بازتاب مسائل داخلی ایران در اسناد آرشیو ملی بریتانیا (۸) - اختصاصی "زمانه"
موضوع اشغال سفارت ایران در لندن در اسناد آرشیو ملی بریتانیا
مجید تفرشی
گروگانگیری خونین
ساعت یازده و نیم صبح روز ۳۰ آوریل ۱۹۸۰/ ۱۰ اردیبهشت ۱۳۵۹، شش فرد مسلح که خود را از اهالی عرب استان خوزستان معرفی میکردند، با هجوم به داخل سفارت ایران در لندن، ۲۶ تن از کارکنان و مراجعان را گروگان گرفته و ساختمان را به اشغال خود درآوردند. گزارشهای اولیه ارسالی وزارت خارجه بریتانیا درباره این حادثه حاکی از عراقی بودن مهاجمان بود. چنان که در پایان این گزارش خواهد آمد، اسناد تازه یاب نیز تا حد زیادی صحت این دیدگاه را ثابت میکند.
این عده خود را ایرانی، وابسته به سازمان سیاسی خلق عرب معرفی کرده و خواستار آزادی چندین زندانی سیاسی در خوزستان و اعطای خودمختاری به منطقه شده و تهدید کرده بودند که درصورت تحقق نیافتن سریع خواستههایشان، همه ۲۶ گروگان را خواهند کشت. صادق قطب زاده وزیر خارجه ایران در پاسخ به این تهدید گفت: "بگذارید چنین کنند."
خواستههای این عده آزادی ۹۱ زندانی عرب از زندانهای ایران و خروجشان از کشور و ملحق شدن گروگانگیرها به آنان (با نظارت سفرای الجزایر، عراق و اردن در لندن) و همچنین "به رسمیت شناختن حقوق ملی مردم ایران" از سوی دولت بود.
در دوره شش روزهای که سفارت ایران در اشغال بود، محوطه مقابل سفارت ایران و ابتدای هایدپارک مملو از جمعیت هوادار جمهوری اسلامی و مخالفان آن بود. این تجمعات که شرکت کنندگان در آن بعضا ایرانی هم نبودند جو موجود گروگانگیری مسلحانه را تشدید میکرد.
ایرانیان هوادار حکومت تهران معمولا با تجمع در برابر سفارت و برقراری نماز جماعت در پیاده رو خیابان، به امامت یکی از روحانیان جوان ایرانی مقیم لندن سعی داشتند از شرایط پیش آمده بهرهبرداری تبلیغاتی کنند.
این مراسم گاه با واکنش ایرانیان مخالف جمهوری اسلامی مواجه میشد و گاه نیز غیرایرانیان مثلا جوانان سرخوش غیرسیاسی بریتانیایی به تمسخر آن میپرداختند که خود این واکنشها گاه به درگیری و دردسر جدیدی منجر میشد.
این در حالی بود که شبکههای مختلف رادیویی تلویزیونی به طور شبانه روزی و مستمر به پوشش خبری روند اشغال سفارت مشغول بودند.
در فاصله اشغال سفارت و حمله نیروهای اس.آی.اس به داخل ساختمان، گروگانگیرها چند نفر از جمله یک کارمند شبکه خبری بی.بی.سی، یک توریست پاکستانی، یک خانم منشی سفارت، یک خبرنگار سوری و یک خانم مسئول روابط عمومی سفارت را آزاد کردند.
در میان گروگانهای باقی مانده نیز دو دیپلمات ایرانی به نامهای عباس لواسانی (وابسته مطبوعاتی) و علی اکبر صمدزاده کشته و غلامعلی افروز کاردار و علی دادگر مترجم محلی سفارت نیز توسط گروگانگیرهای مسلح زخمی شدند. لواسانی به دلیل درگیری لفظی با گروگانها و صمدزاده در جریان حمله ماموران به سفارت کشته شدند.
