فکر کنم همه به خوبي با قهوه اين نوشيدني گرم آشنا هستند اما اين که اين نوشيدني از کجا و توسط چه کساني به اروپا و آسيا آمد رو چه؟
بيشتر ايرانيان قهوه را نوعي نوشيدني فرنگي ميدانند که از اواسط دوران قاجار توسط انگليسي ها به ايران آمده است، حتي بيشتر مورخين مفخم و بسيار داناي پس از انقلاب هم در کتب خود ورود قهوه به ايران را منصوب به اشخاصي مانند تالبوت و رويتر ميدانند و چاي را که چند قرن پس از قهوه آمده دم نوشي اصيل تر در فرهنگ ايراني ميدانند.
اما خوب است بدانيد قهوه در ايران پيش از هر کشور ديگري در آسيا و اروپا شناخته شد و از ايران به عثماني و سپس به اروپا رفت و پس از آن اسپانيايي ها و ايتاليايي ها آن را در اروپا گسترش دادند و تنها ۱۰ سال قبل از انقلاب فرانسه براي اولين بار قهوه به دربار فرانسه راه يافت و شکل امروزي خود را گرفت (قهوه فرانسه و سپس قهوه فوري).
اما چگونگي اين روند شايد نکته اي تاريخي و پنهان براي بسياري از مردم ايران باشد نکته اي که تا به امروز براي اکثريت مردم شايد از روي عمد خواسته اند پنهان بماند.
در زمان حمله مغول گروهي از اشراف فارس به تانگانيا يا همان تانزانيا امروزي مهاجرت کردند، که سپس حکومتي به نام شيرازي در شهر دارالسلام که همچنان بزرگترين شهر تانزانيا است تشکيل دادند، از اين جماعت همچنان اقليتي ۴ هزار خانواري معروف به فارس که در تانزانيا به اعيان زاده ها گفته ميشود وجود دارند،
پس از تشکيل حکومت صفويه در سال 1503 تعدادي از نوادگان اين مهاجرين به دليل سلطه نسبي پرتغالي ها در ان محدوده به ايران بازگشتند و راه تجاري ايران تانزانيا را باز کردند، از جمله کالا هاي وارداتي توسط اين گروه قهوه و ميخک (که گرد آن بسيار در ادويه هاي فارس و جنوب ديده ميشود) بود، اين راه تجاري و درگيري با پرتغالي ها و اسپانيايي ها در آن زمان منجر به عقد پيماني مبني بر حق برداشت و خريد قهوه تانزانيا براي ايران بود، حقي که تا سال ۵۷ بنا بر اسناد ايران قويا براي خود نگاه داشته بوده است.
بنا بر اسناد تاريخي شاه عباس بنادر تانزانيا را به توپخانه مسلح کرده بوده از آثار اين اين توپخانه ها، توپ هاي غنيمت گرفته شده از عثماني در نبرد چالدران است که در موزه عجايب دارالسلام است، اين روند تا پايان صفويه ادامه داشته است.
در همين دوران قهوه خانه ها در ايران پديد آمدند و برو بيايي کسب کردند، جالب است که اين قهوه خانه ها در ان زمان مورد اعتراض بسياري از علما و روحانيون قرار گرفتند، که شاه عباس بسيار از اين موضوع رنجيده شد، شيخ بهايي نيز با حظور در قهوه خانه ها و مجلس هاي بزم و شاهنامه خواني اين قهوه خانه از طرف بسياري طرد شد.
اما حضور مرداني چون ميرداماد و شيخ بهايي در قهوه خانه ها باعث شد پس از مدتي اين اعتراض ها کم رنگ شوند. شاه نيز تقدير شاياني از اينان به خاطر حمايت ايشان نمود، هر چند هيچ يک از اين ۲ بعد ها از رفع منع شرب شراب حمايت نکردند، اما اين موضوع باعث تسهيل راه شاه عباس براي آن شد. و شرب شراب تا دوران زنديه پس از نماز مغرب در ميخانه ها آزاد بود.
