برخی از اهالی موسیقی مثل پفک هستند …
- با توجه به جنس صدایی که دارید، که نه از کسی تقلید کردهاید و نه سعی به تکرار مکررات داشتهاید، به نظر میسد نقاط ضعفی در آلبوم هست که با کمی دقت میشد از آنها نقطه قوت ساخت. مثلا در خصوص انتخاب ترانهها خیلی محتاط برخورد نکردهاید. موسیقی سنگینتر از ترانههای انتخابی است جز یک یا دو ترانه. چرا این اتفاق میافتد؟
نمیخواهم به هیچ وجه خودم را توجیه کنم. ولی آنچه هست این است که جنس صدای من به اندازه کافی خاص هست. نوع موسیقیای هم که از آن استفاده میکنم، همین طور، به قدری خاص هست که نیازی به این نبوده که در زمینه شعر به دنبال اشعار قوی تری بگردم. اگر این کار را میکردم و شعرهای سنگین را برای آلبومم انتخاب میکردم، آن وقت با یک موسیقی خاص، که فقط افراد خاصی آن را گوش میکنند و دیگر رنگ و بوی موسیقی خیلی جدی را به خود میگیرد روبرو میشدیم که هر کسی آن را گوش نمیکند. نمیخواستم در ابتدای راه با آلبومی اینچنینی خودم را معرفی کنم. میخواستم با مردم همراه شوم.
- میخواهید بگویید مخاطبشناسی کردهاید؟ مخاطبشناسی دست و پای شما را بسته است؟
نه اصلا دست و بالم بسته نشده ولی در زمینه ترانه هم باید بگویم من خودم ادعایی ندارم. با اینکه خودم بخشی از ترانههای آلبومم را سرودهام اما هیچ وقت ادعا نمیکنم که بگویم میتوانم خیلی قوی کار کنم و یا اعتقاداتی که در زمینه شعر دارم را به ترانه در آوردهام و… واقعیت چیز دیگری است. من هم مثل همه انسانها یک دایره توانایی مشخصی دارم. ترانه سرا نیستم ولی در زمینه شعر استانداردهایی دارم که آنها را رعایت میکنم. من با لحن روایی بعضی از ترانهها رابطه برقرار نمیکنم و در عین اینکه دوست دارم از ترانههای روایی استفاده کنم این روزها کمتر ترانهای را میبینم که اینگونه باشد. ترانهها همه از این جمله به آن جمله میپرند و یک خط روایی و داستانی را دنبال نمیکنند. من دوست دارم که ترانه داستان وار باشد.
نه! نه به هیچ وجه! سبکش را نمیگویم. من بعضی از لحنها را نمیپسندم. به زبان ترانه بیش از هر چیز دیگری اهمیت میدهم. دوست دارم ترانه روایتی باشد و داستانی را تعریف کند و از یک جا به جای دیگر برسد نه اینکه از این شاخه به آن شاخه بپرد. اینکه عاشقانهها را پشت سر هم ردیف کنیم که شعر نمیشود. شعر باید یک تصویر داشته باشد و همه آنچه که مدنظر دارد را به تصویر بکشد. با تصویر سازی در ترانه و شعر موافق ترم.
- خوب به جای اینکه خواننده شوید، فیلمساز میشدید تا با تصویر در ارتباط باشید.
اگر میتوانستم حتما این کار را میکردم. چرا که دوست دارم به مسایل روزبپردازم. بعضی از دلمشغولیها هست که باید به آنها پرداخته شود. مثلا در قطعه «گل و خار»، گل و خار میتواند هر رابطهای را به خود نسبت دهد و از آن هر تصوری بشود. از عاشق و معشوق گرفته تا فرزند و خانواده، خار به عنوان یک حامی برای گل است که به چشم مزاحم دیده میشود اما من این گونه عنوان کردم که نبودنش باعث دردسر گل میشود.
