پپ به ایبرا می گفت که در بارسلونا نباید مغرور بود و این باشگاه نمی خواهد که بازیکنان تیم برای حضور در تمرینات تیم سوار پورشه یا فراری شوند
دلارام عظیمی
سایت گل - فصل 2010-2009 برای زلاتان ایبراهیموویچ در بارسلونا یک جهنم به تمام معنا بود. مهاجم سوئدی به حدی در بارسلونا احساس بدی داشت که حتی در آن مقطع زمانی به فکر خداحافظی ازفوتبال هم افتاده بود.
همه چیز را روایت می کنم
به گزارش گل به نقل از قدس ایبراهیموویچ همان طور که در کتاب بیوگرافی خود اعتراف کرده، در آن دوره بارها و بارها مقابل پپ گواردیولا مربی بارسلونا ایستاده و با الفاظ تند خطاب به او گفته که از مورینیو وحشت دارد. ایبرا در کتاب "همه چیز را روایت می کنم" که 2 هفته دیگر در ایتالیا و سوئد منتشرخواهد شد، با صراحت هرچه تمام واقعیت ها و حرف های ناگفته خود را نوشته و به اطلاع عموم رسانده است.
به گزارش گل به نقل از قدس ایبراهیموویچ همان طور که در کتاب بیوگرافی خود اعتراف کرده، در آن دوره بارها و بارها مقابل پپ گواردیولا مربی بارسلونا ایستاده و با الفاظ تند خطاب به او گفته که از مورینیو وحشت دارد. ایبرا در کتاب "همه چیز را روایت می کنم" که 2 هفته دیگر در ایتالیا و سوئد منتشرخواهد شد، با صراحت هرچه تمام واقعیت ها و حرف های ناگفته خود را نوشته و به اطلاع عموم رسانده است.
"آفتونبلادت" مهم ترین روزنامه سوئد روز پنجشنبه فصل اول این کتاب را به طور کامل منتشرکرد. در این فصل زلاتان از فصلی که در بارسلونا سپری کرده حرف زده است. اما برداشت او از تیمی که از نگاه خیلی ها بهترین تیم دنیاست و از پپ گواردیولا مربی این تیم، چندان جالب نیست.
من مثل یک دیوانه رانندگی می کنم
مهاجم سوئدی میلان حس خود را از ثبت قرارداد با بارسلونا در تابستان سال 2009 مثل قدم زدن روی ابرها توصیف کرده است. اما از اولین لحظه برخورد با گواردیولا متوجه شده که شرایط آنگونه که تصور می کرده هم نخواهد بود. در واقع رابطه مربی بارسلونا ومهاجم سوئدی هرگز اوج نگرفت. پپ به ایبرا می گفت که در بارسلونا نباید مغرور بود و این باشگاه نمی خواهد که بازیکنان تیم برای حضور در تمرینات تیم سوار پورشه یا فراری شوند و باید سطح زندگی خود را در حد معمول نگه دارند. زلاتان در کتاب خود می پرسد:" چرا باشگاه باید در مورد اینکه بازیکنان سوار چه ماشینی شوند، تصمیم گیری کند؟" ایبراهیموویچ درکتاب می نویسد:" من مثل یک دیوانه رانندگی می کنم. یک بار با سرعت 325 کیلومتردر ساعت می رفتم و پلیس پشت سرم بود. دیوانگی های زیادی کردم که حتی جرات نمی کنم به آنها فکر کنم" .
او یک بار در اسپانیا بعد از اینکه برف سنگینی باریده بود، با سرعت زیاد به یک دیوار کوبید.
از آدم های شلوغ و سرتق خوشم می آید
ر مدت زمان حضورش در بارسلونا، رابطه او با گواردیولا روز به روز بدتر شد. او رختکن بارسلونا را به صورت مکانی که همه در آن ساکت و آرام و به نوعی تسلیم شده بودند، توصیف می کند. زلاتان نوشته که مسی، چابی و اینیستا مثل شاگردهایی بودند که در مدرسه فقط از دستور معلم اطاعت می کنند و هیچگاه اعتراض نمی کنند." اما من پسری هستم که از آدم های شلوغ و سرتق خوشم می آید."