در دوران افشاريه نيز نادر شاه به سرعت به ارزش تجارت قهوه پي برده بود و خريد قهوه را براي تجار اروپايي در مقابل خريد زعفران و زيره از ايران ميداده است. از آثار اين دوران در تانزانيا چاه آب افشاري است.
پس از افشاريه در دوران زنديه، کريم خان حق ۳۰ سال قهوه تانزانيا را در مقابل يک جلد قرآن طلاکوب اهدايي از سلطان عثماني به عثماني واگذار نمود.
در دوران قاجار يکي از اولين اقدامات آقا محمدخان که شخصا علاقه فراواني به قهوه داشت احيا اين امتياز بود، همان ور که بسياري ميدانيد ايل قاجار مهارت خاصي در سرو قهوه داشتند و قهوه اي که اموزه به عنوان قهوه ترک شناخته ميشود که همراه با کف و دم است روش سرو قجري است (روش سرو عثماني با يک بار جوش و بدون دم است) حکومت قاجار نيز به حمايت نظامي و مالي به تجار براي ادامه تجارت قهوه ادامه دادند، از آثار اين دوران حمام قجري است که به دستور يکي از دختران لطفعلي شاه ساخته شده است.
با صدارت اميرکبير و اصلاحات وي در سال 1850، عملا نيمي از ارتش و نيمچه ناوگان دريايي که ايران در ان زمان داشت از کار بيکار شدند تا هزينه هاي اضافي دولت کاهش يابد، يکي از اين دسته هاي ارتش نيرو هاي زنگبار بودند که در تانزانيا خدمت ميکردند، اين عمل منجر به قرار گرفتن مناطق حاصلخيز تانزانيا تحت سلطه اعراب و نهايتا به پيوستن تانزانيا به مستعمرات المان در سال 1885 منجر شد.
پس از جنگ جهاني اول قيوميت تانزانيا به انگليس واگذار شد، که در زمان صدارت سيد ضيا الدين طباطبايي که خود چندين بار به آفريقا و به خصوص دارالسلام سفر کرده بود با اصرار و تهديد واگذاري نفت به فرانسوي ها ، امتياز قهوه به ايران باز پس داده شد، اين موضوع از توصيه هاي اصلي وي به سردار سپه بود، که بعد ها به گفته بسياري از تحليل گران شايد يکي از دلايل سقوط پهلوي همان حساسيت به اين موضوع بود.
در ۲۶ آوريل 1964 تانزانيا تبديل به يک جمهوري مستقل شد و در فاصله کمي امتياز قهوه را لغو کرد، اين موضوع منجر به ورود يک گردان زرهي، ۴ هنگ تفنگداران دريايي و يک گردان تکاور ارتش ايران به تانزانيا شد.
کل اين روند از زمان اخطار دولت ايران تا زمان ورود ارتش کمتر از يک شبانه روز به طول انجاميد، که امير عباس هويدا در خاطرات خود گفته است روز جمعه ظهر خبر اين ورود ارتش را در يکي از روزنامه هاي صبح فرانسه خواندم. اين تهديد نظامي به دستور مستقيم شخص آريابد، شاه ايران صورت گرفت و جز فرماندهان ارتش هيچ کس از آن اطلاع نداشت.
اين تهديد نظامي در نهايت منجر به اعتراض ۴۰ کشور به ايران از جمله آمريکا و باز پس گيري اين امتياز براي ايران منجر شد، گفتني است مصر و اسرائيل از جمله معدود حاميان ايران در اين موضوع بودند و چين، روسيه، کوبا و ترکيه از جمله معترضين اساسي به ايران بودند.
پس از اين اتفاق آمريکا از تعهد خود مبني بر تجهيز ناوگان هوايي ايران به سلاح هاي مشابه خود در مقياس ۱ به ۴ به بهانه مختلف سر باز زد، ايران نيز در مقابل از تعهد خود مبني بر عدم فروش نفت به روسيه (شوروي) سر باز زد. در نهايت از سال ۵۷ پس از انقلاب در هيچ سند تاريخي اثري از امتياز جنجالي قهوه مشاهده نميشود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.