1 - اهمیت تاریخ !
تاریخ خود، ارزنده ترین ، گویا ترین و انکار ناپذیر ترین سند رخ داد وقایع و حوادث کتله ها و جوامع بشری در گذر زمان سپری شده ، میباشد . یعنی ، هر ان چه را که در گذشته های دور و نزدیک ، فر د و جامعه از سر گذرانیده ، و بر اساس همین عبور و طی طریق ، چگونه گی حال شکل و قوام گرفته است ، مبحث و آمیزه های تاریخ میباشد.
تمدن ، تولد یافته از بطن تاریخ است . و ، تاریخ خود حکایت گر ایجاد و خلاقیت های بس شگرف آدمی ، در میدان و عرصه نبرد زنده گی میباشد
تاریخ ، شیار پر فراز و نشیب رفتن ها است . قصه ، افسانه و حکایت گر حقیقت مطلق درد ، رنج ، شکست و پیروزی آدمی ، در کشاکش سخت خونین و پر مشقت تداوم بقا و راز بقا میباشد .
تاریخ راه شیری کهکشان ی است ؛ علامت گذاری شده در دل شب ، به قیمت و ارزش خون دل و حیات رفته گان ، برای ان های که ، به سکون و ایستا بودن ایمان و باور ندارند . و ، تاریخ در حقیقت همان قطب نما یی هست ، برای نا خدا یا ن که ، در دل شب مسئولیت خطیر " هدایت " و سکان دار بودن را با جان و دل پذیرا میگردند .
تاریخ " ورق " ، کلام " و آمیزه ها یی است از گذشته به حال ، از بودن ، به سوی شدن ها ؛ که ، بدون این بودن ؛ شدنی چه بسا مشکل ، دشوار و حتی نا ممکن خواهد بود . تاریخ خط ممتد میان گذشته و حال میباشد
اگر بخواهیم تاریخ را به لابراتوار حیات اجتماعی ، همانند زنده گی و مرگ ، پیروزی و شکست ، غرور و حقارت ؛ و چگونه گی شیوه ساختن تشابه بنمایم ، بدون شک ، مواد اساسی آزمایش این لابراتوار ، حقیقتا ، حیات و سرنوشت آدمی میباشد و بس .
تاریخ حافظه جمعی بخش از انسان ها یی است که بر اساس شرایط و موقعیت های خاص ، سر نوشت و حیات آن ها به هم گره خورده اند. همان گون که شخص بدون حافظه ، انسان کامل و بالغ نبوده ، به همان شکل جامعه یی بدو ن تاریخ ؛ مفلوج ، مفلوک ، مفعول و مرده گان ی بیش نخواهد بود .
در جهان کنونی ، هر چیزی را بها یی است . و ، بهای تاریخ ، ارزش حیات آدمی است . بهای تاریخ ، ارزش حیات بشریت در طول قرن ها و تداوم اعصار است . و از همین پس منظر ؛ " نباید " بر تاریخ اهمیت کم قایل گردید .
تاریخ آیینه تمام عیار از چگونه گی شکل گرفتن ساختار اجتماعی امروزی ما است . بدون گذشته ، " حال" موجودیت عینی نمیتواند داشته باشد و بدون حال آینده یی بسط نخواهد پذیرفت و قوام نخواهد یافت .
انسان و جامعه بدون تاریخ و تجارب تاریخی ، به قرن حجر باز خواهد گشت ؛ در ورطه بربریت و توحش سقوط خواهد کرد . انسان و جامعه بدون تاریخ ، مفعول است و مجهول ؛ همچون ظرف زنگ زده و میان تهی بیش ، نه میباشد .
2 - تحریف تاریخ !
هر گاه جامعه یی مغلوب و منقرض گردید اند که، تاریخ و هویت تاریخی خویش را به فراموشی سپرده اند ؛ این فراموشی یا توسط تاراج ، تعرض و جبر صورت پذیرفته و به تحمیل گرفته شده است ، و یا هم اینکه موریانه تنبلی و تن پروری ، جامعه یی را از درون به پوسیدن گرفته است .
