۱۳۸۹ بهمن ۲۹, جمعه

ناگفته هايي از «افسانه سلطان و شبان»


داستان سريال افسانه سلطان و شبان درباره سلطانى كوته ‌فكر و خوشگذران بود كه كابوس عجيبى ديده و خوابگزار اعظم تعبير آن را تيرهاى بلايى دانست كه در تاريخ معينى ‌از ماه بر سرش فرود خواهند آمد। سلطان از اين موضوع وحشت كرد....

ناگفته هايي از «افسانه سلطان و شبان»
مجموعه تلویزیونی "افسانه سلطان و شبان" به کارگردانی داریوش فرهنگ از آثار ماندگار دهه 60 تلویزیون است. داریوش فرهنگ، محمد مطیع و یک منتقد 26ساله پس از پخش این مجموعه با خبرگزاری مهر درباره آن سخن گفتند.
مجموعه تلویزیونی "افسانه سلطان و شبان" یکی از سریال های محبوب دهه 60 تلویزیون در ژانر کمدی تاریخی است که داریوش فرهنگ و مهدی هاشمی به اتفاق یکدیگر فیلمنامه این سریال را در قالب افسانه ای کهن نوشته و فرهنگ آن را کارگردانی کرد.
در این مجموعه هاشمی (سلطان و شیرزاد شبان)، گلاب آدینه (سلطان بانو)، محمد مطیع (وزیر اعظم)، زنده یاد حسین کسبیان (تلخک)، محمدعلی کشاورز (خوابگزار اعظم)، زنده یاد احمد آقالو (کاتب)،علیرضا مجلل (مقام لشگری)، سیاوش تهمورث (مقام کشوری)، صادق هاتفی (مقام تشریفات)، زنده یاد جمشید لایق (مقام خزانه داری)، حسین محجوب (روستایی)، زنده یاد اکبر دودکار (محافظ) به ایفای نقش پرداختند.
داستان سریال "افسانه سلطان و شبان" درباره سلطانى کوته فکر و خوشگذران بود که کابوس عجیبى دیده و خوابگزار اعظم تعبیر آن را تیرهاى بلایى دانست که در تاریخ معینى از ماه بر سرش فرود خواهند آمد. سلطان از این موضوع وحشت کرد و در بستر بیمارى افتاد.
وزیر اعظم، سلطان بانو و خوابگزار اعظم راه حل این مشکل را جایگزین کردن شخص دیگرى به جاى سلطان دانستند تا خطر بگذرد. پس هماى سعادت را رها کرده و پرنده بر شانه شبان ساده دلى فرود آمد که شباهت غیر قابل تصورى به سلطان داشت. شبان را به قصر آوردند و رداى سلطانى بر او پوشانده و سلطان را نیز در جامه شبانى به ده او فرستادند. تلخک و دوست کاتبش که متوجه تغییر رفتار سلطان شده اند به جستجوى حقیقت پرداخته و تلخک جانش را در این راه از دست مى دهد.
کاتب و تلخک که به ماهیت اصلى سلطان جدید پى برده است او را از اصل ماجرا باخبر کرده و با هم نقشه اى براى از بین بردن درباریان و رهایى زندانیان طرح کردند. وزیر اعظم کشته و سلطان بانو خودکشى کرد. از سوى دیگر سلطان اصلى که عادت به زندگى روستایى ندارد در ده شیرزاد خرابکارى به بار آورد و پس از دریافت کتکى مفصل، توسط اهالى از ده رانده شد.
در این میان خوابگزار اعظم مژده آورد که آن تاریخ شوم گذشته و جان سلطان از تیرهاى بلا در امان مانده است. سلطان و خوابگزار به قصر باز گشتند و کاتب به استقبال شان آمد. سلطان که از این موضوع تعجب کرده سراغ درباریان و ملازمانش را گرفته و پاسخ مى شنود که همگى در سیاهچال هستند. سپس کاتب با لبخندى درهاى تالار را گشوده و زندانیان رها شده از بند با تیغ هایى بران به سمت سلطان حمله ور مى شوند که کابوس سلطان به حقیقت پیوسته است.
