سه روز تاریخساز، ۲۰ تا ۲۲ بهمن ۵۷- بخش ششم
شورش در شرق تهران- بعد از ظهر روز شنبه، ۲۱ بهمن ۱۳۵۷
محلههای پرجمعیتی مثل وثوق، وحیدیه، مجیدیه، نیروی هوایی، نارمک و تهران پارس در شرق خیابان تهران نو قرار دارند. تسلط بر محور خیابان تهران نو امکانهای نیروگیری و پشتیبانی گستردهای را در اختیار شورشیان مسلح قرار میداد. کنترل شورشیان مسلح بر خیابان تهران نو راه دسترسی به بخشهای بزرگ دیگری در خارج از محدودهی شرقی تهران از جمله شهر دماوند و جاده هراز را هم باز میکرد. جادهی هراز خود گذرگاه شمال است و شورش یکروزه در بابل، شهر بزرگ آن سوی البرز، در اواخر دی ۵۷ هنوز در خاطرههاست.
کنترل شورشیان مسلح بر خیابان تهران نو راه دسترسی نیروهای تازهنفس گارد سلطنتی که در منطقهی لویزان (شمال شرق تهران) مستقر بودند را میبست. به این ترتیب تسلط شورشیان مسلح بر تمامی طول خیابان تهران نو برای تثبیت عقبهی مدافعان میدان فوزیه الزامی بود؛ به همین دلیل واحدهای تازهنفس گارد سلطنتی برای حملهی زمینی به پادگان دوشان تپه و میدان فوزیه دسترسی و تسلط بر خیابان تهران نو را لازم داشتند. به این ترتیب خیابان تهران نو به صورت گذرگاه سرنوشت برای هر دو گروه درگیر (شورشیان مسلح و نیروهای حکومت نظامی) در مرحلهی نهایی انقلاب سال ۵۷ درآمد.
ولی شورشیان برای کنترل کامل بر خیابان تهران نو ابتدا باید بر کلانتری تهران نو، که در عین حال یکی از مراکز دهگانهی حکومت نظامی هم بود، مسلط میشدند. شورش مسلحانه در شرق تهران، بدون خنثی کردن کلانتری تهران نو، با خطر حمله از پشت سر بعد از غروب آفتاب و در طول شب روبهرو بود. کلانتری تهران نو و مرکز فرماندهی منطقهی ۱۰ حکومت نظامی در شرق تهران باید پیش از غروب آقتاب تصرف شده و واحدهای نظامی مستقر در آن خنثی میشدند. بر اساس اطلاعات موجود شورشیان مسلح سه ساعت بعد از تصرف میدان فوزیه به کلانتری تهران نو حمله کردند. پس از دو ساعت درگیری شدید افراد باقیمانده در کلانتری تهران نو در ساعت پنج بعد از ظهر خود را تسلیم کردند. به این ترتیب کلانتری تهران نو و نیز مرکز منطقهای حکومت نظامی سقوط کرد و سلاحهای موجود در آن به دست شورشیان افتاد.
سرتیپ ناظمی در طی محاکمهاش در مورد نحوهی حملهی شورشیان به کلانتری تهران نو، تلفات صورت گرفته از پرسنل داخل کلانتری و نحوهی عقبروی (فرار) فرماندهان این مرکز نظامی توضیحهای مشروحی داده است. آن محاکمه در چندین شمارهی کیهان در بهار سال ۵۸ چاپ شده است. از تکرار آن مطالب در اینجا خودداری میشود. در جریان این محاکمه شدت درگیری برای تسخیر کلانتری تهران نو مورد تاکید سرتیپ ناظمی و شاهدان او بوده است. اطلاق حرکتی خود به خودی به مورد حمله به کلانتری تهران نو و مرکز منطقهای حکومت نظامی، با کنار هم قرار دادن این قطعات اطلاعاتی، دور از ذهن به نظر میرسد. متن محاکمهی سرتیپ ناظمی و نیز دیگر منابع موجود تعداد و ترکیب سازمانی افراد حملهکننده به کلانتری تهران نو را روشن نمیکنند.
