۱۳۹۰ خرداد ۲, دوشنبه

مرورخاطرات با ناصرحجازی بخش دوم



مرورخاطرات با ناصرحجازی- چرا اسم پسرم را گذاشتم آتیلا؟
من وقتی ازدواج کردم 22 سال بود اما به هر حال مهمترین حادثه ای که در آن سالها برای من پیش آمد تولد فرزندم آتیلا بود. من خیلی دوست داشتم که پسر داشته باشم و اولین فرزندم پسر باشد




به زبان لالی گفتم آقای رایکوف دعوتم کنید!


پس از اینکه تیم ملی جوانان از تایلند برگشت یک روز جلو مغازه پدرم نشسته بودم آن موقع چون پدرم آژانس داشت همه روزنامه ها را مشترک بود و هر روز روزنامه ها را برایش آوردند. من 17 سالم بود وقتی داشتم روزنامه ها را می خواندم اسامی تیم ملی بزرگسالاان را دیدم وقتی اسامی را خواندم باز هم گریه ام گرفت. اسامی را گریه کنان می خواندم: رضا قفلساز، مهدی عسکر خانی و ... با خواندن اسامی بیشتر ناراحت می شدم و پیش خودم می گفتم : خدایا ببین من که تا دو هفته قبل از بازیهای جوانا ن آسیا دروازه بان ثابت تیم ملی بودم حالا چطور خط خورده ام و نه تنها از سفر بانکوک جا ماندم بلکه به تیم ملی بزرگسلان هم دعوت نشده ام. برای اولین باز در زندگی «پررویی» کردم و تصمیم گرفتم بروم فدراسیون فوتبال و خود رایکوف را ببینم و بگویم: بابا من هم هستم. چرا مرا دعوت نکرده اید؟



خلاصه رفتم فدراسیون فوتبال و شانس آوردم که رایکوف هم آنجا بود . صدایش کردم البته نه زبان او را می فهمیدم و نه او زبان مرا اما با ایما و اشاره و به قول معروف با زبان لالی به او گفتم: مستر رایکوف من آماده هستم و می توانم برای تیم ملی بازی کنم. مرا هم دعوت کنید.


 اصرار کردم و رایکوف هم گفت: تو هم بیا روز یکشنبه بود که رفتم تمرین تیم ملی بزرگسلان. پس از یکی دو هفته تمرین گفتند که اسامی نهایی تیم ملی را اعلام می کنیم . البته آن زمان مثل حالا نبود که روزنامه ها اعلام کنند. گفتند : بروید به خودتان اعلام می کنیم . یک روز که رفته بودم مغازه پدرم یک یاز روزنامه ها رادیدم که تیتر زده بود« اسامی تیم ملی برای سفر به شوروی اعلام شد» مردم و زنده شدم تا آن روزنامه را باز کردم . با کلی ترس و دلهره روزنامه را ورق زدم البته ترسم به خاطر آن بود که تازه از بند آسیب دیدگی رها شده بودم و به همین دلیل احتمال زیادی می دادم که جزو حذف شدگان باشم . خلاصه روزنامه را باز کردم و اسامی را خواندم: اصلا باورم نمی شد.اسم من اولین نفر در فهرست نهایی تیم ملی بود باز هم گریه ام گرفت، البته این بار از خوشحالی .


پرسپولیسیها علیه من شعار ساختند رفتم تاج


پس از اینکه بر گشتیم تهران ، پرسپولیسی ها یک شعار جدید در ورزشگاه می دادند و می گفتند«حجازی ترکها چه کارت کردند سوراخ سوراخت کردند» البته پرسپولیس ها وقتی این شعار را می دادند که تازه من به تاج آمده بودم چون در همان سفر که به ترکیه رفتم مرحوم علی دانایی فرد با من صحبت کرد و گفت بیا تاج ، او گفت: ماهیانه 150 هزار تومان به تو حقوق می دهیم و 10 هزار تومان هم پیش پرداخت می دهیم. البته راه آهن هم دنبال من بود ولی به هر صورت پس از این که همراه با تیم ملی از ترکیه برگشتم بلافاصه با تاج قرار داد بستم. وقتی با تاج قرار داد بستم 18 سالم بود و همانطور که گفتم 10 هزار تومان به عنوان پیش قرار داد از این تیم گرفتم هنگامی که این پول را گرفته بودم نمی دانید چقدر خوشحال شدم چون یک بچه 18 ساله بودم و خیلی کیف کردم که توانسته بودم با دست خودم 10 هزار تومان در بیاورم.





