در دورانی که ناصر حجازی در بیمارستان بستری بود، مسئولین زیادی به ملاقات او رفتند و وعدههای فراوانی برای تقبل مخارج سنگین درمان او داده شد. مدتی بعد حجازی در مصاحبهای گفت: حتی یک ریال هم کمکی از جانب مسئولان نشده. البته من نیز احتیاجی به کمک آقایان ندارم. برای بازیافتن سلامتی ام حتی فرش خانهام را هم خواهم فروخت. حجازی یک بیت شعر هم خواند: من آن گلبرگ مغرورم که میمیرم ز بیآبی / ولی با خواری و ذلت پی شبنم نمیگردم
حجازی و خانوادهاش
ناصر حجازی در بیستم و هشتمین روز از آذر ماه سال ۱۳۲۸ در تهران متولد شد. پدرش متولد تبریز بود و بنگاه معاملات ملکی داشت. خانواده حجازی متشکل از او بود با چهار خواهر و یک برادر دیگر در خانوادهای ۸ نفره. ناصر دبستان را در سال های پر تب و تاب پس از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در مدرسه هخامنش آغاز کرد. دوره دبیرستان را در مدارس سعادت، سینا، سهند و شرق گذراند؛ دبیرستانهایی که دیگر اثری از آن ها در شهر تهران به جا نمانده.
در روزگاری که بسیاری از ورزشکاران به سواد در حد خواندن و نوشتن اکتفا میکردند، حجازی وارد مدرسه عالی ترجمه شد و یک سال پیش از انقلاب اسلامی، لیسانس گرفت. مدرکی کاملاً متفاوت و غیرقابل قیاس با برخی لیسانسها و فوق لیسانسهای تربیت بدنی که طی سالهای اخیر، حتی به ورزشکارانی که بر سر کلاسها حاضر نمیشدند نیز تعلق گرفته است.
ناصر حجازی در کنار پسرش، آتیلااو دو فرزند به نام های آتیلا و آتوسا دارد. هر دو فوتبالیست. آتیلا سابقه بازی در استقلال تهران را دارد و زمانی پنالتیزن شماره یک استقلال بود. تمام پنالتیها را نیز گل می کرد. آتیلا همچنین در نقش مربی در تیم گسترش فولاد تبریز فعالیت کرده.
آتوسا هم در سالهای آغازین فعالیت فوتبال زنان در ایران، سابقه خانم گلی فوتبال دختران را دارد. ناصر حجازی ۲ نوه دارد. جانان فرزند آتیلاست و امیرارسلان هم فرزند آتوسا. داماد حجازی سعید رمضانی است.
۱۰ سال قبل زمانی که میروسلاو بلاژویچ سرمربی تیم ملی فوتبال ایران بود، رابطهی خوبی با ناصر حجازی، سرمربی وقت ذوب آهن اصفهان نداشت و علیه همدیگر مصاحبه می کردند. بلاژویچ هم گفت؛ حجازی می خواهد دامادش را به من قالب کند. اما مدتی بعد، روابطشان خوب شد و حتی بلاژویچ اقرار کرد که پرنده آسمانیاش در خط دفاع تیم ملی یعنی رحمان رضایی را نیز حجازی به او معرفی کرده است.
دوران باشگاهی
حجازی خود میگفت: «رشته اصلی من بسکتبال بود. ماجرای فوتبال برای من از اینجا شروع شد که روزی به تماشای بازی تیم مدرسهمان در مسابقات آموزشگاهی رفتیم. دروازهبان تیم مدرسه ما آسیب دید مربی تیم مرا صدا زد و گفت ناصر بیا درون دروازه بایست. گفتم آقا من نمیتوانم.»
با اصرار مربی تیم، او برای نخستین بار درون دروازه می ایستد. چنان میدرخشد که وقتی بازی تمام شد همه تشویقش کردند. این به معنای ورود او به تیم فوتبال نادر در دسته دوم باشگاه های تهران بود. یک شروع خوب برای دروازهبان جوان و لاغراندامی که بلندپروازی هایش هیچ گاه محدود به دروازه هفت متر و ۳۲ سانتی متری نمیشد.