به دنبال سقوط کلانتری تهران نو، کلانتریهای دیگر در شرق تهران، از جمله کلانتری نارمک، به طور زنجیرهای و یکی بعد از دیگری سقوط میکنند. از سقوط کلانتری نارمک فیلمی در یوتیوب موجود است. شبیه حالت کلانتری تهران نو، در دیگر کلانتریهای سقوط کرده هم افراد مستقر در آن کلانتریها خود را به شورشیان تسلیم میکنند و سلاحهای موجود به دست شورشیان میافتد. بر طبق منابع موجود هیچ یک از افراد تسلیم شده در کلانتریها بازداشت نمیشوند؛ بلکه شورشیان به کمک ساکنان منطقه لباسهای شخصی (غیر نظامی) در اختیار آن افراد تسلیم شده گذاشته و سپس آنها را از منطقهی درگیری خارج میکنند یا آنها خود از منطقه خارج میشوند. این موضوع هم در حاشیهی محاکمهی سرتیپ ناظمی مورد اشاره قرار گرفتهاند.
ولادیمیر کوزیچکین[۱]که در سالهای قبل از انقلاب یکی از افسران اطلاعاتی مسلط به زبان فارسی در سفارت شوروی بود، در سال ۱۹۸۲ به غرب پناهنده شد. او خاطرات خود را در متنی بنام «درون کاگب»[2] نوشته است. متن اصلی نوشتهی او به زبان روسی بوده، ولی ترجمهی آن نوشته به صورت کتابی به زبان انگلیسی منتشر شده است. در این کتاب کوزیچکین مینویسد که ادارهی اطلاعات مستقر در سفارت شوروی از سالها قبل مخابرات رادیویی بین واحدهای مختلف ارتش، ساواک، پلیس، آتش نشانی و بهداری در سطح شهر تهران را شنود میکرده است. این ادعا طبیعی به نظر میرسد. کوزیچکین، که به زبان فارسی هم مسلط بوده، گسترش قیام در شهر تهران را از طریق شنود مخابرات رادیویی دنبال میکرده است. او در کتاب خاطرات خود بر مبنای این شنود مخابرات رادیویی شرحی هم در رابطه با نحوهی گسترش شورش در سطح بخش شرقی شهر تهران در روز ۲۱ بهمن نوشته است. شرح شنودهایی که او ارائه میدهد حاوی بعضی نکات جالب توجه است که در دیگر منابع یافت نمیشود. کوزیچکین در کتابش به سقوط زنجیرهای کلانتریهای شرق تهران هم اشاره میکند. کوزیچکین در این کتاب تفسیرهایی هم در مورد ساختار انقلاب سال ۱۳۵۷ نوشته است. به عنوان مثال کوزیچکین شورش ۲۱ و ۲۲ بهمن را بر پایهی برنامهریزی قبلی دو سازمان معروف چریکی آن دوران میداند. اینک آشکار است که تفسیرهای عرضه شده توسط کوزیچکین در کتاب خاطراتش در رابطه با رخدادهای روزهای ۲۰ تا ۲۲ بهمن ۵۷ چندان معتبر نیستند.
حمله به کارخانهی مسلسلسازی- عصر شنبه ۲۱ بهمن ۵۷
در طول عصر و شب ۲۱ به ۲۲ بهمن حملات به مراکز نظامی در شرق تهران ادامه پیدا میکند. در عصر روز شنبه ۲۱ بهمن مردم مسلح به کارخانهی مسلسلسازی ارتش (تسلیحات) در نزدیکی میدان ژاله حمله کردند. این حمله تمام شب ادامه داشت. در سحرگاه روز ۲۲ بهمن شورشیان موفق شدند که این کارخانه را تسخیر و سلاحهای سبک موجود در آن را هم توزیع کنند. مهندس بازرگان که به همراه دوستانش که آن شب در خانهای در نزدیکی میدان ژاله پناه گرفته بود، در کتاب خاطراتش به موضوع شدت صدای گلولههای ناشی از درگیری در کارخانهی مسلسلسازی اشاره میکند. در این کتاب بازرگان مینویسد که او و دوستانش در طول شب نمیدانستند که اوضاع درگیری دقیقاً چگونه پیش میرود و فثط از صدای گلولهها از شدت آن درگیری خبر داشند. بازرگان مینویسد که صبح روز بعد متعجب میشود که مردم مسلح بر سربازان حکومت نظامی غلبه کردهاند.
