۱۳۸۹ بهمن ۱۵, جمعه

پنجاه موسيقي فيلم برتر تاريخ سينما

پنجاه موسيقي فيلم برتر تاريخ سينما



از نخستين روزهاي سينما با كمدي‌هاي صامت تا اين روزها كه كامپيوتر نُت‌ها را كنار هم مي‌چيند و آهنگ مناسب براي فيلم‌ها فراهم مي‌كند، موسيقي نقش حساس - و شايد اساسي - در پرورش شخصيت‌ها و داستان فيلم‌ها داشته است. فقط كافي است كه فيلمي را بدون موسيقي مجسم كنيد: ديالوگ‌ها در فضايي مرده معلق مي‌شود، صحنه‌هاي تعقيب‌ و گريز بي‌هيجان شكل مي‌گيرد و درام بدون اوج، و كمدي بدون خنده باقي مي‌ماند. خلاصه ي كلام، فيلم‌ها بدون موسيقي به نظر «معمولي» مي‌آيند. اما تعيين و گزينش بهترين موسيقي‌هاي متن از بين هزاران فيلم مختلف، آسان نيست. مجله ي «اينترتينمنت ويكلي» در سال 2001 صد موسيقي برتر تاريخ سينما را در شماره ي ويژه‌اي انتخاب كرده بود كه طبق معمول اين‌گونه گزينش‌هاي مجله‌هاي آمريكايي، بيش تر فيلم‌ها آمريكايي هستند، اما دچار اين وسوسه‌ام كرد كه پنجاه موسيقي را از آن ميان انتخاب و عرضه كنم. بيش‌تر اين آثار از همين فهرست انتخاب شده و چند تا هم به آن افزوده‌ام. به هر حال اين يك انتخاب شخصي و بدون ترتيب است و قاعدتاً هر كس مي‌تواند فهرست شخصي خودش را داشته باشد. «اينترتينمت ويكلي» در توصيف هر اثر متني كوتاه نيز دارد كه تلاش شده فشرده ي ويژگي آن ها باشد.
آلفرد هيچكاك موجود رمانتيك رنج كشيده‌اي بود ولي اين خصلت را در پس پرده‌اي از خويشتن‌داري انگليسي پنهان مي‌كرد. بيشتر از همه ي همكاران هيچكاك در ساختن فيلم‌هايش، برنارد هرمن آهنگ‌ساز با موسيقي‌هاي كوبنده و مدهوش كننده‌اش براي كلاسيك‌هاي متأخرتر هيچكاك، اين قضيه را لو داد. سرگيجه شخصي‌ترين اثر هيچكاك است و موسيقي‌اش هم احتمالاً بهترين موسيقي‌اي است كه هرمن ساخت.

 
موريس ژار - آهنگ‌ساز تواناي فرانسوي - با تم شورانگيزش براي شخصيت لارا در اين اثر عاشقانه ي حماسي لين، وسيقي‌اي را آفريد كه يكي از معروف‌ترين ملودي‌هايي استه كه تاكنون براي سينما ساخته شده و در واقع در ميان شش هفت اثر اين ‌چنيني جاي دارد. ژار به خاطر موسيقي اين فيلم كه سرشار از نواي ساز «بالالايكا» و كر روسي است، جوايز اسكار و گرَمي را گرفت.