با کشته شدن لواسانی، مذاکرات ماموران دولت بریتانیا برای حل مسالمت آمیز ماجرا به بن بست رسید و تصمیم برای انجام عملیات نجات گروگانها قطعی شد.
عملیات نجات گروگانها
خلاصه آن که در این زمان، اعضای نیروهای هوابرد ویژه (اس.اس.اس) بر اساس یک نقشه تمرین شده به نام عملیات نیمرود، داخل سفارت ایران هجوم برده و با کشتن برق آسای پنج تن از شش اشغالگر، گروگانها را آزاد کردند. جوانی به نام فوزی بداوی نژاد، تنها گروگانگیر زنده مانده حادثه بود که به دلیل پنهان کردن خود در میان صف گروگانها آزاد ماند که بعدا در خارج از محوطه سفارت و در مقابل هاید پارک توسط گروگانها شناسایی و دستگیر شد.
اسناد تازه آزاد شده نشان میدهد که وزارت خارجه بریتانیا از سفرای کشورهای مختلف عربی در لندن خواسته بود تا با میانجیگری و گفتوگو با اشغالگران برای کمک به حل مسالمت آمیز و بدون خون ریزی ماجرا وارد صحنه شوند، ولی به جز نماینده سازمان آزادی بخش فلسطین در لندن، هیچ یک از دیپلماتهای عرب حاضر به این کمک نشدند.
قبل از آغاز عملیات، نیروهای ضربت بریتانیایی برای انجام موفقیت آمیز عملیات نجات، ضمن دریافت ضمانتنامه مصونیت قضایی از تبعات اقدامات خود و همچنین پوشش بیمه عمر مکفی، اجازه بی محدودیت حکم تیر یافته بودند تا در صورت لزوم و هر موقع که لازم دیده شلیک کرده و هر کسی را که لازم دیدند بکشند.
گزارشهای منتشر شده بعدی که هیچگاه به طور جدی تکذیب نشد، حاکی از آن بود که مارگارت تاچر نخست وزیر بریتانیا تاکید کرده بود که همه گروگانها باید زنده بمانند و همه گروگانگیرها باید کشته شوند. بهخصوص کشته شدن دو تن از تروریستها که در موقعیت حمله و خطرناک نبودند و تنها به نگهبانی از گروگانها مشغول بودند بر ابهام ماجرا افزود. این مساله از معماهای حل نشده حادثه سفارت ایران در لندن است.
انتقاد از عملیات نجات
اگرچه پس از حادثه سفارت ایران، دولت محافظه کار بریتانیا از عملکرد نمایندگان خود و ماموران اس.آی.اس در یورش به ساختمان سفارت تقدیر کرد، ولی در همان موقع منتقدان دولت و همچنین بعدها پژوهشگران و مستند سازان تلویزیونی تأکید داشتند که امکان حل آن ماجرا بدون خونریزی و قتل عام تروریستها نیز ممکن بوده است.
دو ماه پس از این حادثه، یک هیات مستقل بازرسی عملکرد نیروهای اس.آی.اس را مورد ارزیابی و تحقیق قرار داده و در آخر تایید کردند که در عملیات کار خلاف و غیرقانونی از سوی نیروهای ویژه صورت نگرفته است.
برنامهریزیهای اولیه عملیات اس.آی.اس سه روز به طول انجامید و انجام عملیات توسط آنان قطعی نبود. ولی پس از آن که در روز ششم، گروگانگیران جنازه یکی از دیپلماتهای ایرانی را به خارج از ساختمان انداختند، عملیات زودتر از زمان پیش بینی شده آغاز شد. کل عملیات نجات پس از هجوم نیروهای اس.آی.اس به داخل سفارت فقط ۱۵ دقیقه طول کشید.