داریوش فرهنگ: "افسانه سلطان و شبان" حاصل زیر و رو کردن طرح های خاک خورده در کتابخانه کوچک مان بود
داریوش فرهنگ، نویسنده و کارگردان سریال "سلطان و شبان" درباره ساخت این مجموعه در دهه 60 گفت: قبل از انقلاب از همان دوران دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران، تماماً کار تئاتر می کردیم و هیچوقت در تلویزیون و سینما ظاهر نشده بودم. نه خودم را "آماده" می دیدم و نه با سلیقه و افکارم جور در نمی آمد. آخرین تئاتری که گروه ما "گروه تئاتر پیاده" انجام داد "دایره گچی قفقاز" بود که سال 1358 بود که طراح و کارگردانش بودم. از همان روزهای نخستین انقلاب، یک هرج و مرج و آشفتگی بر سر تصاحب تئاتر و کارگزاری فرهنگی آن به راه افتاده بود! یک هفته در میان یک نفر به عنوان مدیر تئاتر شهر می آمد و حرفهایی می زد و می رفت.
وی در ادامه افزود: احساس کردم جای من دیگر در تئاتر نیست. به اتفاق دوست و همکار قدیمی و همیشگی خودم مهدی هاشمی تصمیم گرفتیم که عطای تئاتر را به لقای مدیران و وضعیت نابسامانش ببخشیم و سراغ تلویزیون برویم. بعد از زیر و رو کردن طرح های خاک خورده در کتابخانه کوچک و معصوم خودمان یک شب مهدی هاشمی زنگ زد و گفت: "یافتم! یافتم!" انگار که آن سیب معروف که به کله "نیوتن" خورد به ما هم اصابت کرد "بلا تشبیه" در کتاب "عالم آرای عباسی" چند سطر درباره پادشاه و چوپانی نوشته شده بود که داستان چند خط آن در زمان شاه عباس می گذشت. هر دوی ما ذوق زده شدیم و احساس کردیم چقدر این زمینه مناسب روحیه و سلیقه ماست.
این کارگردان در ادامه خاطرنشان ساخت: با وضع بد اقتصادی تئاتری که به ما هم سرایت کرده بود. خواستیم کاری بکنیم که هم پاسخگوی امورات روزمره ما باشد و هم از تازگی و طراوت برخوردار باشد. یادم می آید که سوسن تسلیمی (همسر سابقم) سه سکه پس انداز داشت که به ما داد تا به شمال و جای خلوتی برویم و این سریال را بنویسیم. ما هم رفتیم هتل "صحرا" بین چالوس و نوشهر و شبانه روز گفتیم و خندیدیم و نوشتیم و نتیجه کار را به تلویزیون دادیم که آنها هم سخت استقبال کردند. یادم می آید سال گذشته دوباره با هاشمی به یادگار به آن هتل سری زدیم که 29 سال پیش در آن اتاقک کوچک طبقه دوم هتل در ضلع غربی آن، سلطان و شبان را با هم نوشتیم. یادش خوش. یک نکته جالب توی نویسندگی این سریال بود که هرگز فراموش نمی کنم.
فرهنگ در پاسخ به این سئوال که این نوشته هر دوی شما بود؟ گفت: بله، در حقیقت هنوز هم نمی دانیم چه قسمت هایی را مهدی هاشمی نوشت و چه قسمت هایی را من نوشتم. به دلیل سالها کار مستمر و سلیقه های مشترک، باهم یکی شده بودیم. آخرین جمله ای که برای پایان یک قسمت یکی از ما می نوشت، دیگری با همان ریتم و همان جملات و همان داستان پردازی ادامه می داد و ... تجربه شگفت آوری در نویسندگی بود. مهم نیست خیلی خوب بوده یا نبوده مهم آن است که از درد مشترک و سلیقه مشترک می آمد که دورنما داشت. تازگی و طراوت داشت. روح سرزنده و دلچسبی داشت که دیگر تکرار نشد. همیشه کارها آن طور که تو می خواهی پیش نمی رود. سریال یک هنر عامیانه است و اگر بتوانی یک داستان جذاب را به روانی و سادگی پرداخت کنی حتماً جواب می دهد. حالا بعد از سالها دوباره به همان حس اولیه رسیده ام.
