محمد نوري رفت؛ اين تلخترين خبر براي موسيقي و دوستدارانش بود. جشنواره موسيقي فجر برگزار شد، بدون آنکه محلي براي موسيقي محلي و جايگاه درخوري براي موسيقي بانوان باشد. گرچه آلبوم تازه محمدرضا شجريان، "مرغ خوشخوان" مجوز نگرفت اما سازهاي ارکستر ملي پس از دو سال خاموشي به صدا در آمدند.
خبرگزاري ميراث فرهنگي ـ گروه فرهنگ و هنر ـ سال 1389 براي موسيقي، همچون ساير هنرها، سال پرفراز و نشيبي بود. از حضور بزرگان موسيقي و اجراي کنسرت در سالنها و شهرهاي مختلف گرفته تا برگزاري جشنواره موسيقي فجر در تهران و چند شهر ديگر با همه اما و اگرهايش. از نواختهشدن سازهاي ارکستر ملي پس از دوسال خاموشي تا آمدن نوازندگان مهمان به ايران و انتخاب رهبر براي ارکستر سمفونيک. در اين ميان، درگذشت محمد نوري را ميتوان غمانگيزترين رويداد موسيقايي در سالي که گذشت دانست. کسي که با ترانههايش، خاطرات بسياري را در ذهن ايرانيان، بيدار ميکرد.گرچه از مرگ غلامعلي نينواز، نوازنده سرنا و اولين، همسر ثمين باغچهبان هم نميتوان گذشت و همچنين رفتن رضا سقايي با ترانه ماندگارش«دايه دايه وقت جنگه»
شايد برگزاري بيست وششمين جشنواره موسيقي فجر و فعاليت ارکستر ملي پس از سکوتي 2ساله را بتوان يکي از رويدادهاي مهم در سال 89 دانست. با کنارهگيري فرهاد فخرالديني از رهبري ارکستر ملي، افعاليت اين ين ارکستر، متوقف شد و برخلاف وعدههاي مسئولان موسيقي که هربار ميگفتند بهزودي ارکستر ملي راهاندازي ميشود، اين سکوت، 2سال بهطول انجاميد تا اين که در اين دوره از جشنواره، سکوت ارکستر ملي شکسته شد..
جشنواره موسيقي فجر، امسال بيش از هر سال به کشف استعدادهاي جوان و حمايت از آنان اشاره ميکرد. وعدهاي که در مرحله حرف و شعار باقي ماند و تنها به روزهاي جشنواره محدود شد. هرچند حضور جوانان و شعار توجه به آنان، حربهاي شده تا جاي خالي بزرگان در جشنوارهاي که يک روز هنرمنداني چون حسينسرشار، مجيد کياني، حسينعليزاده، کيخسرو پورناظري، شهرام ناظري، بيژن کامکار، هوشنگ کامکار، حسام الدين سراج، مجيد کياني، فرهاد فخرالديني، مرتضي حنانه، عليرضا مشايخي، کيوان ساکت، لوريس چکناواريان و... در آن شرکت ميکردند، کمتر احساس شود.
از سوي ديگر آمار فروش بليت که به همت سايت انجمن موسيقي منتشر شد يک نکته مهم ارا به مسئولين و برگزارکنندگان جشنواره يادآوري ميکرد و آن اينکه نامهاي اشنا ميتوانند مخاطب را به سالن کنسرت بکشانند و گروههاي جوان نميتوانند جاي خالي بزرگان را پر کنند؛ گرچه به اين بهانه نميتوان جوانان را ناديده گرفت و پشتيبانيهاي مادي و معنوي را از آنان دريغ کرد.
حضور کمرنگ بانوان
مهمترين جشنواره موسيقي کشور در حالي برگزار شد که نه تنها آمار شرکتکنندگان بخشهاي مختلف آن، قابل قياس با سال گذشته نبود بلکه حضور بانوان موسيقيدان هم تقريبا بيرنگ شده بود.
امسال در بيست و ششمين جشنواره بينالمللي موسيقي فجر که از 2 تا 8 اسفند برگزار شد، 3 گروه در بخش موسيقي بانوان شرکت کردند؛ گروه خنياگر به سرپرستي پري ملکي، گروه آوازهاي کلاسيک به سرپرستي شهلا ميلاني و نسرين ناصحي و گروه آواي مهرباني به سرپرستي سهيلا پور گرامي، در اين دوره از جشنواره، چراغ موسيقي بانوان را روشن نگه داشتند. سير نزولي شرکتکنندگان در بخش موسيقي بانوان را ميتوان در دورههاي قبلي هم ديد. سال گذشته در بيست و پنجمين جشنواره بينالمللي موسيقي فجر هم 3 گروه، در بيست و چهارمين موسيقي فجر 6 گروه و در بيست و سومين جشنواره موسيقي فجر 10 گروه در بخش موسيقي بانوان اين جشنواره شرکت کرده بودند.