3. پدرخوانده (1972) نينو روتا
 
اولين شوكي كه فيلم به تماشاگرش مي‌دهد، موسيقي شگرف تيتراژ آغازش است. به جاي موسيقي پرتحركي كه تماشاگر انتظار دارد تصاوير خشونت‌هاي مافيا را همراهي كند، نواي سوكوارانه و دوردست ترومپتي را مي‌شنود كه با اركستر نواخته مي‌شود؛ همچون خاطرات پيرمردي كه به تدريج روايت مي‌شود. اين تم و نيز تم عاشقانه ي فيلم تبديل به مشخصه‌هاي فرهنگ پاپ شده‌اند و براي نينو روتا - همكار ديرينه ي فليني - آن ستايشي را كه از خيلي وقت پيش شايسته‌اش بود در آمريكا به همراه آوردند.
ماكس استاينر - آهنگ‌ساز زاده شده در وين - چنان موسيقي دل‌نشيني براي اين ملودرام خانوادگي جنوب آمريكايي ساخته كه هر زمان بنوشيم، تازه و بكر است. هنوز تم «تارا» از باشكوه‌ترين ملودي‌هاي سينما به حساب مي‌آيد. استاينر كه در كارش خيلي سريع بود سه ساعت موسيقي فوق‌العاده را در طول دوازده هفته بي‌آنكه استراحت كند، با مهلت محدودي كه تهيه‌كننده‌اش ديويد او. سلزنيك براي او تعيين كرده بود ساخت و با موسيقي‌اش به اين فيلم پردامنه و پراكنده، وحدت بخشيد.
آرتور فريد - تهيه‌كننده - دو فيلم‌نامه‌نويس، بتي كامدن و آدولف گرين، را مأمور كرد تا آوازهايي را كه بيست سال قبل با همكارشان ناسيو هرب براون تهيه و تنظيم كرده بودند، به صورت فيلم‌نامه درآورند. به اين ترتيب آوازهاي «صبح به خير» و «دخترك زيبا» اجرا شد و از همه مهم تر آهنگ اصلي عنوان فيلم - با رقص جين كلي در باران - كه نوعي ستايش طنزآميز از روزهاي اوليه ي سينما بود.
ميكلوش روژا پيش از جان ويليامز سلطان اسكاري «بلاك باستر»هاي هاليوود بود. «بن حر» - كه ما به بن حور مي‌شناسيمش - يكي از بزرگ‌ترين دستاوردهاي موسيقايي قرن به حساب مي‌آيد. روژا براي القاي عظمت ارتش بي‌رحم روم و ارابه‌هايش در اين حماسه، از سازهاي برنجي و كوبه‌اي استفاده كرد كه مارش پيروزمندانه ي پيشروي‌شان شايد گل سرسبد موسيقي اين فيلم باشد.
هر آن چه مربوط به اين اثر كلاسيك ويكتور فلمينگ است، اكنون به صورت اسطوره درآمده و آهنگ «بر فراز رنگين‌كمان» - كه جودي گارلند خوانده - براي هميشه در قلب‌ها مانده است. ارتباط با شخصيت‌هاي ماجرا كه به كمك اشعار و موسيقي زيباي هارولد ارلن خلق شده، درحقيقت پايه و اساس ساختمان احساس‌برانگيز اين افسانه را ريخته است.
آلبوم موسيقي اين فيلم چنان محبوبيت پيدا كرد كه به واسطه ي درخواست‌هاي طرفداران، يك سي‌دي ديگر هم از موسيقي‌هاي فيلم پس از آن عرضه شد. اين فيلم، احتمالاً گذشته از فيلم‌هاي 2001: يك اوديسه ي فضايي و پرتقال كوكي كوبريك، از فانتازيا به بعد، بيش از هر فيلم ديگري در محبوبيت دوباره ي موسيقي كلاسيك در ميان سينماروها نقش داشته است. آمادئوس با اجراي موسيقي‌هاي هوش‌رباي موتسارت بر روي تصويرهاي غني و شكوهمند فورمن، براي هميشه خاطره‌انگيز شد.
الكس نورث - كه پانزده بار نامزد دريافت اسكار شده - حدود سيزده ماه به كار ساخت موسيقي اين اثر حماسي انديشمندانه ي استنلي كوبريك درباره ي برده‌اي كه شورشي را عليه امپراتوري روم سازمان مي‌دهد مشغول بود. موتيف‌هاي نظامي با آهنگي وحشيانه، صحنه‌هاي خشونت‌آميز را پيش مي‌برند؛ در تضاد با تم ملوديك عاشقانه ي به يادماندني‌اي كه خود تبديل به استانداردي در موسيقي جاز شد.
صحرا شايد به نظر لخت و خالي برسد اما به قدر دريا ناپايدار و دمدمي است. در اثر حماسي ديويد لين در باب سفر شجاعانه ي تي. اي. لارنس انگليسي به ميان شن‌هاي زرد، اين چشم‌انداز بي‌ثباتي را موريس‌ژار با موسيقي سحرانگيزش ترسيم كرده است. به موسيقي ژار گوش بدهيد و خواهيد شنيد كه چه‌گونه از شكوه طلوع آفتاب تا خشونت كوبنده به نرمي از آن تراوش مي‌كند.
صحنه ي دو دقيقه به ظهر بي‌شك در سينما جاودانه است. هرگز تا اين اندازه بين موسيقي و تدوين هماهنگي وجود نداشته است. دميتري تيومكين براي فيلم فرد زينه‌مان، ريتم موسيقي را مطابق با ضربه‌هاي پاندول ساعت تنظيم كرده و بر ذهن مخاطب بيش ترين تأثير را گذاشته است. تيومكين با موسيقي زيباي خود در صحنه ي «تراولينگ مشهور» اين وسترن بزرگ، به خوبي تنهايي قهرمان ماجرا (گري كوپر) را القاء كرده است.
هرگز تمي به زيبايي و عمق موسيقي فرانتس واكسمن در اين درام يگانه ي جرج استيونس به وجود نيامد. به خصوص ملودي عاشقانه ي لطيفي كه هر بار مونتي كليفت به ياد اليزابت تيلر مي‌افتد، به گوش مي‌رسد و شاعرانه‌ترين اوجش در صحنه ي وداع آخر در زندان است. در هنگام ترسيم موقعيت رو به زوال كليفت در جريان طرح نقشه ي غرق كردن شلي وينترز، موسيقي آرام به وجود مخاطب، نفوذ مي‌كند. واكسمن به خاطر اين موسيقي، اسكار گرفت.
13. جاني گيتار (1954) ويكتور يانگ
 