تحریف تاریخ ، یکی از شالوده های اساسی بنیاد و فرهنگ اشغال بوده است . بر همین ایده و اساس در پس هر لشکر کشی های عظیم ؛ بعد از کشتن ها و کله منار ساختن ها ، کتاب سوزی و فرهنگ شو یی های بزرگ و ویران کننده یی را ، تاریخ شاهد و ناظر بوده است .
در پروسه کشتن و سلاخی ، روند اشغال و فتح اشغال گر تکمیل نگردیده است . بلکه ، این هویت کشی و فرهنگ سوزی است که ، بقا و تداوم اشغال و استبداد را تضمین و تثبیت نموده است
تاریخ و فرهنگ ، اجزا لاینفک همدیگر ، جهت شکل بخشیدن به ساختار اجتماعی اقوام و جوامع میباشد . و هم چنان تاریخ و فرهنگ تضمین کننده تداوم بقا حیات اجتماعی ، در آینده ها نیز خواهد بود .بر همین اصل همواره تاریخ و فرهنگ ، مورد خشم قوت های اشغال گر بوده اند .
تحریف تاریخ ، در حقیقت عملیه خنثی سازی و نابود کردن غرور ملی شخص و جامعه میباشد .
جامعه شکست خورده ، که از درو دیوار حیات اجتماعی آنها استبداد و مصیبت میبارد ، اگر از واقعیت های اقتدار و عزت موجود در گذشته تاریخ خویش واقف گردند ، بدون شک حقارت ، ذلت و زبونی تحمیل شده از جانب استبداد را نخواهند پذیرفت . بر همین اصل است که ، استبداد بعد از سیطره و اشغال ، به تحریف تاریخ و هویت اقدام می نمایند . تا روحاً ، شخص و جامعه را جهت اعمال قدرت و حاکمیت خویش مهیا بنماید .
بدون تحریف تاریخ و هویت ، هیچگاه اعمال قدرت " غیر " و بیگانه ممکن نخواهد بود ؛ آنهم اعمال قدرت بر جوامع که از اقتدار و شکوه عظیمی در گذشته ها برخوردار بوده اند .
در کجای تاریخ ، جوامع واقف بر اقتدار و عزت تاریخی خویش ؛ در مقابل اشغال و فرهنگ اشغال به زانو در آ مده است . چنین پدیده یی را تاریخ سراغ نخواهد داشت .
در گستره تاریخ ، در بابت چگونه گی پیامد تحریف تاریخ و هویت ؛ چه سند و شواهد معتبر و زنده تر از موجودیت افغانستان کنونی را میتوان به مشاهده نشست !؟ جامعه افغانستان شهدا زنده تاریخ هستند ؛ قربانیان عظیم فاجعه تحریف تاریخ و هویت ، د ر گذرگاه تاریخ میباشند
افغانستان ، خود لابراتوار زنده تحریف هویت و تاریخ میباشد . افغانستان خود قربانگاه زنده این گونه سلاخی ها بوده است . و اگر به اغراق نه رفته باشم ، شالوده اساسی و بنیاد بحران و چالش موجود در منطقه و جهان نیز در همین امر نهفته است .
اگر فرد فرد ساکنین بومی این سرزمین به اقتدار و عزت نیاکان خویش آگاهی حاصل نموده و باور مند شوند ؛ اصالت خویش را باز یابند ، از گذشته های خویش آگاهی حاصل بنمایند ؛ بدون شک لکه ننگ کنونی حاکمیت انتحار ، ترور ، مواد مخدر و توحش را به زباله دان تاریخ خواهند سپرد .
برگشت تاریخ و عقب گرد تاریخی ممکن نه خواهد بود ، مگر با تحریف تاریخ و وارونه جلوه دادن ان .
