیگنجد. باید او را آزاد گذاشت تا تواناییها خود را نشان دهد. به همین دلیل، بسیاری از مربیان پرآوازه با چنین بازیکنانی مساله دارند. فرهمندی چنین بازیکنانی، آوازهی مربیان را در سایه قرار میدهد. در تاریخ فوتبال بودهاند بازیکنان شمارهی دهی که به خاطر همین ویژگیها، قربانی سیستمهای بازی یا رقابت با مربیان خود شده و از میدان به دور مانده، یا آنطور که باید و شاید نتوانستهاند تواناییهای خود را نشان دهند. نمونههای تراژیک آن جیانی ریورا در تیم ملی فوتبال ایتالیا و گونتر نتزر در تیم ملی فوتبال آلمان هستند.
آلفردو دیاستفانوی آرژانتینی (چپ) در مقام رئیس افتخاری باشگاه رئال مادرید اسپانیا، و اوزبیو، ستارهی فوتبال پرتغال
شمارهی ۱۰ یعنی بازیکنی که در همه جای زمین حضور دارد، به هر گوشه و کناری سر میکشد، در یک لحظه توپی خطرناک را از روی خط دروازهی خودی بیرون میکشد، ولی لحظهای بعد آفرینندهی صحنهای خطرناک در برابر دروازهی حریف است. او پست تعریف شدهای ندارد، اساسا زمانی میتواند توانایی خود را بروز دهد که برای او وظیفهی خاصی تعیین نشده باشد و آزادی عمل کامل و حقوق ویژه داشته باشد. با این همه، بازیکنان شمارهی ۱۰ غالبا هافبکهای میانی نفوذی با گرایش و رانشی مستمر و مستقیم به سوی دروازهی حریف برای تبدیل شدن به بازیکن خطرناکی در نوک پیکان حمله بودهاند.
شمارهی ۱۰ بازیکنی است که در زمین بازی فضاهایی میبیند که دیگران نمیبینند، فضاهایی میآفریند که دیگران نمیتوانند، گویی از منظر عقابی در پرواز به زمین بازی مینگرد. او زمین بازی را با معیارهای خود تقسیمبندی میکند، پاسهای طلایی او گاهی مسیری بین ۴۰ تا ۵۰ متر را میپیمایند. بازیکنان خودی همه جا در جستجوی او هستند، همگان به حرکات خیرهکنندهی او چشم دوختهاند، گویی هالهای او را از دیگر بازیکنان متمایز میکند.
شمارهی ۱۰ با میل و ارادهی خود سرعت بازی را تند یا کند میکند. با چرخشهای سریع و ناگهانی، مسیر بازی را تغییر میدهد. پاسهای عرضی او دقیق و گشایندهی بازی هستند. خوشفکری و فرهنگ بازی او، به او جایگاه ویژهای در میدان میبخشد. گاهی با حرکات فردی چند بازیکن حریف را به خود مشغول میکند. حرکات بدون توپ او همه فکرشده هستند و برای بازیکنان خودی فرصتآفرین. این حرکات حسابشدنی نیستند، ولی نباید پنداشت که بازیکن شمارهی ۱۰ بیهدف است، او همواره نقشهای در سر میپروراند. بازیکن شمارهی ۱۰ فوتبال را میاندیشد و آن را بازی شطرنج میداند. او به شطرنجباز ماهری میماند که گاه تا چند حرکت بعدی خود و حریف را در ذهن آماده دارد.
شمارهی ۱۰ حرکاتی چنان موزون و سبکبال دارد که گویی در میدان میخرامد. او از اعتماد بهنفس زیادی برخوردار است. حضور او در میدان، به کل تیم و هوادارانش اعتماد بهنفس میبخشد. هر بازیکنی میتواند پیراهن شمارهی ۱۰ را بر تن کند، ولی هر بازیکنی نمیتواند به بازیکن شمارهی ۱۰ تبدیل شود. فقط استثناهای فوتبال و نابغههای این ورزش از پس چنین کاری برمیآیند. و عجیب اینکه بیشتر این بازیکنان، از سنینی خاص و در اوج پختگی به چنین جایگاهی ارتقا مییابند. به همین دلیل پله فقط در جام جهانی ۱۹۷۰ و در اوج تجربه، یک شمارهی ۱۰ واقعی بود، همچنین مارادونا در جام جهانی ۱۹۸۶ و زیدان در جام جهانی ۲۰۰۶.
همه از بازیکن شماره ده انتظاراتی ویژه دارند و همین امر بیانگر ویژگی بازیکن شماره ده و هالهای است که او را در میان گرفته است. بازیکن شمارهی ۱۰ یعنی «نماد بازی زیبا» یا «تجسم هنر فوتبال». بازیکن شماره ۱۰ تخیل استراتژیک دارد، به دیگر سخن، ایدههایی که او از قوه به فعل درمیآورد، برای تیم خودی جنبهی راهبردی دارند.
چگونه میتوان رویایی شد؟
اجازه دهید بازیکن شمارهی ۱۰ را از زبان گونتر نتزر، یکی از بهترین شماره دههای جهان توصیف کنیم.
