الان زمان لذت بردن از زندگی، بازی کردن، دوست پیدا کردن و خوش گذراندن است. باید از فوتبال، آن طوری که هست لذت برد: به عنوان یک بازی
زمانی که شروع به گفت و گو با مسی می کنی، حس می کنی که او آن چهره بزرگ و گیرایی که هر زمان که پابه توپ می شود را در رختکن جا گذاشته است. ولی این طور نیست. بزرگترین ستاره دنیای فوتبال ، پسر خیلی ساده و بی غل و غشی است.خود او می گوید که راز موفقیتش برای فروتن بودن این است:« من خودم هستم.به همان شیوه زندگی همیشگی ام زندگی می کنم.»
برای ماهایی که مسی را از طریق تلویزیون تماشا می کنیم و یا شانس دیدن او در ورزشگاه را داریم، این طور به نظر می رسد که زندگی او در دنیای فوتبال رشد کرده. پسربچه ای که در روساریوی آرژانتین متولد شده بود، از 13 سالگی به بارسلونا آمد و تنها کاری که انجام داد این بود که زندگی اش را در راه عشقش گذاشت.رشد او بیشتر از بعد فیزیکی و فوتبالی بود؛ هرچند که به نظر سخت می رسید. در ابتدا با مشکلاتی در مسیر سلامتی اش مواجه شد و بعد از آن این مهارتهای او بود که هرروز بیش از پیش به چشم می آمد.ولی مسی از جنبه های مختلفی رشد کرد. درتیمش جا افتاد و تیم را بالا کشید و مبدل به یکی از برترینهای بارسا شد.او با گلی که در دیدار شنبه شب ال کلاسیکو به ثمر رساند، تعداد گلهایش را به 30 گل در 32 دیدار این فصل لالیگا رساند.
مسی فوتبالیست را در زمین فوتبال بهتر می توانید بشناسید. در میانه دوئلهای ماراتون وار ال کلاسیکو، شماره 10 بارسا، بیش از هرزمان دیگری توجه فوتبال دوستان دنیا را به خود جلب می کند. طبق برآوردهای انجام شده، حدود 500 میلیون نفر رویارویی دو تیم در دیدار ال کلاسیکوی لالیگا (که شنبه گذشته برگزار شد) را از طریق تلویزیون هایشان تماشا کردند و در طول سال 2010،پیراهن مسی، پرفروش ترین پیراهن دنیا بود. بعید به نظر می رسد که این ستاره آرژانتینی بتواند در ناشناس ترین گوشه دنیا هم به صورت ناشناس قدم بزند.به نظر شما این طورنیست؟
در هفته های اخیر مسی تا حدودی چهره ای که پشت این فوتبالیست بزرگ نهفته است را تاحدودی رونمایی کرد.مسی عاشق چیپس است و تنها چند ساعت بعد از بازکردن صفحه ای در فیس بوک، 7 میلیون هوادار در صفحه اش پیدا کرد. با این وجود او در خانواده کوچکش احساس راحتی بیشتری می کند. مسی، در یکی از سالنهای نوکمپ و در میان 73 جامی که بارسلونا در طول این قرن کسب کرده، با خبرنگار «نیوزویک» گفت و گو کرد. در این سالن، مسی تنها بود و از فوتبال و زندگی شخصی اش صحبت کرد:
اگر فوتبالیست نمی شدی، دوست داشتی چه کاره شوی؟
نمی دانم. همیشه آرزو داشتم و فکر می کردم که فوتبالیست می شوم و هیچ شغل دیگری را دوست نداشتم.
بهترین گلی که در طول تمام دوران دیده ای،کدام گل است؟
گل مارادونا به انگلیسی ها در جام جهانی 1986مکزیک.این روزها با تمام مسائلی که وجود دارد، این گل حرفهای زیادی برای گفتن دارد.این بهترین گلی بود که من تماشا کرده ام
مقایسه کردن تو با مارادونا،تو را ناراحت می کند ولی این مقایسه ها اجتناب ناپذیر است
اینکه مرا با مارادونا مقایسه می کنند، افتخار بزرگی است ولی مارادونا بی نظیر است. فکر می کنم که مقایسه کردن من با او اشتباه است و اصلا این را نمی پذیرم.
