ایرج پزشکزاد در آپارتمان کوچک و روشنی در پاریس زندگی میکند. در سالن خانه او، کتاب هایی به زبان فرانسه و فارسی، شمارههای مجله تاریخ و یک کامپیوترریخته است. در روی زمین، فرشی که حتما ایرانی است پهن است. سبیل و موهایش به رنگ برف است. شلوار جین و پولوور یقه هفت آبی به رنگ چشمانش به تن دارد. او پرانرژی، پرحرف و به طور دلنشینی باادب است. بیشک همسایگانش میدانند که این آقای ۸۲ ساله، ایرانی است چون بیشتر از سی سال است که در این محله زندگی میکند. با این وجود، هیچ کدامشان نمیدانند که وی نویسنده دایی جان ناپلئون، موفقترین اثر ادبی قرن بیستم در کشور خودش است. این کتاب که در سال ۱۹۷۳ به چاپ رسید تبدیل به یک اثر کلاسیک در ادبیات ایران شد و تازگی به فرانسه ترجمه شده است.
کتاب، داستان عشق پر دردسر راوی جوان را تعریف میکند که سیزده سال دارد و عاشق دختردایی زیبایش، لیلی است. این داستان یک کمدی اجتماعی هم هست که راه و روش یک خانواده بقول خودشان آریستوکرات برای حفظ فاصله با طبقه متوسط و تحصیلکرده را مسخره میکند. خود دایی جان ناپلئون که رئیس خانواده است، ناپلئون را میستاید و نسبت به انگلیسیها وسواس ذهنی دارد و آنها را مسئول تمامی بدبختیهای کشور میداند. ایرج پزشکزاد توضیح میدهد: «برای ایرانیان، مثل بیشتر مردمان کشورهای استعمار شده از سوی بریتانیا، ویروسی وجود داشته و هنوز هم وجود دارد: ما فکر میکنیم که همه بدبختیهای کشور زیر سر انگلیسیها یا خارجیهاست.»
در این داستان، مجموعهای از پدر و مادرهای خل و چل و دوستان و دشمنان دیوانه گرد هم آمدهاند: پسردایی دون ژوانی که از هیچ زنی نمیگذرد، خانم همسایه اعصاب خردکن، قصاب حسود، زنان متاهل که آماده همه جور ماجراجوییای هستند، آخوندی که از سوی جامعه به رسمیت شناخته نمیشود، ارتشیان، قاضیها و سربازانی یکی شجاعتر از دیگری. اکثریت آنها دو رو، غیرمنطقی و کمی احمق اما همچنان دوستداشتنی هستند.
حوادث این کتاب با چند دزدی، قتل و ختنه کردنهای کم و بیش موفق رنگ و بویی خاص گرفته است. در این کتاب شخصیتها شراب مینوشند، نوازندهها به مهمانیها دعوت می شوند تا بنوازند، دین مجموعهای از رسوم سطحی است که به صورت نصفه و نیمه به آن عمل میشود، سکسوالیته هم مسالهای شادی آور، سبک و همیشه حاضر است. مش قاسم، نوکر زودباور، دروغگو، دست و دل باز و همیشه خسته هم هست که همه جملاتش را اینگونه آغاز میکند: «دروغ چرا، تا قبر آ آ آ آ».
همهچیز این داستان سراسر مکالمه، خندهدار است و بسی زنده. تیکهای زبانی شخصیتهای داستانی این رمان، تبدیل به اصطلاحات روزمره در فارسی امروز شده است. «دروغ چرا....» و همینطور «سانفرانسیسکو رفتن» برای اشاره به «داشتن رابطه جنسی» یا «دایی جان ناپلئون بودن» وقتی که خارجیها را متهم میکنند.
ایرج پزشک زاد پس از سخنرانی در موسسه فناوری ماساچوست، ۳۰ آوریل ۲۰۰۸.