اتفاق، سرقت، سوءظن، آتش، تعقيب، پناهگاه دزدان و تجديد خاطره ي جاني گيتار قمارباز (استرلينگ هيدن) با وينا (جون كرافورد) فقط با موسيقي سكرآور گيتار، ساخته ي آهنگ‌ساز بزرگ ويكتور يانگ، مي‌توانست اين‌گونه ترسيم شود و به اين وسترن، تلألو ببخشد. يانگ با وسترن كلاسيك شين هم چنين كرد. موسيقي تغزلي يانگ، احساسات تلخ مربوط به عشقي قديمي را به تدريج همچون خاكستري از زير آتش به در مي‌آورد.
14. پيك‌نيك (1953) جرج دانينگ
 
مشخصه ي اصلي موسيقي رمانتيك جرج دانينگ در صحنه‌اي جلوه مي‌يابد كه ميولا (كيم نواك)، رقصي جادويي را با بيگانه ي جوان (ويليام هولدن) در ميان چراغ‌هاي رنگين و در فضاي باز پيك‌نيك، انجام مي‌دهد. موسيقي دانينگ با ضربه‌هايي سريع در لحظه‌هاي تنش، قدرت خود را آشكار مي‌كند. آن چه به اين موسيقي اعتبار مي‌بخشد، ادغام تم عاشقانه ي لبريز از شور و اشتياق با تم شكست و سرخوردگي در آن واحد است.
15. سقوط امپراتوري روم (1964) دميتري تيومكين
 
خشونت در موسيقي دميتري تيومكين كه به خصوص در وسترن‌ها (رود سرخ و جدال در او. كي. كرال) به اوج مي‌رسد. اين جا در اثري حماسي - تاريخي درباره ي آخرين روزهاي حكومت امپراتوري مقتدر روم، احساس درهم‌شكستگي را به خوبي القاء مي‌كند. در هر صحنه ي نبرد سپاهيان، نواي شيپور به طرزي تكان‌دهنده، فضايي خشن را مي‌سازد. در مقابل، تم زيبا و عاشقانه ي تيومكين در رابطه ي سوفيا لورن و استيون بويد، قلب را مي‌لرزاند.
16. داستان وست سايد (1961) لئونارد برنستين
 
