شصت سال پس از هدایت؛ تأثیر او بر ادبیات داستانی ایران
صادق هدایت، ۶۰ سال پیش در چنین روزی در پاریس خودکشی کرد. ۶۰ سال پس از درگذشت صادق هدایت باید پرسید دامنه تأثیر او بر نسلهای بعدی داستاننویسان ایرانی در چه حد است؟ آیا در تاریخ ادبیات داستانی ما اثری در حد بوف کور یا حتی بهتر از آن نوشته شده؟ آیا میتوانیم بگوییم که ادبیات ما اکنون از هدایت گذر کرده و به راه دیگری افتاده؟
گوناگونی و تنوع اندیشهها و آثار هدایت
اصولاً زندگی ادبی و اجتماعی هدایت را میتوانیم به دوران پس از جنگ جهانی اول که مقارن بود با استبداد رضاشاهی و پس از پایان جنگ جهانی دوم که به اشغال ایران توسط قوای متفقین انجامید و برخی آزادیهای اجتماعی و سیاسی را با خود آورد، تقسیم کنیم.تفاوت این دو اثر به خوبی نمایانگر تأثیرپذیری هدایت از شرایط اجتماعی و سیاسی زمان خودش است. اگر بوف کور را درونگراترین اثر داستانی ایران در نظر بگیریم، حاجی آقا برونگراترین اثری است که هدایت نوشته است. اصولاً یکی از ویژگیهای هدایت، گوناگونی و تنوع اندیشهها و استعدادهای اوست.
نمایشنامههای "پروین دختر ساسان" و "مازیار" را به هیچوجه نمیتوان با هجونامههایی مانند "افسانه آفرینش" و "وغ وغ ساهاب" مقایسه کرد. همچنین برای شناخت هدایت و درک گستردگی آثار او میبایست مقالاتی مانند "فواید گیاهخواری"، نقد "ویس و رامین" و نقد "کافکا" و مطالعات او درباره فرهنگ فولکلور و زبان پهلوی را هم در نظر داشت. از همین روی و دقیقاً به خاطر گستردگی آثار هدایت است که او تا سالها، داستاننویسی و حتی پژوهش و نقد ادبی را از خود متأثر کرده بود.
کوششهایی برای درک ابدیت و زیبایی
"آیا میتوان گفت هرگاه که تکلیف نهضت مشروطه و دستاوردهای آن معلوم شود، میتوانیم در داستاننویسی معاصر ایران هم بهراستی و برای همیشه از هدایت و کابوس سهمگین "بوف کور" گذر کنیم؟"
آل احمد در نخستین شماره مجله علم و زندگی در دی ماه ۱۳۳۰ در ستایش بوف کور یکی از بهترین تحلیلهای اجتماعی از این اثر چند لایه و تفسیرپذیر را به دست میدهد.
آل احمد مینویسد: "بوف کور زبان خود هدایت است. (...) کوششی است برای درک ابدیت و زیبایی. (...) فریاد انتقام است. فریاد انتقامی که فقط در درون برمیخیزد و هیاهو به پا میکند (...) بوف کور گذشته از ارزش هنری آن یک سند اجتماعی است. سند محکومیت حکومت زور."
اگر چه آل احمد بهرغم مرجعیتی که برای خودش در ادبیات ایران قائل بود، نتوانست اثری همچون بوف کور پدید آورد، اما پس از شکست نهضت ملی و فراگیر شدن یأس در جامعه ادبی ایران، در نویسندگان مکتب اصفهان هر اثری که پدید آمد، قصد داشت درک آل احمد از بوف کور را بازتاب دهد.
هوشنگ گلشیری به عنوان شاخصترین نویسنده مکتب اصفهان از بیشترین حد تأثیرپذیری از هدایت برخوردار است. شازده احتجاب هم مانند بوف کور از سندیت اجتماعی برخوردار است و در همان حال ارزش زیباشناختی غیر قابل انکاری دارد. شازده احتجاب هم همچون ملکوت نوشته بهرام صادقی تلاشیست برای درک ابدیت و زیبایی.
هدایت و رماننویسی در ایران
علاوهبر این هدایت اصولاً در زمانه "پاورقینویسی" و رمانهای "تاریخی" در دوران رضا شاه برآمده بود و طبیعی بود که به عامپسندنویسی دوران خودش و نویسندگانی مانند محمد حجازی، مشفق کاظمی، یحیی دولتآبادی و زینالعابدین رهنما که حکومت در صدد رسمیت بخشیدن به آنها بود، واکنش نشان دهد.