- یعنی جز کلام دغدغه دیگری نداشتید؟
بحث من در جمع آوری آلبوم، این است که اولویت اولم بیشتر از آنکه بخواهم مخاطب را از نظر کلامی تحت تاثیر قرار بدهم، روی تفاوت صدائی ونحوه خوانش و سبک موسیقی بوده است. در واقع آلبوم من یک آلبوم موسیقی محور است که ترانه در آن نقش مهم ولی نه اصلی را بازی کرده است. بهر حال یکی دو سال نیست که کار موسیقی را آغاز کردهام. این طور نیست که همین الان آمده باشم و در زمینه موسیقی فعالیتم را آغاز کرده باشم. اگر صدایم پختگی دارد، به این دلیل است که روی آن کار شده است و زمان خامیاش را نشنیدید! من ۱۰ سال پیش به همین دلیل آلبوم ندادم که صرفا هدفم این نباشد تا دیگران صدایم را بشنوند و معروف شوم و… صدا و نحوه خواندن من به راحتی با اندکی بیدقتی و غلو در اجرا میتوانست تا مرز مضحکه شدن پیش برود بنابراین نمیتوانستم روی این مسئله خیلی ریسک کنم.
- خوب حداقل از کسی کمک میگرفتید؟
خیلی نمیخواستم با اهالی موسیقی در ارتباط باشم. این اهالی موسیقی که میگویم شامل ترانه سرا، آهنگساز و تنظیم کننده و… است.
برای من ارتباط دوستانه بیش از ارتباط کاری در اولویت است. خوب یا بد من برای درک موسیقی خیلی تلاش کردم. گروههای مختلفی پیشنهاد همکاری با من را دادند و شرکتهای مختلفی نیز میخواستند آلبوم را تهیه کنندگی کنند. تهیه کنندهای نبود که من بخواهم با او کار کنم و او نخواهد! منتهی من از روزی که پا به این عرصه گذاشتم مهندس دلیری تهیه کنندهام بود و تکلیف پخش آلبومم هم با حمایت آقای محسنی عزیز (شرکت هنر اول) مشخص بود. من در مورد محتویات آلبوم و نقاط قوت و ضعف آن متهم ردیف اول و آخر هستم چون دوستانی که نام بردم در تمام مراحل همه تصمیم گیریها را به خودم واگذار کرده بودند، خودم دوست داشتم آلبومم اینگونه شود که شده است.
برای من ارتباط دوستانه بیش از ارتباط کاری در اولویت است. خوب یا بد من برای درک موسیقی خیلی تلاش کردم. گروههای مختلفی پیشنهاد همکاری با من را دادند و شرکتهای مختلفی نیز میخواستند آلبوم را تهیه کنندگی کنند. تهیه کنندهای نبود که من بخواهم با او کار کنم و او نخواهد! منتهی من از روزی که پا به این عرصه گذاشتم مهندس دلیری تهیه کنندهام بود و تکلیف پخش آلبومم هم با حمایت آقای محسنی عزیز (شرکت هنر اول) مشخص بود. من در مورد محتویات آلبوم و نقاط قوت و ضعف آن متهم ردیف اول و آخر هستم چون دوستانی که نام بردم در تمام مراحل همه تصمیم گیریها را به خودم واگذار کرده بودند، خودم دوست داشتم آلبومم اینگونه شود که شده است.
- چون اغلب ترانهها سروده خودتان است، این را میگویید؟
یک قطعه با عنوان «دلم خونه» که ترانه آن را علی بحرینی سروده، ملودیای داشتم که دیدم به این ترانه میخورد. ملودی و ترانه را روی هم گذاشتیم و آن را تنظیم کردیم. کار خوب و قابل دفاعی هم شد. بقیه شعرها حتی شعر لیلی که آقای محمد علی شیرازی آن را سروده، بر مبنای ملودیها و معرهای خود من است. البته این را هم بگویم که علی بحرینی حاضر بود به جای این ۳ ترانه ۳۰ ترانه بگوید ولی روی ملودیهای من کلام نگذارد…. چون من حتی روی هجاهای لغات هم گیر داشتم و در واقع علی بسیار اذیت شد ولی در نهایت کار از آب در آمد و این را هم اضافه کنم که ترانه گفتن بر مبنای ملودی کار هر کسی نیست و به نظر من علی بحرینی در این کار یک استثناست. اشکالی که به من وارد است این است که ترانههایم را به کسی دادم تا برایم ادیت کند و در واقع ایرادهای آن را بگیرد. دوری ایشان از فضای فکری وحسی من باعث شد که حس درونی بعضی ازآنها از هم پاشیده شود و از بین برود. آنچه همه حس من بود در این آلبوم لحاظ نشد. در یک کلام بگویم که آلبوم من آلبوم ترانه مداری نیست.