زلاتان در این کتاب روایت کرده که به جای مبارزه کردن، سعی کرده خود را با شرایط وفق دهد و کار به جایی رسیده که دیگر حتی خودش را هم نمی شناخته است. به عبارتی دیگراو در بارسلونا مجبور به تغییر دادن شخصیت خود شده بود." بیش از اندازه خوب شده بودم"
گواردیولا به من نگاه نمی کرد
کریسمس 2009 زلاتان برای اسکی کردن با اعضای خانواده اش به سوئد رفت. او در آن روزها به خاطر شرایط حاکم در بارسلونا خیلی افسرده بود و حتی به فکر خداحافظی از فوتبال هم افتاد. برای اینکه شروع او در بارسلونا خوب بود ولی وقتی مسی با گواردیولا حرف زده و خواهان نقش دیگری در زمین بازی شده، همه چیز تغییر کرده و گواردیولا ترجیج داده مهاجم آرژانتینی را راضی نگه دارد.
بعد ازمدت کوتاهی ایبرا خواهان ملاقات با گواردیولا می شود و به او می گوید:" من یک فراری هستم ولی تو مثل یک فیات از من استفاده می کنی" بعد از آن ملاقات، شرایط به مراتب وخیم ترمی شود. گواردیولا حتی دیگر در صورت زلاتان هم نگاه نمی کرد. تیری آنری که متوجه این قضیه شده بود یک بار به شوخی در مورد گواردیولا به ایبراهیموویچ گفت:" سلام زلاتان، امروز گواردیولا بهت نگاه کرده؟" و ایبراهیموویچ هم به او جواب داده:" نه، من پشت سراو بودم" آنری با ابراز آرزو برای بهترشدن اوضاع به این گفتگو خاتمه داده است.
تو مربی ترسویی هستی. ازمورینیو می ترسی
ایبراهیموویچ که همواره عادت داشته در تیم هایش به موفقیت دست یابد، روز به روز در بارسلونا شرایط بدتری داشت.
او در بیوگرافی اش اعتراف کرده که در درون حرص وجوش زیادی می خورده و به دوستان قدیمی اش در شهر مالمو سوئد زنگ می زده تا با آنها مشورت کند. ایبراهیموویچ در آن مقطع زمانی به لطف حضور خانواده اش تسکین پیدا کرده بود.
او در تعریف و تمجید از مورینیو مربی مورد علاقه اش هم در این بیوگرافی حرف زده و توضیح داده که رابطه او و گواردیولا دقیقا زمانی که ایبرا سر پپ این گونه فریاد زد به طورکامل تمام شد:" تو مربی ترسویی هستی. ازمورینیو می ترسی" درآن لحظه وداع او از بارسلونا تقریبا اجتناب ناپذیربه نظر می رسید. میلان اولین تیمی بود که خواهان در اختیارگرفتن او شد و درآگوست سال 2010 زلاتان به این تیم رفت و به گفته خودش الان دوباره احساس می کند که درخانه خودش زندگی می کند.
من مثل یک دیوانه رانندگی می کنم
مهاجم سوئدی میلان حس خود را از ثبت قرارداد با بارسلونا در تابستان سال 2009 مثل قدم زدن روی ابرها توصیف کرده است. اما از اولین لحظه برخورد با گواردیولا متوجه شده که شرایط آنگونه که تصور می کرده هم نخواهد بود. در واقع رابطه مربی بارسلونا ومهاجم سوئدی هرگز اوج نگرفت. پپ به ایبرا می گفت که در بارسلونا نباید مغرور بود و این باشگاه نمی خواهد که بازیکنان تیم برای حضور در تمرینات تیم سوار پورشه یا فراری شوند و باید سطح زندگی خود را در حد معمول نگه دارند. زلاتان در کتاب خود می پرسد:" چرا باشگاه باید در مورد اینکه بازیکنان سوار چه ماشینی شوند، تصمیم گیری کند؟" ایبراهیموویچ درکتاب می نویسد:" من مثل یک دیوانه رانندگی می کنم. یک بار با سرعت 325 کیلومتردر ساعت می رفتم و پلیس پشت سرم بود. دیوانگی های زیادی کردم که حتی جرات نمی کنم به آنها فکر کنم" .