چگونه میشود انسانی که با دو پا راه رفتن را آموخته باشد ، دوباره به عقب برگردد و چهار دست و پا شروع به راه رفتن بنماید !؟
تحریف تاریخ بخش اعظم برنامه نابود کردن ما بوده است ، طرح شکستاندن غرور و حیثیت مان بوده است؛ برنامه سنجیده شده یی خنثی سازی و اخته نمودن مان بوده است . بعد از عبور از این طرح است که استبداد لجام حقارت بر کام مان میزند و سال ها بدون دغدغه خاطر به حاکمیت و تاراج خویش تداوم میبخشد .
3 - آغاز بحران، و تحریف هویت در ایران باستان !
بعد از شکست یزد گرد سوم و آغاز هجوم اعراب بر امپراتوری ایران ، شالوده و اساس اقتدار و عظمت ایرانیان رو به افول آغاز مینماید . از لحظه هجوم و تاختن تازی ها ، قامت ایران زمین میشکند . و، دیگر هر گز آن اقتدار و عظمت گذشته خویش را باز نه میابد . هر چند بعد از این مرحله ، در محدوده جغرافیا یی ایران زمین ، حاکمیت های نسبتا قدرت مند محلی تشکیل یافته است . اما این حاکمیت ها هر گز به عنوان یک امپراتوری پر عظمت ، با فرهنگ و اقتدار همچون گذشته ها ی این سرزمین ، ثبت تاریخ نه گردیده است . حاکمیت های مذکور بیشتر در پی چپاول و اشغال بوده اند، تا پایه گذاری یک تمدن بزرگ ، و جهانی . همچنان کوشش می گردیده است تا این حاکمیت ها به گونه یی مشروعیت خویش را از در بار خلافت اعراب کسب بنماید .
میتوان چنین نتیجه گیری نمود که ، حاکمیت ها ی مذکور کم و بیش دست نشانده گان ی بیش نبوده اند .
بعد از هجوم اعراب ، خشونت و تاراج ، جای گزین کلمات تمدن ساز « گفتار نیک ، کردار نیک و پندار نیک » میگردد .
بخش اعظم از آثار و ارزش های تمدن ، فرهنگ ، و داشته های معنوی و اقتصادی ایران باستان در میدان نبرد و در هنگامه یکه تازی های اعراب به یغما گرفته میشوند . ان چیزی هم که از صحنه چپاول و غارت جان سالم به در میبرد ، با شعله های تکفیر و الحاد ، به اتش کشیده میشوند .
ایران در زیر سم سپاه اعراب به زانو در میافتد و تا قرن ها همچون کشور مستعمره و باج دهنده اعراب ، به حیات خویش ادامه میدهد .
در بخش های اقتصاد و سیاست حاکمیت های ایران ، مطیع و فرمان بردار در بار خلافت اعراب بوده اند و سالانه مقدار هنگفت دست رنج توده ها ی این سرزمین ، به گونه های مختلف به دربار حاکمیت های اعراب به پیشکش گرفته میشده است
سیطره اعراب، ریشه های تمدن پارس را از بنیاد به سوختاند ن میگیرد . به گونه یی که شیوه نوشتاری « رسم الخط » به الفبا عربی تغیر نموده و عربی تبدیل به زبان علم و دانش روز میگردد .
زبان ، فرهنگ و سیطره اعراب بر مغز و استخوان و ایمان توده ها رسوخ مینماید
مرحله حساس و بی نهایت حساس تحریف تاریخ و بخصوص تحریف هویت ایرانیان از همین مقطع از تاریخ آغاز میابد . مردم این سرزمین با گذشت زمان ، اقتدار و عظمت خویش را به فراموشی می سپارند
در این مر حله از تاریخ فخر عرب بودن بر عجم ؛ به گونه آشکار و عریان ، بر روان اجتماعی مردم ایران زمین به تلقین گرفته میشود .
