۱۳۹۰ فروردین ۲۲, دوشنبه

جادوی شماره‌ ۱۰-مارادونا؛ موتسارت عالم فوتبال

مارادونا؛ موتسارت عالم فوتبال

 
شادی مارادونا و کارلوس بیلاردو، سرمربی آرژانتین در جام جهانی ۸۶ مکزیک از کسب عنوان قهرمانی جهان
شادی مارادونا و کارلوس بیلاردو، سرمربی آرژانتین در جام جهانی ۸۶ مکزیک از کسب عنوان قهرمانی جهان

در میان شماره ده‌های تاریخ فوتبال جهان، هیچ‌کس مهارت‌های فردی مارادونا را نداشته است. شیوه‌ی بازی او به‌غایت تماشایی و غوغابرانگیز بود. مارادونا، قدرت رعد، سرعت برق و لطافت رنگین‌کمان را یکجا به نمایش می‌گذاشت.

 

سزار لوئیس منوتی، مربی بزرگ آرژانتین که در سال ۱۹۷۸ این تیم را به قهرمانی جهان رساند، درباره‌ی دیه‌گو آرماندو مارادونا گفته بود: «مارادونا مهارت فردی یک برزیلی، زرنگی یک اورگوئه‌ای، قدرت یک آلمانی و سرعت و شتاب یک هلندی را دارد. او سنتز ژنتیک فوتبال در جامعیت استادانه‌ی آن است».
اگر مجاز باشیم این سخن منوتی را تفسیر کنیم، می‌توانیم از منظر ارزیابی بازیکن شماره‌ی ۱۰ بگوییم، مارادونا  تلفیقی از پله، فرانچسکولی، نتزر و کرویف بود و اگر چه جمع ساده‌ی آنان به شمار نمی‌رفت، ولی ترکیبی از توانایی‌های آنان را یکجا در خود گردآورده بود.


مارادونا توفان و طغیان توامان بود. دلیری و فانتزی و نشاط را چنان در میدان باهم می‌آمیخت، که دیگر از آن زمان تا کنون هرگز نمونه‌اش دیده نشده است. وقتی توپ به مارادونا می‌رسید، نفس در سینه‌ی فوتبالدوستان حبس می‌شد. همه منتظر بودند، هر لحظه اتفاقی روی دهد، ولی هیچ‌کس نمی‌دانست چه اتفاقی.
اشتیاق به ماجراجویی
برای بسیاری از کارشناسان فوتبال، مارادونا از نظر توانایی‌های تکنیکی، با فاصله‌ی زیاد نسبت به دیگر بازیکنان بزرگ حتا کسانی چون پله، کرویف و زیدان قرار دارد. او قدی کوتاه و اندامی گرد و قلمبه داشت، ولی حرکات پا به توپ او چنان موزون و همزمان انفجاری و پرتپش بود که گویی پرواز می‌کرد.
ماراونا و اشتیاق به ماجراجویی 