وی درباره همان حس اولیه گفت: هر وقت هر کاری را که احساس می کنی درست است حتماً انجامش بده.
این نویسنده و کارگردان درباره ماندگار بودن این سریال و اینکه آیا از قبل این موفقیت را پیش بینی کرده بودید؟ توضیح داد: موفقیت در کار هنر حرف "بی معنایی" است. حرفه ما دریای بیکرانی است که هرچه در آن غوطه ور بشوی به ناشناخته های بیشتری می رسی. من از شکست هایم بیشتر آموخته ام تا از موفقیت ها. باور می کنید. ده تا دوازده درصد آن چیزی را به عنوان کارگردان هم می خواستم به دست آوردم. باور می کنید آن روزها دوربین پرتابل "ویدئوی قابل حمل و پراتیک" وجود نداشت. ما می خواستیم علاوه بر طرح یک داستان، شکل و شمایل اجرایی هم، بصری باشد فقط "افراد" حرف نزنند، تصویر هم "حرفی" برای گفتن داشته باشد.
وی ادامه داد: به هر حال با آن دوربین های بسیار بزرگ و سنگین استودیو، کار را در بیابانها و کوه و کمر شروع کردیم که غیر فنی و غیرممکن به نظر می رسید. ناممکن ها همیشه برایم جذاب ترند. کیفیت های نمایشی و ناشناخته تری دارد. مثل شخصیت های منفی و عمیق که بسیار جذاب تر از شخصیت های مثبت امروزی تلویزیون و سینما شده اند.
فرهنگ درباره اینکه یعنی شخصیت های مثبت دیگر برای تماشاگر جالب نیستند؟ گفت: شخصیت های مثبت به دلیل مدیریت و ممیزی های سلیقه ای در تلویزیون ما تبدیل به موجوداتی بی خاصیت شده اند که جز تکرار مکررات و نصیحت های کودکانه هیچ کار دیگری نمی کنند.
این کارگردان در پاسخ به این سئوال که چه ویژگی هایی در یک کار ماندگار هست؟ افزود: نوآوری، جلوتر از زمانه بودن، سرزندگی و سادگی. یادتان باشد آن روزها فقط دو شبکه داشتیم با چند سریال محدود و معدود. از همان روز اول افق دیدمان دورتر و دورتر بود. نمی خواستیم باری به هر جهت کار کنیم، تقلیدی و تکراری کار کنیم، سفارشی و به رسم رایج کار کنیم. خب سریال "سلطان و شبان" در زمان خود نوآوری کرده بود که می توانست جریان سازی هم بکند.
وی درباره اینکه چرا ادامه ندادید؟ توضیح داد: مشکل ما ایرانی ها در همه سطوح اجتماعی و مدیریتی در همین نکته است. ما آدمها ادامه دهنده نیستیم. همه چیزها را فوری و فوتی می خواهیم. سریال باید در فلان تاریخ روی آنتن برود، کدام پژوهش؟ کدام کارشناسی؟ کدام برنامه ریزی درازمدت؟ کدام جسارت و نوآوری؟ کدام خودی و غیرخودی؟ جالب است به شما بگویم کارهای ما در تئاتر امضای و خاصیت مخصوص به خودش را داشت. همه علاقه مندان به تئاتر، کارهای گروه تئاتر پیاده را می شناختند. تلاش می کرد پیشرو، غیرتکراری و تازه باشد. نمایشنامه های را اجرا می کرد که برای اولین بار به نمایش در می آمدند.
