رازهای فوتبال ایران در مصاحبه بلاژویچ با گل :پشت گردن کریمی را گرفتم و داد زدم بخور پدر سوخته / خداداد می تواند نظم ارکستر فیلارمونیک اتریش را به هم بریزد/یک بازیکن را سه ربع آزاد کردم با بیماری به اردو برگشت / برانکو نسبت به من حسودی می کند
علی کریمی استعداد و شرايطي را داشت كه شايسته بازي در رئال مادريد و بارسلونا است ولي متأسفانه يك نقص بزرگ دارد و آن اين است كه بيش از حد ايراني است
پژمان راهبر/ علی خماند - با سپاس از رضا چلنگر
سایت گل - گفتوگو با ميروسلاو بلاژويچ همانطور كه انتظار داشتيم خيلي سريع گر گرفت. امروز 10سال بعد از شبي بود كه او ناگهان ايران را ترك كرد. درست در لحظاتي كه همه فكر ميكرديم او به دليل علاقه شديد مردم اقامت خود را تمديد خواهد كرد. چيرو سالها بعد تكيدهتر و مسنتر به فوتبال ايران بازگشته تا مأموريت ناتمامش را به پايان برساند. هنوز سر جاي خودمان ننشستهايم كه او ميگويد:اگر امسال با مس قهرمان نشوم سال ديگر ميشوم و اين يعني چيرو ذرهاي تغيير نكرده است. لحظاتي بعد گفتوگو آغاز شد و ما ميهمان ادبيات محشر و استثنايي او بوديم درست مثل همان روزهاي قبل، زماني كه با رضا چلنگر كلمات را گداخته ميكرد و در دامن روزنامهچيها ميانداخت. اين گفتوگو ويژه را ميهمان ما باشيد.
دوست دارم از 10سال پيش حرف بزنيم شما ناغافل از ايران رفتيد و به سوالات پاسخي نداديد. چيزهايي كه بعد از بازگشت به ايران گفتهايد حرفهايي است كه در آخرين روزهايتان در ايران ميزديد. درباره شكست مقابل بحرين گفتهايد كه كتابي نوشتهايد كه بعد از مرگ منتشر خواهد شد اما من فكر ميكنم چنين كتابي وجود ندارد. اشتباه كه نميكنم؟
نه به جان خودم، اين كتاب وجود دارد. من همه اتفاقات آن روزها را به دقت نوشتهام و آن كتاب را تقديم مرگ بزرگي خواهم كرد كه در تمام لحظات كنار من بود. مرحوم رنجبر كه خيلي دوست داشت مثل من به جام جهاني برويم اما ما نهايتا با چشمان پر از اشك مجبور به خداحافظي از مسابقات جام جهاني شديم. به هر حال تا مرگ من صبر بكنيد و بعد اين كتاب را بخوانيد.
چرا بعد از مرگ تصميم به انتشار آن داريد؟
چون وقتي مرده باشم كسي نميتواند دوباره مرا بكشد.
جدايي شما از تيم ملي در شرايطي اتفاق افتاد كه جو عمومي و آقاي صفايي فراهاني دوست داشتند شما كارتان را ادامه بدهيد اما شما شغل سرمربيگري تيم ملي ايران را رها كرديد و برانكو اين كار را برعهده گرفت.
برانكو توصيه من بود به آقاي فراهاني. من با شوك بزرگي دست و پنجه نرم ميكردم و حقيقتا نميتوانستم از آن فضاي ذهني بيرون بيايم بنابراين تصميم گرفتم بروم موقع رفتن هم به آقاي فراهاني اطمينان دادم كه برانكو حتي ميتواند بهتر از من تيم ملي را هدايت كند. البته اين كار سادهاي نبود چون آقاي صفايي فراهاني به برانكو اطمينان نداشت وقتي ما براي جلسه به دفتر ايشان ميرفتيم او اجازه نميداد برانكو در جلسه حضور پيدا كند. او به من ميگفت طوري كه تو تيم را تمرين ميدهي و رهبري ميكني از پس برانكو برنميآيد و من هم در پاسخ ميگفتم پرفسور مغز من است و تفكر من و من با نظر او كار ميكنم كه البته واقعيت هم نداشت(ميخندد) ...
اما اين كار به يك نتيجه خيلي خوب منتهي شد. برانكو تيم ملي را به جام جهاني برد و ما يك تورنمنت عالي در جام ملتها پشت سر گذاشتيم.