ماراونا و اشتیاق به ماجراجویی

 کارشناسان در مقایسه‌ی میان پله و مارادونا، امتیاز دیگری نیز برای مارادونا قائل‌اند. پله هرگز از تیم سانتوس جدا نشد و خود را در فوتبال جنگنده‌ی اروپا محک نزد. ولی مارادونا توانست توانایی‌های خود را به رخ فوتبال این قاره نیز بکشاند. او اراده‌ی خود را به فوتبال اروپا دیکته کرد و مهر خود را بر پیشانی دو لیگ پرصلابت این قاره یعنی لا لیگای اسپانیا و سری آی ایتالیا نیز کوبید.
پله جز در جام‌های جهانی، هرگز طعم سختی و خشونت مدافعان و ویرانگران تیم‌های اروپایی را نچشید، ولی مارادونا به عنوان بازیکنی که حتا از توانایی‌های فیزیکی پله نیز برخوردار نبود، در میدان نبردهای سخت و سهمگین با مدافعان تنومند، سمج و خشن تیم‌های اروپایی، همه‌ی دشواری‌ها را تاب آورد و از این میدان سربلند بیرون آمد.
مارادونا مانند پله در چهار دوره‌ی پی در پی جام جهانی، تنها با یک یا حداکثر دو مدافع تمام وقت که سایه به سایه او را تعقیب کنند روبرو نبود، بلکه همواره چند بازیکن او را محاصره می‌کردند و همه‌ی ابزار و امکانات را به خدمت می‌گرفتند تا حرکات او را در نطفه خفه سازند. با این همه در بیشتر موارد ناچار بودند به توانایی‌ها و خلاقیت‌های این اعجوبه‌ی کوچک و چپ‌پا تمکین کنند.
وقتی فیلم‌های بازی‌های مارادونا را تماشا می‌کنیم، می‌بینیم که این پدیده‌ی استثنایی فوتبال، چگونه در تمام مدت بازی زیر هجوم و ضربات دائمی بازیکنان مقابل قرار می‌گرفت و چه رنجی را تحمل می‌کرد. با این همه در هر لحظه‌ای که فرصت می‌یافت، فوتبال زیبا را با همه‌ی درخشش و شکوه آن معنا می‌کرد.
وقتی توپ در میدان به مارادونا می‌رسید، گویی او همه‌ی جهان را فراموش می‌کرد. ولی این تازه آغاز یک ماجراجویی بود. اشتیاق به ماجراجویی، همواره در حرکات پا به توپ مارادونا دیده می‌شد. او پویاترین و پرجنبش‌ترین شماره‌ی ۱۰ تاریخ فوتبال است. گاهی حرکات بدون توپ مارادونا در زمین ملول و بی‌حوصله به نظر می‌رسید. ولی تیم مقابل حتا در بی‌تحرک‌ترین لحظات بازی مارادونا، از گزند او در امان نبود، ‌چرا که ناگهان با همان جثه‌ی کوچک و گام‌های نه چندان بلند، چون گردبادی چنان بازیکنان حریف را درهم می‌پیچید که نمونه‌اش شاید فقط در حرکات انفجاری یوهان کرویف دیده شده باشد. آیا گل مارادونا را با آن فرار یکتنه و تماشایی در جام جهانی ۱۹۸۶ در برابر انگلستان به یاد می‌آورید؟
بار سنگین هرکول کوچولو
یکی دیگر از ویژگی‌های مارادونا در تیم ملی آرژانتین این بود که تناسبی میان سطح بازی او و سطح بازی دیگر بازیکنان آرژانتینی وجود نداشت. مارادونا هرگز سعادت داشتن بازیکنی همتراز خود را در کنار خود نداشت. به دیگر سخن، مارادونا بسیار بیشتر از پله ناچار بود قائم به ذات عمل کند و بر خویشتن متکی باشد.
کسب عنوان قهرمانی جهان، نقطه اوج درخشش مارادونا 

کسب عنوان قهرمانی جهان، نقطه اوج درخشش مارادونا

 پله در سه دوره‌ای که با تیم ملی برزیل به مقام قهرمانی جهان رسید، از وجود بازیکنانی در کنار خود سود می‌برد که حتا اگر با او کاملا همتراز نبودند، ولی دست‌کم هر یک پدیده‌ای استثنایی در فوتبال به شمار می‌رفتند. کسانی چون گارینشا، واوا، دیدی، ادسون، ریو‌لینو و توستائو بازیکنانی نبودند که نمونه‌های آنان به کرات در تیم ملی آرژانتین دیده شده باشد. پله در کنار چنین بازیکنانی درخشید و پله شد، ولی در تیم ملی آرژانتین هیچ کس کلاس بازی مارادونا را نداشت و او تنها بود.
به این اعتبار، مارادونا تک‌ستاره‌ای بود که چون ده‌ها خورشید می‌درخشید. برزیل می‌توانست مانند سال ۱۹۶۲ فقدان پله را تحمل کند و قهرمان جهان شود. ولی فقدان مارادونا برای آرژانتین، ضایعه‌ای جبران نشدنی بود. این امر کار مارادونا را سخت‌تر می‌کرد. تحمل بار چنین مسئولیت سنگینی برای مارادونا بسیار دشوار بود. او همزمان روح و قلب تیم خود بود و اگر در نظر بگیریم که یکتنه در میدان آماج چه حملات ویرانگرانه و گاه ناجوانمردانه‌ای بود، به عظمت این پدیده‌ی استثنایی تاریخ فوتبال پی می‌بریم. مارادونا در سال ۱۹۹۰ یکتنه تیم نه چندان نیرومند آرژانتین را به فینال مسابقات جام جهانی رساند.
در مسابقات جام جهانی سال ۱۹۸۲ مارادونا تازه جوانی ۲۲ ساله بود. هنوز بسیاری او را نمی‌شناختند، ولی کارشناسان فوتبال در آن جام جهانی از پدیده‌ا‌ی تازه‌‌ و پله‌ای دیگر سخن می‌گفتند. ناباوران به این ادعاها می‌خندیدند. آرژانتین مدافع عنوان قهرمانی، در آن سال پس از صعود از گروه خود، با بدشناسی تمام با دو تیم با تجربه و قدرتمند برزیل و ایتالیا هم‌گروه شد، از هر دو تیم شکست خورد و حذف شد.
مارادونا در سن ۱۰ سالگی 

