وَنسان ویلِم ون گوگ [ Vincent Willem Van Gogh ] نقاش نامدار سبک
پست‌امپرسیونیست ( ۳۰ مارس ۱۸۵۳ - ۲۹ جولای ۱۸۹۰ ) در گروت-زاندرت [ Groot-Zundert ] در ایالت برابانت هلند نزدیک مرز بلژیک به دنیا آمد. هرچند او در زمان حیاتش در گمنامی کامل به سر می‌برد، اما اکنون به عنوان یکی از تاثیرگذارترین نقاشان پست‌امپرسیونیست شناخته می‌شود. در کنار نبوغ سرشار هنری در برهه‌هایی از عمر خویش به بیماری‌های عصبی و اختلالات روانی مبتلا شد؛ به‌ویژه که وی قسمتی از گوش خود را برید و در پایان نیز خودکشی کرد.


کودکی و جوانی
او بزرگ‌ترین پسر آنا کورنلیا کاربنتوس و تئودورس ون گوگ بود. پدر و پدر بزرگش کشیش بودند و سه‌تا از عموهایش دلال آثار نقاشی بودند. اسم پدربزرگ و عموی او نیز ونسان بود که به او عمو کنت می‌گفت. همچنین ونسان نام برادر بزرگ‌تر وی و فرزند اول خانواده بود که چندی پس از تولد و یک سال قبل از تولد ونسان درگذشته بود.

برادر محبوب و حامی‌اش تئودورس، ملقب به تئو، چهار سال بعد از ونسان در ۱ می ۱۸۵۷ به‌دنیا آمد. سپس خانواده ون گوگ دارای چهار فرزند دیگر شد، یک پسر به نام کور و سه دختر به نام‌های آنا، الیزابت و ویل. ونسان اغلب کودک ساکت و آرامی بود.

در ۱۸۶۰ وارد دبستان روستای زاندرت شد. جایی که یک کشیش کاتولیک به ۲۳۰۰ دانش‌آموز درس می‌داد. از سال ۱۸۶۱ همراه خواهرش ویل در خانه تحت تعلیم یک معلم خصوصی بود تا اینکه در سال ۱۸۶۴ به یک مدرسه شبانه‌روزی به نام سنت پروویلی در زونبرگ رفت. دوری از خانواده او را افسرده می‌کرد و این مساله را در بزرگ‌سالی نیز عنوان کرد. در ۱۸۶۶ به یک مدرسه راهنمایی به نام کونینگ ویلم در تیلبرگ هلند رفت و در آن‌جا تحت نظر کنستانتین هایزمن، که در پاریس به موفقیت‌هایی رسیده بود، اصول اولیه طراحی را آموخت.

در ۱۸۶۸ ونسان ناگهان به خانه بازگشت؛ وی دوران نوجوانی و جوانی‌اش را این چنین تعریف کرد : دوران جوانی من، تاریک، سرد و بی‌حاصل بود.

ونسان در سن
۱۶ سالگی در سال ۱۸۶۹ نزد عمویش ونسان شروع به کارآموزی در گوپیل و سیه [ Goupil And Cie ] -دلالان بین المللی هنر- در شعبه اصلی پاریس کرد. و پس از مدتی از طرف عمویش به لندن فرستاده شد. این دوران خوبی برای ونسان بود و در بیست سالگی از پدرش بیشتر پول در می‌آورد.

در سال
۱۸۷۳ ونسان به گوپیل واقع در لندن می‌رود. ارتباط روزانه او با آثار هنری، قدرشناسی او را از نقاشی بیان می‌کند. همسر تئو نقل می کند که این سال، خوشحال ترین سال زندگی ون گوگ بود.

Vincent age 18, 1871–1872 Theo age 21, 1878
در همین دوران او عاشق دختر صاحب‌خانه‌اش یوجنی لویر شد ولی از وی جواب رد شنید، او به ون گوگ گفت که قبلا به صورت مخفیانه با مستاجر قبلی اش نامزد کرده است. ونسان به‌تدریج منزوی شد و به مذهب روی آورد. پدر و عمویش او را به پاریس فرستادند که در یک کارگاه هنری کار کند.
در آنجا بود که ونسان از این‌که با هنر مانند یک کالای مصرفی برخورد می‌کرد پشیمان شد و این روحیه را به مشتریان نیز منتقل می‌کرد تا این‌که در ۱۸۷۶ از کار اخراج شد.

