۱۳۹۰ فروردین ۲۹, دوشنبه

سیندرلا دخترم را قاپید

 سه سال پیش در سفر به ایران، وقتی برای دیدن فامیل خود همراه با خانواده‌ام به شهر کوچکی در شمال کشور رفتیم، این امکان به طور تصادفی نصیب دختر پنج ساله ما شد تا به اتفاق دخترعمو‌یش به مراسم جشن تولدی دعوت شود.

ما هم خوشحال بودیم از این‌که دخترمان تجربه حضور در یک میهمانی در بین دختران همسن و سال شمالی را پیدا کرده است. در ضمن تردیدی نداشتیم که دخترمان لباس قشنگی پوشیده است. او حتی به اصرار مادرش به شانه زدن موهایش نیز رضایت داده بود. به هر صورت او را به منزل برادرم بردم تا از آنجا به جشن تولد بروند.

بر اساس قرار اعلام شده، از ساعت شش بعد از ظهر دخترم آماده و منتظر بود ولی از دختر عموی او خبری نبود و هنوز او و مادرش از آرایشگاه برنگشته بودند. من و همسرم فکر کردیم که شاید برادرزاده‌ام به خاطر آرایش مادرش از برنامه عقب مانده است. ساعت از هفت بعد از ظهر گذشته بود که چشم‌مان به دختری شش ساله افتاد که در لباس مجلسی و زنانه و البته آرایشی بسیار غلیظ، مانند یک عروس در برابر ما ایستاده است و ذوق زده از دخترم می‌پرسد: به اندازه کافی خوشگل شدم؟


این دیدار در آن لحظه برای دختر من کمی غیرمنتظره بود ولی روز بعد فهمیدیم که او هم بدش نمی‌آمده با همان وضعیت در آن جشن تولد شرکت کند.

من و همسرم به مراسم تولد دعوت نشده بودیم ولی از خلال توضیحات دخترم وعکس ‌و ویدئویی که از مراسم دیدیم متوجه شدیم که بیش از ٣٠ درصد از دختران حاضر در مراسم تولد، لباس و آرایشی شبیه عروس‌ها بر تن و صورت و موهای‌شان داشتند. کیک تولد هم شبیه یک «عروسک باربی» بود. دخترها نیز با دامن‌های کوتاه، لباس‌های براق، آرایش‌های غلیظ و موهای آراسته شده در مراسم شرکت کرده بودند. در بازگشت از ایران، برای دختر ما بسیار مهم بود که لباس دختر عمویش را که شبیه لباسِ عروس‌ها بود بپوشد و چند عکس یادگاری با آن بگیرد که البته گرفت!

و اما: خانم «ریچل کومب» مقاله‌ای دارد با این عنوان: «چرا دختران کوچک ادای سکسی درمی‌آورند؟»[۱]

تشویش‌های خانم کومب که به نگارش این مقاله می‌انجامد از زمانی آغاز می‌شود که دخترش هنگام تولد دوسالگی‌‌اش چند جفت کفش پاشنه بلند زرق و برق‌دار هدیه می‌گیرد. او تفاوت زیادی بین کودکی خودش که عاشق «لباس بازی» بود و پوشاک مادربزرگ را در حین بازی خلاقانه به تن می‌کرد، با«لباس بازی»‌های امروز می‌بیند که توسط شرکت‌های تبلیغاتی و اسباب‌بازی فروشی‌ها به دختربچه‌ها تحمیل می‌شود.

خانم کومب اعتراف می‌کند که هیچگاه رفتارهای افراطی ستارگان نوجوان هالیوود در برابر دوربین خبرنگاران، نظیر لباسِ بیش از حد بزرگسالانه و سکسی «نوآه» خواهرِ نه ساله خوانند‌ه معروف «میلی سایروس» که همان «هانا مانتانا»ی معروف است او را تا بدین‌حد نگران نکرده بودند. حتی مشاهده ویدئوی منتشرشده دختران زیر ١٠ سال در « یوتیوب» در مسابقات رقص با لباس‌های بدن‌نما و نیمه لخت نیز حساسیتی در او ایجاد نکرده بوده است.

او می‌نویسد دیدن دخترکان مشهور سینما و تلویزیون که ادا و حرکات یا حتی بدن‌نمایی سکسی «بیانسه»، خواننده معروف را تقلید می‌کردند نیز برایش نگران‌کننده نبوده؛ چون همیشه فکر می‌کرده این نوع «کودکانِ هالیوودی» در زندگی معمولی دختران معمولی نقشی ندارند.

این نویسنده البته تاکید کرده که به عنوان ژورنالیست، از سر و صدای رفتار سکسی دختر بچه‌ها در رسانه‌ها خبر داشته، اما وقتی متوجه عمق ماجرا و گسترش این نگرانی در سطح جامعه و بین دوستان دور و برش شده که متوجه تاثیر تبلیغات روی دختر چهارساله‌خودش می‌شود.