او برای نشان دادن استعداد خیرهکننده اش نیازی به عضویت در تیمهای پرطرفدار پایتخت نداشت. تیم نادر برای معرفی او به تیم های ملی جوانان و بزرگسالان کافی بود. در ۲۰ سالگی با باشگاه تاج قرارداد بست. قهرمانی در جام باشگاههای آسیا و فتح جام تخت جمشید در ایران از جمله موفقیتهای او است. حجازی همچنین از ۱۳۵۵ تا ۱۳۵۸ برای تیم شهباز بازی کرد.
مرحلهی بعد دروازه بانی در محمدان بنگلادش و بازگشت مجدد به تیم سابقش بود؛ تیمی که دیگر تاج نامیده نمیشد و عنوان استقلال را برگزیده بود. سال ۱۳۶۵ در ۳۷ سالگی و در روز شکست ۳ بر صفر استقلال مقابل پرسپولیس، او همچنان سنگربان آبیپوشان بود.
دوران ملی و طرح ۲۷ سالهها
حجازی اولین بازی ملی خود را سال ۱۳۴۸ که ۲۰ ساله بود انجام داد. در آنکارا و مقابل تیم ملی پاکستان ۲ گل خورد اما ایران آن بازی را ۴ بر ۲ برد. او دو بار قهرمانی جام ملت های آسیا را در سالهای ۱۹۷۲ و ۱۹۷۶ تجربه کرد. قهرمانی بازیهای آسیایی تهران و حضور در جام جهانی آرژانتین نیز در کارنامه افتخاراتش ثبت شده.
المپیک مونیخ، حضور در در رقابت های انتخابی المپیک مونترال و عنوان سومی جام ملتهای آسیا در سال ۱۹۸۰ نیز از دیگر افتخارات اوست.
آخرین بازی ملی اش را سال ۱۳۵۹ در دیدار ردهبندی جام ملتهای آسیا مقابل کویت انجام داد. با روی کار آمدن مصطفی داودی در سازمان تربیت بدنی، برای این که ورزشکاران پیش از انقلاب را وادار به خداحافظی کنند، طرحی موسوم به ۲۷ سالهها را اجرا کردند!
مطابق این طرح، ورزشکاران بالای ۲۷ سال نمیتوانستند به عضویت تیم های ملی در بیایند. به این ترتیب حجازی ۳۳ ساله هم بازیهای اسیایی ۱۹۸۲ دهلی را از دست داد و به جای او حافظ طاحونی درون دروازه تیمی ایستاد که خیلی زود از گردونه مسابقات حذف شد. حجازی در طی فعالیت خود ۶۲ بار درون دروازه تیم ملی ایران ایستاد.
دوران مربیگری
حجازی که در بنگلادش با تیم محمدان به موفقیتهای داخلی و قارهای زیادی دست پیدا کرده بود، در سالهای نخست مربیگریاش در ایران هدایت تیم شهرداری کرمان را عهدهدار شد و بازیکنی مثل علی حاج اکبری را در این تیم کشف کرد. این بازیکن بعدها به استقلال و تیم ملی هم رسید.
سپس سرمربی بانک تجارت تهران شد که چهرههایی مثل علی دایی و مجید صالح در تیمش بازی میکردند.سپاهان اصفهان نیز مقصد بعدیاش شد. حجازی در سال ۱۳۷۵ به تیم محبوبش استقلال آمد و با این تیم به نایبقهرمانی جام باشگاههای آسیا، قهرمانی و نایبقهرمانی در لیگ آزادگان دست یافت.
ناصر حجازیاو در وب سایت خود نوشته است که بیست و پنجم تیر ۱۳۷۶پس از شکست مقابل تیمی از جمهوری آذربایجان در جام خزر، استقلال در ۳۲ بازی متوالی خارجی و داخلی بدون شکست ماند و تا ۴ مرداد ۷۷ و برتری فولاد خوزستان مقابل آبیها، هیچ تیمی نتوانست شاگردان حجازی را مغلوب کند.
ناصر حجازی در تاریخ دوم شهریور ۱۳۷۷ از سوی کنفدراسیون فوتبال آسیا به عنوان مربی برتر ماه جولای این قاره انتخاب شد. ذوب آهن اصفهان تیم بعدی حجازی بود و کشف رحمان رضایی و معرفی او به میروسلاو بلاژویچ سرمربی تیم ملی فوتبال ایران.