اعتقاد مذهبی او به تدریج شدیدتر شد تا آن‌جا که به انگلستان بازگشت و در یک مدرسه به صورت خیرخواهانه و بدون دستمزد به عنوان معلم و معاون یک مبلغ مذهبی به تدریس مشغول شد. این مدرسه در بندر رامزگیت قرار داشت و این فرصتی بود تا ونسان چند طرح از مناظر آنجا بکشد.

مدتی بعد جای مدرسه عوض شد و ونسان هم به خانه بازگشت و شش ماه را در یک کتاب‌فروشی به کار مشغول بود، ولی این کار وی را راضی نمی‌کرد و وی بیشتر وقت خود را در اتاق پشت مغازه به طراحی و ترجمه انجیل به زبان‌های انگلیسی، فرانسوی و آلمانی می‌گذراند.

در این دوران به گواهی هم اتاقی‌اش گورلیتز -که معلمی جوان بود- ون گوگ به شدت صرفه‌جو بود و از مصرف گوشت پرهیز می‌کرد.

ون گوگ به مذهب پروتستان علاقه پیدا ‌کرد و خدمت به فقیران دغدغه فکری او ‌شد. او تصور می‌کرد در مسیر درست زندگی قرار گرفته‌است.
در سال ۱۸۷۷ وی تصمیم داشت روحانی شود و تحصیلات الهیات را در دانشگاه ادامه دهد. بنابراین خانواده‌اش او را به آمستردام و نزد دیگر عمویش جان که یک فرمانده نیروی دریایی بود فرستادند. ولی وی موفق به تحصیل در الهیات نشد و در سال ۱۸۷۸ آنجا را ترک کرد.

بعد از این‌که از کار در یک مدرسه الهیات منع می‌شود، در سال
۱۸۷۹ به یک منطقه حفاری معدن زغال سنگ بلژیک به عنوان مبلغ غیرروحانی مسیحی می‌رود و در این زمان است که از دین تنفر شدید پیدا می‌کند. او می‌نویسد : «باید سعی کنیم معنای واقعی کار هنرمندان بزرگ را بفهمیم، استادان مسلم و چیره دست در شاهکارهایشان ما را به دو صورت به سوی خدا هدایت می‌کنند یکی آن را در کتابی می‌نویسد و یا می‌گوید و دیگری در تابلو نقاشی.»

او در سال
۱۸۸۰ برای فراگیری هنر نقاشی به بروکسل رفت و پس از چندی تصمیم‌ می‌گیرد که یک نقاش شود در حالی که هیچ کس نمی‌توانست استعداد بی نظیرش را در این کار حدس بزند.

پس از مواجهه با آثار ژان فرانسوا میله عمیقا تحت تاثیر نقاشی‌های او و پیام اجتماعی آن‌ها قرار گرفت. در همین زمان بود که طراحی را به‌صورت جدی و حرفه‌ای شروع کرد. برادر جوان‌ترش تئو که به خرید و فروش تابلوهای نقاشی اشتغال داشت بعدها باعث آشنایی او با نقاشان امپرسیونیست شد.



او فعالیت هنری خود را به عنوان طراح و نقاش از سال ۱۸۸۰ و در سن ۲۷ سالگی شروع کرد. وی از آنجاکه در سن ۳۷ سالگی درگذشت، در واقع تمام آثارش را در ۱۰ سال آخر عمر کوتاه خویش آفرید که شامل ۹۰۰ نقاشی و ۱۱۰۰ طراحی می‌باشد. برخی از مشهورترین آن‌ها در ۲ سال پایانی عمرش کشیده شده‌اند. او تنها در ۲ ماه پایانی عمرش ۹۰ نقاشی برجای گذاشت.

ونسان هویت هنری خود را با رنگهای تاثیر گذار و ساده‌اش اما با ترکیبات فراموش نشدنی خود شکل داد. او کارگاهی در لاهه هلند اجاره کرد و اولین نقاشی آبرنگ خود را در سال
۱۸۸۲ خلق کرد و در سال ۱۸۸۴ بیشتر تابلوهایش تصویرگر زندگی روستایی بودند و در بیشتر نقاشی‌هایش رنگ‌های تیره به کار رفته بودند که در سبک پاریس رایج نبود زیرا نقاشان احساس‌گرا در آن زمان بیشتر رنگ روشن در تابلوهایشان استفاده می‌کردند.