بختیار و قرهباغی هم در کتاب خاطرات خود به موضوع حملهی مردم مسلح به کارخانهی مسلسلسازی اشاره کردهاند. قرهباغی مدعی است که بختیار دستور بمباران پادگان دوشان تپه و کارخانهی مسلسلسازی را داده است. دستوری که به دلیل غیر عملی بودن از طرف امیران ارتش رد میشود، یا آنکه آنها به دنبال بهانهای میگشتند تا این کار را انجام ندهند. امیران ارتش برای بختیار استدلال میکنند که این دو مرکز نظامی درون محوطههای مسکونی فشرده قرار گرفتهاند و بمباران آنها غیر ممکن است. به قول آنها دوشان تپه و تسلیحات ارتش مثل جزیرههایی در دریای مناطق مسکونی هستتند. موضوع دستور بختیار مبنی بر بمباران کارخانهی مسلسلسازی در محاکمههای بعضی از امیران شاه هم مورد اشاره قرار گرفته است. در عین حال، در طول شب تقاضای واحدهای حکومت نظامی برای استفاده از هلکیکوپترهای هوانیروز (هواپیمایی نیروی زمینی) برای انتقال نیرو به داخل این کارخانه نیز از طرف سرلشکر خسروداد، فرماندهی هوانیروز (هواپیمایی نیروی زمینی) نیز بیجواب میماند.
رابطهی زنجیرهای بین درگیری در بخش آموزشی پادگان دوشان تپه در جمعه شب ۲۰ بهمن، شورش در ستاد نیروی هوایی در صبح روز شنبه ۲۱ بهمن، حمله به کلانتریها در عصر روز ۲۱ بهمن و حمله به کارخانهی مسلسلسازی ارتش در شب ۲۱ به ۲۲ بهمن وجود دارد؛ یعنی اسلحههای به دست آمده در هر مرحله برای حملهی مرحلهی بعد مورد استفاده قرار گرفتند.
آشکارا این درگیریهای مسلحانهی گسترده که از ساعت ۱۰ صبح روز شنبه با توزیع اسلحه در ستاد نیروی هوایی شروع میشود و تقریبا ۳۶ ساعت پیوسته ادامه داشته است، با اطلاع و تصویب رهبری گروه سوم (مهندس بازرگان و آیتالله خمینی) صورت نمیگرفته است.
ادامهی آن سری درگیرهای مسلحانه در طول روز شنبه ۲۱ بهمن و همینطور در طول شنبه شب نیز از ساختار و سازماندهی خاص خود پیروی میکرده است. ۳۰ سال بعد از شورش در شرق تهران و بعد از با مقایسه با رخدادهای سال ۱۳۸۸ اینک به نظر میرسد که توسعهی شورش در شرق تهران نه به صورت سازماندهی عمودی (فرماندهی و کنترل)[3] و نه به صورت کاملاً خودبهخودی[4] بوده است؛ بلکه سازماندهی این شورش به صورت «سازماندهیهای درونی فعال»[5] صورت گرفته است. نمونههای دیگری از این نوع سازماندهی درونی فعال خود را در شبکههای اجتماعی در جریان اعتراضهای سال ۸۸ نشان میدهند. بررسی دقیقتر این موضوع خود نوشتهی مستقلی را میطلبد.
وقتی شب بر تهران سایه میافکند، شرق تهران در تصرف شورشیان مسلح است؛ ولی آنها باید گذرگاه خیابان تهران نو را در دست خود نگهدارند. نیروهای تازهنفس گارد سلطنتی مستقر در لویزان هر لحظه ممکن است حملهی اصلی خود را شروع کنند. نیروهای تازهنفس گارد در صورت دسترسی بر خیابان تهران نو میتوانستند خود را به سهولت به پادگان دوشان تپه و میدان فوزیه برسانند. در آن صورت با کمک دیگر نیروهای حکومت نظامی مستفر در سطح شهر تهران، ازجمله نیروهای مستقر در پادگان عشرتآباد (در نزدیکی بخش غربی میدان فوزیه)، به طور مشترک میتوانستند سنگرهای مدافعان میدان فوزیه را مثل یک قوطی کبریت درهم بشکنند. در آن صورت با سقوط میدان فوزیه دروازهی شرقی تهران هم سقوط میکرد. سقوط میدان فوزیه و در هم شکستن شورش میتوانست به دو سناریوی بسیار متفاوت منجر شود. سناریوی اول آن بود که شکست شورش میتوانست به یک کودتای سریع منجر شود. شبیه این حالت در کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ اتفاق افتاد. سناریوی دوم این بود که شکست شورش میتوانست به شروع یک جنگ داخلی طولانی منجر شود. شبیه این حالت به جنگهای داخلی اسپانیا منجر شد که چندین سال طول کشید. اگرچه در عمل شورش بهمن ۵۷ خیلی سریع پیروز شد و این آلترناتیوها در عمل اتفاق نیفتاد، ولی امکان وقوع آنها ناممکن نبوده است. این آلترناتیوهای به شدت خطرناک کمتر مورد بررسی پژوهشگران تاریخ اخیر ایران قرار گرفتهاند.
