نگاهی به طنز مطبوعاتی ایران در دهه۸۰: پر فرود و کم فراز
دهه ۸۰ برای طنز مطبوعاتی ایران دهه پر فراز و فرودی بود.
شاید بیش از پرفراز، پرفرود. مهمترین رویداد سالهای آغازین این دهه با نام گلآقا، معتبرترین نشریه طنز ایران در سه دهه گذشته گره خورد.در سال ۸۱ کیومرث صابری فومنی، مدیر موسسه گلآقا از تعطیلی هفتهنامه گلآقا خبر داد.
در حالی که پس از برخورد شدید با مطبوعات طنز در سالهای ۵۸ و ۵۹ همواره اعطای مجوز انتشار نشریات طنزآمیز در جمهوری اسلامی به سختی و با احتیاط صادر شده است، کیومرث صابری فومنی با انتشار مجموعه نشریات گلآقا جمعی از بهترین طنزنویسان و کاریکاتوریستهای ایرانی را در دهه هفتاد گرد هم آورده بود.
او به مدد دوستی نزدیک با آیت الله خامنهای رهبر ایران و نیز ارتباط احترامآمیز با بسیاری از سیاستمداران و مسئولان تراز اول حکومتی، توانسته بود امنیت و امکانات خوبی برای موسسه گلآقا، نشریات تحت پوشش آن و بسیاری از طنزپردازان فراهم کند.
با این وجود، دوم آبان ۱۳۸۱ و در دوازدهمین سالگرد انتشار نشریه گلآقا، صابری اعلام کرد که از این پس هفتهنامه گل آقا منتشر نخواهد شد.
البته فعالیت موسسه گلآقا محدود به هفته نامه نبود و چند نشریه دیگر از جمله ماهنامه، سالنامه و «بچهها... گلآقا» توسط آن منتشر میشد که همگی به مرور تعطیل شدند.
پس از درگذشت بنیانگذار گلآقا در سال ۸۳، پوپک صابری دختر کیومرث صابری و وارث این موسسه در چند مرحله تلاش کرد تا با انتشار یک مجله اجتماعی طنزآمیز و همچنین یک نشریه کمیک، نام گل آقا را دوباره در عرصه مطبوعات کشور احیا کند. او برای این هدف، تغییر زمان انتشار و نیز تغییر قطع مجله را نیز آزمود اما سرانجام کلیه این تلاشها به شکست انجامید و پوپک صابری در دیماه سال ۸۷ اعلام کرد موسسه گلآقا از این پس هیچ نشریهای را منتشر نخواهد کرد و نیمهتعطیل خواهد بود.
مطبوعات طنز
به این ترتیب تنها نشریه طنزی که در سراسر این دهه منتشر شد، ماهنامه «طنز و کاریکاتور» جواد علیزاده بود که کمتر طنزنویس و کاریکاتوریست معتبری (بجر خود علیزاده) همکار آن شد و به نظر نمیرسد در جذب مخاطب موفق بوده باشد.
این نشریه بیشتر به موضوعات کمخطر به ویژه فوتبال میپردازد و در سراسر این دهه هرگز موفقیتهای اوایل انتشار آن در سالهای ۶۹ و ۷۰ تکرار نشد.
طنز در مطبوعات
طنز مطبوعاتی در دهه ۸۰ در انحصار نشریات ویژهٔ طنز، یعنی نشریاتی که یکسره طنزآمیزند و با این عنوان شناخته میشوند، نماند.هفتهنامه چلچراغ که از سال ۸۱ با مدیریت فریدون عموزاده خلیلی و برای مخاطبان جوانی منتشر شد که به ابتکار این مجله «نسل سوم» نام گرفتند، از عنصر طنز به خوبی بهره برد. نشریه چلچراغ با تزریق نوعی شوخطبعی سرخوشانه در کل نشریه -حتی صفحههای علمی و فنی- توانست به موفقیت و محبوبیت ممتازی برسد.
همشهری جوان، یکی از نشریات متعلق به موسسه انتشاراتی همشهری چند سال بعد توانست، با انتخاب روشی مشابه در استفاده از لحن طنزآمیز به یکی از پرفروشترین نشریات جوانپسند تبدیل شود.