در سال
۱۸۸۵ تابلو رنگ روغن «سیب زمینی خواران» [ The Potato Eaters ] به عنوان اولین ترکیب هنری او در مقیاس بزرگ شکل گرفت که اولین شاهکارش محسوب می‌شود.

The Potato Eaters
Painting, Oil on Canvas
Netherlands: April, 1885

این اثر تا قبل از خودکشی ون گوگ در سال ۱۸۹۰ در هیچ نمایشگاهی در پاریس به نمایش گذاشته نشد و علی‌رغم درخواست‌های مکرر وی از برادرش، تئو آن را به دوراند روئل دلال آثار هنری‌ای که دوست وی بود، نشان نداد.

ون گوگ در نامه‌ای که همراه این اثر برای برادرش فرستاد، در مورد سیب‌زمینی‌خوارها گفته بود :

«من سعی کرده‌ام روی این نکته تاکید کنم که این مردم، سیب‌زمینی خودشان را زیر نور چراغ با همان دستانی می‌خورند که چند لحظه پیش، زمین را با آن می‌کندند. پس موضوع اصلی اثر در مورد کارگران است و این که چگونه صادقانه غذایشان را به دست می‌آورند. به‌جای آنکه دقیقا چیزی که در مقابل دیدگانم قرار دارد را بازآفرینی کنم، رنگ را طوری آزادانه به‌کار می‌گیرم تا با اجبار بیشتری خویشتن را عرضه کنم.»


پاریس :
۱۸۸۸-۱۸۸۶
ونسان ونگوگ در مارس سال
۱۸۸۶ -که این سال دوره تعیین کننده شکل‌گیری سبک نقاشی او بود- به پاریس آمد و در کنار برادرش تئو که در یک گالری نقاشی کار می‌کرد، ساکن ‌شد. شهر پاریس در آن زمان به کانون دنیای هنر تبدیل شده بود. ونسان ونگوگ پس از اقامت در پاریس و برقراری رابطه دوستی با «هنری دو تولوز-لوترک» نقاش و گرافیست فرانسوی، به همراه او و دیگر دوستان نقاشش در کافه «مونت مارتره» پاریس به بحث و گفت‌وگو پیرامون تئوری‌های رنگی سبک پست امپرسیونیسم می‌پرداخت.

Henri de Toulouse-Lautrec,
Portrait of Vincent van Gogh (1887)
pastel drawing

ونگوگ
۳۳ ساله که تازه چند سالی است هنرمند شده بود در آثاری که روی کاغذ خلق می‌کرد، می‌کوشید با بهره‌گیری از مجموعه خطوط، صحنه‌های رمانتیک و غم زده روستاییان را به تصویر بکشد.

پاریس در آن سال‌ها تا مدت‌ها تحت تسلط طریقه «بازی با رنگ» سبک امپرسیونیسم قرار داشت. پالت نقاشی ونگوگ نیز در واکنش به این روند روشن‌تر از قبل می‌شود به‌طوری‌که او در خلق تابلوهایی چون «گلدانی از گل‌های آبی» یکباره رنگ قرمز جیغ را در کنار رنگ‌های تند دیگری چون آبی و سبز بر بوم نقاشی‌اش می‌مالد؛ این رنگ‌ها بعد‌ها وی را به شهرتی جهانی می‌رسانند.


Flowers in a Blue Vase
Painting, Oil on Canvas
June, 1887


حالا او خودش می‌داند که نقاشان احساسی گرا چگونه نور و رنگ را با یکدیگر به کار می‌گیرند. آثار پاریسی ونسان متاثر از محیط اطراف اوست و بدین ترتیب رنگهای به کار رفته در نقاشی‌هایش روشن‌تر می‌شود و در این زمان موضوعات نقاشی خود را به بلوارها و فضاهای باز اطراف شهر و رودخانه‌ها می برد و از روی آثار جرج سورا [ George Seuart ] و پل سیگناک [ Paul Signac ] با سبک سایه‌گذاری در نقاشی آشنا می‌شود. او می‌نویسد «آنچه که بسیار روشن است، در رنگ آموزی و تقویت مدل‌هایی برای کامل کردن مهارت‌هایم ناتوان هستم»