خدا خودش ميداند كه من چقدر اين ملت و اين كشور را دوست دارم و خيلي خوشحال شدم كه اين اتفاق با برانكو رخ داد، كاري كه من نتوانستم انجام بدهم و دينم را به مردم شما ادا كنم.
اما شما هم كارهاي مختلفي در ايران كرديد. از جمله اينكه فضاي دو قطبي در تيم ملي با حضور شما از بين رفت، بازيكنان شهرستاني به تيم اضافه شدند و شكل تيم ملي بهتر شد. اما تيم ملي ايران در دوره شما به حقاش نرسيد.
وقتي تيم ملي عربستان در جام جهاني 8 گل از آلمان خورد من از تماشاي اين بازي آنقدر عصباني شدم كه ميخواستم خودم را از پنجره به بيرون پرتاب كنم. اين لعنتيها جاي ما را در جام جهاني پر كرده بودند. در حالي كه استحقاقش را نداشتند. بازيكنان ايراني شجاع و جسورند و فقط بلوغ تاكتيكي كمي دارند و بنابراين حقشان است كه به عربستان، قطر، عمان، بحرين و ... مسلط باشند. در حال حاضر هم خيلي متأسفم كه ايرانيها زير دست ژاپن، كره جنوبي و استراليا قرار گرفتهاند اما اين مسأله مدت زيادي دوام نخواهد آورد. ما در همين بازيهاي مقدماتي به آنها مسلط خواهيم شد. ما در بازي مقابل قطر كه به نظر من بهترين بازي ما در مسابقات مقدماتي بوده است قطريها را در زمين سقط كردهايم و اين خوشحالكننده است چون نشان ميدهد مربي فعلي تيم ملي درسهاي خوبي را به بازيكنان داده است.
از جام جهاني 2002 صحبت كرديد كه در غيبت ما به پايان رسيد. اگر شما با تيم ايران در آن رقابتها شركت ميكرديد چه نتيجهاي به دست ميآورديد؟
به نظر من ما ترتيب همه تيمها را ميداديم. در جام جهاني 1998 وقتي وارد رقابتها ميشديم من ادعا كردم كرواسي قهرمان جهان ميشود اما همه به من خنديدند حتي زنم به من گفت كه تو ديوانه شدي ولي خودتان ديديد كه در آن مسابقات حضور پيدا كرديم و درخشيديم و به مقام سوم جهان رسيديم در حالي كه اگر هدف من سومي بود در دور مقدماتي حذف ميشدم. من مطمئنا با همين ذهنيت وارد جام جهاني ميشدم ... بياييد در مورد آن مسابقات حرف نزنيم چون غم تمام وجود من را ميگيرد.
برداشتي كه از آن رقابتها كرديد چه بود؟
كاري كه هيدنيك با كره جنوبي كرد راه را نشان داد. به نظر من استفاده از مربيان بزرگ اروپايي كاري است كه بايد در دستور كار كشورهايي مثل ايران قرار بگيرد چون آنها چيزهايي براي ياد دادن دارند اما اينكه من روي اروپايي بودن مربي تأكيد ميكنم هر مربي خارجي. اين مربي بايد از مربيان شما كه سطحشان بسيار بالا رفته بايد خيلي بهتر باشند. مربياي كه من از آن صحبت ميكنم يك استراتژيست است. كسي كه بتواند مفهوم بازي را درك كند، عربستان در جام جهاني 2002 فاقد يك مربي خوب بود و ديديد كه چه بلايي سرش آمد.
در اين سالها فوتبال ملي ايران را تعقيب ميكرديد؟
بله، من هميشه حواسم به تيم شما بوده انگار كه همچنان تيم خودم هست. اين را گوش يك بار من سرمربي ديناموزاگر بودم. ما بهترين تيم كرواسي بوديم و 6مليپوش داشتيم و ايران براي يك بازي دوستانه مقابل ما ايستاد. مربي تيم شما برانكو بود، من قبل از بازي مصاحبه كردم و گفتم روز سختي خواهيم داشت اما هيچ كس حرف من را قبول نداشت و گفتند دينامو ايران را چپ و راست ميكند اما ايران ما را 2 بر يك برد. در آن بازي هيچ كس به گرد پاي علي كريمي نميرسيد و شما تيم من را چپ و راست كرديد. من ميدانستم قدرت ايران چقدر است.