مارادونا در سن ۱۰ سالگی

 مارادونا در بازی آخر در برابر برزیل به خطایی دست زد که با کارت قرمز روبرو و باعث اخراج او شد. تماشاگران او را هو کردند. رسانه‌ها او را دست انداختند. محافل فوتبال به او خندیدند. به نظر می‌رسید که این رویداد، یکی از مستعدترین بازیکنان تاریخ را برای همیشه از صحنه رانده است. ولی مارادونا چهار سال بعد با ۲۶ سال سن با تیم ملی آرژانتین بازگشت و چنان درسی به ناباوران و منتقدان داد که تا پایان عمر فراموش نخواهند کرد. آرژانتین در آن دوره از مسابقات فقط یک مساوی در برابر ایتالیا قهرمان جهان داشت و به لطف مارادونا مقتدرانه در شش بازی دیگر حریفان خود را شکست داد و قهرمان جهان شد.
تراژدی‌های بیرون میدان
دو نقطه‌ی تاریک در حیات ورزشی مارادونا وجود دارد. نخست گلی که در مسابقات جام جهانی سال ۱۹۸۶ با دست در مقابل انگلستان به ثمر رساند و نزد داور به خطای خود اعتراف نکرد. بسیاری از فوتبال‌دوستان این حرکت را غیرورزشی و دور از بازی جوانمردانه خواندند و آن را هرگز بر مارادونا نبخشیدند. خود مارادونا بعدا گفت که آن گل با «دست خدا» به ثمر رسید!
در این مورد باید گفت که بازی میان آرژانتین و انگلستان در آن سال یک بازی عادی فوتبال نبود. مدت زیادی از بحران «فالکلند» و جنگ میان دو کشور بر سر این جزیره نمی‌گذشت. آرژانتینی‌ها هنوز خفت شکست نظامی در آن جنگ را فراموش نکرده بودند و تلاش می‌کردند، پاسخ این ناکامی سیاسی را دست‌کم در میدان ورزشی بدهند. بنابراین فضای حاکم بر آن مسابقه، فضایی پرتنش و احساسی بود.
گیدو بوخوالد، هافبک آلمان و سایه‌ی مارادونا در فینال جام جهانی ۱۹۹۰ 