او در پاریس پرتره‌های بسیار را کشیده است و حداقل
۲۰ پرتره از خودش نقاشی کرده است. در اوایل کارش بیشتر از رنگ‌های خاکستری و قهوه‌ای استفاده می‌کرد و این رنگ‌های تیره به تدریج جای خود را به رنگ‌های زرد‍، قرمز، سبز و آبی دادند. او برای خواهرش می‌نویسد : «قصدم این است که پرتره‌های گوناگون متعلق به یک نفر را نشان دهم.» یکی از آخرین پرتره‌های ونسان که در پاریس کشیده پرتره خودش بود که بیانگر تصویر دراماتیک شخصی و هویت هنری اوست.

Self-Portrait with Bandaged Ear and Pipe
Painting, Oil on Canvas
Arles: January, 1889
Self-Portrait with Bandaged Ear
Painting, Oil on Canvas
Arles: January, 1889
Self Portrait
Painting, Oil on Canvas
Saint-Rémy-de-Provence, France: September 1889
Self-portrait without beard
Painting, Oil on Canvas
Saint-Rémy-de-Provence, France: September, 1889

این نقاشی به این خاطر خاص است که دیگر سلف پرتره های او با ریش است. این سلف پرتره وقتی در
۱۹۹۸ به مبلغ ۷۱,۵ میلیون دلار فروخته شد، عنوان یکی از گران قیمت ترین تابلوهای نقاشی را به دست آورد.

نکته جالب در مورد سلف پرتره های او این است که تمام سلف پرتره هایی که ون گوگ در سنت رمی کشیده از طرف گوش سالمش است.




ونسان پس از مدتی به دهکده‌ای نزدیک پاریس با عنوان آسنیرز [ Asnieres ] [ جایی که اکثر نقاشان احساسی‌گرا اغلب سه پایه تابلوی نقاشی خود را در آنجا قرار می‌دادند ] می‌رود. او به خواهرش می‌نویسد : «وقتی که من مناظر آسنیرز را در این تابستان می‌کشیدم، رنگ های بیش تری را از قبل در آنجا دیدم.»


Bridge across the Seine at Asnieres
Painting, Oil on Canvas
Paris, France: Summer, 1887
The Seine Bridge at Asnieres
Painting, Oil on Canvas
Paris: Summer, 1887

ونسان تصاویر چاپ‌های چوبی اوکی‌یوئه ژاپنی را می‌خرید و به دقت آنها را بررسی می‌کرد.


Portrait of Père Tanguy
Painting, Oil on Canvas
Paris: Autumn, 1887
Flowering/Blooming Plum Tree
Painting, Oil on Canvas
Paris: September - October, 1887
Oiran/The Courtesan
Painting, Oil on Canvas
Paris: September - October, 1887

در این زمان است که علاقه شدیدی به هنر مشرق زمین در او به وجود آمد، به همین دلیل به شهر آرل در جنوب فرانسه رفت، چون در آنجا می‌توانست رنگهای گرم شرقی را به خوبی بیابد.


پس از مدت زمانی کوتاه نمایشگاهی از
آثار خودش را با سبکی ویژه و رنگ آمیزی با معنایی عمیق از نمونه‌های ژاپنی در پاریس نمایش داد.

او در مورد سبک نقاشی ژاپنی می‌گوید : «من به نظم و ترتیب عظیمی که در آثارشان وجود دارد حسادت می‌کنم. در آن آثار هرگز کسالت دیده نمی‌شود و به نظر نمی‌رسد که با عجله کشیده شده باشند. کارهای‌شان به سادگی نفس کشیدن است. آن‌ها پرتره را با خط‌هایی که به بهترین شکل ممکن انتخاب شده، می‌کشند.»