حالت جنگی در شرق تهران- شنبه شب ۲۱ بهمن ۵۷
در طول شب ۲۱ به ۲۲ بهمن ۵۷ بخشی از شرق تهران در شرق محور میدان ژاله تا میدان فوزیه حالت جنگی به خود میگیرد؛ به قول «پول برتا» خبرنگار روزنامهی لوموند[6] «شرق تهران شکل کمون پاریس پیدا میکند». مقالهی پول برتا در روزنامهی لوموند روز ۱۳ فوریه ۱۹۷۹ در رابطه با رخدادهای روزهای ۲۰ تا ۲۲ بهمن در چندین صفحه نوشته شده است. مقالهی طولانی پول برتا، شبیه کتاب کوزیچکین، شامل خبرهای متنوع در مورد شروع، دامنهی گسترش و شکل نهایی شورش مسلحانه در سطح تهران است، ولی نوشتههای هر دو نویسنده شامل تفسیرهای غیر معتبر نیز هست. هر دو نفر در نوشتههایشان گسترش شورش مسلحانه را منطبق بر برنامهریزی قبلی دو سازمان چریکی معروف آن زمان میدانند. این دو نفر که با سابقهی تاریخی آن دو سازمان آشنا بودند، با مشاهدهی شورش در روزهای ۲۰ تا ۲۲ بهمن سیر رخدادها را به صورتی که در ذهنشان تصور میکردند با آن سابقهی تاریخی متصل کردند؛ به این ترتیب تصور ذهنی آنها در تفسیرهایشان بر واقعیتها غالب آمد. از طرف دیگر باید اذعان کرد که در آن شرایط پیچیده تحلیل عمیق وقایع برای این دو نویسنده امکانپذیر نبوده است.
روش بررسی پول برتا، و ولادیمیر کوزیچکین در رابطه با انقلاب سال ۵۷ و قیام ۲۲ بهمن را میتوان به شکلهای مشابهی در نوشتههای بسیاری نویسندههای دیگر نیز مشاهده کرد. اگر چه این گروه دوم از مشاهدهی همان پدیدهی قیام در روزهای ۲۱ و ۲۲ بهمن به نتیجههایی کاملاً متفاوت با برتا و کوزیچکین رسیدند. بعضی افراد که دههها در خارج از ایران زندگی میکردند، از اوضاع ایران تصوری در ذهنهای خود ساخته بودند. آنها بعد از آنکه به ایران بازگشتند واقعیتهای روز ایران را در قالب همان تصورات ذهنی قبلی خود ریختند و از این مجموعه شروع به توجیه عملکردها و نیز پیشبینی آینده کردند. برای مثال بر اساس نظر آقای بنیصدر درگیری و شورش روز ۲۰ تا ۲۲ بهمن فقط به صورت خود به خودی صورت گرفته است. در هر دو سر طیف وقتی نظرات جبری از قبل منجمد شده در برخورد با واقعیتهای عیان قرار گرفتند، آن نظرات ذهنی خود را بر واقعیت عیان غالب کردند. این نویسندگان توهمی هرگاه سیر رخدادهای بعدی مطابق میل آنها از آب درنیامد، گناه آن شکستها را به گردن دیگران انداختند!