حالا بگذاريد قصه دوم را تعريف كنم. من سرمربي تيم بونسي هرزهگوين بودم و ظرف سه روز بلژيك را در دو بازي رفت و برگشت كوبيديم و كارش را ساختيم. تركها را هم به زير خودمان كشيديم. در اين گروه مقدماتي ما بوديم و اسپانيا من تيمي داشتم كه براي از پا درآوردن يك گاوميش نيروي كافي داشت اما ناگهان ايران از راه رسيد، يك بار ديگر تكرار ميكنم ما پنجه در پنجه اسپانيا بوديم و نبرد نهايي بين ما دو تيم بود اما جلوي ايران بازي كرديم و اتفاق ديگري افتاد؛ اول بازي كاپيتان تيم شما جواد نكونام آمد من را بغل كرد و هر دو بغض كرديم بعد بازي شروع شد ما پدر ايران را درآورديم. دو گل زديم و منتظر گلها بعدي بوديم اما يكهو تا آمدم به خودم بجنبم ديدم 3 بر 2 بازي را باختيم. بله اين تيم ايران بود، تيمي كه به نظر من جايش در صدر آسياست.
در آن بازي ما فكر ميكرديم بلاژويچ عمدا تيم را ضعيف چيده تا به ما ببازد. در طول بازي هم كت سفيدي پوشيده بوديد و مدام با تماشاگران مشغول بوديد؟
يكسري آدمهاي كج فهم در آنجا من را متهم كردند ولي من حتي به مادر خودم هم اجازه نميدهم اين كار را با من بكند. فوتبال زندگي من است و من براي سلامت آن ارزش قائلم، من حتي فكرش را هم نميتوانم بكنم كه يك مسابقه را رها كنم. به همين دليل است كه در كرواسي اعتبار هم از دست رفته به جز چيرو. آن شب خيلي دلم ميخواست ايران را ببرم چون ميخواستم به همه ايرانيها ثابت بشود كه هنوز رئيس منم و زندهام ولي اين اتفاق نيفتاد.
از بين بازيكناني كه شما به تيم ملي آورديد ابراهيم ميرزاپور با وجود اينكه سالها بازي كرد هيچ وقت ستاره نشد فكر ميكنيد علتش چه بود؟ جالب اينكه او در جام جهاني همان نقط ضعف قديمي خود را كه شوت زدن بود نشان داد.
من ميبينم كه ابراهيم هنوز هم دروازهباني ميكند و به نظر من اگر او آن قدرت واقعي دروازهباني را نداشت هرگز نميتوانست اينقدردوام بياورد. من ادعا نميكنم كه حق با من است ولي ابراهيم گلر شجاعي بود كه در زمان خودش من را تحت تأثير قرار ميداد. من شارژ ميشوم وقتي ميبينم كه هنوز با بازوبند كاپيتاني به ميدان ميرود و دروازهباني ميكند.
علي كريمي را خيلي دوست داشتيد، نظرتان درباره او چيست؟
او استعداد و شرايطي را داشت كه شايسته بازي در رئال مادريد و بارسلونا است ولي متأسفانه يك نقص بزرگ دارد و آن اين است كه بيش از حد ايراني است و به همين دليل او هرگز نتوانسته در فوتبال بينالمللي براي خود جاي بزرگي دست و پا كند. علي به سختي ميتواند خودش را با محيطهاي جديد تطبيق بدهد و حتما ميدانيد كه قبل از بازي بحرين هم براي من مشكل ايجاد كرد.
سر همبرگر؟
اجازه بدهيد توضيح بدهم. قبل از بازي من در هتل نشسته بودم كه آقاي رنجبر آمد و به من گفت علي كريمي ميگويد نميخواهد در هتل غذا بخورد من به سرعت بلند شدم و سراغش رفتم. رنجبر ميگفت غذا را با دست هل داده و گفته كه نميخورم. من خودم را به رستوران هتل رساندم ديدم يك ظرف ماكاروني جلوي اوست دستم را پشت گردنش گذاشتم و گفتم بخور، بخور پدرسوخته (فرياد ميزند). عصباني شدم و داد ميزدم و او هم مجبور بود اطاعت كند.
رضا جمله شما را ترجمه ميكرد؟
بله دقيقا با همان زنگ صدايي كه من دارم ترجمه ميكرد و داد ميزد بخور!