ون گوگ
عکسهای چاپی ژاپنی را فقط به خاطر مطالعه سبک و تکنیک آنها کپی نمی کرد بلکه چندین نقش آن‌ها را با هم ترکیب نمود و به روشی ابداعی در نقاشی رسید. به این ترتیب با جسارت فوق العاده‌اش آثار اصیل و عالی را خلق کرد و کپی عکس‌های ژاپنی او را مجبور کرد تا از کشیدن تابلوهایی با عرف غرب فاصله بگیرد و دستور ترکیبی خود را توسعه بدهد. ون گوگ نه تنها خود به مطالعه این عکس‌های چاپی پرداخت بلکه دوستانش همچون امیل برنارد را نیز به مطالعه دقیق آنها تشویق می‌نمود و فرهنگ و هنر ژاپنی تاثیر همیشگی روی آثار ون‌گوگ گذاشت.

ون گوگ شیفته نقاشی از کافه‌های شبانه، مردم طبقهٔ کارگر، مناظر طبیعی فرانسه و گل‌های آفتاب‌گردان بود. مجموعهٔ گل‌های آفتابگردان او که تعدادی از آن‌ها از معروف‌ترین نقاشی‌هایش نیز محسوب می‌شوند شامل ۱۱ اثر می‌باشد. خودنگاره‌ها و شب‌ پرستارهٔ وی از دیگر نقاشی‌های برجستهٔ او محسوب می‌شوند.


Vase with Fifteen Sunflowers
Painting, Oil on Canvas
Arles, France: August, 1888
Vase with Twelve Sunflowers
Painting, Oil on Canvas
Arles: January, 1889
Two Cut Sunflowers
Painting, Oil on Canvas
Paris: August - September, 1887

ونسان سبک‌های مختلفی را تجربه کرد، مانند نقاشی سنتی، امپرسیونیسم و نئوامپرسیونیسم، رنگ کردن به شیوه نقطه‌گذاری، کپی از آثار هنرمندان دیگر، عکسهای چاپی ژاپنی، پرتره‌های پر احساس و چشم‌انداز مناظر طبیعی. اما به طور کلی سبک نقاشی ون‌گوگ را می‌توان پست امپرسیونیسم نامید، چون بیشتر آثارش دوره تناوبی زمان قدیم را برای رفتن به ماورای آن دنبال می‌کند. این سبک به غنیمت شمردن احساس‌های روزانه، یا استفاده از کار با قلم موی رها شده روی صفحه و به کارگیری رنگ‌های روشن تاکید می‌کند و به همین خاطر به کار بردن رنگ‌های افراطی و کار با قلم‌مو به سبک امپرسیونیسم در آثار ون‌گوگ سبکی را به وجود آورد که نقاشان احساسی‌گرای بعد از خود را بسیار تحت تاثیر قرار داد.


آرل : پروونس : فرانسه :
۱۸۸۹-۱۸۸۸در اوایل سال ۱۸۸۸ ونسان به آرل در جنوب فرانسه نقل مکان می‌کند. زیرا به گفته او کار در پاریس برایش غیر ممکن بود. ونسان در این زمان وارد دوره فعالیت خلاقانه بسیار عالی می‌شود او شیفته تماشای بهار در پرونس بود. ونسان در بهار شکوفه درختان میوه و در تابستان منظره زندگی روستایی را نقاشی می‌کرد. او در هوای آزاد و اغلب در یک نشست طولانی به تنهایی نقاشی می‌کشید. او می‌گوید «با کار کردن مدام روی یک مکان در تمام اوقات سعی کردم به آن چه که لازم است برسم.» او هر فصل یا موضوع را با رنگ‌های خاصی مشخص می‌کرد، باغ‌ها را با رنگ های صورتی و سفید و مزارع گندم را با رنگ زرد نشان می‌داد و رنگ یک عنصر برای او وسیله‌ای برای ابراز احساسش بود.

اوایل آوریل سال
۱۸۸۸ ونسان ونگوگ که باز تمامی پولش را صرف خرید وسایل نقاشی کرده بود با نگرانی به برادرش تئو چنین می‌نویسد : «اگر تا یک ماه دیگر نتوانستی پولی تهیه کنی به من خبر بده تا طراحی کنم.» ونسان ونگوگ که به شدت نگران روزهای پیش‌رو است به حمایت‌های مالی برادرش نیاز دارد چرا که تمامی پول خود را در خرید وسایل مورد نیاز برای کشیدن سری تابلوهای باغ میوه خرج کرده است. رنگ و بوم بسیار گران است و بسیاری از نقاشی‌های پیشین او نیز هنوز فروخته نشده نزد برادرش باقی مانده است. آن‌روزها هیچ‌کس سراغی از هنر او نمی‌گرفت در حالی‌که امروزه نمایشگاه‌های آثار ونگوگ همواره یکی از گرانترین و در عین حال تاثیرگذار‌ترین نمایشگاه‌های جهان است. ونگوگ در دوران حیات خویش جزو طبقه کارگر به شمار می‌رفت.