روال کم کاري بانوان را نه در اين دوره از جشنواره بلکه بايد در چند سال اخير جست وجو کرد. اين کم کاري را نبايد به موسيقي يا هنرمندان زن کشور اختصاص داد؛ چرا که از سالهاي دور يعني از سال 78 بانوان هنرمند کشور جشنوارهاي مستقل به نام « گل ياس» داشتند که 7 دوره آن تا سال 84 برگزار شد.
در هفتمين و آخرين دوره اين جشنواره که بهمدت 6روز در تالار وحدت و تالار رودکي برگزار شد، از 50گروه متقاضي، 13گروه به جشنواره راه يافتند که با تمام کاستيهايش با استقبال بانوان علاقهمند روبهرو شد. با اينحال در همان سال اين جشنواره که توسط دفتر موسيقي وزارت فرهنگ و ارشاد برگزار ميشد به دلايل نامعلومي تعطيل شد تا بهعنوان يک بخش جنبي به جشنواره موسيقي فجر اضافه شود که البته تا چند دوره به دست فراموشي سپرده شد.
جشنواره ديگر موسيقي بانوان با نام «آواي مهر» از سال 86 توسط مؤسسه نغمه شهر و سازمان فرهنگي هنري شهرداري تهران برگزار شد. تعطيلي اين جشنواره بعد از برگزاري 2 دوره هم باعث شد که چراغ موسيقي بانوان کم سوتر شود.
اين دو جشنواره با تمام کمبودها و مشکلاتي که داشت، محلي براي شناسايي موسيقي بانوان کشور بود؛ خصوصا اينکه اين دو جشنواره بهتدريج مشکلات را پشت سر گذاشته و مخاطبان خود را شناخته بود. قابليتهاي موسيقي بانوان تنها منحصر به برگزاري اين دو جشنواره نبود؛ جشنواره موسيقي مقامي- نواحي ايران که 6 دوره تا سال 83، برگزارشد، سومين دوره خود را به زنان موسيقيدان محلي اختصاص داد.
البته عمر اين جشنواره 6 دوره بيشتر نبود و بعد از آن به بخشي از جشنواره موسيقي فجر پيوست تا اينکه مجددا اين نويد داده شد که اين جشنواره بهصورت مستقل درسال آينده برگزار ميشود. پيش از اين تالار وحدت ميزبان گروه موسيقي بانوان بود اما امسال فرهنگسراي نياوران ميزبان موسيقي بانوان شد.
بسياري از هنرمندان زن براين باورند که موسيقي زنان، شنيده و نقد نميشود و مخاطبان آن، مخاطبان جدي موسيقي نيستند. از سوي ديگر موانعي که وجود دارد مانع از ادامه فعاليت زنان شده و ذوق و شوق آنها را از بين ميبرد.
جاي خالي موسيقي نواحي
جاي موسيقي نواحي در بيست و ششمين دوره از جشنواره موسيقي فجر هم خالي بود. ليان به سرپرستي محسن شريفيان، تنها گروه محلي شرکتکننده در بيستوششمين جشنواره موسيقي فجر بود که با اجراي درخور خود توانست توجه مسئولين و مخاطبان را جلب کند و در حد حوصله يک کنسرت، علاقهمندان را با بخشهايي از موسيقي و آداب و رسوم مردم بوشهر آشنا کند اما موسيقي کردستان و بخشيهاي خراسان و عاشيقهاي اذربايجان و قيچکنوازي سيستان و کمانچه لرستان از هيچ سالن و تالاري بهگوش نرسيد.
گرچه اين نويد داده شد تا ارديبهشت سال آينده، جشنوارهاي مستقل براي موسيقي محلي- مقامي برگزار شود. اما برگزاري چنين جشنوارهاي تا چه اندازه به حفظ و معرفي موسيقي محلي کمک ميکند؟ هرچند بودنش بهتر از نبودن است.
اگر به سالها قبل برگرديم ميبينيم که جشنواره سوم با نگاه ويژه به موسيقي فولکلور در 12 بهمن سال66 افتتاح شد. از آن سال چهرههاي معروفي همچون غلامعلي نينواز از خراسان، حاجقربان سليماني، موسي زنگشاهي، طهمورث کشکولي، عليرضا سليماني، عبدالله سرور احمدي و... شرکت کردند و از چهرههايي چون حاج قربان سليماني، دکتر مجيد تکه، علي اکبر مرادي، شيرمحمد اسپندار و... در دورههاي مختلف تقدير شد تا حضور اين چهرههاي موسيقي محلي- مقامي سرزمين ايران اعتباري براي اين جشنواره باشد. سال 1383 پس از برگزاري 6 دوره، جشنواره موسيقي مقامي- نواحي ايران تعطيل شد تا به دل جشنواره موسيقي فجر بهعنوان يک بخش اضافه شود و حالا بار ديگر تصميم گرفتهاند تا مجددا جشنوارهاي مستقل برگزار کنند.
