یک یادداشت خواندنی: چرا فیلم «گلچهره» نشاندهنده یک نقطه ضعف بزرگ فرهنگی در ایران است؟
سید آریا قریشی: «گلچهره» (وحید موسائیان) فیلم خوبی نیست. مشکل و عیب و ایراد زیاد دارد. اما یک نکته مهم در آن وجود دارد که میتواند به طور دقیق مورد بررسی قرار بگیرد.پرده اول: جایی از فیلم «گلچهره»، شخصیت اشرف خان (با بازی مسعود رایگان) در مرز ایران و افغانستان با پلیسی برخورد و با او درباره سینما بحث میکند. پلیس به او میگوید به جای سینما، فکری به حال جمع کردن تریاک بکنند. اشرف خان پاسخ میدهد که انشاالله به وسیله سینما این کار را انجام میدهند. پلیس هم با پوزخندی میگوید که با کمک فیلمهای هندی و مبتذل پول جمعآوری کنند. فیلم بعد از این حرفها ادامه مییابد. اما بحث من دقیقاً همینجاست. این که کارکرد سینما در یک جامعه بحرانزده (یا به طور عمومیتر در هر جامعهای) چیست؟
پرده دوم: کمی کمتر از 80 سال قبل، اوانس اوگانیانس با ساخت فیلم «حاجی آقا آکتور سینما»، دومین فیلم بلند داستانی سینمای ایران را (بعد از «آبی و رابی» به کارگردانی خودش) ساخت. فیلمی که با توجه به سوختن (ظاهراً) تنها نسخه موجود «آبی و رابی»، اولین فیلم سینمایی داستانی باقیمانده برای ما محسوب میشود. فیلم درباره حاج آقای بازاری سنتی است که با سینما مخالف است و آن را مخالف اصول دینی میداند. اطرافیان او به طور پنهانی از فعل و انفعالاتی که در اطراف حاج آقا رخ میدهد فیلم میگیرند و زمانی که این فیلمها را به لطایفالحیلی در یک محیط عمومی برای حاج آقا نمایش میدهند، او میفهمد که سینما برای جامعه بسیار مفید است. در این سکانس بین تماشاگران و کارگردان فیلم پرسش و شاسخهایی درباره ماهیت سینما شکل میگیرد. یکی از تماشاگران از تفاوت سینما و آجیل میپرسد و کارگردان از فواید سینما میگوید و این که سینما نه تنها یک سرگرمی، که یک ابزار مهم برای تربیت انسان است.
پرده سوم: مقایسه دو پرده قبل ما را به نتیجه نگرانکنندهای میرساند: این که اصلیترین دغدغه سینمایی کشور ما در این هشتاد سال تغییری نکرده است. این نکته البته نه تنها در مورد سینما، که در مورد مسائل پایهایتر هم به چشم میخورد. به عنوان مثال، «حاجی آقا آکتور سینما» در اصل ماجرای یک جامعه معلق بین سنت و مدرنیته و لزوم گذر از سنت به مدرنیته را مطرح میکرد و نزدیک به شصت سال بعد، فیلمی به نام «هامون» با محوریت زندگی روشنفکری معلق میان سنت و مدرنیته، با استقبالی فوقالعاده روبهرو شد تا مشخص شود مسألهای که اوگانیانس در «حاجی آقا آکتور سینما» مورد بحث قرار داده بود، هنوز هم وجود دارد. در مورد سینما هم همین گونه است. هنوز که هنوز است، نحوه کار با سینما را بلد نیستیم و در فیلمهایمان اولیهایترین سؤالات درباره سینما را مطرح میکنیم. این در حالی است که نگاهی به سیستم فیلمسازی هالیوود (به عنوان سیستمی که مدام داریم آن را زیر سؤال میبریم، اما به دلایل فراوانی ناچاریم بیشترین تأثیر را از آن بپذیریم، در درجه اول به این خاطر که علیرغم نقاط ضعفش کارآمدترین سیستم سینمایی جهان است)، میتواند ما را به جواب مناسب برساند. لازم نیست به سینمای کلاسیک آمریکا رجوع کنیم. در همین سال 2010، چند تا از انیمیشنهای مهم سال (داستان اسباببازی 3ٰ، چگونه اژدهای خود را تعلیم دهید؟، من نفرتانگیز و TANGLED) به طرز جالبی یک مفهوم مشترک را به تماشاگران خود عرضه میکنند. بدون این که قرار باشد به ورطه شعارگویی بیفتند و جذابیت و ریتم داستانی را فراموش کنند. هدف سینما از همین جا معلوم است و ما هنوز در پی کشف تفاوت سینما و آجیل هستیم!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.