گوهری که شاملو را شاملو کرد
آن چه احمد شاملو را «به آن چه بود» و «آن چه در ذهنیت جمعی» ما هست برکشید و نیز آن چه او را به محبوب ترین، با نفوذترین و تاثیرگذارترین چهره فرهنگی دستکم چند نسل از کتابخوانان جامعه ایرانی بدل کرد، نه فقط به خلاقیت شگفت انگیر او در شعر، ترجمه، زبان، ژورنالیزم فرهنگی و گردآوری فرهنگ عامه و. . . . که بعلاوه به «گوهر نفی و نقد» بر می گردد که مولفه اصلی شخصیت و روان شناسی فردی او، بن مایه اصلی جهان نگری و کردار و گفتار او و درون مایه اصلی ساختار، فرم، زبان، تخیل و اندیشه آثار او بود.
این «گوهر» کمیاب از روزگار نوجوانی و به دورانی که او مدرسه را رها و علیه پدر و جامعه طغیان کرد در شاملو نهادینه شد، به رغم تحولات فکری، سیاسی، ادبی و هنری به دوران های گوناگون عمر خلاق او برجای ماند، در کوره تجربه های تلخ و شیرین اجتماعی و فردی و فرهنگی و در بستر کار خلاق مدام تقویت شد و در آثار و گفتار و کردار جمعی و فردی و در مواضع سیاسی و فرهنگی او خود را در جامه های گوناگون به نمایش گذاشت.
تیر گوهر نقد و نفی شاملو اغلب به نشانه می زد و گاه به خطا می رفت. به نشانه که می زد به نوآوری های خلاق فرهنگی و مواضع سیاسی و فکری متناسب با زمان و زمانه و همگن با واقعیت ها و شان و شخصیت فرهنگی، اجتماعی و سیاسی او می رسید و به خطا که می رفت، به رغم اصرار لجبازانه شاملو، با زمان و زمانه و شان و شخصیت فرهنگی او و با واقعیت ها تناسبی نداشت اما به دلیل نفوذ گسترده او می توانست چشم انداز را بر انبوه مخاطبان شیفته او کدر کند.
در شخصیت فردی، شعری، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی شاملو «پرنده ای نه گو» خانه کرده بود که «زبانش به آری گفتن» نمی گردید، پرنده ای شورشی که شاملو را علیه هر نوع قدرت و اقتدار و تمامی اتوریته های فکری، مذهبی، اخلاقی، اجتماعی و سیاسی برمی انگیخت و او را از همراهی با پسند، هنجار و ارزش های غالب بر جامعه باز می داشت.
پرنده شورشی شاملو از وضع موجود و از ذهنیت غالب می گریخت، گاه سمت و سوی آینده را پیش از تولد آن با گیرنده های عاطفی و حسی خود می گرفت و با نبوغ شاعری بزرگ و نوآور و با سخت کوشی و شجاعت روشنفکری معترض در هم می آمیخت و گاه در نفی و نقد همه اعتبارها و ارزش ها تیر و تیغ به افراط به خطا می زد.
بدل شدن شاملو به نماد روشنفکری معترض ایران با روحیه عاصی او متناسب و با هنجار شکنی مدام و تمایل افراطی او به حضور در درگیری های فکری و رسانه ای در تضاد بود و هم از این روی، به ویژه در جدل های رسانه ای، گاه رفتاری متناسب با شان نمادی خود نداشت
نفی و نقد اما اغلب راه به پرسش و تردید و به نوجویی و نوگرایی و کشف و خلق چشم اندازهای تازه می برد.
شاملو اما از دهه های چهل پنجاه، و به ویژه در دهه های پس از انقلاب، به نماد روشنفکر معترض ایرانی و در ذهن انبوه هواداران خود، به ویژه چپ گرایان سیاسی، به بت و اتوریته بدل شد و متولیانی نیز می کوشند تا او را پس از مرگ او به امام زاده بدل کنند.
بدل شدن شاملو به نماد روشنفکری معترض ایران با روحیه عاصی او متناسب و با هنجار شکنی مدام و تمایل افراطی او به حضور در درگیری های فکری و رسانه ای در تضاد بود و هم از این روی، به ویژه در جدل های رسانه ای، گاه رفتاری متناسب با شان نمادی خود نداشت.
تقلیل شاملوی هنجار شکن به بت و امام زاده نیز جز کشتن شاملو به تیغ دوستداران او یا به تیر متولیانی که از امام زاده ها تغذیه می کنند، نیست.