با تمام سعی و تلاش فرهنگی و نظامی جهت آرام نگاهداشتن و مطیع ساختن ایرانیان توسط اعراب ، بازهم در طول تاریخ ، ایران رقیب و آلترناتیو بالقوه خطر آفرین برای اعراب محسوب می گردیده است . این خطر تا به پیمانه یی بالفعل و موثر بوده است که، حتی به سقوط دستگاه مقتدر خلافت امویان توسط فرزندان ایران زمین میانجامد
تاریخ خود، ارزنده ترین ، گویا ترین و انکار ناپذیر ترین سند رخ داد وقایع و حوادث کتله ها و جوامع بشری در گذر زمان سپری شده ، میباشد . یعنی ، هر ان چه را که در گذشته های دور و نزدیک ، فر د و جامعه از سر گذرانیده ، و بر اساس همین عبور و طی طریق ، چگونه گی حال شکل و قوام گرفته است ، مبحث و آمیزه های تاریخ میباشد.
تمدن ، تولد یافته از بطن تاریخ است . و ، تاریخ خود حکایت گر ایجاد و خلاقیت های بس شگرف آدمی ، در میدان و عرصه نبرد زنده گی میباشد
تاریخ ، شیار پر فراز و نشیب رفتن ها است . قصه ، افسانه و حکایت گر حقیقت مطلق درد ، رنج ، شکست و پیروزی آدمی ، در کشاکش سخت خونین و پر مشقت تداوم بقا و راز بقا میباشد .
تاریخ راه شیری کهکشان ی است ؛ علامت گذاری شده در دل شب ، به قیمت و ارزش خون دل و حیات رفته گان ، برای ان های که ، به سکون و ایستا بودن ایمان و باور ندارند . و ، تاریخ در حقیقت همان قطب نما یی هست ، برای نا خدا یا ن که ، در دل شب مسئولیت خطیر " هدایت " و سکان دار بودن را با جان و دل پذیرا میگردند .
تاریخ " ورق " ، کلام " و آمیزه ها یی است از گذشته به حال ، از بودن ، به سوی شدن ها ؛ که ، بدون این بودن ؛ شدنی چه بسا مشکل ، دشوار و حتی نا ممکن خواهد بود . تاریخ خط ممتد میان گذشته و حال میباشد
اگر بخواهیم تاریخ را به لابراتوار حیات اجتماعی ، همانند زنده گی و مرگ ، پیروزی و شکست ، غرور و حقارت ؛ و چگونه گی شیوه ساختن تشابه بنمایم ، بدون شک ، مواد اساسی آزمایش این لابراتوار ، حقیقتا ، حیات و سرنوشت آدمی میباشد و بس .
تاریخ حافظه جمعی بخش از انسان ها یی است که بر اساس شرایط و موقعیت های خاص ، سر نوشت و حیات آن ها به هم گره خورده اند. همان گون که شخص بدون حافظه ، انسان کامل و بالغ نبوده ، به همان شکل جامعه یی بدو ن تاریخ ؛ مفلوج ، مفلوک ، مفعول و مرده گان ی بیش نخواهد بود .
در جهان کنونی ، هر چیزی را بها یی است . و ، بهای تاریخ ، ارزش حیات آدمی است . بهای تاریخ ، ارزش حیات بشریت در طول قرن ها و تداوم اعصار است . و از همین پس منظر ؛ " نباید " بر تاریخ اهمیت کم قایل گردید .
تاریخ آیینه تمام عیار از چگونه گی شکل گرفتن ساختار اجتماعی امروزی ما است . بدون گذشته ، " حال" موجودیت عینی نمیتواند داشته باشد و بدون حال آینده یی بسط نخواهد پذیرفت و قوام نخواهد یافت .
انسان و جامعه بدون تاریخ و تجارب تاریخی ، به قرن حجر باز خواهد گشت ؛ در ورطه بربریت و توحش سقوط خواهد کرد . انسان و جامعه بدون تاریخ ، مفعول است و مجهول ؛ همچون ظرف زنگ زده و میان تهی بیش ، نه میباشد .
2 - تحریف تاریخ !
هر گاه جامعه یی مغلوب و منقرض گردید اند که، تاریخ و هویت تاریخی خویش را به فراموشی سپرده اند ؛ این فراموشی یا توسط تاراج ، تعرض و جبر صورت پذیرفته و به تحمیل گرفته شده است ، و یا هم اینکه موریانه تنبلی و تن پروری ، جامعه یی را از درون به پوسیدن گرفته است .