حجازی سپس هدایت استقلال رشت را برعهده گرفت. در ماشین سازی تبریز هم جاوید شکری و ایوب اصغرخانی را کشف کرد و آنها را تا عضویت در تیم استقلال تهران ارتقا داد. استقلال اهواز و نساجی قائمشهر هم از دیگر تیمهای تحت هدایت حجازی بودند.
او در سال ۱۳۸۷ پس از انتخاب مجدد علی فتحاللهزاده به سمت مدیرعاملی، دوباره سرمربی استقلال تهران شد. گرچه قبل از اتمام نیم فصل از این سمت کناره گیری کرد تا به عنوان مدیر فنی فعالیت کند. در ادامه با ابومسلم خراسان به توافق رسید اما خیلی زود از این تیم جدا شد و در سال ۲۰۰۹ عازم اروپا شد تا فصل جدیدی را در تیم فوتبال دی استرادا اسلواکی آغاز کند.
ابتلا به بیماری سرطان ریه، نقطه پایانی بر فعالیتهای ناصر حجازی در عرصه مربیگری شد؛ گرچه او حتی در دوران بیماری هم به عنوان رییس کمیته فنی و مشاور ارشد مدیر عامل باشگاه استقلال تهران فعالیت کرد و در باشگاه گسترش فولاد تبریز نیز با سمت نماینده تام الاختیار مالک باشگاه، به این تیم مشاوره می داد.
فعالیت های اجتماعی و سیاسی
حجازی برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری ایران در سال ۸۴ ثبت نام کرده بود، ولی شورای نگهبان صلاحیت او را رد کرد؛ انتخاباتی که در دو مرحله برگزار شد و محمود احمدینژاد را جایگزین سیدمحمد خاتمی کرد. نقطه اوج فعالیتهای سیاسی حجازی اما نه در دوران آن انتخابات، بلکه در ماههای آخر زندگیاش اتفاق افتاد.
ناصر حجازی در آخرین ماههای عمرشاوج تبلیغات رسانههای دولتی برای طرح هدفمندی یارانهها بود که ناصر حجازی در گفتوگویی با سایت شخصیاش، به شدت از این طرح انتقاد کرد و عملکرد دولت دهم را زیر سوال برد: «به من می گویند عصبانی نشوم، مگر بیغیرتم وقتی درد و مشکلات مردم را به چشم میبینم با بی تفاوتی از کنار آن بگذرم. آمدهاند و یارانهها را قالب کردهاند. زندگی مردم بهتر نشده که بدتر هم شده است. خدمت به مردم یعنی فراهم کردن رفاه و آسایش آن ها اما متاسفانه شاهد نداری و سختی زندگی مردم هستیم. دولت میگوید چهل هزار تومان در ماه به مردم کمک میکنیم، مگر مردم گدا هستند؟ مردم ایران روی گنج نفت و گاز خوابیدهاند.»
حجازی در پایان صحبتهایش بدون نام بردن از مقام مسئول خاصی در حکومت جمهوری اسلامی ایران گفته بود: یا رب روا مدار که گدا معتبر شود، گر معتبر شود ز خدا بی خبر شود.
پاسخی از هیات دولت به انتقادات او داده نشد، اما رسانه دولتی رجانیوز در گزارشی پرعتاب، حجازی را هدف قرارداد و خطاب به او نوشت: «پاهایت را بیشتر از گلیمت دراز نکن آقای حجازی.»
صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران نیز تا چند روز او را ممنوع التصویر کرد و با فشار افکار عمومی بود که سرانجام، دوربینهای تلویزیونی نیز روانه بیمارستان ها شدند تا روزهای آخر و غمانگیز اسطوره دروازه بانی فوتبال ایران را ضبط کنند؛ روزهایی که دوستدارانش با اشک و نگرانی در مقابل بیمارستان کسری صف می بستند و برای سلامتی اسطوره شان دعا می کردند.
مهدی رستمپور
تحریریه: شهرام احدی
تحریریه: شهرام احدی
منبع:سایت دویچه وله فارسی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.