اجراي بزرگان موسيقي ايران
امسال بزرگاني چون حسين عليزاده، کيهان کلهر، محمدرضا لطفي، همايون خرم، شهرام ناظري، کيخسرو پورناظري و... در تهران و شهرهاي ديگر ايران به اجراي برنامه پرداختند گرچه در اين ميان، جاي محمدرضا شجريان، خالي بود. اما همايون شجريان با گروه همنوازان حصار در دو مقطع زماني متفاوت، يک بار در برج ميلاد و بار ديگر در تالار وحدت به اجراي برنامه پرداخت. او همچنين با گروه سيمرغ به آهنگسازي حميد متبسم و رهبري محمدرضا درويشي به خواندن اشعار حماسي شاهنامه پرداخت.
عليرضا قرباني با گروه شمس به سرپرستي کيخسرو پورناظري، تصنيفهايي را اجرا کرد که سالها پيش از حنجره شهرام ناظري شنيده شده بود.
شهرداد روحاني، رهبر مهمان ارکستر سمفونيک ايران و علي ترابي، سرپرست دفتر موسيقي و نه مدير آن شد. نوازندگان مهمان به تهران امدند. اردال ارزنجان با کيهان کلهر نواخت و قرار بود شجاعت حسينخان هم به تهران بيايد و در کنار تهمورس پورناظري بنوازد که بيماري، مجالش نداد. سالار عقيلي و نويد دهقان، خواندند و نواختند و محمد معتمدي و علي قمصري «برفخواني» کردند.
«محاق» کار تازهاي از هوشنگ کامکار بود که تجربهاي نو در استفاده از شعر سپيد بهشمار ميآمد. گرچه کنسرت کامکارها هم توانست توجه علاقهمندان به موسيقي بهويژه موسيقي کردي را جلب کند.
«مرغ خوشخوان»، تازهترين آلبوم محمدرضا شجريان بود که با گذشت بيش از يک سال نتوانست مجوز دريافت کند و منتشر شود. شاهنامهخواني شهرام ناظري هم ، يکي ديگر از رويدادهاي مهم سال 89 بود. گرچه حافظ ناظري نيز براي آلبومي که هنوز ضبط و منتشر نشده بود جشن رونمايي برگزار کرد.
اما طرفداران موسيقي پاپ هم به کنسرت رضا يزداني و بنيامين و حامد بهداد و رضا صادقي و گرده آريان رفتند. «ليان» به سرپرستي محسن شريفيان و رستاک به سرپرستي سيامک سپهري هم آواهاي محلي را به گوش مخاطبان خود رساندند. همچنين جشنواره کارآواها به دبيري هوشنگ جاويد، پژوهشگر موسيقي براي نخستينبار در سال 1389 برگزار شد تا به بررسي ترانههاي کار در ايران بپردازد؛ ترانههايي که رفته رفته و با تغيير مناسبات زندگي فراموش مي شوند..
تنها صداست که ميماند
دي ماه 1308 زاده شد و مرداد 1389، چشم از جهان فروبست. او که سالها «آوازهاي سرزمين خورشيد» را براي من و تو خوانده بود و «جاودانه از عشق» سخن گفته بود.
محمد نوري، خواننده پيشکسوت و خالق آثار ماندگاري چون «جان مريم، اي ايران، شاليزار و...»، آواز کلاسيک را براي نخستين بار نزد اولين باغچهبان و فاخره صبا فراگرفت و در محضر استاداني چون سيروس شهردار، مصطفي پورتراب و فريدون فرزانه به اموزش تئوري موسيقي و سلفژ و پيانو پرداخت.
نوري با خواندن 300 قطعه اوازي و نوشتن مقالات و ترجمههاي بسار در زمينه موسيقي توانست در دل سه نسل، راه يابد و ترک و لر و فارس و گيلک را با خود همراه کند. او به فولکلور و ترانههاي محلي عشق ميورزيد و تلاش ميکرد تا پيشينه فرهنگي خود را بشناسد و به آداب و رسوم و فرهنگ و موسيقي اقوام مختلف ايراني احترام بگذارد.
قرار بود جايزه محمد نوري، در آخرين روزهاي سال 1389 و براي بستينبار برگزار شود؛ آنهم بدون پشتيبانيهاي دولتي تا از برگزيدگان در سه رشته آواز، آهنگسازي و ترانهسرايي تقدير کند. مراسمي که برگزاري آن به تاخير افتاد و به سال 1390 موکول شد. در هر حال، صداي دلنشين محمد نوري، همچنان در گوش دوستدارانش طنينانداز است و خاطرات بسياري را به يادشان ميآورد همچنان که نواي دلنشين رضا سقايي و ترانه ماندگار« دايه دايه» اش در ياد ماست و خاطره اولين باغچهبان. هنوز هم صداي سرناي غلامعلي نينواز را ميشنويم چراکه «تنها صداست که ميماند.»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.