از درگذشت یوهان ولفگانگ گوته حدود ۱۸۰ سال میگذرد. گوته که خود در آغاز زیر تأثیر جنبش شرقگرایی ادیبان غربی بود، بعدها از اثربخشان این جنبش شد. او بسیاری از سرایندگان و نویسندگان را با دیوان "غربی ـ شرقی" خود به سوی ادبیات شرق کشاند.
نگارندگان تاریخ هنر و ادب نوشتهاند که صدمین سالگرد تولد گوته تنها با شرکت تعداد اندکی از ادیبان زمان برگزار شد. درحالی که ۱۰ سال پس از آن، در صدمین سالگرد تولد شیلر، برنامهها و نشستهای بسیاری در سراسر آلمان آن زمان برگذار گردید. به راستی چرا؟ شاید چون گوته پیش از آنکه یک اندیشمند آلمانی باشد، یک جهانوند بود. پیش از آنکه به یک مکتب ویژه وابسته باشد، یا از سبک بخصوصی پیروی کند، پیوسته به شیوههای گوناگون مینوشت و میآفرید. آیا چون کمتر رشتهی ادبی و علمیای بود که دل و فکر این تلاشگر دوران را به خود مشغول نساخته بود؟
گوته، افزون بر آثار ادبی، در رشتههای فیزیک، شیمی، معدنشناسی و چند رشتهی دیگر، جستوجو کرده و قلم زده است. هرچند "تئوری رنگها"ی او که بر پایهی آن سفید را نابترین رنگ میانگاشت، مورد توجه دانشمندان این رشته واقع نشد، ولی همین اثر هم نبوغ و تلاش پیگیر او را در جستوجو و یافتن نکتههای تازه به خوبی نشان میدهد.
اگر کمیت ملاک و مقیاس پرکاری و پرباری یک نویسنده به شمار میآمد، باز باید گوته را در مرتبهی نخست نام میبردیم. مجموعهی آثار او در ۱۴۳ جلد چاپ و منتشر شده است. اهمیت کار و آثار او، اما از تألیفها و تحقیقهایی روشن میشود که تا به امروز در این باره ثبت و نشر شدهاند. کتابنامههایی که در بنیاد گوته نگهداری میشوند، تا کنون بیش از ۸۰ هزار عنوان دربارهی او و آثارش را ذکر کردهاند. به این حساب از ۱۸۰ سال پیش تا کنون، دستکم هر روز یک کتاب یا مقاله دربارهی گوته نوشته و منتشر شده است.
تولد و زندگی ادبی
خانهی شیلر در لایپزیگ، شهر شعر و ادبیات در شرق آلمانیوهان ولفگانگ گوته در سال ۱۷۴۹ در خانوادهای مرفه در فرانکفورت زاده شد؛ در لایپزیگ حقوق خواند و دکترای خود را در این رشته از دانشگاه اشتراسبورگ گرفت. او در ۲۶ سالگی به دربار کارل اگوست، والی وایمار رفت و تا پایان عمر در این شهر ماند و سالیان زیادی در تماس یا خدمت حکومتِ آنجا به عنوان وزیر مشاور مشغول بود.
گوته در دوره ی نخست کار هنریاش، زیر تأثیر جنبش "توفان و تلاطم" ) Sturm und Drang) قرار داشت و داستانها و نمایشنامههای عاطفیای مانند "گوتس برلیشینگن" و "اگمونت" را نوشت. جنبش "توفان و تلاطم"، در برابر جنبش روشنگری آلمان، احساسات را در مقابل خرد، برجسته میکرد. اهمیت این دوره از کار گوته در آفرینش رمانهایی چون "رنجهای ورتر جوان" بود که برای نخستین بار بازگفت ذهن قهرمان داستان را در رمان برجسته میکرد.
دورهی دوم زندگی ادبی گوته صرف آفرینش آثاری شد که بر پایهی شیوههای ادبی کهن اروپا استواراند. در این دوره است که گوته جلد اول مشهورترین منظومهی خود یعنی "فاوست" را میآفریند. این اثر تا پایان زندگی او با وی همراه است و حتا او یک ماه پیش از مرگش تغییراتی در جلد دوم آن داد.
گوته در دورهی پایانی زندگی ادبیاش که میتوان آغاز آن را با شکست و برکناری ناپلئون بناپارت همزمان دانست، جنبهی بینالمللی و حتا جهانی موضوعها و مضمونهای ادبی را در آثارش برجسته میکند. در این دوره از یک سو در برخی از آثارش جای پای خردگرایی عصر روشنگری را میبینیم و از سوی دیگر استحالهی فرد در اجتماع و چهرهی عرفان شرقی را مشاهده میکنیم. او در سال ۱۸۱۹ "دیوان غربی-شرقی" را مینویسد. این همان کتابی است که گوته را در میان ادبدوستان ایرانی مشهور و محبوب ساخته است.
هنگامی که در میان ما سخن از گوته و حافظ میرود، گاه روشن نیست که ما به حافظ به خاطر گوته میبالیم یا برعکس.
بازتاب شرق در ادبیات غرب
شارل دو مونتسکیو، شاعر و اندیشمند فرانسویاز سدهی ۱۷ میلادی به بعد بسیاری از ادیبان اروپایی به ادبیات شرق و به ویژه فارسی روی آوردند. در این میان آنچه گوته را در آفرینش دیواناش بیش از همه متأثر کرد، یکی سفرنامههای اروپاییانی مانند شاردن و تاورنیهی فرانسوی، پیر دِ لا والهی ایتالیایی و آدم اولهآرئوس آلمانی بود و دیگر نوشتههای ادبیای چون "نامههای ایرانی" مونتسکیو و ترجمههای اشعار فردوسی، سعدی و حافظ توسط دیتس و هامر پورگشتال، خاورشناس آلمانی.