گیدو بوخوالد، هافبک آلمان و سایه‌ی مارادونا در فینال جام جهانی ۱۹۹۰

 گرچه مارادونا در حرکتی غریزی و بدون نقشه‌ی قبلی مرتکب آن خطا شد، ولی با توجه به حساسیت آن بازی که با غرور زخم‌خورده‌ی ملتی پیوند خورده بود، شاید بتوان دست‌کم سکوت بعدی او را  فهمید و خطای او را به عنوان شیطنتی که بسیاری از بازیکنان در میدان مرتکب می‌شوند بر او بخشید. گفتنی است که مارادونا اساسا نیازی به چنین حرکاتی نداشت. گل دوم او در برابر انگلستان در همان بازی، موید همین واقعیت است.
ولی دیگر نقطه‌ی تاریک، یعنی استفاده‌ی او از داروهای نیروزا در جریان مسابقات جام جهانی سال ۱۹۹۴ که به اخراج و محرومیت او انجامید، در پرونده‌ی ورزشی مارادونا ثبت است. افزون بر آن، مارادونا در زندگی شخصی نیز نتوانست الگوی یک ورزشکار واقعی باشد. شاید به تعبیری بتوان گفت که او «دریبل‌زنان تا آستانه‌ی تباهی» رفت. ماجراهای او در رابطه با استفاده از مواد مخدر، به حیثیت و اعتبار ورزشی او آسیب جدی وارد کرد. مارادونا مانند پله و بکن‌باوئر و پلاتینی همه چیز خود را از فوتبال داشت، ولی از این شامه و آگاهی برخوردار نبود که بتواند پس از طی دوره‌ی فعال ورزشی خود، در مسئولیت‌های اداری همچنان به ورزش فوتبال خدمت و نام خود را جاودانه کند. او گر چه بعدها به عنوان مربی به فوتبال بازگشت، ولی حاشیه‌هایی آفریده بود که تاثیر بد آن مدت‌ها بر نام او سایه افکند.
باید یادآور شد که مارادونا در مناسباتی بسیار تنگدستانه بالیده بود. او از مادری ایتالیایی‌تبار و پدری سرخپوست، در یکی از فقیرترین محلات در حومه‌ی بوئنس‌آیرس زاده شد. در کودکی ناچار بود اتاقی چهار متر مربعی را با هفت خواهر و برادر دیگرخود تقسیم کند. به دلیل جثه‌ی کوچک‌اش همبازیان او را جدی نمی‌گرفتند و مجبور بود بیشتر با خودش بازی کند. معروف است که در کودکی با یک پیاز یا پرتقال آنقدر روپایی می‌زد که آن‌ها را کاملا آبلمو و متلاشی می‌کرد.
شاید بالیدن در چنین مناسباتی باعث شد که مارادونا گنجایش آوازه و ثروت بعدی را نداشته باشد و بلغزد. گرچه این توجیه نیز کافی نیست، زیرا بسیاری از بازیکنان فوتبال در چنین مناسباتی رشد یافته‌اند.در هر صورت وظیفه‌ی این نوشته داوری اخلاقی درباره‌ی مارادونا نیست، بلکه نگاهی دیگر به یکی از پدیده‌های استثنایی ورزش فوتبال و شاید بهترین بازیکنی است که این ورزش به خود دیده است.
مارادونا تنها پانزده ساله بود که نخستین بازی خودرا در لیگ برتر آرژانتین انجام داد. زمانی که به دلیل دستمزدی عالی در سال ۱۹۸۴ به تیم ناپل ایتالیا پیوست، همه حیرت کردند. ناپل تیمی کاملا متوسط در ایتالیا بود. ولی مارادونا ناپل را دگرگون کرد.
ناپلی‌ها عاشق مارادونا بودند چون او نیز مانند آنان در کودکی فقیر بود. هر بار ناپل در خانه بازی داشت، ۸۰ هزار تماشاگر مشتاق در ورزشگاه این شهر گردمی‌آمدند تا مارادونا را ببینند. تماشاگران روی پارچه‌ای که در ورزشگاه ناپل آویخته بود نوشته بودند: «گرسنگی با مارادونا ‌تحمل‌پذیر‌تر است». مارادونا پاسخ این مهرورزی ناپلی‌ها را داد. او تنها سه سال نیاز داشت تا ناپل را پس از ۶۰ سال بار دیگر قهرمان ایتالیا کند. در همان سال ناپل قهرمان جام حذفی ایتالیا و اروپا نیز شد و سپس دو بار دیگر با مارادونا این افتخار را تکرار کرد و حتا یک بار سوپرجام اروپا را ربود.
مارادونا در سال ۲۰۰۹ 

مارادونا در کنفرانسی مطبوعاتی در سال ۲۰۰۹ 

جیمی برنز، روزنامه‌نگاری که بعدها کتاب بیوگرافی مارادونا را نوشت گفته بود، یک چیز را با اطمینان درباره‌ی مارادونا می‌توان گفت و آن اینکه اگر او به هر دلیلی بمیرد، مراسم تشییع جنازه‌اش در بوئنس‌آیرس از هر تشییع جنازه‌ی دیگری باشکوه‌تر خواهد بود. و جالب اینکه حتا پس از آن نیز مردم باور نخواهند کرد که او مرده است.

مارادونا گر چه در ورزش فوتبال چهره‌ی تراژیکی بود، ولی نابغه‌ای استثنایی به شمار می‌رفت. حتا کسانی که به دلایلی غیرورزشی او را ستایش نمی‌کنند، اذعان می‌کنند که هرگز هیچ کس چون او بر توپ چنین تسلطی نداشته است. باید توجه داشت که مارادونا پیش از آن که یک ورزشکار باشد، یک هنرمند بود.

اجازه دهید این نوشته را با نقل‌قولی از اریک کانتونا، بازیکن بزرگ پیشین تیم ملی فرانسه به پایان بریم که معتقد است: «در گذر زمان همه خواهند گفت مارادونا برای فوتبال همان چیزی بود که موتسارت برای موسیقی بوده است».
بهمن مهرداد
تحریریه: شهرام احدی

منبع:بخش فارسی سایت دویچه وله

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.