فرهنگ خاطرنشان ساخت: یادتان باشد هر کار تازه ای که می تواند یک قدم به جریان سازی کمک بدهد، با خودش خساراتی هم می آورد. تجربه اول است! و خودش در پی کشف ناشناخته ها است و نمی تواند کامل باشد! چنانچه کار ما هم از ضعف برخوردار بود. اولین سریالی که ساختم همین "سلطان و شبان" بود که در زمان پخش به جز استقبال تماشاگران چندان از سوی منتقدیم مورد توجه قرار نگرفت. سالها گذشت و حالا همه می گویند این یک سریال ماندگار است !! همین وضعیت را اولین فیلم من هم داشت به نام "طلسم" بعد هم "دو فیلم با یک بلیت" که هرگز در زمان خود مطرح نشدند و بعد از سالها تاز گی آن کشف شد.
این کارگردان یادآور شد: باز هم جای شکرش باقی است. اما کارهایی که فیلمسازان با همه رنج آن انجام می دهند و از زمانه خود جلوترند باید ادامه پیدا کنند تا جریان ساز شوند. در مورد معماری، موسیقی، نقاشی، مجسمه سازی، شعر و رمان نویسی هم همین اتفاق ها می افتد. قرار هم نیست همیشه همه کارهای تو ماندگار و جذاب باشند. گاهی کارها خودش خود به خود جور می شوند. گاهی به صد مقدمه ناجور می شوند. طراوت و به روز بدن که لازمه اش پشتوانه ای تجربی و علمی است. دانش و بینش تو باید به روز باشد و افق های گسترده تر را نشانه برود.
وی در پایان افزود: اگر قرار است کارهای تو معرف شخصیت و دانش و شعور تو باشد باید همیشه جلوتر حرکت کنی. رنج بسیار دارد، اما رنج آن لذت بخش است و این لذت خلاقیت می آورد. خلاقیت شعر و سرزندگی به تو می دهد. در تو انگیزه به وجود می آورد. انسان بدون انگیزه یا بدون تخیل، مرده است. اعتبار یک هنرمند فقط به کارهایی نیست که انجام می دهد به کارهایی است که انجام نمی دهد.
محمد مطیع، بازیگر نقش وزیر اعظم: همه عاشقانه در سریال "افسانه سلطان و شبان" بازی کردند
محمد مطیع، بازیگر نقش وزیر اعظم در سریال "افسانه سلطان و شبان" درباره بازی در این پروژه تلویزیونی که دهه 60 توانست نظر اکثر مخاطبان تلویزیون را جذب کند به خبرنگار مهر گفت: دوست دارم قبل از شروع گفتگو به هموطنانم سلام کنم. من با داریوش فرهنگ دوست بودم و قبل از بازی در سریال "افسانه سلطان و شبان" با او اثری با عنوان "رسول پسر ابوالقاسم" را کار کرده بودم. تا اینکه بازی در این مجموعه پیشنهاد شد. من قبل از کار تلویزیونی فرهنگ را از صحنه تئاتر می شناختم و کارهایش را دوست داشتم.
وی در ادامه افزود: از سوی دیگر قرار بود در مجموعه "افسانه سلطان و شبان" مهدی هاشمی هم همکاری کند که همیشه به بازی های او علاقمند بودم.
این بازیگر درباره ماندگار شدن مجموعه "افسانه سلطان و شبان" خاطرنشان ساخت: دلیل ماندگار شدن این اثر عشق است. تک تک بچه هایی که در این پروژه کار می کردند به کار عشق می ورزیدند و عاشقانه کار می کردند. این طور نبود که برای پول کاری انجام دهند. همه این مجموعه را دوست داشتند و دست به دست هم دادند تا باری را از این مجموعه بردارند تا کار خوب پیش برود.
مطیع خاطرنشان ساخت: خوشبختانه این سریال نوستالژی مخاطبان تلویزیون است، حتی جوانان 16 و 17 ساله وقتی من را در خیابان می بینند تاکید می کنند سی دی های این سریال را دیدند و لذت بردند. عشق و صداقت در مجموعه "افسانه سلطان و شبان" دیده می شود.