در مقیاسی محدودتر، چند نشریه دانشجویی طنزآمیز هم در این سالها خوش درخشیدند. معروفترین و پرمخاطبترین آنها شاید ماهنامه طنز «ستون آزاد» باشد که چند سالیست از سوی دانشجویان چند دانشگاه مشهد به صورت تمام رنگی و رایگان در گستره کشوری منتشر میشود و شمارگان آن تا ۲۰ هزار نسخه رسید.
افزون بر این دست کم دو نشریه پژوهشی، فصلنامه «فرهنگ مردم» در زمستان ۸۴ و ماهنامه «خردنامه» در بهار ۸۷، ویژهنامههایی پژوهشی در حوزه طنز منتشر کردند و نیز پنجاهمین و پنجاه و دومین شب از سری شبهای مجله بخارا در سال ۸۶ به بزرگداشت منوچهر احترامی و جوادعلیزاده دو طنزپرداز مطرح کشور اختصاص داده شد.
ستونها و صفحهها
هرچند که در سراسر دهه ۸۰ هرگز موفقیت و اقبال ستونهای طنزآمیز روزنامههای اصلاحطلب در نیمه دوم دهه ۷۰ تکرار نشد اما ستونها و صفحات طنز جداگانه در بسیاری از روزنامهها و مجلات ایرانی که لحنی غیرطنزآمیز در ارائه مطالب داشتند به وجود آمد.ابراهیم نبوی در اوایل دهه هشتاد و آخرینسالهایی که در ایران بود چندی در روزنامه محافظهکار جام جم ستون طنز داشت و پس از آن هم طنزنویسانی چون زرویی نصرآباد، میرفتاح و رفیع در این روزنامه برای مدتهای کوتاهی به طنزنویسی پرداختند.
ابوالفضل زرویی نصرآباد مدتی در صفحه آخر روزنامه همشهری ستون طنز منظومی داشت که از جهت شیوه طنزسرایی روزانه منحصر بفرد محسوب میشود و پس از مدتی متوقف شد.
علی میرفتاح هم چندی در این روزنامه ستون طنز داشت که البته هیچگاه به محبوبیت نوشتههای طنزآمیز او در روزنامه شرق نرسیدند. ستون «کرگدننامه» که به «قلندران پیژامهپوش» شهرت پیدا کرد، شرح طنزآمیز گزارش گفتگوهای چند پیرمرد خیالی در حین تریاککشی (یا به تعبیر میرفتاح: چای خوری) بود که به طور غیر مستقیم حاوی نقدهای سیاسی و اجتماعی روز ایران بود.
این ستون ابتدا در یکی از ضمائم هفتگی شرق منتشر میشد که با استقبال خوانندگان به ستونی روزانه و پرمخاطب تبدیل شد.
فرورتیش رضوانیه هم در روزنامه شرق مدتی در ستون هفتگی «بومرنگ» داستانهای کوتاه طنزآمیزی مینوشت. صفحه طنزآمیزی که او در آخرین شماره شرق در اسفند سال ۸۲ چاپ کرد و به عنوان دروغ ۱۳، خبر از کج شدن برج میلاد داد به مدد اعتبار روزنامه شرق چنان جا افتاد که تا مدتی بر قیمت زمین در محدوده برج میلاد تاثیر گذاشت.
رضوانیه بعدا به همشهری مسافر، یکی از ضمائم همشهری که جایگاه ویژهای برای طنز و کاریکاتور قائل است پیوست.
در سالهای میانی دهه هشتاد نشریات عمومی بیشتر به کارتون و کاریکاتور روی خوش نشان دادند تا طنز مکتوب.
روزنامههای اعتماد، اعتماد ملی، کیهان و همشهری در این سالها به طور متناوب، و در دورههایی به صورت روزانه کارتون و کاریکاتور منتشر میکردند.
با نزدیک شدن به انتخابات سال ۸۸، روزنامه اعتماد ملی که تا پیش از به طور هفتگی رویا صدر در آن طنز مینوشت صفحهای را به صورت روزانه به طنز اختصاص داد که پوریا عالمی مسئولیت آن را بر عهده داشت.