تحریف تاریخ ، یکی از شالوده های اساسی بنیاد و فرهنگ اشغال بوده است . بر همین ایده و اساس در پس هر لشکر کشی های عظیم ؛ بعد از کشتن ها و کله منار ساختن ها ، کتاب سوزی و فرهنگ شو یی های بزرگ و ویران کننده یی را ، تاریخ شاهد و ناظر بوده است .
در پروسه کشتن و سلاخی ، روند اشغال و فتح اشغال گر تکمیل نگردیده است . بلکه ، این هویت کشی و فرهنگ سوزی است که ، بقا و تداوم اشغال و استبداد را تضمین و تثبیت نموده است
تاریخ و فرهنگ ، اجزا لاینفک همدیگر ، جهت شکل بخشیدن به ساختار اجتماعی اقوام و جوامع میباشد . و هم چنان تاریخ و فرهنگ تضمین کننده تداوم بقا حیات اجتماعی ، در آینده ها نیز خواهد بود .بر همین اصل همواره تاریخ و فرهنگ ، مورد خشم قوت های اشغال گر بوده اند .
تحریف تاریخ ، در حقیقت عملیه خنثی سازی و نابود کردن غرور ملی شخص و جامعه میباشد .
جامعه شکست خورده ، که از درو دیوار حیات اجتماعی آنها استبداد و مصیبت میبارد ، اگر از واقعیت های اقتدار و عزت موجود در گذشته تاریخ خویش واقف گردند ، بدون شک حقارت ، ذلت و زبونی تحمیل شده از جانب استبداد را نخواهند پذیرفت . بر همین اصل است که ، استبداد بعد از سیطره و اشغال ، به تحریف تاریخ و هویت اقدام می نمایند . تا روحاً ، شخص و جامعه را جهت اعمال قدرت و حاکمیت خویش مهیا بنماید .
بدون تحریف تاریخ و هویت ، هیچگاه اعمال قدرت " غیر " و بیگانه ممکن نخواهد بود ؛ آنهم اعمال قدرت بر جوامع که از اقتدار و شکوه عظیمی در گذشته ها برخوردار بوده اند .
در کجای تاریخ ، جوامع واقف بر اقتدار و عزت تاریخی خویش ؛ در مقابل اشغال و فرهنگ اشغال به زانو در آ مده است . چنین پدیده یی را تاریخ سراغ نخواهد داشت .
در گستره تاریخ ، در بابت چگونه گی پیامد تحریف تاریخ و هویت ؛ چه سند و شواهد معتبر و زنده تر از موجودیت افغانستان کنونی را میتوان به مشاهده نشست !؟ جامعه افغانستان شهدا زنده تاریخ هستند ؛ قربانیان عظیم فاجعه تحریف تاریخ و هویت ، د ر گذرگاه تاریخ میباشند
افغانستان ، خود لابراتوار زنده تحریف هویت و تاریخ میباشد . افغانستان خود قربانگاه زنده این گونه سلاخی ها بوده است . و اگر به اغراق نه رفته باشم ، شالوده اساسی و بنیاد بحران و چالش موجود در منطقه و جهان نیز در همین امر نهفته است .
اگر فرد فرد ساکنین بومی این سرزمین به اقتدار و عزت نیاکان خویش آگاهی حاصل نموده و باور مند شوند ؛ اصالت خویش را باز یابند ، از گذشته های خویش آگاهی حاصل بنمایند ؛ بدون شک لکه ننگ کنونی حاکمیت انتحار ، ترور ، مواد مخدر و توحش را به زباله دان تاریخ خواهند سپرد .
برگشت تاریخ و عقب گرد تاریخی ممکن نه خواهد بود ، مگر با تحریف تاریخ و وارونه جلوه دادن ان .
چگونه میشود انسانی که با دو پا راه رفتن را آموخته باشد ، دوباره به عقب برگردد و چهار دست و پا شروع به راه رفتن بنماید !؟
تحریف تاریخ بخش اعظم برنامه نابود کردن ما بوده است ، طرح شکستاندن غرور و حیثیت مان بوده است؛ برنامه سنجیده شده یی خنثی سازی و اخته نمودن مان بوده است . بعد از عبور از این طرح است که استبداد لجام حقارت بر کام مان میزند و سال ها بدون دغدغه خاطر به حاکمیت و تاراج خویش تداوم میبخشد .