بازیگر نقش وزیر اعظم خاطرنشان ساخت: فکر می کنم یکی دیگر از دلایل موفقیت این مجموعه تیزبینی و باهوشی داریوش فرهنگ بود. او دست بازیگر را باز می گذاشت و این مسئله تیزهوشی او را می رساند، چون سعی می کرد از اندوخته های بازیگران استفاده کند. درباره ایفای نقش خیلی با بازیگران صحبت می کرد و اگر با نظر آنها مخالف بود، قانع شان می کرد. یکی از محسنات داریوش فرهنگ همین مسئله بود، چون او در کنار کارگردانی بازیگر هم بود و این تیزهوشی را داشت. برخی مواقع شاهد هستیم برخی کارگردانان توان بازیگری را ندارند، اما برای بازیگر اینقدر بازی می کنند و تمرکز او را به هم می ریزنند.
وی درباره اینکه بعد از این همه سال وقتی به سریال "افسانه سلطان و شبان" نگاه می کنید، به نظرتان چه جایگاهی دارد؟ پاسخ دادن به این سئوال مشکل است، چون وقتی از ایران می رفتم ذهنم را پاک کرد، چون پاک کن به گذشته ام خورده خیلی چیزها محو شده است، به همین دلیل خیلی شفاف نیست، اما در مجموع سریال "افسانه سلطان و شبان" و نقش وزیر اعظم را خیلی دوست داشتم.
جبار آذین، منتقد: "افسانه سلطان و شبان" در زمان خودش تجربه ای نو بود
جبار آذین، منتقد درباره مجموعه تلویزیونی "افسانه سلطان و شبان" گفت: برنامه، مجموعه و فیلمسازی در صدا و سیما در هر دوره ای تابع شرایط اجتماعی، سیاست های سلیقه ای و گروهی از مدیران این سازمان و تحت تاثیر تحولات سیاسی و فرهنگی جامعه بوده است. به گونه ای که در دوره ای تاکید بر تولید مبتنی بر موضوع های خاص و در دوره ای دیگر دستور ساخت بر مبنای سوژه های متفاوتی مدنظر بوده است. جالب اینکه بخشی از محصولات این سازمان که زیر نظر مدیران و برنامه سازان در دوره ای تولید شده در نظر مدیران و برنامه سازان بعدی مقبول واقع نشده و ادامه تولید و حتی پخش مجدد نیافتند و این همه پیش از آنکه نتیجه و ماحصل سیاست ها و برنامه های اصولی و مدون باشد، حاصل سلیقه ها بوده است.
وی در ادامه افزود: یکی از مجموعه های سالم، خوش ساخت و بیننده پسند سیما که در نوع و زمان خود تازه بود و در شرایط اجتماعی پخش اش مورد توجه قرار گرفت و تولید گونه هایی از آن می توانست توفیق های بیشتری را نصیب سازندگان آن و روند معقولی را در دستور کار صدا و سیما قرار دهد، مجموعه خوب "افسانه سلطان و شبان" بود که با استفاده از داستانی آشنا و مردمی، نگارشی پسندیده، ساختار مناسب و بازی های جذاب تولید شده بود این مجموعه طنز اجتماعی کار مشترک داریوش فرهنگ و مهدی هاشمی بود.
آذین خاطرنشان ساخت: این دو هنرمند با این سریال در جامعه هنری تثبیت شدند با اینکه این مجموعه بعدها مجدداً پخش شد مانند بسیاری از تولیدات دوره های قبل از دم تیغ قیچی عبور کرد. "افسانه سلطان و شبان" در دورانی که تولید هنوز در سیما قوام نداشت توانست خانواده های زیادی را پای تلویزیون ها بنشاند و دامنه استقبال از آن تا دورترین نقاط کشور رسید، اما سیاست سلیقه ای ادامه تولید این نوع مجموعه را متوقف کرد و سازندگان آن راهی سینما شدند و تنها خاطره ای خوش از "افسانه سلطان و شبان" در یادها ماند.
وی در پایان افزود: هنوز هم متن خوب، کارگردانی شسته و رفته و بازی های مقبول بازیگران در یاد بینندگان خرد و کلان آن دوران باقی مانده است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.