او یک بار در اسپانیا بعد از اینکه برف سنگینی باریده بود، با سرعت زیاد به یک دیوار کوبید.
از آدم های شلوغ و سرتق خوشم می آید
ر مدت زمان حضورش در بارسلونا، رابطه او با گواردیولا روز به روز بدتر شد. او رختکن بارسلونا را به صورت مکانی که همه در آن ساکت و آرام و به نوعی تسلیم شده بودند، توصیف می کند. زلاتان نوشته که مسی، چابی و اینیستا مثل شاگردهایی بودند که در مدرسه فقط از دستور معلم اطاعت می کنند و هیچگاه اعتراض نمی کنند." اما من پسری هستم که از آدم های شلوغ و سرتق خوشم می آید."
زلاتان در این کتاب روایت کرده که به جای مبارزه کردن، سعی کرده خود را با شرایط وفق دهد و کار به جایی رسیده که دیگر حتی خودش را هم نمی شناخته است. به عبارتی دیگراو در بارسلونا مجبور به تغییر دادن شخصیت خود شده بود." بیش از اندازه خوب شده بودم"
گواردیولا به من نگاه نمی کرد
کریسمس 2009 زلاتان برای اسکی کردن با اعضای خانواده اش به سوئد رفت. او در آن روزها به خاطر شرایط حاکم در بارسلونا خیلی افسرده بود و حتی به فکر خداحافظی از فوتبال هم افتاد. برای اینکه شروع او در بارسلونا خوب بود ولی وقتی مسی با گواردیولا حرف زده و خواهان نقش دیگری در زمین بازی شده، همه چیز تغییر کرده و گواردیولا ترجیج داده مهاجم آرژانتینی را راضی نگه دارد.
بعد ازمدت کوتاهی ایبرا خواهان ملاقات با گواردیولا می شود و به او می گوید:" من یک فراری هستم ولی تو مثل یک فیات از من استفاده می کنی" بعد از آن ملاقات، شرایط به مراتب وخیم ترمی شود. گواردیولا حتی دیگر در صورت زلاتان هم نگاه نمی کرد. تیری آنری که متوجه این قضیه شده بود یک بار به شوخی در مورد گواردیولا به ایبراهیموویچ گفت:" سلام زلاتان، امروز گواردیولا بهت نگاه کرده؟" و ایبراهیموویچ هم به او جواب داده:" نه، من پشت سراو بودم" آنری با ابراز آرزو برای بهترشدن اوضاع به این گفتگو خاتمه داده است.
تو مربی ترسویی هستی. ازمورینیو می ترسی
ایبراهیموویچ که همواره عادت داشته در تیم هایش به موفقیت دست یابد، روز به روز در بارسلونا شرایط بدتری داشت.
او در بیوگرافی اش اعتراف کرده که در درون حرص وجوش زیادی می خورده و به دوستان قدیمی اش در شهر مالمو سوئد زنگ می زده تا با آنها مشورت کند. ایبراهیموویچ در آن مقطع زمانی به لطف حضور خانواده اش تسکین پیدا کرده بود.
او در تعریف و تمجید از مورینیو مربی مورد علاقه اش هم در این بیوگرافی حرف زده و توضیح داده که رابطه او و گواردیولا دقیقا زمانی که ایبرا سر پپ این گونه فریاد زد به طورکامل تمام شد:" تو مربی ترسویی هستی. ازمورینیو می ترسی" درآن لحظه وداع او از بارسلونا تقریبا اجتناب ناپذیربه نظر می رسید. میلان اولین تیمی بود که خواهان در اختیارگرفتن او شد و درآگوست سال 2010 زلاتان به این تیم رفت و به گفته خودش الان دوباره احساس می کند که درخانه خودش زندگی می کند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.