تو الان دو توپ طلا و عنوان بهترین بازیکن فیفا را کسب کرده ای.بعد از اینها نوبت به چه عنوانی است؟
من عناوین گروهی را بیشتر دوست دارم: می خواهم باز هم در لالیگا و لیگ قهرمانان اروپا قهرمان شوم و بتوانم با آرژانتین به قهرمانی کوپا آمه ریکا برسم. این فرصت خوبی برای شروع و تغییر دادن اوضاع است. اینها عناوینی است که علاقه زیادی به کسب آنها دارم
در جام جهانی2010 به جای جشن و پایکوبی با ناامیدی روبرو شدید. جرقه هایی از توانایی های تو را دیدیم ولی بدون آنکه به گلی برسی، آفریقای جنوبی را ترک کردی و بعد از حذف مقابل آلمان در یک چهارم پایانی، نوبت به خداحافظی مارادونا از سمت مربیگری آرژانتین رسید.بعد از جام جهانی با مارادونا صحبت کردی؟
بله،چندین بار با هم حرف زدیم
سرخیو باتیستا،سرمربی کنونی تیم ملی تصمیم گرفت تا تیمش را برپایه ستاره اش بچیند و سبکی مثل بارسا رابه کار بگیرد.در جولای، نتیجه این سبک را خواهیم دید؛ در کوپا آمه ریکا،درخانه و با مسی. در تیم باتیستا، احساس راحتی و آزادی بیشتری می کنی؟
نه، همان احساس خوب قبلی را دارم.زمانی که دیگو بود هم در ترکیب تیم احساس راحت و خوبی داشتم، دقیقا مثل بارسلونا. الان هم در تیم باتیستا همان احساس قبلی را دارم
خودت را سرمربی تیم ملی آرژانتین در آینده می بینی؟
این روزها اصلا به مربیگری فکر نمی کنم.الان به شما می گویم که نه،هرگز مربی نخواهم شد ولی کسی از آینده خبر ندارد.
این روزها اصلا به مربیگری فکر نمی کنم.الان به شما می گویم که نه،هرگز مربی نخواهم شد ولی کسی از آینده خبر ندارد.
چند وقت پیش گفته بودی که دوست داری مثل یک انسان عادی در شهر راه بروی. چند بار توانسی این حس را که مانند یک شهروند عادی در میان جمع راه می رود و یا یک گل را در سکوهای ورزشگاه جشن می گیرد رفتار کنی؟
راستش ترجیح می دهم که گل زنی تیمم را در زمین مسابقه جشن بگیرم، تا در سکوهای ورزشگاه. ولی درخارج از زمین، روزهایی هست که واقعا دوست دارم که به صورت ناشناس در شهر راه بروم و بدون آنکه مردم من را نگاه کنند ، هرکاری که دوست دارم انجام بدهم.
از چه می ترسی؟
ترس؟! از هیچ چیز
چه چیزهایی تو را نگران می کند؟
چیزی که مرا نگران می کند،مسائلی است که ممکن است برای خانواده و یا اطرافیانم رخ دهد.؛ مثل آن چیزی که برای مادربزرگم رخ داد و درد خیلی بزرگی برایم بود ( مادربزرگ مسی در سال 1998 درگذشت و او هنوز هم با نگاه کردن به آسمان، گلهایش را به مادربزرگش هدیه می کند.) ولی درمورد مسائل دیگر، واقعا هیچ ترس یا نگرانی ای ندارم.
فکر می کنی که شرایطت به عنوان یک ستاره جنجالی برروی رابطه ات با سایر افراد تاثیر دارد؟ تاحالا حس کرده ای که کسی به خاطر شخصیت شناخته شده ات با تو دوست شده یا دوستی را به این خاطر از دست داده ای؟
نه، افرادی که با من و درکنار من هستند، کسانی هستند که از بچگی آنها را می شناسم.کسانی هستند که با آنها رشد کرده ام.بعد از آن ،قطعا خیلی ها به تو نزدیک می شوند که تو با خودت فکر می کنی که برای چه به سمت تو می آیند! ولی دایره افراد نزدیک زندگی من همیشه مشخص بوده است.
درمیان تمام چالشهای شخصی و حرفه ای ای که در زندگی ات داشتی، کدامیک از همه سخت تر بود؟
درابتدا همه چیز خیلی سخت بود. اصلا آسان نیست که وقتی یک پسربچه هستی به کشور دیگری بروی و همه چیز زندگی ات تغییر کرده و همه چیز را از سفر شروع کنی. همه چیز خیلی پیچیده بود ولی همین چیزها به من کمک کرد تا به عنوان یک انسان رشد کنم و همین کمکم کرد تا بتوانم انسانی باشم که امروز می بینید.
خودت را به عنوان یک پدر تصور می کنی؟ دوست داری چه جور پدری باشی؟
نمی دانم چطور پدری خواهم بود. ولی فکر می کنم که برای پدر بودن، زمان زیادی دارم. قطعا دوست دارم این حس را تجربه کنم ولی نمی دانم کی این اتفاق خواهد افتاد
تو موسسه ای برای کمک به کودکان نیازمند داری و سفیر یونیسف هستی!حتی سفرهایی برای این کمکهای خیریه انجام می دهی.چه اتفاقی باعث شد تا گام در این مسیر بگذاری
تمام اتفاقهایی که در هائیتی رخ داد؛ چون دائما در این رابطه خبرهایی می شنیدم، می خواندم و در تلویزیون می دیدم که در آنجا چه می گذرد. ولی حضور در آنجا و از نزدیک دیدن آنچه رخ داده، کاملا فرق می کرد. واقعا شوکه شده بودم و به شدت تحت تاثیر شرایطی که مردم آنجا با آن دست و پنجه نرم می کردندقرار گرفته بودم.
چه توصیه ای برای کودکانی که تو را سمبل خود قرار داده و دوست دارند در آینده مثل تو باشند، داری؟
الان زمان لذت بردن از زندگی، بازی کردن، دوست پیدا کردن و خوش گذراندن است. باید از فوتبال، آن طوری که هست لذت برد: به عنوان یک بازی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.