تلفيق لئونارد برنستين و شكسپير و دو دسته ي متخاصم از بروبچه‌هاي ياغي خيابان؟ اين برداشت از رومئو و ژوليت در منهتن با موسيقي لطيف و شاعرانه ي برنستين، تجسمي معصومانه از دار و دسته‌هاي جوانانه ي گذشته در قالب موزيكال بود. اين اثر رابرت وايز/ جروم رابينز با آهنگ‌هاي غنايي‌اش از يادنرفتني است.
برنارد هرمن درباره ي موسيقي اين دلهره‌انگيزترين فيلم تاريخ سينما از هيچكاك نقل‌قول كرده: «هر چه دوست داري بساز اما فقط يك چيز يادت باشد و آن اين كه براي صحنه ي قتل زير دوش هيچ موسيقي‌اي ننويسي. آن صحنه بايد بدون موسيقي باشد». هرمن هوشمندتر از اين ها بود و اتفاقاً براي اين صحنه با نواي جيغ‌آساي ويولن‌ها در هنگام قتل ماريون كرين (جنت لي)، چنان فضايي را ساخت كه اين صحنه را در تاريخ سينما يگانه كرد. نه تنها آن قطعه، بلكه موسيقي فصل فرار ماريون از قانون كه با تم غم‌آلودش بر تقدير شوم او سوگواري مي‌كند هم ماندگار شد.
موسيقي سحرانگيز ميكلوش روژا هر زمان كه به ياد عشق اثيري سيد (چارلتن هستن) و شيمن (سوفيا لورن) بيفتيم، با ما خواهد بود. بيش از آن ملودي رمانتيك، شايد فرياد شيپورها و ويولن‌ها هنگام نبرد در كرانه ي دريا، تأثيرگذار باشد. روژا با كجا مي‌روي؟ (1951)، آيوانهو (1952) و سودوم و گومورا (1961) قدرت خود را در تجسم شكوه و جلال دوران ديرين به اثبات رساند.
از همان آغاز با حضور سواران و پيشتاز آن ها ويليام هولدن، موسيقي غريب و دقيق جري فيلدينگ وجود مخاطب را تسخير مي‌كند. فيليدنگ با اجتناب از تم‌هاي كليشه‌اي وسترن‌ها، از طريق سازهايي ظريف به فضاي اين اثر كلاسيك سام پكين‌پا جلوه‌اي اپرايي مي‌بخشد. اوج موسيقي در اواخر فيلم است؛ آن جا كه مردان گروه مي‌روند تا حماسه ي تلخي را از خود خلق كنند.
20. آخرين موهيكان (1992) جيمز نيوتن هاوارد
 
براي اين اثر تجربي فوق‌العاده ي مايكل‌ مان، جيمز نيوتن هاوارد موسيقي‌اي را تدارك ديد كه در هر لحظه ي هيجاني و پركشش آن - به خصوص هنگامي‌كه سرخ‌پوست‌ها با تبر، طعمه ي خود را هدف قرار مي‌دهند - قلب‌ها را به شدت به تپش مي‌اندازد. در ميان موسيقي خشن، ناگهان تمي رمانتيك و احساس‌برانگيز هم شنيده مي‌شود و ثابت مي‌كند كه موسيقي فيلم هنوز هم مي‌تواند تماشاگران را از شور و شوق لبريز كند.
21. عشق چيز باشكوهي است (1955) آلفرد نيومن
 
آهنگ‌ساز توانا، آلفرد نيومن، موفق شده عشق سوزان و تلخ ويليام هولدن و جنيفر جونز را در فضاي غريبه ي هنگ‌كنگ، در نهايت احساس و با تم مسحوركننده‌اش آن‌گونه كه هنري كينگ انديشيده بود، تحقق بخشد. كُر وستالژيك «عشق چيز باشكوهي است» (كه از آن در خيلي جاها و حتي در تيتراژ فيلم گريس هم استفاده شد) در صحنه ي وداع دو دل‌باخته بر فراز تپه، به عمق وجود مخاطب راه پيدا مي‌كند.
22. گراجوئت/ فارغ‌التحصيل (1967) ديو گروسين
 
راك‌اند رول از 1967 به فيلم‌ها رخنه كرد و البته ابتدايش با موزيكال‌هاي سطحي و فيلم‌هاي سبك الويس بود اما مايك نيكولز با انتخاب موسيقي طنزآميز و بهره‌گيري از آهنگ‌هاي قديمي و جديد پل سايمن و ارت گارفانكل، نوعي بدعت در موسيقي فيلم ايجاد كرد. مثل ترانه ي «صداي سكوت» كه بنجامين (داستين هافمن) را هنگام حركت به سوي آينده‌اي نامطمئن نشان مي‌دهد و همچنين آهنگ معروف «خانم رابينسن» (با بازي آن بنكرافت) كه موسيقي جوانانه‌اي مي‌سازد.
وقتي به «دانوب آبي» گوش بدهيد محال است كه بلافاصله حركت كشتي فضايي بر فراز كهكشان را مجسم نكنيد. استنلي كوبريك براي فيلم علمي خيالي كلاسيكش وصلتي بين موسيقي قرن نوزدهم با موسيقي تخيلي قرن بيست‌ويكم ايجاد كرد. وقتي كوبريك موسيقي الكس نورث براي اين فيلم را كنار گذاشت و تصميم گرفت از موسيقي كلاسيك براي همراهي با اين «سفر غايي» بهره بگيرد، مطمئن بود كه پس از نمايش فيلم، كم تر كسي ممكن است با شنيدن موسيقي «چنين گفت زرتشت» به ياد آن نوزاد فضايي فيلم نيفتد.
24. بانوي زيباي من (1964) آندره پرِوين
 