کارشناسان معتقدند هر چند که ونسان ونگوگ در طول حیات خویش از شرایط مالی مساعدی برخوردار نبوده است با این حال نمی‌توان گفت که طراحی‌های وی از روی اجبار و در حقیقت به‌منظور صرفه‌جویی در خرید لوازم نقاشی خلق شده‌اند چرا که وی در خلق آثار خویش هیچگاه بدون هدف، مداد، قلم نی و یا گچ به دست نگرفته است.


تئو حتی زمانی که خود دستش تنگ بود مخارج ونسان را می‌پرداخت و در ازای آن ونسان تابلوهایش را برای او می‌فرستاد. او مخارج سفر ونسان به آرل در جنوب فرانسه و اقامتش در آن شهر را از درآمد خود پرداخت. ونسان امیدوار بود بتواند چند سال در آن‌جا با خیال آسوده کار کند تا سرانجام روزی با فروش تابلوهایش زحمات برادرش را جبران کند، البته این آرزوی ونسان هیچ‌گاه برآورده نشد.

در طول این سال‌ها ونسان ونگوگ که در هنر خویش همچنان نیازمند ستیز با طبیعت است، برای خلق آثارش به مزارع اطراف شهر می‌رود و چون در تابستان هم باد خنکی که از شمال غرب می‌وزید به شدت سه پایه نقاشی او را تکان می‌داد لذا او مجبور بود برای بیان برخی از افکار و احساسات خویش تنها از کاغذ بهره بگیرد، که در این میان از دل برخی خطوط، طرح‌های استادانه‌ای سر بر می‌آورد، مانند چشم‌انداز صخره‌های آهکی کلیسای «مونت ماژور» بر دشت، که در چند کیلومتری شمال آرل واقع شده است. اواسط ژوئن سال
۱۸۸۸ بود که ونگوگ تابلوی مشهور «درو در گندم‌زار» را یک‌بار به‌عنوان یک نقاشی و بار دیگر به‌عنوان یک طراحی با قلم نی خلق کرد.

Harvest at La Cra, with Montmajour in the Background
Painting, Oil on Canvas
Arles, France: June, 1888

Wheat Stacks with Reaper
Painting, Oil on Canvas
Arles: June, 1888

وی همواره این اثر را به‌دلیل ترکیب ریشه دار و عمیق مزارع زرد رنگ غلات مورد ستایش قرار می‌داد. او در نامه‌ای که در همین رابطه برای برادرش تئو نوشت چنین عنوان کرد که این نقاشی –درو در گندم‌زار- «با سلیقه» است و باید در سری آثار طراحی قرار بگیرد. البته منظور ونگوگ از طراحی در این مورد، زمینه گرافیکی هدفمند روی یک بوم خالی بود.

در اوایل آگوست
۱۸۸۸ مدتی پس از پایان تابلوی «درو در گندم‌زار» ، ونگوگ طرحی از روی آن کشید و به همراه چند طرح دیگری که او دوباره از تابلوهای رنگ روغن جدید خود کشیده بود برای یکی از دوستان هنرمند استرالیایی‌اش به نام جان پیتر راسل فرستاد. ونگوگ امیدوار بود که با این ارسال تبلیغاتی حامی ثروتمند خود را به خرید یکی از آثارش تحریک کند. ونگوگ برای خلق این طرح‌ها از روش ساده و سریعی بهره می‌گرفت؛ بدین معنی که سطوح یک تابلوی نقاشی به طرحی از خطوط، نقاط و دوایر تبدیل می‌شد.

ونگوگ در نقاشی‌هایی که در تابستان
۱۸۸۸ خلق کرده می‌کوشد روستای کوچک ساحلی سنت ماریس را به تصویر بکشد. در طرحی که ونگوگ بار دیگر از تابلوی نقاشی «قایق‌های روی دریا» می‌کشد همان خطوط مارپیچی پدیدار می‌شوند که مشخصه اصلی آثار وی را تشکیل می‌دهند. این در حالی است که در خود تابلوی رنگ روغنی که این طرح از روی آن کشیده شده هنوز اثری از این فرم هنری خطوط دیده نمی‌شود.

