عبارت مثلي بالا را هنگام عصبانيت بکار مي برند. گاهي اتفاق مي افتد که خادمي مخدومش را تهديد ميکند که به جاي ديگر خواهد رفت؛ يا فرزندي به علامت قهر از خانه خارج مي شود که ديگر مراجعت نکند؛ و يا بانويي به منظور اخافه و ارعاب شوهرش او را به جدايي و بازگشت به خانه پدر و مادر تهديد مي کند. در هر يک از اين احوال اگر مخاطب را از تحکمات و تهديدات متکلم خوش نيايد با تندي و خشونت جواب ميدهد: «برو آنجا که عرب ني انداخت» که با عبارت مثلي برو گمشو و برو هرگز برنگردي و جز اينها مرادف است.
کساني که به وضع جغرافيايي شبه جزيره عربستان آشنايي دارند بهتر مي دانند که در اين شبه جزيره در قرون گذشته ساعت و حساب نجومي دقيقي وجود نداشته است. وسعت و همواري بيابان، عدم وجود قلل و اتلال رفيع و بلند مانع از آن بود که ساعت و زمان دقيق روز و شب را معلوم کنند. مردم با هم معاملاتي داشته اند که سر رسيد آن في المثل غروب فلان روز بوده است.
عبادات و سنتهايي وجود داشته که به ساعت و دقيقه معيني از روز ختم مي شده است، يا اعمال و مناسک حج که هر يک در مقام خود شامل ساعت و زمان دقيق و مشخصي بوده که تشخيص زمان صحيح در آن بيابان صاف و هموار به هيچ وجه امکان نداشته است؛ زيرا بعضي قايل بوده اند که غروب نشده و زمان جزء شب نيست، و برخي ميگفتند که روز به پايان رسيده و اين ساعت و زمان جزء شب محسوب است. چون بيابان صاف و وسيع بود و کوهي که آخرين شعاع خورشيد را در قله آن ببينند در آن حوالي مطلقاً وجود نداشت، لذا به قول دکتر احساني طباطبايي: «اشخاص مخصوصي بودند که کارشان نيزه پراني بود و براي آنکه معلوم شود در سمت الرأس هنوز آفتاب موجود است و در سايه افق به کلي غروب ننموده، نيزه را تا آنجا که مي توانستند به هوا پرتاب ميکردند و اگر نيزه به نور آفتاب برخورد ميکرد آن ساعت را روز، وگرنه شب به حساب مي آوردند.»
اين بود آنجايي که عرب ني مي انداخت. از آنجايي که نيزه پراني و ني اندازي در صحاري و بيابانهاي دو از آبادي انجام ميگرفت، لذا مثل و عبارت برو آنجا که عرب ني انداخت، کنايه از منطقه و جايي است که فاقد آب و آبادي باشد. پس مراد از عبارت مزبور اين است که: به جايي برو که بر نگردي.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.