در سدهی ۱۹ میلادی ترجمههای فریدریش روکرت در خانهی اغلب ادبدوستان آلمانی یافت میشد و ترانههای خیام بارها در فرانسه، انگلیس و آلمان به چاپ رسیدند.
گوتهی سالخورده که پیش از اینها گاه سفرهای خود به ایتالیا و کنارههای رودهای راین و ماین را "هجرت" نامیده و حتا آیهای از قرآن را در داستان "گوتس برلیشینگن" نقل کرده بود، به جستوجو در آثار فردوسی، سعدی و حافظ پرداخت و حتا نزد پاولوس، خاورشناس آلمانی، اندکی خط عربی آموخت.
روشنفکران اروپایی که تا زمان گوته، گرایش و نگاهی به شرق داشتند، یا مانند مونتسکیو، شرق و به ویژه ایران را دستآویزی برای انتقاد از اوضاع و شرایط اروپا میکردند یا در پی سرزمینهای فرهنگی و ادبی ناشناخته بودند.
گوته اما مفهوم "ادبیات جهانی" را در برابر ادبیات ملی یا غربی یا کلاسیک یونانی قرار داد و میخواست پا از شناختهها و عادات و آداب ادب آن زمان فراتر گذارد. او به این منظور سفری به انگارستان شرق و بهویژه به شیراز میکند و در پندار خود با حافظ به گفتوگو مینشیند. حمید تفضلی، استاد ادبیات آلمانی در دانشگاههای آلمان و آمریکا، دیوان گوته را سفری آموزشی میداند. او تأکید میکند که گوته هرگز قصد ترک خواستگاههای اروپایی و ادبی خود را نداشته، بلکه میخواسته با سفر ادبی به ایران، مضمونی بر مضمونها و تکنیکهای خود و ادبیات غرب بیفزاید.
محمود حدادی، استاد ادبیات آلمانی در تهران که ترجمهی تازهای از دیوان غربی-ـشرقی گوته ارائه داده، در نشست رونمایی کتابش میگوید که ایرانیان میهنپرستی که به ترجمهی آثار گوته پرداختهاند، «گلهای زیادی به سود حافظ، وارد دروازهی گوته کردهاند».
گوته در ایران
به راستی با نگاهی به ترجمهی آثار گوته به فارسی میتوان دریافت که گوته در ایران هنوز ناشناخته یا کمشناخته مانده است. افزون بر "ورتر" یا "رنجهای ورتر جوان" که نخستین ترجمهی گوته از فرانسه به فارسی است و در سال ۱۳۰۳ توسط محمد صفازاده ترجمه شده، این رمان چهار بار دیگر ترجمه و منتشر شده است. پس از این "فاوست" است که نخستین بار در سال ۱۳۱۷ توسط عباس بنیصدر و سپس در سال ۱۳۴۲ توسط اسدالله مبشری و بعد توسط بهآذین از فرانسه ترجمه شد.
در ابتدا تصور بر این بود که دیوان غربی-شرقی به معنای گسست گوته از خاستگاه خود و پناه آوردن او به شرق است
جز این رمان، ترجمههای دیگر هم از آثار گوته از زبان فرانسوی به فارسی منتشر شده که از میان آنها میتوان نمایشنامهی "ایفیژنی" که تلفظ فرانسهی "ایفیگنیه" است و همچنین "هرمان و دورته" و "اگمونت" را نام برد. اما دیوان غربی-شرقی او بهخاطر پرداختن به ادبیات فارسی بیش از همهی آثارش مورد توجه ایرانیان بوده است.
نخستین بار شجاع الدین شفا این اثر را به عنوان "دیوان شرقی" در سال ۱۳۲۸ ترجمه و منتشر کرد. همین عنوان نشان میدهد که شفا میخواسته وزنهی شرقی را در آثار گوته سنگین کند. این اثر که طی آن گوته کوشیده اشعاری به پیروی از شعرهای فارسی به ویژه سبک حافظ بسراید، بسیاری از روشنفکران ایرانی را به این صرافت انداخته که گویا گوته رستنگاه خود را رها کرده و یکسره به شرق و بهویژه ایران پناه آورده است.
اما درست این است که دیوان غربی-شرقی ادبیات غرب و شرق را یک روح در دو تن معرفی میکند. بیگمان تکنیکهای ادبی شرق که تا آن زمان در اروپا ناشناخته بودند، در اشتیاق این فرهنگساز بزرگ آلمانی به ادبیات فارسی بیتأثیر نبودهاند.
گوته در دیوان غربی-شرقی در جایی میگوید: «حافظا، آرزومندم از سبک غزلسرایی تو پیروی کنم. همچون تو قافیه بپردازم و غزل خویش را به ریزهکاری گفتههای تو بیارایم. نخست به معنی اندیشم و آنگاه لباس الفاظ زیبا بر آن بپوشانم. هیچ کلامی را دوبار در قافیه نیاورم، مگر آنکه با ظاهری یکسان معنایی جدا داشته باشد. آرزومندم همهی این دستورها را به کار بندم تا شعری چون تو، ای شاعر شاعران جهان، سروده باشم».
اسکندر آبادی
تحریریه: پارسا بیات
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.