- چرا؟
ببینید خوانندهای مثل مسعود امامی که خودش ترانه سراست، قطعا آلبومش آلبومی است که به لحاظ ترانه، آلبومی قوی است. البته صدا و موسیقی مسعود هم قوی است. ولی از آنجایی که شاعر است، ترانههایش قدرت بیشتری دارند و نقطه قوت آلبوم او شعرهای آن است. من ادعایی در ترانه ندارم. کسی میتواند بگوید من ترانه سرا هستم که برای همه ترانه بنویسد و کسی میتواند ادعای آهنگسازی کند که برای همه بتواند آهنگ بسازد.
- شما موسیقی را حرفهای دنبال کردید؟ یعنی الان ادعایی در آهنگسازی و خوانندگی دارید؟
من سال ۷۱ کلاس اواز میرفتم. برای این آمدم به عرصه موسیقی که یک گوشه کارم را بتوانم ارائه کنم. کاری هم انجام میدهم که بتوانم از آن دفاع کنم. *با وجودی که طی این مدت که فعالیت میکردید چندان دیده نمیشدید اما به یکباره با انتشار آلبومتان حاشیههای دوروبرتان زیاد شد. نحوه ورود من به موسیقی با همین کاری که در اصل الان عنوان آلبوم شده (مدارا)، اتفاق افتاد و کاملا ناخواسته بود. من واقعا هدفی برای وارد شدن به بیزینس این کار نداشتم که از آن برداشت مالی یا ادعائی داشته باشم.
- ولی پیش از این گفته بودید که در جشن خانه فرهاد هم کار فرستاده بودید؟
کلا از سال ۱۳۸۵ در جشن خانه فرهاد که به دلایل اتفاقاتی که خیلی از آنها دست خودم نبوده، به دنیای موسیقی وارد شدم. خیلی از اتفاقات جوری چیده شده بود که به این سمت بیایم. حتی در خانواده هم مخالف حضور من در عرصه موسیقی حرفهای بودند. اما زمانی هست که همه راهها برای آدم باز میشود. من احساس کردم برای من مجموعه اتفاقات افتاده است. آهنگ «مدارا» را به خانه فرهاد فرستادم و جشن برگزار نشد و خورد به جریان شکایت و همان چیزهایی که میدانید و… یک سری فعل و انفعالات سبب شد که کاری به نام «مدارا» از من شنیده شود. هیچ وقت نگفتم کارم قوی است. اما به جرات میگویم که کارم متفاوت است. معتقدم که جاهایی هست که نباید خودم را زیر پا بگذارم و از کارم باید دفاع کنم. این کار زمانی که بیرون آمد، با همه آهنگهای پاپ فرق داشت. باعث شد که توجه یک سری از دوستان جلب شود و اتفاقاتی که پس از آن افتاد و همه را خودتان میدانید.
- از اینها که بگذریم در قطعاتی که خواندهاید و ساختهاید،با وجودی که مدعی هستید کارتان متفاوت است ما چیزی دیگر میشنویم. در یکی از قطعاتتان ملودی عجیب شبیه یکی از تیتراژهایی است که پیش از این شنیدهایم. خودتان میدانید از چه حرف میزنم. درست است؟
میدانم منظورتان کدام کار است ولی باید بگویم که برایتان ۳-۴ تا شاهد میاورم که همه بگویند من این کار را قبل از آن آهنگی که شما میگویید ساخته بودم و خودم هم آن را خوانده بودم. منتها بر حسب اتفاق این آهنگ توسط دوستانی که نباید، شنیده شد و متاسفانه این اتفاق افتاد. چیزی که حتی من فکرش را هم نمیتوانستم بکنم. من رجوع میدهم شما را به سال ۱۳۷۹، که قطعهای ساخته بودم که مسعود همایونی آن را تنظیم کرده بود. مسعود را که دیگر قبول دارید. او موزیسین شناخته شدهای است. این قطعه در استودیو رولند ضبط شده و صدابردار آن رامیار شیخ لاری بوده است. به رغم اینکه مسعود معتقد بود که آن قطعه یک قطعه متفاوت است آن را بیرون نفرستادم. چون یک کار کاور بود. اما متاسفانه به همان کاور هم رحم نشد و حتی شکل خوانش من هم در آن قطعهای که تیتراژ شده، استفاده شده است.