در برگردان اين نمايش موزيكال برادوي بر اساس پيگماليون جرج برنارد شا، الن جي لرنر و فردريك لو آهنگ‌ها و آوازهايي سحرانگيز ساختند و خلق دو شخصيت خارق‌العاده ي پروفسور هيگينز (ركس هريسن) و اليزا دوليتل (ادري هپبرن) با همراهي موسيقي لطيف بر زمينه ي رابطه ي نامأنوس عاشقانه ي اين معلم و شاگرد، فيلم را ماندگار كرد. آندره پرِوين به خاطر اين فيلم اسكار گرفت.
25. ريو براوو (1959) دميتري تيومكين
 
تنها كافي است به تم زيباي تيومكين در صحنه‌اي كه دود (دين مارتين) تصميم گرفته مشروب را ترك كند توجه كنيد. تيومكين اين جا هم مثل وسترن‌هاي ديگرش از آواز شاد و شوخ ريكي نلسن در ميان جمع، با جان وين و والتر برنان، بهره گرفت. در اين وسترن كلاسيك هاوارد هاكس، دو نوع قطعه ي مختلف در هم آميخته‌اند؛ يكي ظريف و احساسي كه براي توصيف عوالم و احوال شخصيت‌ها به كار مي‌رود و ديگري ضربي و پُرشتاب كه هنگام درگيري‌ها به هيجان آن ها مي‌افزايد.
26. خوب، بد، زشت (1966) اينو موريكونه
 
موسيقي نفس‌گير انيو موريكونه براي اين وسترن نوظهور سرجو لئونه، نمونه‌اي غريب در ساخت موسيقي متن براي وسترن‌هاي معمول سينماست. در اين افسانه ي حرص و انتقام براي دستيابي به سكه‌هاي طلا در غرب وحشي، موريكونه موسيقي تكان‌دهنده‌اي خلق كرده با تم تأثيرگذار مربوط به ضد قهرماني مثل كلينت ايستوود كه با گيتار الكتريكي نواخته مي‌شود. موريكونه براي وسترن ديگر لئونه روزي روزگاري در غرب (1969) هم يكي از بهترين موسيقي‌هايش را ساخت.
27. سامسون و دليله (1949) ويكتور يانگ
 
اثر حماسي سسيل ب. دميل جز صحنه ي كشتار سپاهي توسط سامسون و همچنين صحنه ي عظيم فرو ريختن معبد، به خاطر موسيقي دل‌انگيز ويكتور يانگ نيز ماندگار است؛ به خصوص تم عاشقانه ي آن در ارتباط عشق - نفرت ميان سامسون (ويكتور ميچر) و دليله (هدي لامار). يانگ همانند اسكاراموش (1952) و در دنيا در 80 روز (1956) - كه براي دومي اسكار گرفت - در صحنه‌هاي شلوغ، با موسيقي‌اش شور و هيجان بي‌پاياني به وجود آورده است.
28. غول (1956) دميتري تيومكين
 
دميتري تيومكين يك ملودي واحد را براي دو شخصيت متفاوت داستان - جت رينگ (جيمز دين) و ديك بنديكت (راك هادسن) - به كار گرفته بود، ولي در مورد اولي با اركستري محقر (يك گيتار و سازدهني) و با ريتمي كه از آن بي‌قيدي حس مي‌شد، و در مورد دومي، اجرايي قوي و محكم با ريتم منظم و با اركستر كامل. حماسه ي جرج استيونس با موسيقي تيومكين روح گرفت.
29. مري پاپينز (1964) ريچارد و رابرت شرمن
 
برادران آهنگ‌ساز، ريچارد و رابرت شرمن، با ظرافت روي داستان كتاب‌هاي پي. ال. تراورز، آهنگ‌ها و آوازهايي نشاندند كه به اين كلاسيك كودكانه ي والت ديزني، جلوه‌اي ماندگار بخشيد. آن ها دو جايزه ي اسكار را براي آواز «چيم چيم چري» و نيز موسيقي به دست آوردند و البته جولي اندروز - كه نقش «بانوي زيباي من» را از دست داده بود - به آرزويش رسيد و اسكار بهترين بازيگر سال را از آن خود كرد.
30. گلدفينگر (1964) جان بري
 
جان بري براي سومين فيلم جيمز باند، نهايت موسيقي «باندي» را كه لبريز از تعليق و هيجان است به كار گرفت و به كمك اركستر با موسيقي جاز، لحظه‌هايي پرتنش به وجود آورد. شرلي بيسي با آواز عنوان‌بندي ابتداي فيلم، ترانه‌اي ماندگار را خلق كرد. بري براي نُه فيلم ديگر جيمز باند هم موسيقي ساخت.
31. بچه ي سين‌سيناتي/ قمارباز سين‌سيناتي (1965) لالو شيفرين
 