کتب سوخته
زمانیکه پزشکزاد این کتاب را نوشت دیپلمات بود و قبل از آن، داستان کوتاه و یک رمان چاپ کرده بود. موفقیت این کتاب، آنطور که میگویند بسی گسترده بود، مثل سریال تلویزیون هفده قسمتی که در سال ۱۹۷۶ از روی کتاب وی ساخته شد: چهارشنبهها، در ساعت پخش این برنامه خیابانها خالی بودند و تمامی کشور به صفحه تلویزیون خیره شدهبود. از ابتدای انقلاب اسلامی در سال ۱۹۷۹، روزنامههای نزدیک به آیتالله خمینی شدیدا به نویسنده این کتاب تاختند و نسخههای دایی جان ناپلئون سوزانده شد و خود کتاب و سریال هم ممنوع اعلام شدند. چند ماه بعد، پزشکزاد تهران را به مقصد پاریس ترک کرد؛ جایی که پسرش از مدتی قبل تر زندگی میکرد. وی در پاریس به شاپور بختیار، مخالفان ایرانی پیوست و تا زمان ترور وی در سال ۱۹۹۱، سردبیر روزنامه او بود.
امروز هم نسخههای قاچاقی دایی جان ناپلئون همچنان در ایران فروخته میشود . در پایان زمان ریاست جمهوری خاتمی در سال ۲۰۰۵ ناشر اصلی کتاب، تقاضای تجدید چاپ دایی جان ناپلئون را تسلیم وزارت ارشاد کرد. اجازه چاپ به شرط سانسور چند قسمت صادر شد. تنها کمی پس از دو دوره چاپ با تیراژ دههزار تایی، این دوره هم به پایان رسید.
شصت دلار
پزشکزاد با بدجنسی تعریف میکند که کشور دیگری هم وجود دارد که کتاب با موفقیت بزرگی روبرو شد و آن هم روسیه است...با وجود آنکه خود پوتین هم در قضیه دخالت کرد این کتاب برای او حتی یک کوپک هم سود مالی نداشته است. ناشر روس صدها هزار نسخه از کتاب را از سال ۱۹۸۱ چاپ کرده اما هرگز از حق تالیف حرف نزده و حتی به خود زحمت آن را هم نداده که نسخهای از کتاب را برای پزشکزاد بفرستد.
اما نسخه قاچاقی کتاب به فارسی در ایالات متحده به خوبی به فروش میرود. رمان در ویترین کتابفروشیهای ایرانی در لسآنجلس در کنار نسخههای قاچاقی سریالهای تلویزیونی قرار داده شده، اما باید گفت که نه پزشکزاد، و نه کارگردان حتی یک دلار حق تالیف دریافت نکردهاند.
نویسنده حتی مجبور شد دی وی دی کتاب خودش را بخرد. فروشنده که بسیار هم دست ودلباز بود به وی روی قمیت شصت دلاری کتاب، ده دلار تخفیف داد. خوشبختانه نسخه انگلیسی که در سال ۱۹۹۶ منتشر شد در دستان ناشران امریکایی است که به وی حق تالیف میپردازند و کتاب را در تمام کشور پخش میکنند و همین امر باعث شده که نویسنده به تمامی دانشگاههای امریکایی دعوت شود تا از کتابش در مقابل دانشجویان ایرانی-امریکایی حرف بزند که بسی از خود کتاب جوان ترند اما تمامی شخصیتها و تکه کلامهای معروفش را از بر هستند. این پنج سال اخیر، ایرج پزشکزاد یک رمان دیگر، یک نمایشنامه و دو مجموعه داستان چاپ کرد. امروز او مشغول نوشتن زندگینامهاش است و تاکنون هزار صفحهای از آن را تمام کردهاست.
* ناتالی لُویسل - روزنامه لیبراسیون – چاپ پاریس
بیوگرافی مختصر ایرج پزشکزاد
ايرج پـِزِشک زاد (زادهٔ ۱۳۰۶ تهران) ) از طنزپردازان ایرانی نيمهٔ دوم قرن بیستم است. او بیشتر به خاطر خلق رمان «داییجان ناپلئون» و شخصیتی به همین نام، به شهرت رسید.پس از آن در سال ۱۳۵۵ مجموعهٔ تلویزیونی داییجان ناپلئون توسط ناصر تقوایی با اقتباس از این رمان ساخته شد.همچنین کتاب دایی جان ناپلئون در سال ۱۹۹۶ توسط دیک دیویس به انگلیسی ترجمه شده است. وی با مهارت بسیار طنز کتاب را در ترجمه خود منتقل نموده است.