- به اینکه منجر به یک سبک شدهاید، باور دارید؟
خیلیها به نظر من خواننده نیستند. اگر کسی ادعا میکند که خواننده است، حرفهاش باید خوانندگی باشد. من خواننده نیستم به معنای حرفهای ولی به آنچه که اعتقاد دارم این است که این سبک متعلق به خود من است. نه آن را از کسی برداشتهام و نه تقلید کردهام. هر کس مدعی این گفته من است و شک دارد، بیاید تا من در آن واحد ۶۰ قطعه از قطعاتی را که ساختهام و الان موجود است برایش پخش کنم. میتوانم از نظر زمانی ثابت کنم که من بسیار دورتراز اینها این کارها را ساخته بودم.
کسی نمیتواند به من ایراد بگیرد و بگوید این کار مال من نیست. من نمیخواهم با جنجال توی موسیقی باشم و بمانم. کسی که میخواهد در حوزه موسیقی بماند و مطرح شود باید با کارش این کار را بکند نه با جنجال و حرف! باید با موسیقیاش حرفهایش را بزند.
کسی نمیتواند به من ایراد بگیرد و بگوید این کار مال من نیست. من نمیخواهم با جنجال توی موسیقی باشم و بمانم. کسی که میخواهد در حوزه موسیقی بماند و مطرح شود باید با کارش این کار را بکند نه با جنجال و حرف! باید با موسیقیاش حرفهایش را بزند.
- با این همه باید توانایی خواندن روی سن را داشته باشید. این طور نیست؟
یکی از بزرگترین دلایلی که من به سمت موسیقی آمدم همین اجرای زنده بود. من کارم را در جایی زنده خوانده بودم و بعد که قطعه ضبط استودیوئی شد و به بیرون آمد، خیلیها میگفتند که در اجرای زنده آن توانستهام موفقتر عمل کنم. میتوانم ادعا کنم که اگر زنده بخوانم بیشتر از ان چه که در استودیو میخوانم میتوانم توانایی خود را بروز دهم. من یک خواننده زنده خوان هستم. به شهادت میلاد ترابی و حسین کاشانیان کل ضبط وکال آلبوم یعنی هر ۱۰ قطعه ما ۲ ساعت کار برد و وکال را در این ۲ ساعت در اوردیم. البته این چیز عجیبی نیست. چون خودم آهنگها را ساختهام با آنها آشنا بودم وتوانستم راحت اجرایشان کنم. آنطور نبود که برای هر قطعه یک تا چهار ساعت وقت بگذارم.
- اینکه خودتان اهنگهای آلبوم را ساختهاید موجب یکنواختی آلبوم نشده است؟ چون ملودیها به نظر یکنواخت هستند.
نه دلیلش این نیست. دلیلش این است که یک جورهایی در این آلبوم بسته به احساس نیاز، اغراق شده است. شما میخواهید یک کالا را که در محتوایش تفاوت هست، در جمع کالاهایی که بسته بندیشان مثل هم است، ولی به لحاظ محتوایی با هم فرق دارند را نشان بدهید. میخواهید این کالا دیده شود. من دقیقا هدفم این بود. مجبور بودم در بعضی از قسمتها کاری کنم تا بیشتر دیده شوم و در آن اغراق کردم. من دوست ندارم کسی از چهچهه زدن زیادی من در آلبومم حالش بد شود ولی مجبورم در آلبوم اولم توجه مخاطبم را به دست بیاورم. همین که متهم به این نمیشوم که شبیه کسی میخوانم برای منی با موسیقی سنتی کارم را شروع کردم کافیست.
- پس میتوانید در این زمینه نظر بدیهد؟
موسیقی سنتی ما سال هاست که دارد خودش را دور میزند. جز اساتیدی مثل شجریان و ناظری، دیگر کسی در کارهایش نواوری ندارد.