عکس عروسی ناصر حجازی بر روی مجله قدیمی



دانشگاه و ازدواج


پس از اینکه دیپلم گرفتم مدرسه عالی ترجمه نام نویسی می کرد و من هم رفتم آنجا و ثبت نام کردم در آنجا پس از اینکه یک امتحان از من گرفتند مرا پذیرفتند در آن امتحان از من خواستند که شرح زندگی ام را به زبان انگلیسی بنویسم و من هم حدود چهار صفحه شرح زندگی ام را نوشتم و در امتحان قبول شدم البته من انگلیسی را خیلی خوب بلد بودم چون از قبل علاقه زیادی داشتم و خودم همیشه سرگرم حفظ کردن لغات انگلیسی بودم .


به دنیا آمدن آتیلا


من وقتی ازدواج کردم 22 سال بود اما به هر حال مهمترین حادثه ای که در آن سالها برای من پیش آمد تولد فرزندم آتیلا بود. من خیلی دوست داشتم که پسر داشته باشم و اولین فرزندم پسر باشد . البته من اشتباه می کردم که به همسرم می گفتم اگر فرزندمان پسر نباشد ناراحت می شوم چون پسر و دختر با هم فرقی ندارند و هم پسر ، هم دختر اولاد آدم هستند ولی خب من چون ورزشکار بودم دوست داشتم که فرزندم پسر باشد تا او هم ورزشکار شود. من وقتی جوان بودم زیاد به سینما می رفتم و به فیلمهای جنگی هم علاقه زیادی داشتم. طبیعتا هنر پیشه های نقش اول فیلم هم مورد علاقه من بودند آن موقع چند فیلم دیده بودم که یک سردار شجاع و گردن کلفت به نام آتیلا نقش اولش بود و چون من خیلی او را دوست داشتم اسم پسرم را هم گذاشتم آتیلا .



مرورخاطرات با ناصرحجازی - از استقلال جدا شدم
در بازی با تاج در مسابقات جام تخت جمشید به خاطر اختلافی که با مدیر باشگاه تاج داشتم در خط حمله بازی کردم فقط به خاطر اینکه با این کار او را مسخره کنم



حجازی، معجزه گر پیونگ یانگ


بازی با کره شمالی همان بازی معروف است که من ستاره زمین شدم . در این دیدار واقعا عالی بازی کردم و چند موقعیت صددرصد گل و تک به تک را دفع کردم که همه می گویند بهترین بازی دوران دروازه بانی من همین بازی بوده است. آن موقع روزنامه ها هم خیلی از من تعریف کردند و یادم می آید که تیتر زده بودند«حجازی معجزه گر پیونگ یانگ» که هنوز هم آن روزنامه ها را برای یادگاری در منزل نگه داشته ام .


مقدماتی جام جهانی 1978


راهی استرالیا شدیم تا بازی رفت مقابل این تیم را برگزار نماییم. من چون در بازی دوستانه مقابل رومانی خوب ظاهر شده بودم تمام روزنامه ها و خبر نگارها از من مصاحبه و عکس گرفتند و در روزنامه ها تیتر زده بودند که دروازه بان ایران یکی از امیدها ی این تیم برای صعود به جام جهانی است. در استرالیا تمام ایرانی هایی که مقیم آنجا بودند برای تیم ملی سنگ تمام گذاشتند و خوشبختانه توانستیم انتقام شکست سال 1974 را از این تیم بگیریم. ما در بازی رفت موفق شدیم با نتیجه یک بر صفر تیم ملی استرالیا را در خانه اش شکست دهیم که گل ایران را در این دیدار حسن روشن به ثمر رساند. به بازی برگشت با تیم ملی استرالیا رسیدیم که اگر م یتوانستیم در این بازی استرالیا را شکست دهیم آن وقت بازی آخرمان با تیم ملی کویت تشریفاتی می شد و صعودمان به جام جهانی قطعی بود. در این بازی هم بچه ها خوب ظاهر شدند و خیلی دویدند و توانستیم با یک گل استرالیا را شکست دهیم و تنها تیم صعود کننده از آسیا به جام جهانی باشیم. در این دیدار علی پروین بازی خوبی به نمایش گذاشت و پاس گل را به غفور جهانی داد. من در بازی برگشت با استرالیا یک پیراهن آبی به تن داشتم که هدیه اوفارل بود که من هم شماره اش را کنده بودم و شماره یک بر پشت آن زده بودم آن موقع چون بدنم پهن تر شده بود دیگر پیراهن شماره 22 را نمی پوشیدم.