پزشک زاد در سال ۱۳۰۶ خورشیدی با اصلیت بهبهانی در تهران زاده شد.وی پس از تحصیل در ایران و فرانسه در رشتهٔ حقوق دانشآموخته شد و به مدت پنج سال در ایران به قضاوت در دادگستری مشغول بود. پس از آن به خدمت در وزارت خارجه ادامه داد و آخرین سمتش مدیرکل روابط فرهنگی بود.
وی کار نویسندگی را در اوایل دههٔ ۳۰ با نوشتن داستانهای کوتاه برای مجلات و ترجمهٔ آثار ولتر، مولیر و چند رمان تاریخی آغاز کرد.
پزشک زاد در باره بیوگرافی خودش به طور خلاصه می گوید:
«از پدری پزشک و مادری معلم به دنیا اومدم. تحصیلات ابتدایی و متوسطه در تهران و تحصیلات عالیه رو در فرانسه در رشته حقوق گذراندم. بعد از فارغ التحصیلی به استخدام وزارت امور خارجه در آمدم و به عنوان دیپلمات تا انقلاب در اونجا کار کردم. بعد از انقلاب از کار اخراج شدم به طوری که حتی حقوق بازنشستگیم شامل حالم نشد. بعد از اون به فرانسه برگشتم و به کار روزنامه نگاری و قلم زنی و نوشتن اراجیف! مشغول شدم. »
برخی سریال قهوه تلخ را کپی ناشیانه ای از کتاب ماشاءالله خان در دربار هارونالرشید نوشته ایرج پزشک زاد میدانند .
در فرانسه, عضو شورای نهضت مقاومت ملی شد که با رهبری شاپور بختیار تشکیل شده بود. وی برای نهضت چند کتاب نوشته است از جمله 'مروری بر واقعه ۱۵ خرداد ۱۳۴۲'.
مقاله ایرج پزشک زاد. کیهان ۳ اسفند ۵۷
متن مربوطه در ویکینبشته: مؤلف:ایرج پزشک زاد
ماشاءالله خان در دربار هارونالرشید (۱۳۳۷) (رمان برای کودکان و نوجوانان و احتمالا سالخوردگان)
دایی جان ناپلئون (۱۳۴۹) (رمان)
ادب مرد به ز دولت اوست تحریر شد (۱۳۵۲) (نمایشنامه)
خانوادهٔ نیکاختر (۱۳۷۹)
حافظ ناشنیدهپند
انترناسیونال بچهپرروها (طنزیات سیاسی)
شهر فرنگ از همه رنگ (طنزیات سیاسی و اجتماعی)
پسر حاجی باباجان
بلیط خانعمو (نمایشنامه)
طنز فاخر سعدی
آسمون ریسمون (طنزیات ادبی)
بوبول (طنزیات اجتماعی)
گلگشت خاطرات (طنزیات اجتماعی) (۲۰۰۸) ناشر شركت كتاب
خانوادهٔ نیکاختر (طنزیات اجتماعی) (۲۰۰۴) نسخه سانسور نشده ناشر شركت كتاب
رستم صولتان (طنزیات اجتماعی) (۲۰۰۶) ناشر شركت كتاب
مروری در تاریخ انقلاب فرانسه
مروری در تاریخ انقلاب روسیه
ریشههای اختلاف چین و شوروی (رساله)
مروری در تاریخ مشروطیت ایران
مصدق بازمصلوب
مروری بر واقعه ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ ناشر شركت كتاب
سوم اسفند ۱۳۵۷، ده روز بعد از پیروزی انقلاب ضد سلطنتی، ایرج پزشک زاد مقالهای در کیهان نوشت با عنوان: «آن ها که می خواهند غنائم خونین انقلاب را تقسیم کنند». در این مقاله او به بازگویی روایت انقلاب فرانسه می پردازد و هشدار میدهد. او برخلاف کتاب مشهورش «دائی جان ناپلئون» به وقایع، دائی جان ناپلئونی نگاه نکرده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.