ریچل کومب در مقاله خود سخنان یکی از دوستانش را آورده که گفته است دختر نوجوانش می‌خواهد با هر کلکی شده حتی با گذاشتن پارچه اضافی در زیر لباسش به برآمدگی‌های بدنش جنبه سکسی بدهد. یکی دیگر از دوستانش از شلوار رقص بسیار چسبانِ دخترش گله کرده است. به گفته او، روی این شلوار در دو طرف قسمتی که باسن این دختر شش ساله را می‌پوشانده نقش قلب حک شده است. مادر این دختر گفته است: دیوانه‌بازی‌های نوجوانان در فیلم‌های هالیوودی به زندگی دختران معمولی نیز سرایت کرده است.

بر اساس آمار «کانون جلوگیری از حاملگی نوجوانان»[٢]، ٢٢ درصد از دختران ١٣ تا ١٩ ساله آمریکا، تصاویر لخت و نیمه لخت خود را در شبکه‌های اینترنتی قرار داده‌اند.

خانم کومب در مقاله خود نوشته است که عزم خویش را جزم کرده تا بتواند تدابیر مختلف کمپانی‌های تبلیغاتی را به ویژه در دنیای سرگرمی‌ها و بازار مصرف از دید یک مادر مورد بررسی مجدد قرار دهد. او امیدوار است با این دانش گردآوری شده قبل از هرکس دیگر، از غلتیدن دختر خودش به دنیای سکسی‌نمایی زودرس جلوگیری کند.

او با تهیه سئوالاتی در این زمینه و ارسال آن به صاحب‌نظران آموزشی، متخصصین و حتی والدین به چند واقعیت اساسی پی‌برده است. قبل از هر چیز این‌که شست‌وشوی مغزی دختران کوچک خیلی زودتر از آن‌که تصور می‌کنیم شروع می‌شود. او از طریق خواندن کتابی که «پگی اورنستاین»[٣] نوشته است پی برده که دختران همسن فرزند خودش از سال‌ها قبل توسط کمپانی‌های ذی‌نفع در بازار مصرفی، مورد هدف قرار گرفته‌اند.

به اعتقاد خانم اورنستاین نویسنده کتاب «سیندرلا دخترم را قاپید»، از همان سال‌های اولیه زندگی، راه برای بلوغ زوردرس، سکس و سکسی شدن و مصرفی شدن زودرس دختران توسط کمپانی‌های سینمایی (و به عنوان نمونه با «پرنسس‌های والت دیسنی»)، شبکه‌های تلویزیونی و صنعت سودآور اسباب بازی‌ها هموار می‌شود.

این پژوهشگر برای آن که والدین متوجه شوند بزرگ کردن دختر سالم و طبیعی چقدر سخت است و چه هوشیاری عظیمی را طلب می‌کند تحقیقاتی را جمع‌آوری کرده است که به عنوان نمونه نشان می‌دهد سهم تبلیغات کالا برای دختران خردسال در سال ١٩٨٣ به ١٠٠ میلیون دلار می‌رسیده ولی در حال حاضر به ١٧ بیلیون دلار رسیده است. این افزایش غیر قابل باور برای این است که سیستم همه جانبه‌ای طراحی شود تا برای دختران از روز اول زندگی، دام تبلیغاتی عظیم و صورتی رنگی را بگستراند؛ دامی که نتیجه طولانی مدت آن، جنسی شدن روح و روان دختر بچه‌ها در سریع‌ترین فرصت ممکن است.

خانم ریچل کومب این تردید منطقی را هم مطرح می‌کند که بعضی‌ها معتقدند لباس‌ها و اسباب بازی‌های بچه‌گانه صورتی‌رنگ نمی‌توانند سکسی باشند، اما باید به این نکته توجه کرد که البته می‌توان یک عروسک بچه‌گانه را سکسی نپنداشت ولی ساخت به غایت زیبا و گاه تاکید بر سکسی جلوه دادن شمار زیادی از آنها و همچنین طراحی وسایل دور و بر دختران با توجه به الگوهای سکسی، آن‌هم قبل از آن که خود کودکان معنای سکس را تشخیص دهند، ارزش‌هایی را به ذهن آنها تحمیل می‌کند و در درازمدت به آنها می‌قبولاند که خودشان نیز یک وسیله سکسی هستند و به همین دلیل، زیبا بودن ‌باید مهم‌ترین آرزو و تصورآنها از خودشان باشد.

او از قول خانم اورینستون نویسنده کتاب «سیندرلا دخترم را قاپید»، اینطور می‌نویسد: «شاهزاده کوچک افسانه‌ها بودن، دوره موقت و گذرایی از زندگی دختران است» ولی همان دوره کوتاه تاثیر خود را برای همیشه بر شخصیت دختران خردسال می‌گذارد. آنچنان که می‌بینیم روح مستتر در پرسش معروف داستان «سپید برفی» در اکثر داستان‌های افسانه‌ای و «باربی» نیز تکرار می‌شود: آه ای آینه! زیباترین فرد این سرزمین کیست؟

این است که برای دختران، باهوش‌تر بودن، مهربان‌تر بودن، خلاق‌تر بودن و شجاع‌تر بودن هدف اصلی در زندگی قرار نمی‌گیرد بلکه مهم‌ترین توقع و آرزو و هدف‌ دختران این می‌شود: می‌خواهم زیباتر از دیگران باشم. می‌خواهم سپیدبرفی باشم. 
ونداد زمانی 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.