- به نظر من این اساتید هم نواوری نکردهاند.
بله اگر چیزی هم به موسیقی سنتی اضافه کردهاند چیز جدیدی نبوده و چیزهایی بوده که گم بوده و در واقع پیدایشان کردهاند و حالا احیا شدهاند.
- از صدای سنتی خاک خورده شما توقع بیش از این میرفت. شاید هر کسی دیگر جای شما بود، پاپ نمیخواند.
من با این مساله در موسیقی سنتی امان مشکل دارم. همین که همیشه دایره تکرار و تکرار ادامه دارد ولی از طرف دیگر من در جامعه دارم زندگی میکنم. این موسیقی (سنتی) یک واقعیت غیر قابل انکار است در میان ایرانیها. شما در هر سنی که باشید، هر چه موسیقی غیر ایرانی شنیده باشی و غربی، که زبانش فارسی، انگلیسی و… باشد بازهم موسیقی سنتی را دوست دارید. این بر میگردد به ژن موسیقی که در افراد است و تمایل پیدا میکند به حال و هوای موسیقی محلیاش! نقطه تفاوتهای خوانندههای خارجی با ایرانی در حالتهای اوازی و تحریرهایشان است، که آن هم به دلیل قدمت زیادی که دارد من نمیتوانم در موردش نظری بدهم. نمیتوانم مدعی شوم که آمدهام تا به موسیقی ایرانی و سنتی کمک کنم. کاری که من خواستم انجام بدهم این بود که که یک بچه ۱۳-۱۴ ساله اگر از موسیقی سنتی به معنای واقعیش خوشش نمیآید نمونه تعدیل شده و نزدیکتر به آنچه که میپسندد (تلفیق) آن را به راحتی گوش کند و لذت ببرد. مثلا به دلیل استفاده از گیتار یا سازهایی که دوست دارند بیایند و کارم را گوش کنند. دیدم کسانی که به سازهای غربی علاقه مندند از موسیقی من استقبال کردند. همه ما قرار نیست کار را شروع کنیم و تا آخرش برویم. بلکه بعضیها شروع میکنند و بعضی دیگرادامه دهنده وتمام کننده آن هستندو من خوشحالم که این سبک را آغاز کردم و ان را هل دادم. شاید بعدها کسانی بیایند و ان را ادامه بدهند و در واقع حتی جهانیاش کنند. کسانی این کارها را با موسیقی ایرانی کردهاند مثل کیهان کلهر، حسین علیزاده و… ولی در اجرای بهتر جهانیاش کردهاند. موسیقی سنتی ما جهانی نیست بلکه یک موسیقی لوکال است که اجرای جهانی دارد. مثلا ما نمیتوانیم با یک کار از ایران برویم به جشنواره گرمی و جایزه بگیریم. البته کاندید شدهایم ولی جایزه نبردهایم. اگر من این کار را کردهام نه به دلیل وجه تمایزی که دارد. دوست دارم این اتفاق بیافتد که بچههای ما به جای کاور کردن از کارهای یونانی و… از کارهای موزیسینهای خود ایران استفاده کنند. ملودیهای قدیمی ایرانی که خیلی زیباتر از خیلی از انواع موسیقی است. ولی چون در اجرای ان مشکل دارند، و میخواهند اکتیوتر باشد نمیروند دنبال آنها! ما از یک سری گنجینههای گران قیمت میگذریم. مثل بچهای که غذا نمیخورد و با پفک نمکی خودش را سیر میکند به موسیقی کم ارزش عادت کردهایم.
- اهالی موسیقی را به بچههای پفک خور تشبیه میکنید؟
بیادبی نباشدبه لحاظ راحت الحلقوم خواستن بله! شاید به خاطر مخاطبانمان باشد که موسیقی جدی نمیخواهند.
- اگر قرار باشد پا به پای مخاطب پیش بروید که باید موسیقی را به سمتی که آنها میخواهند ببرید و به یک موسیقی نازل میرسید!