علي كريمي حالا كه به اواخر فوتبالش رسيده بازيكن خيلي مسئولي شده و شخصيت ويژهاي براي پرسپوليس است. ما همه حسرت ميخوريم كه كاش زودتر پخته ميشد.
من از بازي علي كريمي لذت ميبرم. پاسهايي كه او ميدهد چشم دارند و هميشه بهترين راه حلها را بايد از او خواست. او وقتي تصميم ميگيرد تا به عنوان يك تكنواز حركت كند شما شيري را ميبينيد كه حركت ميكند. فوقالعاده است، فوقالعاده است. در بازي ما با پرسپوليس وقتي شنيدم كه قرار نيست جلو ما بازي كند كل روز از مسئولان تيم ميخواستم كه خبر دقيق را كسب كنند. آخر سر وقتي فهميدم كه او نيست مصاحبه كردم و گفتم دخل پرسپوليس را ميآوريم اما اگر كريمي در تيمشان بود غلط ميكردم كه دخلشان را بياوريم!
شما با علي دايي هم بازي كرديد او امسال تبديل به محبوبترين چهره فوتبال ايران شده و مردم حالا به نحو عجيبي دوستش دارند. شما هم ظاهرا خيلي به او علاقه داريد؟
خيلي خوشحالم براي علي كه همچنان بزرگ مانده است. بگذاريد يك مثال از او بزنم يكبار ما از ورزشگاه بيرون ميآمديم كه ديديم اتوبوس ايستاد، پرسيدم كه چه شده. به من گفتند كه چند زن روي زمين خوابيدهاند و تو را صدا ميكنند علي دايي برگشت به من گفت خدا را شكر حالا كه شما آمدهايد ديگر مرا صدا نميكنند! من علي دايي را ميپرستيدم. در بازي عربستان او گلي زد كه فقط خودش ميتوانست بزند من داشتم ميلرزيدم و ديدم كه 140هزارنفر در ورزشگاه داريم ميلرزيم اما همه ته دلمان قرص بود كه علي دايي ميتواند گل بزند ... دايي بسيار سزاوار چيزي است كه شما راجع به او گفتهايد چون او يك وطنپرست بزرگ، يك فرد مذهبي بزرگ و يك ورزشكار عالي است و زماني كه فوتبال ايران ناشناس بود او موفق شد شما را در سطح دنيا مطرح كند.
ما بعد از دايي هيچ كس را نداشتهايم كه بتواند گل بزند؟
بالاخره يكي مثل علي دايي پيدا ميشود كه مشكل گلزني شما را حل كند اما او يك عظمت حماسهساز است كه از نظر شخصيتي كمتر مشابهاش را خواهيد ديد. من در بازياي كه با آنها داشتيم نميتوانستم به رويارويي فكر كنم چون واقعا به او وابستهام.
او را كه ديديد چه حسي داشتيد؟
تنها فرقاش با گذشته اين بود كه خيلي لاغر شده(ميخندد). يك روز به پوشكاش گفتند كه تو چرا اينقدر چاقي و او جواب داد علتش اين است كه روزنامه نميخوانم. علي دايي هم مثل پوشكاش اصلا روزنامه نميخواند.
اگر قرار باشد راجع به يك اشتباه خاصتان در دوره مربيگري تيم ملي ايران صحبت كنيد به كدام مورد اشاره ميكنيد؟
من اشتباهات زيادي كردم. اگر در گذشته عقل امروز را داشتم حتما كرواسي را قهرمان جهان ميكردم.
يعني الان مربي بهتري هستيد؟
بدون شك، هرگز مربي بهتري مثل حالا نبودم. تجربه يكي از ابزار مهم مربيگري است.
آيا شما در زمينه استفاده از خداداد عزيزي اشتباه نكرديد؟
همين حالا ميتوانيد از آدمهاي مختلفي سوال كنيد و خودتان ببينيد كه نظرهاي مختلفي وجود دارد. اما در مورد خداداد شنيدهام كه او با همه مربيان خارجي كه بعد از من به ايران آمدهاند دشمني كرده، البته من عزيزي را پذيرفتم چون عدهاي مرا متقاعد كردند كه او را برگردانم. بله، من از عزيزي متنفر نيستم بلكه او را دوست دارم اما به شرط اينكه از آن خانه من دور باشد!
