۱۳۸۹ بهمن ۲۹, جمعه

در جست‌وجوی سیمون

در جست‌وجوی سیمون



همیشه کشف فیلم‌های مستقل و کم‌خرج برایم لذت‌بخش بوده است. به همین دلیل هم با دیدن کاتالوگ جشنواره برلین، اول سراغ فیلم‌هایی رفتم که حس می‌کردم کمتر دیده می‌شوند و از طرف دیگر فیلم‌های خوبی به نظر می‌رسند. همیشه فیلم‌هایی که سرو صدایشان زیاد است و گوش عالم را کر کرده‌اند قابل دسترس هستند اما جواهراتی هم هستند که کمتر دیده می‌شوند. کشف یک فیلم خوب مثل کشف یک جزیره‌ی دورافتاده و نوشتن درباره‌ی آن مثل نوشتن سفرنامه است.

شب سه‌شنبه (۱۵ فوریه – ۲۶ بهمن) فیلم در جستجوی سیمون (Looking for Simon) ساخته‌ی یان کروگر (Jan Krüger) در سینمای زیبای کوبیکس در الکساندرپلاتز برلین نمایش داده شد. صف تماشاچیان طولانی بود و همین امر هیجان مرا برای دیدن فیلم افزایش می‌داد. هیچ پیش‌زمینه‌ای در مورد فیلم نداشتم و با آغاز فیلم آرامش دلنشینی را تجربه کردم که نود دقیقه ادامه داشت.


دیدگاه اول: سپهر عاطفی


فیلم در جست‌و‌جوی سیمون در مورد مادری است که به دلیل بی‌خبری از وضع پسرش به شهر محل سکونت او می‌رود تا از او خبری بگیرد. والریا، مادر سیمون که به نظر رابطه‌ی بدی با وی نداشته است، از دوست پسر سیمون می‌خواهد که برای یافتن وی از برلین به مارسی بیاید تا با هم به دنبال او بگردند. اما او حتی نمی‌داند که آن‌ها دو سال پیش از هم جدا شده‌اند و چند ماهی است که رابطه‌ی تلفنی‌ آن‌ها نیز قطع شده است.


آن‌ها به خانه‌ی سیمون می‌روند. والریا از روی عکس‌هایی که روی میز پیدا می‌کند درمی‌یابد که او یک اتومبیل اسپرت زرد رنگ، در حدود سه ماه پیش خریده است. والریا و سیمون ظاهرا هر هفته با هم تلفنی صحبت می‌کرده‌اند اما چه چیز باعث می‌شده که سیمون جزئیات زنده‌گی‌اش را به مادرش نگوید؟ عدم احساس صمیمیت؟ عدم اهمیت این مسائل برای مادرش؟ شاید هر دو و شاید هیچ‌کدام.

آن‌ها و در جریان این جست‌و‌جو درمی‌یابند که او قصد داشته است با یک بلیط دو نفره به مراکش سفر کند. نفر دوم کیست؟


در یکی از فیلم‌هایی که در خانه‌ی سیمون و از دوربین شخصی او پیدا می‌شود، مشخص می‌شود او با یک دختر رابطه دارد در حالی که پیش از این او همجنس‌گرا بوده است. از این پس جست‌و‌جو ها سه نفره انجام می‌گیرد، مادر سیمون و دو نفر از افرادی که او، با آن‌ها روابطی عاشقانه داشته است.


در جست‌و‌جوی سیمون پر از پرسش است. فیلم با این پرسش‌ها به پیش می‌رود. پرسش‌هایی که در جریان این جست‌و‌جو به بعضی از آن‌ها جواب داده می‌شود و بعضی بی‌جواب می‌مانند. اما مشخص است که مادر سیمون نیز چیزی بیشتر از ما-غریبه‌هایی که از بیرون به این داستان می‌نگریم- نمی‌داند. ما همراه او شخصیت غایب فیلم – سیمون- را می‌شناسیم. از تمایلات، دلبستگی‌ها و علاقه‌مندی‌هایش مطلع می‌شویم و همراه او تعجب می‌کنیم، گیج می‌شویم و در نهایت در عدم قطعیت رها می‌شویم.


در انتها مشخص می‌شود سیمون خودکشی کرده است اما فیلم هیچ نقطه‌ی قطعیتی درباره‌ی دلایل خودکشی وی ندارد. حتی درباره‌ی گرایش جنسی او نیز اطمینانی وجود ندارد. زیرا بلیط دوم را برای جلیل، کارمند اتومبیل فروشی مراکشی‌الاصل خریده است که همجنسگراست.


این فیلم را شاید به نوعی بتوان منتقد روابط انسان‌ها در دوران جدید نامید. انسان‌هایی با روابطی به ظاهر عادی از جنس روابطی که همه‌ی ما را احاطه کرده است. روابطی روزمره و البته غیرعمیق. فیلم درامی اجتماعی، بدون اغراق و کاملا واقعی است. آن‌قدر که گاهی خودت را جای شخصیت‌های فیلم می‌گذاری و دقیقا همین نکته است که فیلم را برای مخاطب تکان دهنده می‌کند.


