زیکو، نماد فوتبالی زیبا که ناکام ماند
در تاریخ جام جهانی فوتبال بازندگانی بودهاند که بخت با آنان یار نبوده و برخلاف آنچه که شاید سزاوار آن بوده باشند، از دور مسابقات حذف شدهاند. ناکامی مجارستان در برابر آلمان در فینال جام جهانی ۱۹۵۴، شکست آلمانها در برابر لاجوردیهای ایتالیا در نیمهنهایی ۱۹۷۰ مکزیک و ناکامی فرانسویان در سالهای ۱۹۸۲ و ۱۹۸۶ در مقابل آلمان در مرحله نیمهنهایی، نمونههایی بیش نیستند. اما ناکامی یک تیم شاید دردناکتر و ناسزاوارتر از همه بوده باشد: خداحافظی تلخ رقصندگان برزیل از جام جهانی ۱۹۸۲.
زیکو، «روح تیم»
در آن دوره از بازیها برزیل فوتبالی زیبا و هنری را به نمایش گذاشت. خط میانی تیم ملی برزیل را ساحرانی تشکیل میدانند به نام سوکراتس، فالکائو، ادر و زیکو، ستارهی شمارهی ۱۰ این تیم؛ بازیکنی که تله سانتا، سرمربی برزیل در آن دوران در مورد او میگفت: «بدون زیکو بازی برزیل بدون روح است.»
شادی زیکو پس از زدن گل به آرژانتین در جام جهانی ۸۲
در آن دوره بازی برزیلیها نقطهی مقابل فوتبال نتیجهگرا بود؛ فوتبالی که برای نمونه آلمانیها یا ایتالیاییها ارائه میکردند. زیکو و یارانش که در مرحلهی دوم آرژانتین و ستارهاش مارادونا را ۳ بر یک به زانو درآورده بودند، در بازی بعدی خود تنها به تساوی در برابر ایتالیا نیاز داشتند. آنان در دقیقه ۶۸ به گل تساوی دست یافتند و به جای آنکه در پی حفظ نتیجه برآیند، به حملات و هنرنماییهای خود ادامه دادند. گل پائولو روسی، مهاجم زهردار ایتالیا در دقیقه ۷۵ رویای فوتبالدوستان را که شیفته زیبایی بازی برزیل شده بودند، نقش بر آب کرد.
زیکو بعد از ناکامی در مصاحبههای متعددی از «روزی که فوتبال مرد» سخن گفت و از گرایش روزافزون سرمربیان به بازی قدرتی و نتیجه گرفتن ابراز تأسف کرد. او گفته بود: «تیم رویایی ما در سال ۱۹۸۲، بهترین تیم ملی تاریخ فوتبال برزیل بود. شکست ما تاثیری منفی بر تکوین و تحول فوتبال جهان داشت، چرا که به نظر من فوتبال از آن پس در مسیری اشتباه رشد کرد. اگر برزیل در سال ۸۲ قهرمان جهان شده بود، فوتبال هم به گونهای دیگر متحول میشد.»
از آن دوره به بعد بود که چهرهی تیم ملی برزیل کاملا دگرگون گشت و بیش از همه در پی نتیجهگیری بود تا نمایش سامبای چمن سبز. حتی در جام جهانی ۱۹۸۶ مکزیک که برزیلیها زیکو را در میان خود داشتند، نتوانستند، زیبایی و جذابیت بازی خود در سال ۸۲ را تکرار کنند. نقطه اوج این گرایش تازه و به عبارتی بازی کسلکننده را شاید بتوان جام جهانی ۱۹۹۴ دانست که تیم ملی برزیل به قهرمانی جهان دست یافت، البته با بازیای حسابگرایانه و تا اندازهای خستهکننده.
تولد «پله سفید»
زیکو که به «پلهی سفید» شهرت دارد، در طول فعالیت حرفهای خود به عنوان بازیکن تنها در خدمت سه باشگاه بوده است: فلامنگو (برزیل)، اودینزه (ایتالیا) و کاشیما آنتلرز (ژاپن). البته او بیشترین بازیهای خود را در پیراهن تیم فلامنگو انجام داده و با این تیم نیز بزرگترین موفقیتهای خود را جشن گرفته است، از جمله چهار عنوان قهرمانی باشگاههای برزیل و هنچنین یک بار عنوان قهرمانی باشگاههای جهان. او در سال ۱۹۷۳ بود که به بازیکن ثابت تیمش فلامنگو بدل شد و از همان زمان نیز پیراهن شمارهی ۱۰ را بر تن میکرد.
او در یکی از محلههای فقیرنشین ریو دو ژانیرو به دنیا آمد. زیکو به اندازهای لاغر بود که در سن ۱۵ سالگی، ۳۷ کیلوگرم بیشتر وزن نداشت و همه او را «جوجه» میخواندند. همین سبکوزنی سبب شد که او در همان زمان یاد بگیرد که چگونه میتوان از نبرد تن به تن جان سالم به در برد و همزمان توپ را حفظ کرد. البته او بعدها با تمرینات ویژه به اندامی ورزیده دست یافت و از آن سبکوزنی دیگر خبری نبود.