آثار داستانی هدایت در واقع داستانهای کوتاه و سرگذشتهایی هستند که به دقت طراحی و نوشته شدهاند و در همه موارد با یک نکته برجسته به پایان میرسند. بوف کور طولانیترین این سرگذشتها و یک شعر بلند است، اما از قلمرو داستان بلند (نوول) میآید.
چشمهایش بزرگ علوی که تحت تأثیر ادبیات عشقی آلمان در آن سالها نوشته شده، یک رمان کامل است. همچنین سنگ صبور صادق چوبک هم در همان زمان یک رمان بهیادماندنیست. با وجود این تلاشهای جسته و گریخته میبایست یک تا دو دهه بگذرد که شاهد نخستین خیزشها در رمان مدرن و واقعگرای فارسی باشیم.
سووشون نوشته سیمین دانشور و شب هول نوشته هرمز شهدادی از شاخصترین رمانهای ایرانی پیش از انقلاب بهشمار میآیند. دانشور و شهدادی بیتردید هدایت را درک کردهاند، اما توانستهاند اثری متفاوت از بوف کور پدید آورند.
اصولاً آنها که ادعا میکنند ادبیات ایران، شصت سال پس از درگذشت هدایت، هنوز نتوانسته از بوف کور عبور کند، رماننویسی ایران را در نظر نیاوردهاند.
"ماندگاری و تأویلپذیری آثار هدایت و این واقعیت که بوف کور از سال ۱۳۱۵ که برای نخستین بار در هندوستان منتشر شد، تاکنون همواره یا در محاق بوده یا بهشکل سانسور شده انتشار یافته، همه از این واقعیت نشان دارد که در یک صد سال گذشته همواره بین روح نهضت مشروطه و دیکتاتوری در آمد و شد بودهایم."
رمان فارسی در یک مفهوم مدرن و جهانی در مجموع پس از هدایت متولد شد. اما در داستان کوتاه و در داستانهای بلند، داستانهایی مانند "مدیر مدرسه" جلال آلاحمد، "ملکوت" بهرام صادقی، "مد و مه" ابراهیم گلستان و "شازده احتجاب"، یعنی در بهترین و ماندنیترین جلوههای ادبیات معاصر ایران هنوز وامدار هدایت هستیم.
فرزند دوران مشروطیت و نویسنده دوران دیکتاتوری
صادق هدایت فرزند دوران مشروطیت و نویسنده دوران دیکتاتوری است.ماندگاری و تأویلپذیری آثار هدایت و این واقعیت که بوف کور از سال ۱۳۱۵ که برای نخستین بار در هندوستان منتشر شد، تاکنون همواره یا در محاق بوده یا بهشکل سانسور شده انتشار یافته، همه از این واقعیت نشان دارد که در یک صد سال گذشته همواره بین روح نهضت مشروطه و دیکتاتوری در آمد و شد بودهایم. نه توانستیم مشروطه را به سرانجام برسانیم و نه از دیکتاتوری هرگز رهایی یافتیم.
چنین است که روح "بوف کور" هنوز بر اصیلترین جلوههای ادبیات داستانی ما سایه انداخته. هرگاه مثل دوران حاضر، فرهنگ رسمی ما به فرهنگ عامپسند به عنوان منحطترین پیامد سرکوب متمایل شده، از هدایت دور شدهایم. بیجهت نیست که این روزها عمر شاخصترین آثار از یک سال تجاوز نمیکند.
هر چند که در رماننویسی سالهاست که از بوف کور گذر کردهایم، اما دستکم در شناخت فرهنگ اصیل و ماندگار از فرهنگ منحط و زودگذر، و برای تشخیص اصالت از انحطاط هدایت و بوف کور او هنوز مطمئنترین ملاکی است که در دست داریم. آیا میتوان گفت هرگاه که تکلیف نهضت مشروطه و دستاوردهای آن معلوم شود، میتوانیم در داستاننویسی معاصر ایران هم بهراستی و برای همیشه از هدایت و کابوس سهمگین بوف کور گذر کنیم؟
منبع:بی بی سی فارسی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.