جدلهای تند درباره ترجمهها و رسمالخط شاملو
ترجمه های شاملو از بحث انگیزترین فصل های کارنامه فرهنگی او است و رسم الخطی که او در دهه های پایانی عمر خود به کار گرفت نیز بحث های بسیار برانگیخت.
شاملو ده ها شعر از شاعرانی را که دوست داشت، و به ویژه از شاعرانی که زبان و فضای شعری آنان به زبان و فضای حماسی شعر او نزدیک اند، ترجمه و در مجموعه همچون کوچه بی انتها و چند کتاب دیگر منتشر کرد. نظریات شاملو در باره راه و رسم ترجمه شعر نیز در گفتگوهای متعددی با او به تفصیل آمده است. شاملو چنان که خود بارها گفت به ترجمه واژه به واژه یا عبارت به عبارت، و در شعر حتی به ترجمه بند به بند، معتقد نبود و بر آن بود که در ترجمه شعر، که برخلاف نثر بر زبان و موسیقی درونی کلام استوار است، جز بازآفرینی و بازسرائی شعر در زبان مقصد راهی نیست.
شعر با نفی و خلق دوباره زبان و در زبان خلق می شود و ترجمه شعر حداکثر مفاهیم، تصاویر، خیال و اندیشه را منتقل می کند و زبان و موسیقی درونی کلام در ترجمه حذف می شوند.
اغلب منتقدان در ایران و جهان بهترین ترجمه های شعر را ترجمه هائی می دانند که مترجم شعر را با حفظ سبک، فضا، ساختار، فرم و محتوای آن در زبان مبداء،در زبان مقصد بازآفرینی یا بازسرائی کرده و زبانی معادل با زبان مبداء در زبان مقصد کشف و خلق کرده است.
ترجمه های شاملو از شعر شاعران جهان و ترجمه احمد میرعلائی از منظومه سنگ و آفتاب اوکتاویو پاز را از موفق ترین نمونه های ترجمه شعر و خلق زبان معادل می دانند اما علائی با پرهیز از ترجمه واژه به واژه و عبارت به عبارت و با خلق زبان معادل به متن اصلی وفادار مانده است حال آن که شاملو گاه از متن اصلی دور افتاده و با حفظ فضا و کلیت متن اصلی پاره هائی را افزوده یا کاسته است.
دن آرام و گیلگمش
اما ترجمه های شاملو از متون منثور، و به ویژه سه کار مهم او: ترجمه الواح گیلگمش و دو رمان پابرهنه های زاهاریا استانکو و دن آرام میخائیل شولوخف، برخلاف شعرهائی که ترجمه کرد، با موجی از انتقاد نیز رو به رو شد و بحث های بسیاری را در باره حد وفاداری مترجم به متن اصلی و امکانات زبان فارسی برانگیخت.روال شاملو در ترجمه دن آرام چندان با روال معمول ترجمه رمان و داستان در ایران متفاوت بود که ایرج کابلی، دوستی که به دلیل تسلط بر زبان روسی و انگلیسی در ترجمه دن آرام با شاملو همکاری می کرد، در نیمه راه از کار کناره گرفت چرا که شاملو در این ترجمه بیش از وفاداری به متن اصلی به کشف و خلق امکانات تازه در زبان فارسی نظر داشت.
منظومه حماسی گیلگمش را پیش از شاملو دکتر داود منشی زاده ترجمه و به سال ۱۳۳۳ منتشر کرده بود. شاملو با ترجمه مجدد این اثر کهن بر آن بود تا امکانات زبان فارسی را در عرصه زبان حماسی منثور گسترش داده، زبانی آرکائیک اما زنده را، که با زبان گیلگمش در متن اصلی هماهنگ است، به مترجمان و نویسندگان فارسی زبان پیشنهاد کند.
ترجمه گیلگمش شاملو از منظر انتقال محتوای اثر از ترجمه منشی زاده موفق تر نیست اما از منظر زبان و فضای شاعرانه به الواح متن اصلی، ساختار اثر و ترجمه های آلمانی، انگلیسی و فرانسوی، نزدیک تر است.
ترجمه شعر حداکثر مفاهیم، تصاویر، خیال و اندیشه را منتقل می کند و زبان و موسیقی درونی کلام در ترجمه حذف می شوند.
اما در ترجمه های به آذین زبان متفاوت و متمایز نویسندگانی چون بالزاک، گوته، شکسپیر، رومن رولان و برتولد برشت به زبانی مشترک تقلیل می یابند و این نویسندگان و قهرمانان گوناگون رمان های ترجمه شده به آذین با زبانی مشترک و یک دست می نویسند و سخن می گویند.
شاملو نخستین بار در سال ۱۳۵۱ سنت شکست و در مقاله ای با عنوان «مگر تعهد در قبال زبان، نیمی از تعهد اجتماعی نویسنده نیست؟» که در کیهان سال چاپ شد، ترجمه به آذین را از دن آرام نقد کرد و به او تاخت.
منتقدان ادبی جهان تنوع زبان های دن آرام و موفقیت شگفت انگیز خالق رمان را در انتقال زبان قزاقان دن، سربازان، دهقانان و کارگران از برجستگی های دن آرام می دانند و بر آنند که خالق رمان با استادی کم نظیری زبان ادبی راوی رمان را با زبان های گوناگون تلفیق کرده است.
ترجمه به آذین از دن آرام، شیوا،روان و وفادار به اصل است اما تلاش خلاقانه نویسنده برای ثبت و انتقال زبان زنده مردمی از ترجمه حذف شده است.
زبان زنده مردم، بدان روزگار، به ندرت به ادبیات مکتوب ایران، و حتا به رمان ها و داستان هائی با شخصیت های مردمی، راه می یافت.