نواي شورانگيز سازدهني با ريتمي سريع كه نشان‌گر روحيه ي بازنده‌اي مثل استيو مك‌كويين، شخصيتي رها شده در دنياي سرد قمار، بود موسيقي گرم و گيراي لالو شيفرين را در مرتبه‌اي والا قرار مي‌داد (موسيقي او در لوك خوش‌دست و بولت نيز شگفت‌انگيز بود). موسيقي گوش‌نواز شيفرين در لحظه‌هايي كه نرمن جويسن دو قمارباز رقيب (مك كويين و ادواردت جي. رابينسن) را روبه روي هم قرار مي‌دهد در زير سكوت آن دو، تعليق فوق‌العاده‌اي را دامن مي‌زند.
32. جنگ ستارگان (1977) جان ويليامز
 
چرا؟ به اين دلايل: 1) ظرف بيش از سي‌سال اخير كم تر موسيقي فيلمي اين‌قدر مشهور شده. 2) استفاده از موتيف‌هاي لطيف «واگنر»ي در فضا. 3) جان ويليامز با موسيقي‌اش فلش گوردن و شواليه‌هاي ميزگرد و تخيل و رؤيا را درهم آميخت و فيلم جرج لوكاس را در ترسيم رويارويي دو قطب نيروي خير (لوك اسكاي واكر سپيدپوش) و نيروي شر (دارت ويدر سيه‌پوش) به اوج رساند و اسكار هم گرفت.
33. واگن نمايشات (1953) آدولف دويچ
 
گاهي به نظر مي‌رسد كه اين موزيكال با معناي وينسنت مينِلي با هنرمندي فرد آستر مي‌توانست آواز در باران را، به عنوان بهترين موزيكال تاريخ سينما، پشت سر بگذارد. اين فيلم بي‌ترديد اثري ظريف و شيرين و دل‌نواز است و از بين آهنگ‌هاي زيباي آن، ساخته ي آرتور شوارتز/ هاوارد دتيس، فريادي شادي‌بخش به گوش مي‌رسد: «به اين مي‌گويند سرگرمي!»
34. ايزي رايدر (1969) گزيده‌اي از آثار مختلف
 
«مردي به جست‌وجوي آمريكا برخاست و نتوانسته آن را در هيچ‌كجا پيدا كند»... قصه ي هيپي‌گونه ي پيتر فاندا/ دنيس هاپر بر پس‌زمينه ي موسيقي راك - نه از نوع رايج - با انتخاب‌هايي به جا از استپن‌ولف، هندريكس و ياردبردز، سفري مكاشفه‌آميز و پُر راز و رمز و مرگبار را به نمايش مي‌گذارد. راجر مك‌كويين اثر شاعرانه ي «حماسه ي ايزي رايدر» را سرود.
35. محله ي چيني‌ها (1974) جري گلداسميت
 
نكته ي ويژه در اين فيلم‌نوآور رومن پولانسكي، روابط خاص شخصيت‌ها با يكديگر است. موسيقي آن، نوعي راز و رمز پيچيده و پرگره را القاء مي‌كند و حسي از تقديري شوم و پنهاني اما ضمناً طنين اروتيكي پنهان را در خود دارد. موسيقي جري گلداسميت تلفيقي از كارهاي بعدي‌اش (در غريزه ي اصلي و محرمانه ي لس‌آنجلس) به نظر مي‌رسد اما محله ي چيني‌ها معياري طلايي از خود بر جاي نهاد.
36. آواي موسيقي/ اشك‌ها و لبخندها (1965)
 
ويل راجرز و اسكار همرستين
آخرين اثر راجرز و همرستين ابتدا در برادوي درخشيد و قصه ي افسانه‌آميز راهبه‌هاي آوازخوان و خانواده ي اشرافي در اتريش زمان نازي‌ها، به گونه‌اي موزيكال با صداي دلنشين جولي اندروز، قلب‌ها را فتح كرد. فيلم رابرت وايز البته بيش از آن كه به آهنگ‌ها وابسته باشد به قصه‌اش متكي بود. در هرحال اين افسانه سرخوشي در دنيايي از دست‌رفته، تكرارناشدني به نظر مي‌رسد.
37. مرد بازو طلايي (1955) المر برنستين
 