بر اساس یک گزارش دیوید میرز رییس بخش خاورمیانه وزارت خارجه بریتانیا، زمانی که سفیر کویت برای تبریک پایان اشغال تلفن زد، میرز به او گفت: ما نسبت به واکنش سفرای کشورهای عرب ناامید شدیم. ... اگر آنها حاضر میشدند که نقش سازندهتری در این ماجرا برعهده بگیرند، ممکن بود پنج گروگانگیر کشته شده زنده بمانند.
موفقیت در پایان سریع اشغال سفارت ایران موجب شهرت جهانی نیروهای اس.آی.اس شد. بر اساس اسناد تازه آزاد شده، پس از این ماجرا چند دولت خارجی برای حل بحرانهای مشابه خواهان به خدمت گرفتن و اجیر کردن این ماموران شده بودند.
پیام تاچر به رهبران ایران
بلافاصله بعد از پایان ماجرای اشغال، وزارت خارجه در گزارشی به دولت محافظه کار توصیه کرد تا سفیر بریتانیا شخصا حامل دو نامه از سوی مارگارت تاچر نخست وزیر آن کشور به رهبران ایرانی شود. دیگر توصیههای وزارت خارجه افزایش کارکنان سفارت بریتانیا در تهران و آغاز یک تلاش جدید برای جلب حمایت کشورهای عضو جنبش غیرمتعهدها برای کمک به ایجاد فشار بیشتر به ایران برای آزاد کردن گروگانهای آمریکایی بود.
در گزارش وزارت خارجه تاکید شده بود: "ما باید از خشنودی و تشکر ایرانیها از نتیجه راضی کننده ماجرای اشغال سفارت، بهره برداری کنیم."
بر این اساس، و با توجه به طرح دیدگاههای امید بخش از طرف رییس جمهور ایران در دفاع از ضرورت آزاد کردن بیدرنگ گروگانهای آمریکایی، مارگارت تاچر از شرایط پیش آمده ناشی از خاتمه ماجرای سفارت ایران استفاده کرد و تصمیم به نگارش نامههایی مستقیم خطاب به آیتالله خمینی و بنیصدر برای آزادی گروگانهای آمریکایی گرفت.
تاچر در نامهای با انشایی کاملا حساب شده به رهبر انقلاب ایران تاکید کرد که به هیچ وجه قصد پیوند زدن بین دو حادثه گروگانگیری در تهران و لندن را ندارد. "با این همه از امام خمینی ... میخواهم که برای نشان دادن حسن نیت به مردان شجاعی که جان خود را برای آزادی گروگانهای ایرانی به خطر انداختند و شکرگزاری به خداوند برای حفظ ایمنی گروگانهای ایرانی، دستور آزادی گروگانهای آمریکایی را صادر کنند."
گراهام سفیر بریتانیا که در زمان نگارش این نامه در ایران حضور نداشت، شخصا برای ابلاغ نامه به آیتالله خمینی از طریق بنیصدر، از لندن به تهران بازگشت. گراهام در روز هشتم مه/ ۱۸ اردیبهشت در دیدار با رییس جمهور ایران گفت که این نامه "کاملا شخصی" است و لندن برای ارسال آن نه توسط آمریکاییها ترغیب شده و نه با آنها مشورت کرده است. گراهام همچنین، مراتب تاسف و تسلیت رسمی لندن در مورد گروگانگیری، اشغال سفارت و کشته شدن دو تن از دیپلماتهای سفارت را به دولت ایران ابلاغ کرد و ضمنا از زنده ماندن اکثر گروگانها ابراز خوشوقتی کرد. بنی صدر نیز در پاسخ پیام تشکری از این بابت برای مارگارت تاچر نخست وزیر بریتانیا فرستاد. ولی گزارشی از واکنش احتمالی آیتالله خمینی به نامه تاچر وجود ندارد.
