۱۳۸۹ بهمن ۲۵, دوشنبه

روزشمار برلیناله • روز چهارم: روز سه بعدی‌ها!

روزشمار برلیناله • روز چهارم: روز سه بعدی‌ها!

هوای ملایمی که در روز اول جشنواره دلمان را به آن خوش کرده بودیم، انگار بی‌دوام از آب در آمده است. از دیروز هوای برلین سردتر شده و حالا برفی سبک در حال باریدن است، نه آنجور که به زمین بنشیند و همه جا را سفید کند.


نه، هوا هنوز بی آزار و حتی دلنشین است، و تازه شده است مثل فستیوال هر سال! فستیوالی که در چله زمستان برگزار می‌شود، باید جور هوایش را هم بکشد! اما از هوا که بگذریم، با جشنواره‌ای دلگرم‌کننده روبرو هستیم. از فیلم‌های همین سه چهار روز اول چنین برمی‌آید که برنامه مختصر امسال بی‌حکمت نبوده است.

هر سال در قسمت مسابقه دستکم ۲۰ فیلم حضور داشتند، اما امسال تنها ۱۶ فیلم به بخش رقابتی جشنواره راه یافته‌اند، و حالا می‌توان گفت که این به علت سخت‌گیری دست‌اندرکاران جشنواره در انتخاب فیلم بوده است.

نه تنها در بخش اصلی، بلکه در قسمت‌های فرعی جشنواره مانند بخش "پانوراما" و "فوروم" نیز فیلم‌های خوب فراوان است. شخصا در این چند روز ده تایی فیلم دیده‌ام و از کمتر فیلمی پشیمان و ناراضی بیرون آمده‌ام. بیشتر فیلم‌ها از حد متوسط بالاتر هستند. و در قسمت اصلی رقابتی، فیلم‌هایی می‌بینیم که سخت‌ترین سلیقه‌ها را هم راضی می‌کنند.

امروز جشنواره در ید قدرت سینمای سه بعدی بود. فیلمی کارتونی از کارگردان فرانسوی میشل اسلو در بخش مسابقه بود به نام "قصه‌های شب" که متأسفانه نشد ببینم. و دو مستند از دو کارگردان سرشناس آلمان: ویم وندرس و ورنر هرتسوگ، که هر یک مستندی سه بعدی به جشنواره فرستاده‌اند.

پینا با این همه زیبایی!

ویم وندرس آخرین فیلم بلند خود را به یکی از برجسته‌ترین هنرمندان باله مدرن اختصاص داده است. فیلم پینا را نمی‌توان اثری بیوگرافیک دانست. فیلم نه به زندگی و سرگذشت پینا باوش، بلکه به نحو اخص به هنر او پرداخته است.

ویم وندرس پیش از این هم چند فیلم مستند بلند کار کرده است، به ویژه درباره سینماگران مورد علاقه خود. همین جا به یاد می‌آورم فیلم‌های او را درباره یاسوجیرو اوزو، سینماگر بزرگ ژاپن، و درباره نیکلاس ری، که در آن سینماگر بزرگ آمریکایی را تا دم مرگ همراهی کرده بود، و درباره میکل آنجلو آنتونیونی، سینماگر ایتالیایی. در این فیلم‌ها خود وندرس حضور دارد، تا به ما بگوید چرا این سینماگران را ستایش می‌کند و هنر خود را مدیون آنها می‌داند.

اما ویم وندرس در آثار "غیرسینمایی" مانند فیلم "بوئنا ویستا سوشال کلاب" که به معرفی یک گروه موسیقی اختصاص دارد، شخصیت سینمایی خود را یکسره کنار می‌گذارد. او در این فیلم‌ها نه به عنوان "همکار" بلکه به عنوان مخاطب یا ستایشگر پشت دوربین قرار می‌گیرد.

در فیلم "پینا" دید یا سبک سینمایی ویم وندرس دخالت چندانی ندارد. فیلم سراسر در خدمت آشنایی با هنرمندی است که وندرس آشکارا به او و هنرش عشق می‌ورزد. (این وندرس هم اعجوبه‌ایست! آخر چطور می‌توان با ۶۵ سال سن این همه فیلم ساخت، فیلم‌هایی این همه متفاوت و همه هم بالای متوسط!؟ همین جا به یاد بیاوریم که اولین فیلم سینمایی خود را در ۲۲ سالگی ساخته است، که هیچ هم فیلم بدی نیست!)

فیلم "پینا" به شیوه سه بعدی که وندرس فراهم آورده است، به بالاترین انتظار دوستداران باله مدرن از بهترین کارهای پینا باوش پاسخ می‌دهد. چیزی کامل‌تر و زیباتر از این به سختی قابل تصور است.

دم در سالن موقعی که عینک مخصوص سه بعدی را از دست زیبارویان "کاخ برلیناله" می‌گیرم، هیچ حس خوبی ندارم. باید دو ساعت تمام یک چیز زمخت خارجی را روی دماغم تحمل کنم، آن هم دماغی که سال‌هاست یک عدد عینک روی آن جاخوش کرده است. اما خوشبختانه این حس دوامی ندارد.

از موقعی که تب فیلم‌های "سه بعدی" بالا گرفته، این اولین باری بود که در سینما دنگ و فنگ تکنیک سه بعدی و آن عینک کذایی را پاک فراموش کردم و خود را رها کردم به دست فضایی پاک و دلنشین که تنها از هنری بی‌پیرایه و اصیل می‌تراود؛ هنر بزرگ هنرمندی کوچک که در زندگی خود هر روز چیزی گرانقدر و ارزنده آفرید، و وقتی مرد برای ما این همه زیبایی باقی گذاشت. پینا باوش در تابستان ۲۰۰۹ در ووپرتال درگذشت.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.