۱۳۸۹ بهمن ۲۰, چهارشنبه

سوت آغاز : درباره فیلم‌های مرگ کسب و کار من است / سوت پایان / آینه‌های روبرو

«مرگ کسب و کار من است» به عنوان اولین فیلم امیر ثقفی غافیلگر که نه، امیدوارمان کرد...


مرگ کسب و کار من است (امیر ثقفی):
«مرگ کسب و کار من است» به عنوان اولین فیلم امیر ثقفی غافیلگر که نه، امیدوارمان کرد. فیلم چند نکته برجسته دارد که نشان از درک درست کارگردان جوان آن از سینما می‌دهد. امیر ثقفی با این فیلم نشان داد سلیقه دارد و شیفته فرم است، و این ویژگی برای سینمایی که اکثر فیلمسازانش به بهانه پرداختن به معضلات اجتماعی و یا خندان مخاطب، از سلیقه غافل می‌مانند غنیمتی به حساب میاید. مرگ کسب و کار من است علاوه بر بازی‌های خوب ( به ویژه امیر آقایی)، فیلمبرداری (نادر معصومی) و موسیقی متن (کارن همایون‌فر) چشمگیری نیز دارد که از نقاط قوت اصلی فیلم هستند. علاوه بر این ثقفی از جغرافیای محل فیلمبرداری فیلمش نیز به خوبی استفاده کرده و از نقش سکوت نیز در به تصویر کشیدن احساسات شخصیت‌هایش غافل نمانده است. اما مشکل اصلی این‌جاست که مدت زمان بسیاری از فیلم صرف نشان دادن جنگ شخصیت‌ها با محیط اطرافشان می‌شود، بدون آن‌که اتفاق خاصی رخ دهد. برای درگیر کردن مخاطب تنها موسیقی و قاب‌بندی‌های زیبا کافی نیست، گره و چرخش داستانی نیز لازم است، ویژگی‌ای که یک ساعت پایانی «مرگ کسب و کار من است» از آن بی‌بهره مانده است. حتی اگر نشان دادن تمام تلاش‌های شخصیت‌ها برای غلبه بر خشونت محیط اطرافشان را، نوعی مبارزه با عقوبت گناه‌شان و تلاش برای بقایشان به حساب آوریم، صرف به تصویر کشیدن این مبارزه بدون یک گره داستانی درگیر کننده، چندان قانع کننده به نظر نمی‌رسد. با همه این وجود «مرگ کسب و کار من است» نوید ورود یک فیلمساز تازه نفس و پر شور را می‌دهد که می‌توان برای دیدن آثار آینده‌اش انتظار کشید، و امیدوار بود که در فیلم‌های بعدی‌اش اندکی از به رخ کشیدن توانایی‌هایش در قاب‌بندی دست بردارد و بیشتر به فکر داستان و ریتم فیلم‌اش باشد.
آینه‌های روبرو (نگار آذربایجانی):
«آینه‌های روبرو» ایده بکر و جسورانه‌ای دارد، اما متاسفانه این تنها نکته قابل توجه فیلم است. فیلم در دام همان شعار‌ زدگی‌ای افتاده که به طرز نگران کننده‌ای در آثار اکثر فیلمساز‌های زن ایرانی، وقتی قصد به تصویر کشیدن مشکلات زنان در جامعه امروز را دارند، وجود دارد. همان‌طور که در آثار تهمینه میلانی هم شاهد بودیم، هستیم و خواهیم بود، در این فیلم نیز معصومیت زن با حماقت اشتباه گرفته می‌شود و هر گونه حضور جنس مذکر ناامنی به حساب میاید. این فیلمی است که تلقی‌اش از مردانگی به سیگار کشیدن، جفتک انداختن و ده سیخ جیگر خوردن خلاصه می‌شود. بگذریم از این‌که فیلم ساختار بی دقت و خام دستانه‌ای هم دارد، شخصیت پردازی‌ها آماتوری، بازی‌ها خنثی و دیالوگ‌ نویسی آن نیز بسیار دم دستی است. «آینه‌های روبرو» برای رساندن پیامش به ساده‌ترین و غیر منطقی‌ترین را‌هها بسنده کرده است. حداقل تهمینه میلانی ریتم را می‌شناسد و می‌داند چطور از بازیگرانش بازی‌های قابل قبول بگیرد (هر چند «تسویه حساب» همین را هم نداشت)، اما در این فیلم از این خبر‌ها هم نیست. دغدغه کارگردان برای پرداختن به معضلات افراد درگیر تغییر جنسیت قابل تحسین است، اما مشکل این‌جاست که در «آینه‌های روبرو» خبری از سینما نیست.
سوت پایان(نیکی کریمی) :
تلاش برای رسیدن به ساختاری واقع‌گرایانه با کمک به تصویر کشیدن روزمرگی شخصیت‌ها، استفاده از نابازیگر، دوربین روی دست، کلوزآپ گرفتن از چهار تا پیرمرد و ده‌ها تلاش دیگر باعث نمی‌شود فیلم آدم شبیه فیلم‌های کیارستمی شود. به تصویر کشیدن روزمرگی بدون آن‌که تماشاگر خسته شود و ریتم فیلم از دست نرود و بیرون کشیدن طنز از دل زندگی کار هر کسی نیست، بلد نباشی تصنعی از کار درمیاید، مانند فیلم «سوت پایان». فرق دارد که کارگردانی بخواهد با به تصویر کشیدن اظهار نظر پیرمردی درباره نحوه تربیت درست فرزندان، مانند آن‌چه در «خانه دوست کجاست» دیدیم، از مخاطب خنده بگیرد، یا با به اشتباه فخری خوروش نامیدن گوهر خیراندیش. تجربه دیدن «سوت پایان» تجربه‌ کسل کننده‌ای بود و شاید اگر آن کارکتر مرد عاشق پیشه (با بازی همان بازیگر شخصیت احمد رنجه در فیلم بی‌پولی) و بازی مثل همیشه خوب شهاب حسینی نبود، تجربه دیدن فیلم از این هم سخت‌تر می‌شد. اما با همه این حرف‌ها «سوت پایان» از دو فیلم دیگر کریمی فیلم بهتری است و این می‌تواند امیدوارکننده باشد. کریمی سعی کرده تا حد زیادی همان سبک دو فیلم اولش را ادامه دهد و در این فیلم نتیجه بهتری گرفته است. علاوه بر همه این‌ها به نظر می‌رسد کریمی با این فیلم بتواند تا حدی مخاطبان عام را هم جذب کند، ویژگی که در دو فیلم اولش شاهد آن نبودیم. در نتیجه «سوت پایان» با تمام کاستی‌ها ریز و درشت و اندک نکات مثبتش پیشرفتی برای کریمی به حساب میاید و نشان از ارتقای سطح کارگردانی او دارد.
ترین‌های روز:
دیالوگ‌های روز:
ایران از معدود کشور‌هایی است که با این قضیه پزشکی برخورد کرده! (آینه‌های روبرو)
بچه‌های جبهه اینجورین، یه سره جبهن! (خانه امن است)
این‌ها همش خاطرست! (خانه امن است)
شخصیت روز:
آقای کبیری با بازی رضا رحمت جیرده. (خانه امن است)
سکانس روز:
سکانس پتو تکاندن و نحوه آموزش آن. (خانه امن است)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.