عالمی مدتی هم مسئول صفحات طنز در هفتهنامه ایراندخت امروز بود. طومار آن صفحات به همراه خود نشریات پس از بالا گرفتن اعتراضات به انتخابات و برخوردهای قهری حکومت با منتقدان و معترضان بسته شد.
در واقع پس از انتخابات و با توقیف تدریجی تقریبا تمام روزنامههای منتقد و همچنین جو بسیار سنگین در فضای سیاسی کشور کمتر ستون طنزی به جا ماند. یا مانند ستون طنز روزانهٔ محمود فرجامی در روزنامه تهران امروز در کمتر از یک سال از فعالیت باز ماندند و یا مانند طنزهای شهرام شکیبا در روزنامه خبر، از عرصه رسانههای کاغذی حذف شدند.
شکیبا اکنون در وبسایت خبر آنلاین طنزهای خود را منتشر میکند.
در این دهه البته ستونها و صفحات بسیاری در نشریات مختلف و به ویژه نشریات ورزشی منتشر شدند که به لحاظ پراکندگی و نیز نامنظم بودن انتشار به شهرت چندانی نرسیدند و امکان نام بردن از نویسندگان آنها نیست.
شاید مشهورترین از این میان امیرمهدی ژوله باشد که از اوایل سال ۸۰ کارش را با طنزنویسی ورزشی شروع کرد سپس به نشریه چلچراغ پیوست، بعد به فیلمنامهنویسی در تیم پیمان قاسمخانی پرداخت و پس از آن کمتر در مطبوعات ظاهر شد.
در پایان این دهه، رضا رفیع شاید از معدود طنزنویسان مطبوعاتی ایران است که همچنان بخت انتشار مطالبش در یک روزنامه سراسری را دارد. او در روزنامه اطلاعات، با احتیاط طنزنویسی میکند.
کوچندگان
در فروردین ماه سال ۸۲، ابراهیم نبوی یکی از پرکارترین و مشهورترین طنزنویس مطبوعاتی دهه ۷۰ پس از دو بار بازداشت و زندان و محدود شدن همکاریاش با مطبوعات داخلی از ایران به بلژیک رفت اما بر خلاف بسیاری از روزنامهنگاران و نویسندگان ایرانی که مدتی پس از جلای وطن از عرصه رسانهای حذف میشوند توانست نام خود را تا امروز به عنوان یکی از مشهورترین طنزنویسان ایرانی زنده نگه دارد.
او که احتمالا نخستین طنزپرداز ایرانی است که با ایجاد وبسایتی شخصی (نبوی آنلاین) از سال ۷۹ بر روی وب حضور یافت، اکنون نزدیک به هفت سال است که در سایت روزآنلاین به طور مرتب طنز سیاسی مینویسد و در این مدت با رسانههای الکترونیکی چندی همچون گویانیوز و انتخاب و رادیوهای فارسیزبان زمانه، آلمان، بیبیسی و دویچه ووله و نیز تلویزیون صدای آمریکا همکاریهای کوتاه و بلندی داشته است.
نیکآهنگ کوثر نیز یک سال پس از نبوی به خارج از کشور کوچید و ساکن کانادا شد.
او نیز همپای نبوی در سایت روزآنلاین کاریکاتورهایش را منتشر میکند و سابقه طولانیترین برنامه سازی کمدی برای رادیو زمانه را در کارنامه خود دارد. هرچند که بسیاری معتقدند کیفیت کارهای او در سالهای گذشته پایینتر از کارهای وی در زمانیست که در ایران بود.
مانا نیستانی از معدود کسانی است که به مدد رسانههای دیجیتال پس از خروج از ایران نه فقط ارتباطش با مخاطبان ایرانی قطع نشده بلکه به عقیده بیشتر مخاطبانش کیفیت کارهایش بهتر از پیش شده است.