شکلگیری حالت جنگی در بخش شرقی تهران علاوه بر موضوع شورش در مرکز آموزشهای هوایی (در پادگان دوشان تپه) و حمله به کارخانهی تسلیحات ارتش (در نزدیکی میدان ژاله) به محل استقرار آیتالله خمینی هم مربوط بود. آیتالله خمینی پس از بازگشت به تهران در مدرسهی علوی سکنی گزید. این مدرسه فاصلهی چندان زیادی با میدان ژاله ندارد. با شکل گرفتن حالت جنگی در منطقهی شرق تهران شورشیان آماده میشدند تا در صورت شروع یک کودتا از طرف ارتش شاه از آیتالله خمینی دفاع کنند. احتمالا برخی از شورشیان کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ و کودتای شیلی در سال ۱۹۷۳ را به خاطر داشتند!
در ضمن در ساعت ۲ بعد از ظهر روز شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۵۷ فرماندار نظامی تهران ساعتهای منع عبور و مرور را افزایش داد و ساعتهای منع رفت و آمد را از ساعت چهار و نیم بعد از ظهر تا ۱۲ ظهر روز بعد اعلام کرد.
این دستور اجرا نشد و مردم مسلح در طول عصر ۲۱ بهمن و شب بعد از آن در سنگرهای خیابانی ماندند. موضوع افزایش ساعت منع رفت و آمد از ساعت چهار و نیم بعد از ظهر تا ظهر روز بعد به عنوان مقدمهی یک کودتای نظامی تعبیر شد. باید توجه داشت که آیتالله خمینی به دنبال دستور فرماندار نظامی طی اعلامیه از مردم خواست که حکومت نظامی از ساعت چهار و نیم بعد از ظهر را نپذیرند، ولی در عین حال از دستور جهاد که لازمهی آن حملهی مسلحانه به ارتش بود نیز خودداری کرد. به قول خودش «حرف آخر را نزد»! با این وجود همانطور که دیدیم از بعد از ظهر روز ۲۱ بهمن کلانتریهای شرق تهران مورد حملهی افراد مسلح قرار گرفتند و یکی بعد از دیگری سقوط کردند، پرسنل حکومت نظامی مستقر در کلانتریها خنثی و سلاحهای موجود در آنها هم توزیع شد.
به این ترتیب در حالی که مردم تازه مسلح شده در خیابانهای شرق تهران سنگر گرفته بودند، روز طولانی ۲۱ بهمن به پایان رسید. شب ۲۱ به ۲۲ بهمن آبستن تحولهای تازهای بود. درگیری بین مردم مسلح و دو ستون نظامی در پیش بود. اینک میدانیم که مرحلهی نهایی در رابطه با انقلاب سال ۱۳۵۷ در طول روز ۲۲ بهمن به صورت یک قیام مسلحانه و خونین در کل سطح شهر تهران صورت گرفت. در کمتر از ۴۸ ساعت یک درگیری لفظی به یک شورش و در مرحلهی بعد یک شورش به یک قیام مسلحانه منجر شد.
عوامل بسیار زیادی در گذر سریع این رخدادها در طول کمتر از ۴۸ ساعت نقش داشتند؛ ولی فضای عصیان یکی از مهمترین عوامل در این روند سه روزه بود. این فضای عصیان و انقلاب آرام آرام بر سطح جامعهی ایرانی مسلط شده بود. بخشی از این فضای عصیان و انقلاب، خود ناشی از عملکردهای شاه و بخش دیگری از آن ناشی از عملکردهای گروههای مخالف شاه در دورانی بسیار طولانی بود. فرآیندی که این فضای عصیان و انقلاب را ساخت هنوز به طور عمیق مطالعه نشده است.
این بخش در پیوند با رخدادهای روزهای ۲۰ و ۲۱ در اینجا تمام میشود و شرح تفصیلی رخدادهای روز ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ در بخش بعدی دنبال میشود. بخشهای قبلی این سری نوشته در وب سایت رادیو زمانه به شرح زیر قابل دسترس است:
پینوشتها:
1 -Vladimir Kuzichkin
2-Kuzichkin, Vladimir. (1990). Inside the KGB: My Life in Soviet Espionage. New York Pantheon Books
3-Command Control - CC
4-Spontaneous
5-Pro-active Self-Organizing
6-Balta, Paul and Dominique Pouchin in “Les Combats de Guiérilla dans Téhéran. (Le Mond -- February 13, 1979)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.