دیدگاه دوم: حسام میثاقی


آدم‌های کم‌حرف و تودار فیلم «در جستجوی سیمون» آن‌قدر حرف برای گفتن دارند که پس از گذشت چند روز از تماشای فیلم هنوز خود را درگیر آن‌ها بیابی. از همان دقایق ابتدایی و پیش از بنای فرضیه‌ی دراماتیک قصه که همان گم‌شدن سیمون است، سردی و سنگینی فضای اطراف دو شخصیت فیلم، محسوس است. مادر سیمون و دوست‌پسر سابق سیمون، جملاتی کوتاه و سنجیده رد و بدل می‌کنند و گویی در مسابقه‌ای هستند که باید در ابتدای آن یکدیگر را محک بزنند.


هدف والری (مادر سیمون) و ینس (دوست پسر سابقش)، یافتن سیمون است اما بیننده در این بین به تماشای کشمکش و رابطه‌ی پیچیده‌ی این دو شخصیت کاملا متفاوت می‌نشیند. شخصیت‌های کوئیر فیلم پیچیده و درون‌گرا هستند. حرف نمی‌زنند و اطلاعاتی به بیننده نمی‌دهند. سیمون که ناپدید شده و ینس نیز تا قبل از نقطه‌ی اوج فیلم حرف زیادی برای گفتن ندارد.


از اینجا شروع کنیم که سکسوالیته و نوع رفتار جنسی امری است که جامعه آن را به انسان تحمیل می‌کند. والری کسی است که مانند هر مادر دیگر رفتاری موازی با عُرف و چهارچوب‌های ذهنی خود و جامعه‌اش را از فرزندش انتظار داشته و کوئیر بودن وی، او را به استیصال کشانده است. نگاه‌های نگران او و در مقابل، رفتار خونسرد و پیروزمندانه‌ی ینس تصویری از دو برخورد متفاوت با این پدیده را به ذهن متبادر می‌کند. ینس همواره می‌گوید که مطمئن است هیچ اتفاقی برای او نیفتاده و سیمون به سفر رفته است. گویی سیمون را بهتر از مادر وی می‌شناسد. والری نیز مقاومت چندانی نشان نمی‌دهد.

والری، مادری است که عصیان فرزندش در مقابل قالب تحمیلی را درک نکرده و حال که متوجه شده که از پسر گم‌شده‌اش هیچ تصویر واضحی ندارد. اما ینس متفاوت است. حسادت می‌کند، دلتنگ می‌شود اما در نهایت پیروز است چرا که سیمون را بهتر از مادرش می‌شناسد و درک کرده است.


اما نقطه‌ی اوج فیلم، زمانی است که این ساختار روابط درهم می‌شکند و دو شخصیت فیلم در موضعی مساوی قرار می‌گیرند. والری و ینس فیلمی از سیمون می‌بینند که وی را در حال بوسیدن یک دختر نشان می‌دهد. ینس فرو می‌ریزد. حال وی نمی‌تواند ادعا کند که همه‌چیز را در مورد سیمون می‌داند. او هم باید همراه با مادر سیمون برای یافتن وی بیش از پیش تلاش کند چرا که مشخص نیست او براستی کجاست.

«در جستجوی سیمون» داستان آدم‌هایی است که ظاهرا به‌دنبال سیمون می‌گردند اما گم‌شده‌ی اصلی خودشان هستند. آن‌ها برای یافتن خود و اثبات دنیای‌شان، سیمون را جست‌وجو می‌کنند و با مرگ وی در همان خود گم‌شده دفن می‌شوند.

باید اندکی در مورد دو شخصیت دیگر فیلم، یعنی کمیل، دختری که سیمون با او رابطه داشته و همچنین جلیل، پسری که سیمون با او رابطه داشته نیز صحبت کنم. شاید یکی از نقاط ضعف فیلم، عدم پرداخت مناسب شخصیت کمیل باشد. وی سوال‌های زیادی را در مورد خودش بی‌جواب باقی می‌گذارد. از سوی دیگر، جلیل، پسر مراکشی-فرانسوی فیلم را نیز زیاد نمی‌بینیم اما او آن‌قدر دوست‌داشتنی و مرموز هست که به راحتی بپذیریمش. یکی از بهترین سکانس‌های فیلم لحظه‌ای است که ینس جلیل را در حال خوردن ساندویچ می‌بیند و به او می‌گوید: «چه دست‌های سکسی!» جلیل که در یک گاراژ کار می‌کند و با دست‌های سیاه و کثیفش دور کاغذ ساندویچ را گرفته، لبخندی زیبا می‌زند. چقدر دوست دارم این سکانس را بارها و بارها ببینم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.