البته سردبیر روزنامه ایران بعدها گفت کپیهای دستکاری شده آن کارتون کودکانه توسط گروههایی خاص در تیراژ چند هزارتایی تکثیر و در مناطق عمدتا ترک زبان پخش شده بود تا بلوا و آشوب به پا کند.
در هر صورت نیستانی پس از تحمل چند ماه زندان و عذرخواهی مکرر بالاخره آزاد شد اما چنان اوضاع را دشوار و خطرناک یافت که سرانجام ایران را ترک کرد.
با اینحال با انتشار آزادانهتر کارهایش در وبسایت رادیو زمانه و مردمک به سرعت مورد توجه و تحسین قرار گرفت.
او در ماههای پایانی سال ۸۹ به دعوت دولت فرانسه برای یک سال از مالزی به آن کشور رفت.
درگذشت بزرگان
نام ستونی که او در آن مینوشت «دو کلمه حرف حساب» بود و از نام مستعار گلآقا استفاده میکرد که بعدا پرآوازه شد.
اهمیت کار او از آن روست که در سالهای میانی دهه شصت به خاطر جو خاص سیاسی ایران و جنگ، انتقاد از مسئولان و آن هم در قالب طنز کاری دشوار بود.
عمران صلاحی، شاعر، طنزنویس و پژوهندهٔ حوزه طنز، دو سال بعد از درگذشت صابری در حالی که هنوز چند ماهی تا رسیدن به شصت سالگیاش باقی مانده بود به طور ناگهانی درگذشت.
بر خلاف صابری، صلاحی از جمله طنزنویسان و روشنفکرانی بود که هرگز حکومت اسلامی به آنها روی خوش نشان نداد و بارها از سوی تندروان، محافظهکاران و نیروهای امنیتی مورد حمله قرار گرفت.
حتی یکبار برای نوشتهای از وی که در نشریه «دنیای سخن» منتشر شد مسعود دهنمکی مدیر نشریه شلمچه به دلیل «توهین به حضرت آدم، پیامبر خدا» به دادگاه شکایت کرد.
احترامی با تسلط کم نظیرش بر انواع نظم و نثر فارسی داستانها، اشعار، مقالات تحقیق و یادداشتهای طنزآمیز بسیاری نوشت.
از دوره نوجوانی از اوایل انتشار «روزنامه فکاهی توفیق» (با مدیریت برادران توفیق در سال ۳۷) با اسامی مختلف در رسانههای ایرانی (عمدتا نشریات و رادیو) طنزنویسی میکرد و تا آخرین شماره گلآقا نیز با آن همکاری داشت. با این حال شعر کودکانه «حسنی نگو یه دسته گل» مشهورترین اثر او در میان عامه مردم است.
فرود واقعی، فراز دیجیتالی
اگر مطبوعات ایران را به معنای مطبوعات دارای مجوزی که در داخل ایران به چاپ میرسند معنا کنیم بیشک طنز مطبوعاتی ایران در دهه هشتاد گام بزرگی به پس برداشته است.نه فقط در این دهه به تعداد نشریات طنز افزوده نشد بلکه از تعداد آنها کم شد.
طنزپردازان زیادی از کشور مهاجرت کردند یا عطای این فعالیت پرهزینه و کمدرآمد را به لقایش بخشیدند.
چند نفر از بهترین طنزپردازان ایران درگذشتند، دست کم دو کارتونیست (مانا نیستانی و هادی حیدری) به زندان افتادند و از همه بدتر آنکه از سال ۸۶ تا کنون روز به روز خط قرمزهای سیاسی و امنیتی برای طنزنویسی بیشتر شده است تا جایی که در حال حاضر نوشتن طنز انتقادی در مورد بسیاری از مشاوران و معاونان رئیسجمهور هم برای طنزپردازان در حکم بازی کردن با آتش است.
با این حال دهه هشتاد به خاطر فن آوریهایهای نوین ارتباطات که طنز و کمدی سیاسی و اجتماعی با آنها درآمیخت (نظیر وب، وبلاگ، شبکههای اجتماعی، بلوتوث و پیام کوتاه) دورهای درخشان و بینظیر از منظر «طنز رسانهای» است که باید به آن جداگانه پرداخت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.