مردی که مدام خود را می کشت
شاملو دستکم پس از مجموعه «آهنگ های فراموش شده»، که با نام واقعی خود منتشر و بعدتر آن را نفی کرد، از منظر نفی و نقد رادیکال به جهان می نگریست.
پس از نفی «آهنگ های فراموش شده» مجموعه «قطعنامه» را با نام «الف . صبح» منتشر کرد تا شاملوی نخستین مجموعه شعر خود را نفی کند.
شاملو با نفی ناسیونالیزم رومانتیک «آهنگ های فراموش شده» شعر کلاسیک، شعر نئوکلاسیک و شعر رومانتیک مشروطه را نفی و به شعر نیمایی و سوسیالیزم رسید اما در این فضاها نیز نماند.
شعر نیمایی بدان روزگار نوترین روند ادبی ایران بود. شاملو اما از این شعر نیز برگذشت تا شعر را از استبداد بن مایه وزنی واحد در یک شعر، که در شعر نیمایی بود، رها کند و به آزادی موسیقی درونی شعر برکشد.
شاملو از حزب توده نیز جدا شد و اعتقاد به عدالت خواهی و آزادی و شان انسانی را، که در او نهادینه بود، به عرصه های فراخ تری برد.
شاملو «الف. صبح»قطعنامه را نیز کشت و مجموعه «هوای تازه» را با نام «الف. بامداد» منتشر کرد.
شعر پس از 28 مرداد 32 در فضای تراژیک شکست نفس می کشید. شاملو چندی در این فضا ماند اما با کشف و خلق شعرهایی که در آن عشق آسمانی، مجرد، کلی و عرفانی حافظ و فرهنگ سنتی ایران به عشق مشخص زمینی و انسانی ارتقا یافته بود، از این دوران نیز برگذشت.
در اواخر دهه چهل فضای سیاسی و فرهنگی ایران پوست می انداخت. شاملو تحولی را که در مبارزه مسلحانه چپ نو در حال شکل گیری بود، پیش از تولد آن، دریافت و شعر آن را سرود
درخشان ترین و پخته ترین دوره شعر شاملو، که از شعرهای حماسی مجموعه «ابراهیم در آتش» آغاز شد، شاملو را به بزرگ ترین شاعر حماسی ایران، پس از فردوسی، بدل کرد.
شاملو زبان نثر کلاسیک سبک خراسانی را از فراموشی تاریخ احضار و معاصر کرد و به خدمت شعر حماسی خود گرفت هر چند در نثر کوشید تا امکانات زبان زنده معاصر مردمی را کشف و به نویسندگان معرفی کند.
شعر حماسی با نفی و نقد، که در شاملو نهادینه بود، عجین است. قهرمان حماسه علیه موجود قد برمی افرازد و آن را نفی و نقد می کند.
حماسه مبارزه آدمی را علیه تقدیر، خدا یا خدایان، ضرورت، قوانین، قدرت و اقتدار آسمانی و زمینی و هنجارهای غالب تصویر می کند و «پرنده نه گوی» جان شاملو در شعر حماسی او به اوج آزادی رسید.
شاملو در اوج محبوبیت آیت الله خمینی و به هنگامی اکثریت ایرانیان، و حتا گرایش های چپ و ملی و نیمه لیبرال از انقلاب اسلامی استقبال می کردند، انقلاب را نقد و از «بهمنی» نوشت که آزادی و فرهنگ را قربانی خواهد کرد. هشدار شاملو با خشم انقلابیون آن روزگار رو به رو شد.
نقد خود و فرهنگ خود در ایران در دهه 60 در آغاز راه بود. شاملو با نقد اسطوره کاوه و ضحاک و نقد موسیقی سنتی ردیف راه فرهنگ ایرانی را به سوی نقد خود هموار کرد هر چند زبان درشت او در این دو عرصه و نیز شوک حاصل از نخستین حمله به ارزش های مقدس و معتبر واکنش های خشم آلود را به دنبال داشت.
رسم الخطی که شاملو پیشنهاد می کرد، امکانات گسترده ای که شاملو در زبان فارسی زنده معاصر کشف و در ترجمه های خود معرفی کرد و. . نیز با واکنش های خشم آلود مواجه شدند اما پرنده نه گوی شاملو به این همه خو گرفته بود.
شاملو تا به هنگامی که سر بر خاک نهاد قامتی افراخته علیه قدرت مستقر سیاسی، دینی، فرهنگی، ادبی و هنری و حتی علیه خود بود و به رغم قطع یک پای خود ایستاده به خاک افتاد.
منبع: بی بی سی فارسی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.