جاز قبلاً هم در فيلم‌ها شنيده شده بود (مثل اتوبوسي به نام هوس) اما نه به قدرت يا تأثيرگذاري موسيقي پرالتهاب المبر برنستين در اين فيلم كه به زندگي تايك فرانك سيناترا عمق مي‌بخشد و تصويري است قدرتمند از مردي كه نمي‌تواند اعتيادش به هرويين را ترك كند. موسيقي با كمك غول‌هاي جاز همچون شورتي راجرز، پيت كاندولي و شلي‌مان، تبديل به اثري ماندگار شده است.
38. راننده ي تاكسي (1976) برنارد هرمن
 
موسيقي اين اثر انقلابي مارتين اسكورسيزي چند ساعت قبل از آن كه برناردت هرمن چشم از جهان ببندد، تكميل شد. آخرين ساخته ي يكي از بزرگ‌ترين آهنگ‌سازهاي دنيا كه همچنان تنش پرهراس موسيقي‌هاي هيچكاكي‌اش را، اين‌بار با سفري به بطن جاز، تداوم بخشيد. تنها هرمن بود كه مي‌توانست به همين سادگي، صداي نمادين تاكسي‌متر را به صورت طبلي به كار گيرد كه در هنگام رانندگي تراويس بيكل (رابرت دنيرو) پشت فرمان در خيابان‌هاي منهتن، مثل صداي بمبي ساعتي، قلب‌ها را مي‌لرزاند.
39. منهتن (1979) جرج گرشوين
 
فضاي شگفت‌انگيز منهتن از ديدگاه وودي آلن در تلفيق با موسيقي گرشوين فوق‌العاده تصوير شده است. در حقيقت هيچ‌كس ديگري هم نمي‌توانست نشاط، روشنايي و پرتو درخشنده و توأمان تيرگي شهر نيويورك را بهتر از جرج گرشوين و موسيقي‌اش تجسم بخشد. نواهاي عالم‌گير و راپسودي‌هايش به فيلم آلن، زيبايي و وقار بخشيده است.
40. آرواره‌ها (1975) جان ويليامز
 
شايد اين كه آهنگ‌سازي تنها با دو نُت و تركيب صداها چنين حس وحشت و ترسي را به مخاطب منتقل كند، در سينما سابقه نداشته باشد. تم حمله ي كوسه در اين فيلم كه اسپيلبرگ ابتدا آن را به لحاظ سادگي‌اش در حد شوخي مي‌پنداشت، در زمان نمايش فيلم، همه را غافل‌گير كرد و مخاطب را دچار وحشتي عظيم، تنها با نگاه كردن به آب دريا، ساخت.
41. مأموريت مذهبي (1986) انيو موريكونه
 
موسيقي به يادماندني انيو موريكونه - كه گاه ملايم بود و همواره پرشور - تصويرهاي پر مايه ي رولند جافي را صيقل داد. او با اجتناب از نواي سمفونيك فقط به ابوآ، فلوت و گيتار اكتفاء كرده است. جدا از بعضي قطعه‌ها - كه گويي براي فيلم ديگري ساخته شده‌اند - موسيقي اين فيلم به بهترين وجه و همراه با سادگي و زيبايي و شوري مذهبي اجراء شده است.
42. هفت دلاور (1960) المر برنستين
 
براي اين داستان پُر پيچ‌وتاب و قهرمانانه ي وسترن حماسي جان استرجس، المر برنستين موفق شد از موسيقي سرزمين‌هاي غرب آمريكايي - كه از مرشد خود ارون كاپلند آموخته بود - استفاده كند. با تم شورانگيز عنوان‌بندي ابتدايي فيلم، برنستين نشان داد كه در درون هر مرد آمريكايي، قلب يك كابوي مي‌تپد.
43. ماجراي رابين‌هود (1938) اريش ولفگانگ كورنگلد
 
اولين آهنگ‌ساز واقعي كه به كار در هاليوود پرداخت، اريش ولفگانگ كورنگلد اهل اتريش بود. او آثاري عالي ارائه داد؛ از والس‌هاي اشرافي پُرزرق‌وبرق ويني گرفته تا آهنگ‌هاي محلي و مارش‌هاي پرخروش به روش اپرايي. اين اثر همچون موسيقي استاينر در كينگ‌كنگ آغازگر موسيقي اكشن در سينما بود.
44. دغل‌بازي/ نيش (1973) ماروين همليش
 
