روزشمار برلیناله • روز هشتم: روز آسپیرین!
درباره فعالیتهای چپگرایان افراطی در دهه ۱۹۷۰ چند فیلم در آلمان تهیه شده است، که نمیتوان گفت فیلم آقای وایل از آنها بهتر است. به ویژه باید یاد کنم از فیلم "كمپلکس بادر ماینهوف" به کارگردانی اولی ادل، که با تمام نقصها و کمبودها یک سر و گردن از فیلم آقای وایل بالاتر است. فیلم یادشده را برند آیشینگر تهیه کرده بود، که به تازگی درگذشت و سینمای آلمان به او دین فراوان دارد.
فیلم وایل در روایت سرگذشت گودرون انسلین، رابطه عاشقانه او با برنوارد وسپر و سپس آندرئاس بادر بر پرداخت فردی و پیچیدگی روانی شخصیتها توجه دارد، اما از نقل زمینهها و حواشی تاریخی نیز غافل نمانده است. این تعادل در بسیاری از صحنهها به ویژه در بخش پایانی فیلم از دست رفته است. در نتیجه فیلم نه قادر است تاریخ را روایت کند و نه میتواند شخصیتها را در جایگاه تاریخی درستی قرار دهد.
اما هرجا از فعالیتهای تروریستی دهه ۱۹۷۰ نامی برده شود، خواه ناخواه پای ایران هم وسط کشیده میشود. در آخر ماه مه ۱۹۶۷ که شاه ایران از آلمان غربی دیدار کرد، رویارویی پلیس با اعضا و فعالان گروههای چپ به اوج رسید. روز ۳۰ مه تظاهرات گستردهای علیه شاه در چند شهر صورت گرفت. بیشتر این گردهماییها به خشونت کشیده شد.
سفارت ایران در آلمان غربی عدهای چماقدار بسیج کرده بود، که با فریاد "جاوید شاه" به جمعیت حمله کردند. شامگاه دوم ژوئن هنگامیکه شاه ایران قصد داشت به اپرای برلین وارد شود، تظاهرات بزرگی علیه او انجام شد. در حمله پلیس به دانشجویان، جوانی به نام بنو اونهزورگ هدف گلوله قرار گرفت و کشته شد. تمام اینها بهانهایست تا در فیلم "پس چه کسی غیر از ما؟" برای لحظاتی شاه و "شهبانو فرح" را ببینیم.
مشکل دوستان "پارتی"
فیلم آلمانی "پس چه کسی غیر از ما" در ساعت ۱۲ در "کاخ برلیناله" به روی پرده رفت. تازه امروز یکی از همکاران اطلاع داد که این ساعت بهترین موقع نمایش هر فیلم است. عجب! آخر هر روز دو فیلم از برنامه اصلی فستیوال به نمایش در میآید.
فیلمی که ساعت ۹ به روی پرده برود، (مثل فیلم "جدایی نادر از سیمین") معمولا تماشاگر کمتری دارد، و علتش آن است که بسیاری از "دوستان" شبها تا دیروقت در پارتیها و مهمانیها "گرفتار" هستند. (ما که خودمان نرفتیم، شنیدهها را نقل میکنیم!) باری، این شبزندهداران تازه سر ظهر است که سلانه سلانه به سوی جشنواره روانه میشوند. آن هم با حال خمار و چشمان خوابآلود!
نزدیک ظهر با یکی از همکاران در "مرکز خبری جشنواره" سینه به سینه میشوم. سلام کرده و ناکرده میپرسد: "آسپیرین داری؟" میگویم: "نه، اگر داری یکی رد کن!" میپرسد: "مگر تو هم دیشب پارتی بودی؟" میگویم: "نه بابا، دارم از این فیلم کرهای میام!"
این را نقل کردم تا بگویم بعضی از فیلمها چه بلایی سر آدم میآورند!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.