چيز خاصي در اخلاق او بود كه شما را ناراحت ميكرد؟
يك غرور بيجايي داشت، يك غرور بيجا و بدون پشتوانه. او يك تيپ منفي است كه كل جو را عليه من مسموم ميكرد. من هم گفتم تو كي هستي كه بخواهي از من بزرگتر باشي، برو بيرون ديگر نبينمت. او خداداد عزيزي بود اما اگر خود پله هم بود ميانداختمش بيرون.او به تنهایی می تواند نظم ارکستر فیلارمونیک اتریش را به هم بریزد
در آن مقطع پرويز برومند و مهدي هاشمينسب هم مشكلاتي براي تيم ملي ايجاد ميكردند. ما بعدا چيزهاي وحشتناكي درباره آنها شنيديم جالب است كه حالا هاشمينسب دوست صميمي خداداد است.
به هر حال آنها همديگر را پيدا ميكنند.
آيا اين راست است كه بعضي از بازيكنان در اتاق بعضي ديگر ادرار كردند؟
من اين را متعاقبا شنيدم ولي اگر همان لحظه ميشنيدم و اطلاعات سر وقت به دست ميرسيد همه چيز را عوض ميكردم.
شما اين مشكل را داشتيد كه بازيكنان تيم ملي در دوره شما چندان تربيت شده نبودند و از نظر شخصيتي خودشان را مقيد به رعايت برخي از مسائل نميكردند.
بله، اين از مشكلات هميشگي من بود. يكبار در اردوي اتريش 45 دقيقه آنها را آزاد كردم تا به شهر مجاور بروند بعد يكي از آنها با يكجور مريضي كه نميتوانم اسمش را به زبان بياورم به اردو برگشت. ما كلا بازيكن اين تيپي زياد داشتيم. در اردو من قصاب مسلمان آورده بودم تا همه چيز متناسب با شريعت باشد اما پرويز برومند گفت من غذا نميخورم چون بوي غذاي ايراني را احساس نميكنم. من هم گفتم وسايلات را ببند و به ايران برگرد، هاشمينسب را هم ميخواستم اخراج كنم. به آقاي رنجبر گفتم بليت اينها را بده تا به ايران برگردند. با اين روش مدتي آرامش برقرار شد اما خب دوباره مشكلات به وجود آمد و من مجبور شدم آنها را اخراج كنم.
آقاي بلاژويچ در اين سالها بزرگترين بازيكناني كه با او كار كردهايد چه كسي بوده؟
از همه بزرگتر داور شوكر به عنوان يك گلزن اما من اين افتخار را داشتهام كه ديديه دشامبر زير دستم باشد يا بوبان و پروسينچكي اما آلن بوكشيچ از همه اينها بهتر بود.
ادين ژكو چي؟
اولين بار كه ديدمش جلوي همه خبرنگارها صدايش كردم و گفتم هي تو گوش كن تو قرار است از زلاتان ابراهيمويچ هم بازيكن بهتري بشوي. او جا خورد ولي من ميدانم كه او از زلاتان بهتر است. ژكو يك گلزن بزرگ است كه هر چقدر هم بگذرد بزرگتر خواهد شد.
سوال آخر ما هم در مورد برانكوست هر وقت درباره شما از برانكو سوال ميكرديم او جواب سرراستي به ما نميداد؟
ايوانكويچ 10سال دستيار من بود و آدم بسيار صديقي بود ولي همواره در سايه من قرار ميگرفت و شايد طبيعي است كه بعضي عقدهها را به خودش بگيرد.
اما به نظر تركيب خوبي بوديد؟
بله، اگر اينطور نبود كه 10سال با هم دوام نميآورديم. ولي من انتظارم از برانكو اين بود كه كمي نسبت به من مهربانتر باشد چون او موفقيت خود در فوتبال را مديون من است. حرفي كه شما به من زديد مرا ناراحت كرد ولي هر كس طبيعت خودش را دارد، من اينطور آدمي هستم و به همين خاطر يك رهبر واقعي شدم. برانكو هميشه هر وقت با من بود از من تعريف ميكرد و در مصاحبهها ميگفت از نظر شخصيتي و سرعت تصميمگيري كسي را در حد من سراغ ندارد اما آن موقع زير دست من بود. كاش وقتي از من جدا شده بودم هم اين حرفهاي خوب را پشت سر من ميزد.
از شما متشكريم كه در اين مصاحبه شركت كرديد، راستش اصلا عوض نشدهايد.
بله، چيرو هيچ وقت تغيير نميكند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.