ناصر حجازی با سبیل چخماقی




جدایی از آبی ها


من همان سال که همراه تیم ملی به جام جهانی رفتم عضو تیم شهبازی بودم. علت جدایی من از تاج اختلاف با مدیر باشگاه بود. من در آن سال متاهل بودم و زن و بچه داشتم ولی متاسفانه باشگاه تاج اصلا به من نمی رسید و هرچه هم به انها می گفتم فایده ای نداشت. باشگاه تاج به من گفته بود که در صورت امضای قرارداد جدید با این تیم فقط 80 هزار تومان به من خواهد داد در صورتی که 80 هزار تومان برای من که زن و بچه داشتم خیلی کم بود. مسوولان باشگاه تاج می دانستند که من متاهل هستم و چه مشکلاتی دارم ولی به چه علت پول بیشتری نمی دادند نمی دانم . البته من هیچ وقت اهل زیر آبی رفتن نبودم خودتان هم مرا می شناسید که آدم روراستی هستم و با همه رودر رو کار م یکنم . من نمی توانستم بروم و یواشکی و زیر میزی از مسئولان تیم  پول بگیرم ولی کسانی بودند که یواشکی م یرفتند و پول بیشتری م یگرفتند! بعضی از بازیکنان می رفتند با تیمساررفاقت م یکردند و پولی م یخواستند م یگرفتند ولی من اهل این چیزها نبودم و روراست می گفتم این مقدار پول م یخواهم به هر حال من بارها با مسئولان تاج صحبت کردم و به انها گفتم که پول بیشتری نیاز دارم چون می خواستم خانه بخرم ، من واقعا با 80 هزار تومان نمی توانستم زندگی کنم اما آنها قبول نکردند و این پول را به من ندادند و گفتند: اگر از تاج بروی نابود می شوی و فوتبالت تمام می شود. و ....


من هم گفتم : من ناصر حجازی هستم و به هر تیمی هم که بروم مطمئن باشید در تیم ملی خواهم بود. اما آنها می گفتند: اگر از تاج بروی به تیم ملی دعوت نمی شوی. خلاصه من از تاج جدا شدم و رفتم شهباز


آنجابه هر حال ده بازی کرده بودیم و در صدر جدول که انقلاب شد و فوتبال ایران تعطیل بنابراین بازیها نیمه کاره ماند . بعد از انقلاب من به درخواست عباس کردنوری (که تازه شده بود سرپرست استقلال) به این تیم بازگشتم . آن اوایل خودمان تیم را می گرداندیم؛ یا من بودم یا پورحیدری و یک فصل هم اصغر شرفی. در شهباز که بودم در بازی اول با تاج به عنوان مهاجم بازی کردم البته در باز یمقابل بانک ملی هم مهاجم بودم . در بازی با تاج در مسابقات جام تخت جمشید به خاطر اختلافی که با مدیر باشگاه تاج داشتم در خط حمله بازی کردم فقط به خاطر اینکه با این کار او را مسخره کنم چون آنها نمی خواستند من در تاج بازی کنم و باعث جدایی من از تاج بودند البته شهباز در همان بازی هم با نتیجه سه بر صفر تاج را شکست داد.


جام جهانی 1978


راهی جام جهانی شدیم. جام جهانی 1978 آرژانتین اولین تجربه ایران در جام جهانی بود و همه با ترس و لرز قدم به میدان گذاشتیم. ضمن اینکه اولین بازی ما با تیم ملی هلند بود که در همان بازیها نایب قهرمان جهان شد. در تیم ملی هلند بازیکنانی همچون نیسکنس ، برادران وان در کرکوف و ...  باز یمی کردند که از بهترینهای فوتبال جهان در آن زمان بودند بازی با هلندرا با نتیجه سه بر صفر باختیم که البته یکی از دو گل آنها باز هم پنالتی بود. بازی دوم ما در جام جهانی مقابل تیم اسکاتلند بود که همه بچه ها خوب ظاهر شدند و باز یبا نتیجه مساوی خاتمه یافت که البته ما می توانستیم حتی اسکاتلند را شکست دهیم  در بازی سوم هم ما با نتیجه چهار بر یک مغلوب تیم ملی پرو شدیم که در واقع ضعیف ترین تیم گروه ما بود.


بخش اول این مصاحبه را از اینجا دنبال نمایید
منبع:سایت گل فارسی



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.