تعمیر سفارتها
اشغال مسلحانه سفارت ایران توسط اشغالگران و سپس هجوم نیروهای مسلح ویژه بریتانیایی به داخل ساختمان و وقوع درگیری سنگین مسلحانه بین دو دسته، موجب تخریب بخش عمده ای از ساختمان سفارت ایران شد. از سوی دیگر ساختمانهای دیپلماتیک بریتانیا در تهران نیز بر اثر چند بار حمله و آتش سوزی در ماههای قبل و بعد از پیروزی انقلاب تا حد زیادی آسیب دیده بودند و لندن از سالها قبل پرونده مطالبه ای بابت آن باز کرده بود.
پس از مدتها کشمکش و مذاکره بی نتیجه بین تهران و لندن بر سر پرداخت خسارتهای متقابل و رد پیشنهاد صرف نظر کردن از هر دو مطالبه توسط طرفین، نهایتا بر سر این نکته توافق شد که هر یک از طرفین هزینههای تعمیر و بازسازی ساختمان طرف مقابل در کشور خود را برعهده بگیرد. این اقدام به تدریج و به کندی عملی شد و نخست سفارت بریتانیا در تهران و بعد سفارت ایران در لندن در اوایل ۱۹۹۰ به طور کامل بازسازی شدند.
گزارش دربارهی مطالبات قومی عربهای ایران
حادثه خونین اشغال سفارت ایران و طرح مطالبات سیاسی و قومی توسط گروگانگیرهای عرب خوزستانی، موجب شد تا کارشناسان وزارت خارجه بریتانیا دست به تهیه گزارشهایی درباره سابقه فعالیتهای سیاسی و قومی در آن استان بزنند.
یکی از این گزارشها، تحلیل مبسوطی از ریشههای تاریخی و موقعیت معاصر خوزستان و اعراب ساکن آن منطقه بود. در این گزارش پس از مقدمه تاریخی آمده است: "تا انقلاب فوریه ۱۹۷۹، اپوزیسیون سیاسی عرب توسط حکومت با اقتدار و کمک مالی به برخی از رهبران قبایل کنترل میشد. سابقا جوامع عرب جزو فعالترین جوامع اقلیتهای مختلف ایران نبود، ولی برای مدت طولانی از نظر فرهنگی و سیاسی احساس میکردند مورد تبعیض واقع شدهاند."
در ادامه این گزارش پس از توصیف فقر و عقب ماندگی بسیاری از مردم عرب در خوزستان آمده است: "باوجود گسترش نارضایتی از اول انقلاب، تنها اقلیتی از اعراب خوزستان خواستار جدایی [از ایران] هستند. در مارس ۱۹۷۹/ فروردین ۱۳۵۸، رهبر مذهبی محلی، شیخ خاقانی [آیت الله طاهر آل شبیر خاقانی]، مردم را به حضور در میتینگ بزرگی فراخواند. او ضمن آن که تجزیه طلبی را رد کرد، به طور جدی خواستار تایید تاسیس ثبت موسسات آموزشی، حقوقی و مشورتی عرب زبان و افزایش تعداد نمایندگان عرب در مجلس شد."
بخش دیگری از این گزارش به واکنش جمهوری اسلامی به خواستههای اعراب خوزستان مرتبط است: "در ابتدا به نظر میرسید که مقامات دولت جدید مرکزی ایران خواهان اعطای نوعی خودمختاری به خوزستان و همچنین برای استان دردسرساز کردستان بودند ... ولی بعدا با گسترش شورشها، مقامات با بی فکری و عدم انعطاف واکنش نشان دادند و دریادار مدنی استاندار خوزستان با هر نوع خودمختاری در استان مخالفت کرد. اعزام سپاه پاسداران در مه ۱۹۷۹ به منطقه نیز تنها به روگرداندن عربها منجر و وضعیت از آن نقطه بحرانی شد."
در ادامه گزارش ضمن اشاره به دستگیری و تحت کنترل واقع شدن شبیر خاقانی عنوان شده که طی ۱۲ ماه اخیر، به استثنای کردستان، خوزستان بیشترین خشونت و ناآرامی را در بیش از هر جای ایران داشته است: "شماری از اعراب به عنوان ’جاسوسان بعثی عراقی‘ دستگیر و به عنوان خرابکاری و دیگر فعالیتهای چریکی اعدام شدهاند."