طرفداران آقای x وقتی او را میپرستند مطمئن باشید من هم اگر جای او بودم راضی بودم به همین سطح! البته بچههایی باهوش در عرصه موسیقی در حال فعالیت هستند ولی بقیه از رده خارج شدهاند و حرفی برای گفتن ندارند. شما در نظر بگیرید جمعی را که از بدو تولد نان خشک خورده، یعنی نمیتوان غذای بهتری به خوردشان داد؟ قطعا میشود و نیاز به عادت وتمرین دارد. وقتی توقع مخاطب را در نظر میگیرند میبینند که موسیقی سطحی طرفدار دارد وهمان را نیز ادامه میدهند.
- اما این بحث بر سر موسیقی نیست.
بله چون خوردن اختیاری است و شما به اختیار خودتان غذا میخورید. ولی شنیدن خیلی وقتها اختیاری نیست. مثلا شما گاهی از رادیو اهنگی را میشنوید که دوست ندارید. وقنی روشن است اگر موزیکی پخش شود خیلی مواقع مجبوری آن را گوش کنید. شما انتخاب نکردهاید بلکه این موسیقی است که شما را انتخاب کرده و شما را در موقعیت خودش قرار داده است. شما انتخاب شدهاید و آن را گوش کردهاید. میشود موسیقی بهتری را به خورد شنونده داد. نمیشود؟
- ولی تغییر ذائقه مردم، همواره مشکل ساز بوده است.
شک نکنید که مشکل دارد و خواهد داشت. موسیقی ما باید از کمر به بالا بیاید. میتوان از ریتم ۶و۸ استفاده کرد اما به جای خودش. من مشکلی با این ریتم ندارم. اما متاسفانه این ریتم بدترین ریتم کار در ایران است که البته الان ترنس و هاوس هم به آن اضافه شدهاند. هر کس را میخواهند بکوبند میگویند ۶و۸ خوان است. ولی مگر با کار ۶و۸ نمیتوان به مردم نزدیک شد؟ چرا این همه سطحی نگری میشود؟ در زمینه شعر اگر به آلبوم من گیر بدهند حق دارند ولی در زمینه موسیقی این اجازه را نمیدهم. من سعی کردهام به وسیله ترانه صدایم را به گوش مردم برسانم.
- استفاده ابزاری از ترانه؟
نه، بلکه روی ترانههایم سخت گیری نکردهام. آن قدری که درگیر نوع خواندن و صدا شدم در ترانه نشدم.
- استفاده از سازهای زنده نیز صرفا به همین دلیل است؟
نه اصلا دلیلش این نبوده، بلکه من یک سری محدودیتها داشتم که یک سری انها ذهنی و یک سری دیگر تکنیکی بودند. در مورد ذهنی باید بگویم که صدای من، صدای سنتی است. به اندازه کافی این صداها شنیده شده، نوع استفاده از ان مهم بود که سعی کردم با آن هماهنگ شوم. من دوست داشتم از یک سری از سازهای سنتی استفاده کنم اما نتیجه کارم یک آلبوم سنتی میشد. این را نکردم که کارم متفاوت شود.
- در آینده این کار را میکنید؟
بله حتما! به علاقه من نسبت به موسیقی سنتی شک نکنید. یک وقت دیدید از آهنگسازان سنتی کارهایی را اجرا کردم. اگر حتی آلبومم را هم بسته باشم در صورت توافق اساتید این حوزه قطعا کارهایشان را به کارهایم اضافه خواهم کرد.
- مثلا چه سازهایی را در نظر دارید؟
به احتمال زیاد، سازهای سنتی ولی سازهایی که کمتر به انها پرداخته شده است. معمولا در این جور آلبومها از تار و سه تار صدا میگیرند اما من از سازهایی مثل قیچک و تنبور و… نیز استفاده میکنم.
- با این سبک فیوژن که دارید ممکن است که از سازهایی مثل سازدهنی هم استفاده کنید. چون به نظر میرسد برای سبک شما جواب میدهد.
اتفاقا قرار است که از این ساز در آلبوم بعدیام استفاده کنم. بعضی از سازها هستند که شما را خواه ناخواه به سمت فضایی خاص میبرند مثلا همین ساز دهنی فضای موسیقی کانتری را از فرهنگ آمریکایی به یاد ما میاندازد. وقتی نوای ساز دهنی شنیده میشود، با صدای ان ناخودآگاه به آن فضا میرویم.