زیکو اگر چه در جام جهانی ۱۹۷۸ آژرانتین در جمع بازیکنان تیم ملی برزیل بود، اما در سایه روبرتو ریولینو قرار داشت که از بازیکنان کارشته و قدیمی این تیم محسوب میشد و فرماندهی بازی در میانه میدان را در دست داشت.
زیکو (راست) و سوکراتس، موتور تیم ملی فوتبال برزیل در میانهی میدان
تکنیک فوقالعاده، دربیلهای سریع، پاسهای دقیق و ضربات آزاد مرگبار از جمله مهمترین نقاط قوت زیکو بودند؛ نقاط قوتی که میتوان با توجه به آنها او را در کنار ستارگانی چون پلاتینی و باجو از شماره دههای سولیست دانست. ضربههای آزاد او که از فاصلهی دور یا نزدیک روانه دروازهی حریف میشدند، تن دیوار دفاعی و دورازهبانان حریف را همواره به لرزه میانداختند. او این توانایی را مدیون تمرینهای چندساعته و ویژهای بود که همواره افزون بر تمرینات تیم انجام میداد.
در سال ۱۹۸۱ بود که زیکو به همراه فلامنگو برای کسب عنوان قهرمانی باشگاههای جهان به مصاف اف ث لیورپول رفت. درخشش زیکو در این دیدار که با پیروزی ۳ بر صفر برزیلیها پایان یافت، به اندازهای بود که حتی نشریات بریتانیا آواز ستایش از او سر دادند و نوشتند: «پاسهایی که زیکو به یارانش میرساند، آنچنان دقیقاند که به نظر میرسد، با امواج رادار هدایت میشوند.»
موتور «فراری» در بدن «فولکسواگن»
در اوایل دههی هشتاد میلادی، زیکو یکی از بهترین هافبکهای نفوذی جهان به شمار میرفت و جای تعجب نیست که باشگاههای بزرگ اروپا در تلاش شکار او بودند. او علیرغم پیشنهادهای متعدد راهی لیگ دسته اول ایتالیا شد و به باشگاه کم و بیش گمنام اودینزه پیوست. این در حالی بود که دیگر غولهای بزرگ عالم فوتبال، مانند میشل پلاتینی در باشگاههای بزرگ و ثروتمندی چون یوونتوس تورین توپ میزدند.
روزی که زیکو وارد اودینزه شد، بیش از ۲ هزار نفر به پیشواز او به فرودگاه آمده بودند. یکی از روزنامهنگاران ورزشی ایتالیا که در آن دوران شاهد این تغییر و تحولات بود، در مقالهی خود درباره پیوستن زیکو به اودینزه نوشته بود: «برای ما ساکنان اودینزه و مناطق حومهی آن، زیکو به یک موتور فراری میماند که در بدن یک اتومبیل فولکسواگن کار گذاشته باشند. حقیقتا، این تنها ما هستیم که چنین اتومبیلی فوقالعاده و تا حدی غیرقابلتصور در اختیار داریم.»
زیکو در بین سالهای ۱۹۸۳ و ۱۹۸۵ در خدمت اودینزه بود و اگر چه سهم بسزایی در بالا رفتن کیفیت این تیم داشت، اما نتوانست به موفقیت درخور توجهی دست یابد. یکی از دلایل این موضوع بازی خشن مدافعان باشگاههای ایتالیا بود که با بیرحمی کامل به زیکو حمله میکردند و خطا را تنها راه متوقفکردن او میدیدند. نتیجهی این خشنونت، مصدومیتهای پیایی ستارهی برزیلی بود.
خداحافظی از میدان و بازگشت دوباره
زیکو در سال ۲۰۰۵
زیکو در سال ۱۹۸۵ به برزیل بازگشت و تا سال ۱۹۸۹ بار دیگر در خدمت باشگاه فلامنگو بود. او پس از آن دو بازی خداحافظی انجام داد. نخستین بازی در سال ۱۹۸۹ در اودینزه برگزار شد که او در پیراهن تیم ملی فوتبال برزیل به مصاف منتخبی از ستارگان بزرگ جهان رفت. دومین بازی خداحافظی «پله سفید» هم در سال ۱۹۹۰ در حضور ۱۰۰ هزار تماشاگر برگزار شد: زیکو به همراه تیم فلامنگو در برابر تیم منتخب جهان.
زیکو پس از دو سال غیبت در میدان، بار دیگر قدم به زمین چمن سبز گذاشت و برای پیشبرد و رشد فوتبال در ژاپن راهی این کشور شد. او در بین سالهای ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۴ در باشگاه کاشیما آنتلرز توپ زد و علیرغم سن زیاد موفق شد در ۸۸ بازی خود برای این تیم ۵۴ بار دروازه حریفان را باز کند. او در یکی از آخرین بازیهای خود برای این تیم، گلی تماشایی با حرکت آکروباتیک به ثمر رساند، آن هم در سن ۴۰ سالگی.
زیکو الگوی بسیاری از ستارگان بزرگ برزیل بود که بعدها وارد میدان فوتبال شدند، از جمله رونالدو که گفته بود: «من همیشه میخواستم مانند زیکو باشم.»
شهرام احدی
تحریریه: پارسا بیات
منبع:بخش فارسی سایت دویچه وله
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.