3 - آغاز بحران، و تحریف هویت در ایران باستان !
بعد از شکست یزد گرد سوم و آغاز هجوم اعراب بر امپراتوری ایران ، شالوده و اساس اقتدار و عظمت ایرانیان رو به افول آغاز مینماید . از لحظه هجوم و تاختن تازی ها ، قامت ایران زمین میشکند . و، دیگر هر گز آن اقتدار و عظمت گذشته خویش را باز نه میابد . هر چند بعد از این مرحله ، در محدوده جغرافیا یی ایران زمین ، حاکمیت های نسبتا قدرت مند محلی تشکیل یافته است . اما این حاکمیت ها هر گز به عنوان یک امپراتوری پر عظمت ، با فرهنگ و اقتدار همچون گذشته ها ی این سرزمین ، ثبت تاریخ نه گردیده است . حاکمیت های مذکور بیشتر در پی چپاول و اشغال بوده اند، تا پایه گذاری یک تمدن بزرگ ، و جهانی . همچنان کوشش می گردیده است تا این حاکمیت ها به گونه یی مشروعیت خویش را از در بار خلافت اعراب کسب بنماید .
میتوان چنین نتیجه گیری نمود که ، حاکمیت ها ی مذکور کم و بیش دست نشانده گان ی بیش نبوده اند .
بعد از هجوم اعراب ، خشونت و تاراج ، جای گزین کلمات تمدن ساز « گفتار نیک ، کردار نیک و پندار نیک » میگردد .
بخش اعظم از آثار و ارزش های تمدن ، فرهنگ ، و داشته های معنوی و اقتصادی ایران باستان در میدان نبرد و در هنگامه یکه تازی های اعراب به یغما گرفته میشوند . ان چیزی هم که از صحنه چپاول و غارت جان سالم به در میبرد ، با شعله های تکفیر و الحاد ، به اتش کشیده میشوند .
ایران در زیر سم سپاه اعراب به زانو در میافتد و تا قرن ها همچون کشور مستعمره و باج دهنده اعراب ، به حیات خویش ادامه میدهد .
در بخش های اقتصاد و سیاست حاکمیت های ایران ، مطیع و فرمان بردار در بار خلافت اعراب بوده اند و سالانه مقدار هنگفت دست رنج توده ها ی این سرزمین ، به گونه های مختلف به دربار حاکمیت های اعراب به پیشکش گرفته میشده است
سیطره اعراب، ریشه های تمدن پارس را از بنیاد به سوختاند ن میگیرد . به گونه یی که شیوه نوشتاری « رسم الخط » به الفبا عربی تغیر نموده و عربی تبدیل به زبان علم و دانش روز میگردد .
زبان ، فرهنگ و سیطره اعراب بر مغز و استخوان و ایمان توده ها رسوخ مینماید
مرحله حساس و بی نهایت حساس تحریف تاریخ و بخصوص تحریف هویت ایرانیان از همین مقطع از تاریخ آغاز میابد . مردم این سرزمین با گذشت زمان ، اقتدار و عظمت خویش را به فراموشی می سپارند
در این مر حله از تاریخ فخر عرب بودن بر عجم ؛ به گونه آشکار و عریان ، بر روان اجتماعی مردم ایران زمین به تلقین گرفته میشود .
با تمام سعی و تلاش فرهنگی و نظامی جهت آرام نگاهداشتن و مطیع ساختن ایرانیان توسط اعراب ، بازهم در طول تاریخ ، ایران رقیب و آلترناتیو بالقوه خطر آفرین برای اعراب محسوب می گردیده است . این خطر تا به پیمانه یی بالفعل و موثر بوده است که، حتی به سقوط دستگاه مقتدر خلافت امویان توسط فرزندان ایران زمین میانجامد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.