Fishing Boats on the Beach at Saintes-Maries
Painting, Oil on Canvas
Arles, France: June, 1888
Fishing Boats at Sea
Drawing, Reed pen
Arles: 17-Jul, 1888
Fishing Boats at Sea
Drawing, Pencil, reed pen, quill and black ink on wove paper
Arles: August - 6-8, 1888


در تمام نقاشی‌های ون‌گوگ توجه زیادی به جزئیات چیزهایی مانند رنگ و ترکیب شده است و هنوز تعداد زیادی از تابلوهای پرتره آن به نظر نامتعادل می‌رسد. مطالعه دقیق روی آثار ون‌گوگ نشان می‌دهد که او دقت لازم برای رسیدن به شخصیت کامل مدل‌هایش انجام داده است و این موارد است که سبک بی‌نظیر او را می‌سازند. آثار وان ‌گوگ نه تنها از نظر منتقدین هنرمند و دانش پژوهان بلکه از نظر عاشقان نیاموخته هنر نقاشی از ارزشمندترین آثار قابل درک در سراسر جهان است.

اضافه بر این مدرکی برای حمایت از این تئوری در نامه‌های ونسان به برادرش تئو وجود دارد که در یکی از این نامه‌ها می‌نویسد : «من اکنون فقط غرق در مطالعه هستم. مطالعه، مطالعه، مطالعه و هیچ چیز مرا از داشتن یک مطالعه خوب باز نمی‌دارد و حدس می‌زنم که تنها یک اثر از
۲۰ اثرم قابلیت فروش داشته باشد، البته شاید بعدها ارزش فروش پیدا کنند»

امروزه از ونسان ونگوگ به‌عنوان استاد مسلم استفاده از رنگ مایه‌های بسیار تند یاد می‌شود. در حقیقت وی می‌کوشید با بهره گیری از رنگ‌های تند در آثار خویش، تفاوت و تکامل را در موازات یکدیگر قرار داده و به «تمایزی تکمیلی» دست یابد. بهترین مثال در این زمینه تابلویی است که وی از گل‌های گندم آبی رنگ در مزارع نارنجی رنگ گندم کشیده است.


درگیری ون گوگ با گوگن :
۲۳ دسامبر ۱۸۸۸
ون‌گوگ، «گوگن» نقاش فرانسوی را به پرونس دعوت می‌کند که تابلوهای صندلی گوگن و صندلی ون‌گوگ را در این زمان می‌کشد.


Paul Gauguin's Armchair
Painting, Oil on Canvas
Arles: December, 1888
Van Gogh's Chair
Painting, Oil on Canvas
1888

ولی بعد از مدتی اختلاف نظر شدیدی بین آن ها به وجود می‌آید و در طی یک درگیری در
۲۳ دسامبر ۱۸۸۸ گوگن را با تیغ تهدید می‌کند، اما لاله گوش خودش را می‌برد و تابلوی مرد گوش بریده را متاثر از این حادثه می‌کشد و بدین ترتیب او از یک بیماری روانی و افسردگی در دهه آخر زندگیش رنج برد و در طول هفته‌های آخر زندگیش دلتنگ بود به خاطر اینکه در مورد موقعیت مالی برادرش و آینده خود نگران بود و دائماً از تحمل رنج در دوره دیگری از بیماری روانیش می‌ترسید و با وجود داشتن استعداد فوق العاده در زمینه نقاشی در زندگی احساس شکست می‌کرد، با این وجود ایمان و عقیده‌ی ون‌گوگ نسبت به کارش هم‌چنان باقی ماند و اکثر آثار ون‌گوگ در ۲۹ ماه آخر زندگیش با فعالیت دیوانه وار و کشمکش‌های نوبتی با حملات مشابه صرع و ناامیدی عمیق که در نهایت به خودکشی‌اش انجامید، همراه بود ولی درطول کشمکش‌های سخت، یک دوست و حمایت کننده‌ی همیشگی یعنی برادر کوچک او تئو، همراهش بود.