گونتر نتزر، هافبک خلاق خط میانی تیم ملی فوتبال آلمان (غربی) در میان بازیکنان تیم بلژیک در جام ملتهای اروپای ۱۹۷۲
نتزر گفته بود: «بازیکن شمارهی ۱۰ روح بازی را میفهمد، آمادهی مدیریت و هدایت تیم است و مسئولیت میپذیرد. بازیکنی که پیراهن شمارهی ۱۰ را بر تن میکند به همه پیام میدهد: نگاه کنید، در کانون همهی حوادث مهم بازی در میانهی میدان من ایستادهام!». نتزر افزوده بود: «پیراهن شمارهی ۱۰ برای هر بازیکن نعمتی است. این پیراهن اما میتواند برای بسیاری به طلسم و نفرین نیز تبدیل شود، زیرا این شماره انتظارات را چنان بالا میبرد که بسیاری از ستارگان تاب آن را ندارند و سرانجام ناکام میمانند».
بهترین شماره دههای جهان، غالبا شخصیتهای عجیب و متناقضی داشتهاند. آنان اکثرا حساس ولی گستاخ، رومانتیست و همزمان ماجراجو هستند. در حرکات بعضی از آنان نرمی و خشم با هم آمیخته است. در میان آنان کسانی هستند که ذوق بازیشان به شعبدهبازی پهلو میزند. بیشتر بازیکنان شمارهی ۱۰ خودپسندند. نباید از آنان انتظار تواضع و فروتنی داشت. فروتنی برای بازیکن شمارهی ۱۰ سمی مهلک است. حتا بازیکنان خجالتی و سربهزیری چون باجو و زیدان، در میدان بازی همهچیز بودهاند جز متواضع. با تواضع نمیتوان مهر خود را بر بازی کوبید و در تیم خودی انگیزه آفرید و آن را به حرکت درآورد.
حرکات بازیکنان شمارهی ۱۰ را نمیتوان فهمید و توضیح داد. این حرکات مسحورکننده ولی غالبا غریزیاند. در زمان اوج مارادونا، دوستداران او در ورزشگاه ناپل ایتالیا روی پارچهی بزرگی نوشته بودند: «مارادونا گرسنگی را تحملپذیرتر میکند». معنی این سخن عجیب چیست؟ تلاش میکنیم این پرسش را با پرسش دیگری پاسخ دهیم: آیا میتوان حرکات مارادونا را در بازی مقابل انگلستان در جام جهانی ۱۹۸۶، هنگامی که با فراری یکتنه و تماشایی پنج بازیکن تیم حریف و از جمله دروازهبان آن را دریبل کرد و در برابر چشمان بهتزدهی دهها هزار تماشاگر در ورزشگاه و صدها میلیون بینندهی تلویزیونی، دروازهی انگلستان را فروریخت فهمید؟ قطعا نه! میتوان دهها بار فیلم ویدیویی این صحنه را تماشا کرد، تک تک دریبلها و ضرباهنگ گامهای او را لحظه به لحظه دنبال کرد و چون کودکی غرق شادی و لذت شد، ولی نمیتوان آن را فهمید. چنین پدیدهای با نیروی فاهمه درکشدنی نیست.
روبرتو باجو، یکی از خلاقترین ستارگان تاریخ فوتبال ایتالیا
پس بهتر است ببینیم خود شماره دههای جهان برای توضیح این پدیده چه میگویند. در سال ۲۰۰۰ روزنامهنگاری از همین مارادونای بزرگ پرسیده بود، خود او از دیدن بازی چه کسی لذت میبرد؟ مارادونا پاسخ داده بود: «زیدان باعث میشود آدمی بازی فوتبال را بشناسد و بفهمد. ولی من بیشتر از دیدن بازی روبرتو باجو لذت میبرم. چون باجو فوتبال را معنا میکند. مهم نیست او در چه سنی باشد و در چه تیمی توپ بزند. من شیفتهی بازی او هستم، زیرا باجو مانند رویایی و رویاپرداز است.»
خبرنگار بار دیگر پرسیده بود، چگونه میتوان رویایی و رویاپرداز شد؟ مارادونا شانههایش را بالا میاندازد، لبخندی معصوم بر لبانش ظاهر میشود و با نگاهی به آسمان میگوید: «توسط خدا، دوست من!»
میشل پلاتینی در پاسخ روزنامهنگاری که او را با پله مقایسه کرده بود گفته بود: «چه کسی جرئت دارد خود را با پله مقایسه کند؟ پله یک بازیکن فوتبال نیست، بلکه یک اسطوره است. اسطوره دستیافتنی نیست. و چیزی که دستیافتنی نیست، مقایسهپذیر نیست».
و گونتر نتزر دربارهی یوهان کرویف گفته بود: «کرویف یک نابغهی واقعی است. هیچکس چون او چنین حسی برای ریتم بازی نداشته است. در یک آن با سرعتی باورنکردنی از جای میجهید و شتاب میگرفت و لحظهای بعد در جا میخکوب میشد. تصاویرش را بنگرید. همهجا مشغول راهنمایی همبازیان خود است و به آنان میگوید توپ را به کدام سو بفرستند. او بزرگترین استراتژیستی است که تاریخ فوتبال به خود دیده است.».
اکنون زمان آن است که با چند تن از شماره دههای بزرگ جهان تجدید خاطره کنیم: پله، دیاستفانو، ریورا، بست، نتزر، کرویف، اوورات، زیکو، پلاتینی، مارادونا، باجو، زیدان، توتی، رونالدینهو و شاید مسی. این بازیکنان هر یک در زمانهی خود به عنوان قلب و روح تیم ظهور و یاد خود را در اذهان فوتبالدوستان جاودانه کردهاند. اینان شعبدهبازان و جادوگران زمین چمن سبز و ابعاد اسطورهای ورزشی به نام فوتبال هستند. با دیدن تواناییهای آنان در میدان، تنها میتوان حیرت کرد و آنان را ستود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.