- چه اشکالی دارد؟ موسیقی برای همین چیزها خوب است.
خوب ولی این اتفاق نمیافتد متاسفانه چون استفاده درست نمیشود. اگر من یک کار اکوستیک جمع میکردم میتوانستم ساز دهنی با ملودی ایرانی استفاده کنم. ولی وقتی کل سازهای من غربی هستند، و پایه ان روی گیتار است، استفاده از ساز دهنی زیاد جالب نمیشد و صدای خوبی نمیداد.
- در مورد تنظیم قطعات آلبوم هیچ توضیحی ندادید.
۱۰ سال پیش هم به من پیشنهاد جمع کردن آلبوم داده شد. به من گفتند که نصف آهنگهای آلبوم را به سبک خودم بدهم و ان را منتشر کنیم اما من قبول نکردم چون میخواستم از تنظیمهای خوبی استفاده کنم. پیشنهاد انها این بود که یکی دو قطعه بازاری و بندری نیز به کارم اضافه کنم و من تن به انجام این کار ندادم.
- وانمود میکنید که یک ایده آلیست هستید نه؟
نه اتفاقا نمیخواهم بگویم که من یک ایده آلیست هستم. ولی ترجیح میدادم بازاری نخوانم. جالب است که بعداز ۱۰ سال که آلبوم را در مرحله انتشار قرار دادم و هیچ کس هیچ دخالتی در آن نکرد و کاملا به اختیار خودم بود، ۵ قطعه از قطعات را کاملا پاپ جمع کردم و دست میلاد را برای تنظیم آنها کاملا باز گذاشتم و ۵ قطعه را بردم به سمت اسپانیش یعنی سبک خودم و حسین کاشانیان! یعنی در واقع آن کاری را که ۱۰ سال پیش از انجامش سرباز زدم را اینباربه اختیار خودم انجام دادم. دلیلش هم این است که هر کس میخواهد بیاید توی این عرصه اگر قصد خاص بودن دارد، باید قید پاپ کار کردن را بزند و من قید پاپ را نزدم.
- شما ادعای خاص بودن دارید؟
من انگار چند سالی در یک جزیره بودم و کار هیچ یک از خوانندهها را گوش نکردم که بتوانم فضای متفاوتی را ایجاد کنم. نمیخواستم تحت تاثیر کسی قرار بگیرم. دوست نداشتم چنین اتفاقی بیافتد. به دلیل تعصبم نیست. نمیتوانستم با موسیقی پاپی که مصرفی بود ارتباط برقرار کنم.
- علاقه خاصی هم به خواننده خاصی دارید؟
من سکوت محسن یگانه را خیلی دوست دارم و همین طور سنتوری محسن چاووشی را! از کارهای رضا صادقی هم خوشم میآید و همین طور احساس مازیار فلاحی را. چون حرف برای گفتن دارندو خود خودشان هستند. تمام کسانی که الان در سطح اول موسیقی ایران هستند، قطعا چیزی برای عرضه کردن داشتهاند. اگر به زور کپی از روی دست یکدیگر باشد نمیتوانند در این میانه دوام بیاورند.
- شما ماندگار میشوید؟
اصلا به نیت ماندگاری نیامدهام ولی دوست دارم این اتفاق بیافتد.
- دوست داشتن با ایمان داشتن واعتقاد داشتن خیلی فرق میکند.
امیدوارم که حداقل در حد یک پل کوچک باشد و این اتفاق برایم بیافتد. یا با آدمهای بعد از من این موسیقی جهانی شود.
- شما جهانی میشوید؟
من محدودیتهائی دارم که باعث میشه به این مسئله به چشم آرزو نگاه کنم ولی این نوع موسیقی پتانسیل جهانی شدن را دارد، شما نگاه کنید ببینید موسیقی سنتی ما در سطح جهان و میان مخاطبان جهانی صاحب جایگاه والائیست حالا اگر بشود تلفیقی میان موسیقی خود غربیها و موسیقی سنتی خودمان بوجود بیاوریم یعنی در واقع جواهر گرانقیمت خودمان را در بسته بندیهای شیک و چشم نواز خودشان به خوردشان بدهیم قطعا در سطح جهانی هم با استقبال مواجه خواهد شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.