در بخش دیگری از گزارش مربوط به اعراب خوزستان آمده است: "در سال گذشته، حکومت آیت الله خمینی مکررا عراق را به مسلح کردن ستیزه جویان عرب و در اختیار قرار دادن تدارکات عملیات چریکی به آنها برای عبور از مرز متهم کرده است. در این قسمت، طی هفتههای اخیر عراقیها آشکارتر به تشویق فعالیتهای تروریستی در خوزستان پرداختهاند.
در بخش پایانی این گزارش عنوان شده که دولت عراق خود را از مسئولیت گروگانگیری و اشغال سفارت ایران در لندن مبرا دانست، ولی رسانههای عراقی به حمایت و تمجید علنی از "این اقدام تروریستی" پرداختند.
کارگردانی عملیات اشغال سفارت ایران
برخلاف گزارشهایی که در آن زمان منتشر شد و هم اکنون نیز به عنوان واقعیت تاریخی پذیرفته شده، یک گزارش محرمانه وزارت خارجه به تاریخ ۱۸ جولای/ ۲۷ تیر با استناد به سوابق کنسولی نشان میدهد که اشغالگران سفارت ایران متولد عراق و دارای گذرنامه عراقی بوده و به عنوان اتباع عراق درخواست روادید اقامت در بریتانیا کرده بوده و، بر اساس مدارک ارایه شده در دادگاه، بدون هیچ پرسشی درباره قصد سفرشان ویزا گرفته و وارد بریتانیا شده بودند.
دیوید میرز (David Miers) رییس بخش خاورمیانه وزارت خارجه بریتانیا، در این گزارش با توجه به اتهامات ایرانیها به همکاری با تروریستها توصیه میکند که این اطلاعات فعلا مکتوم نگاه داشته و به جای ارایه یا انتشار در بایگانی نگاه داشته شود.
پس از پایان یافتن ماجرای خونین سفارت ایران در لندن، دادگاهی غیرعلنی به اتهامات فوزی بداوینژاد تنها بازمانده گروه تروریستی رسیدگی کرد.
در این دادگاه بداوینژاد (در نگارش عربی بداوینجاد) که در هنگام گروگانگیری تنها ۲۳ سال سن داشت، به حبس ابد محکوم شد. او پس از چند بار تقاضای آزادی و رد این تقاضا نهایتا در نوامبر سال ۲۰۰۸ و پس از تحمل ۲۸ سال از زندان آزاد و زندگی جدیدی را با هویتی جدید در بریتانیا آغاز کرد.
وزارت کشور بریتانیا ضمن آن که اعلام کرد تقاضای پناهندگی سیاسی از سوی وکلای بداوینژاد را رد کرده، اعلام کرد که اعطای پناهندگی سیاسی به یک محکوم تروریست ممکن نیست. با این همه، به دلیل ترس از شکنجه یا اعدام احتمالی بداوینژاد در ایران، از اخراج وی از بریتانیا و استرداد او به ایران خودداری نمود و به او پناهندگی داد.
پژوهشهای مختلف سه دهه اخیر منابع مستقل، تردیدی در کارگردانی عملیات اشغال و گروگانگیری سفارت ایران در لندن توسط سازمان امنیت حکومت صدام حسین و رهبری سامی محمد علی یکی از ماموران ارشد امنیتی عراق و بازیچه قرار گرفته شدن گروگان گیرها باقی نگذاشته است.
ادامه دارد
توضیح تصاویر:
تصویر ۱ و ۲: قطبزاده و خمینی
تصویر ۳: غلامعلی افروز
دو تصویر آخر: فوزی بداوینژاد قبل از زندان و پس از آزادی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.