حذف زبان زنده مردم از ادبیات مکتوب مترجمان و نویسندگان ایران را از گنجینه ای غنی و زنده محروم می کرد و شاملو بر آن بود تا با زنده کردن این زبان در آثاری چون پابرهنه ها و دن آرام، که به کاربرد این زبان
راه می دهند، این امکان غنی را به نویسندگان ایرانی معرفی کند هر چند در این کار نیز گاه به افراط رفته و گاه از متن اصلی دور افتاده است.
از اول قرار ترجمه لغت به لغت نبود. من دن آرام را وسیله یی رام یافته بودم برای پیش نهاد زبان روایی به نویسنده گان فارسی زبان به دلیل آن که فضلا بی آن که معلوم باشد مشروعیت فتواشان را از کجا آورده اند زبانی به کار می برند که ربطی به زبان زنده و پویای مردم ندارد. من نمی پذیرم که کلمات جاافتاده ای نظیر شمبه و پمبه و دمبه و قلمبه و سنبلبه را شنبه و پنبه و دنبه و قلنبه و سنبله نوشت و آن گاه چون جمع نون ساکن و حرف ب میسر نیست نونش را میم تلفظ کرد .من نمی دانم چرا و به سود چه چیز باید از کلمات و ترکیبات جا افتاده و صیقل خورده یی نظیر واسه و همچین و شناسه ی معرفه یی برساخته مردم از قبیل " ه " در کلمات درخته و دختره و شوهره و خانمه چشم پوشید و مثلا از نوشتن این جمله با همه ی فصاحت و دلالتش اکراه داشت: « دوتا پسر بچه از کوچه رد می شدند که بزرگه دست کوچکه را گرفته بود.»
شاملو و ضرورت اصلاح رسم الخط
خط فارسی به دلایل گوناگونی که بحثی تخصصی و مفصل می طلبد سوادآموزی را بر کودکان و نوآموزان دشوار می کند، بهره گیری از امکانات برنامه های کامپیوتری با خط فارسی دشوار و پرهزینه است، رسم الخطی یک دست در ایران وجود ندارد، حذف کسره اضافه و برخی حروف مصوت در نگارش به ابهام در قرائت متون راه می دهند و..بحث در باره ضرورت اصلاح رسم الخط فارسی از دوران مشروطه آغاز شد و تاکنون به جائی نرسیده است.
در مجله آدینه رسم الخط مصوب جهاد دانشگاهی را به کار می گرفتم گرچه برخی پیشنهادهای آن را قبول نداشتم. شاملو،که بهترین استاد و راهنمای من در سردبیری آدینه بود، ایرج کابلی را به من معرفی کرد که سال ها در عرصه رسم الخط کار کرده بود.
احمد شاملو، ایرج کابلی، هوشنگ گلشیری، محمد رضا باطنی، علی محمد حق شناس، محمد صنعتی و فرج سرکوهی نخستین کسان و اعضای ثابت شورای بازنگری رسم الخط فارسی بودند.
بعد تر که دوستی و همکاری من و کابلی پا گرفت، ایده تشکیل «شورای بازنگری رسم الخط فارسی» به میان آمد چرا که از فرهنگستان دولتی و وزارت آموزش و پرورش، که کتاب های درسی را منتشر می کرد، در این عرصه ها کاری بر نمی آمد و اصلاح رسم الخط نیز به نهادی نیازمند بود که اعضاء آن در کار خود صالح و در جامعه روشنفکری مقبول باشند.
پیشنهادمان را با شاملو در میان گذاشتیم. موافقت کرد و قرار شد من و کابلی کسانی را به عضویت در شورا دعوت کنیم.
احمد شاملو، ایرج کابلی، هوشنگ گلشیری، محمد رضا باطنی، علی محمد حق شناس، محمد صنعتی و فرج سرکوهی نخستین کسان و اعضای ثابت شورا بودند.
بعدتر از کاظم کرودانی برای نوشتن گزارش های شورا و از مصطفی عاصی برای عضویت در شورا دعوت کردم و کسانی چون دکتر شفیعی کدکنی و کریم امامی نیز به دعوت شورا در برخی نشست ها حضور یافتند. خبرها و مصوبات شورا در آدینه چاپ و بخشی از متون آدینه با نظارت ایرج کابلی با رسم الخط شورا منتشر می شد.
چندی بعد فرهنگستان دولتی از شورا خواست تا نماینده ای به فرهنگستان اعزام کند. دکتر محمد رضا باطنی به نمایندگی شورا در چند جلسه فرهنگستان شرکت کرد و پیشنهادهای شورا را با اعضای آن در میان نهاد.
فرهنگستان برخی پیشنهادها را پذیرفت اما کمی بعد به دلایل سیاسی رابطه خود را با شورا قطع کرد چرا که اعضای شورا و مجله آدینه از منظر حکومت «عناصر نامطلوب و ناباب » بودند.
اساس کار شورا بر پیشنهادهای کابلی و باطنی و شاملو بود و شاملو برخی آثار خود را با رسم الخط مصوب شورا منتشر کرد.
محبویت، شهرت، اعتبار و تیراژ بالای آثار شاملو، و در حد بسیار پائین تری از او تیراژ و اعتبار مجله آدینه، در طرح گسترده ضرورت اصلاح رسم الخط و مصوبات شورا در میان متخصصان و کتابخوانان نقشی مهم داشتند.
با بازداشت من و توقیف آدینه کار شورا به پایان رسید اما شاملو و کابلی و باطنی بحث اصلی را در فضاهای دیگری پی گرفتند و شاملو با اصرار بر اصلاح رسم الخط و اعمال مصوبات شورا در آثار خود بحث را زنده و مطرح نگه داشت.
منبع: بی بی سی فارسی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.