جرج روي‌هيل كارگردان به همراه آهنگ‌سازش ماروين همليش، به خوبي توانستند به اين كمدي درباره ي دو خلافكار (پل نيومن و رابرت ردفورد) كه قصه ي آن در دهه ي 1930 مي‌گذرد، جلوه‌اي باوركردني ببخشند. سه دهه پس از اسكات چاپلين كه در فضاي چنان دوراني با موسيقي‌اش فرياد برآورده بود، تركيب يك فيلم‌ساز خوش‌قريحه با همكار بااستعدادي مثل همليش، از اين فيلم، هزلي فوق‌العاده خلق كرد.
45. كينگ‌كنگ (1933) ماكس استاينر
 
اگر كينگ‌كنگ - آن هيولاي زشت - را به عنوان «هشتمين عجايب دنيا» به حساب آوريم، موسيقي ماكس استاينر، شايد مهم ترين موسيقي‌اي كه تا به‌حال براي فيلمي ساخته شده، را بايد «نهمين» در اين فهرست ناميد. موسيقي اين فيلم بي‌ترديد زمينه‌اي است براي موسيقي‌هاي اكشن و پرحادثه ي جان ويليامز، و همين‌طور الگويي است در تلفيق موسيقي اكشن با موسيقي عاطفي در ارتباط ميان شخصيت‌ها.
46. كشتن مرغ مقلد (1962) المر برنستين
 
موسيقي تاريك و غم‌انگيز المر برنستين به خوبي توانسته شخصيت گريگوري پك را در قالب يك وكيل اهل جنوب كه وكالت سياه‌پوستي متهم به تجاوز را در اين فيلم كلاسيك رابرت ماليگان بر عهده گرفته، نمايان كند. تم برنستين در آن جا كه به دنياي جادويي كودكان مي‌رسد، تغيير حالت مي‌دهد و در حقيقت با آن ملودي ظريف و آرزومندانه، نمونه‌اي مي‌شود تا اسپيلبرگ سال‌ها بعد در آثارش به كار گيرد.
47. تشريح يك جنايت (1959) دوك الينگتن
 
دوك الينگتن با موسيقي‌اش براي اين درام دادگاهي طعنه‌آميز درخشان اتو پرمينجر، كه گاهي آرام و گاهي ترسناك و دردآلود است، توانسته سه جايزه ي گرمي را تصاحب كند. خود آهنگ‌ساز هم در صحنه‌اي از فيلم حاضر شد و پشت پيانو نشست. امتياز برجسته ي موسيقي، هارموني آن و هم‌نوازي گروه موسيقي بود كه همچنان فراموش‌نشدني است.
48. پت گارت و بيلي دكيد (1973) باب ديلن
 
اولين كار باب ديلن در ساخت موسيقي فيلم براي اين وسترن مرثيه‌وار سام پكين‌پا بود. بيش تر توفيقش به خاطر موسيقي راك فولكولرويك در آواز «زدنِ در بهشت» به دست آمد اما موسيقي ديلن چيزي بيش از آن در خود داشت و تم پاياني‌اش با سازهاي غريب در حقيقت نمايان‌گر مرگِ هم «بيلي» و هم غرب كهن است.
49. عروس فرانكنستين (1935) فرانتس واكسمن
 
نخستين موسيقي متن بزرگ براي يك فيلم ترسناك - و همچنين از اولين موسيقي‌هايي كه در آن از هزل و مطايبه بهره گرفته شده - در اين كلاسيك جيمز ويل با موسيقي سحرانگيز فرانتس واكسمن به گوش مي‌رسد. موسيقي گذشته از اوج هيجان و تنش در صحنه‌هاي هراس، تمي رمانتيك و شاعرانه هم دارد (براي عروس). مسئولان يونيورسال دهه‌ها از اين موسيقي براي فيلم‌هاي علمي خيالي، جنايي و ترسناك استفاده كردند.
50. كاباره (1972) جان كاندر و فرد اب
 
آهنگ‌هاي دل‌انگيز و گوش‌نواز جان كاندر و فرد اب با وجود لحن احساساتي‌شان، فضاي تاريك قصه را تاريك‌تر نشان مي‌دهند. اين دو آهنگ‌ساز، نيمي از موسيقي و آوازها را از نمايش تئاتري كاباره گرفته‌اند اما آوازهايي شيرين مثل «ماين هر» (مرد من)، «پول، پول» و نمايش تكان‌دهنده ي ليزا مينِلي در قطعه ي «شايد اين زمان» به فيلم افزوده شده است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.