۱۳۸۹ اسفند ۱۲, پنجشنبه

چرا فیلم‌های فینچر و نولان برای اسکار مناسب‌تر بودند؟

چرا فیلم‌های فینچر و نولان برای اسکار مناسب‌تر بودند؟

سید آریا قریشی: اسکار 2011، در مقایسه با دو – سه سال اخیر، اسکار خوبی بود. جوایز قابل انتظار بودند و می‌شد برای انتخاب هر کدام از برندگان دلایل منطقی و معقولی پیدا کرد. اما آیا انتظار ما از جوایز اسکار همین است؟‌ بحث اصلی این‌جاست که شکل می‌گیرد.


در خوب بودن فیلم سخنرانی پادشاه شکی نیست. با کمی دقت به راحتی می‌توان فهمید که همه عوامل فیلم کارشان را در حد بسیار بالایی انجام داده‌اند. نامزد شدن این فیلم حتی در رشته‌های فنی (مثل طراحی صحنه، فیلمبرداری و ترکیب جلوه‌های صوتی) نشان می‌دهد که با فیلمی سر و کار داریم که روی آن بسیار کار شده و نتیجه هم یک فیلم درجه یک و شسته رفته است. اما نکته مهم این است که صرف خوب بودن فیلم برای کسب جایزه‌ای به اعتبار اسکار بهترین فیلم سال کافی نیست. وگرنه در هر سال کلی فیلم خوب و درجه یک فقط در سینمای آمریکا ساخته می‌شود. پس باید معیار ویژه‌تری برای انتخاب بهترین فیلم سال وجود داشته باشد. این‌جاست که به این نتیجه می‌رسیم که در میان ده فیلم نامزد اسکار، حداقل دو فیلم شایسته‌تر از سخنرانی پادشاه برای کسب این جایزه وجود داشتند: تلقین کریستوفر نولان و شبکه اجتماعی دیوید فینچر.
یک طرف ماجرا فیلم تلقین را داریم. فیلمی که امسال هم فروش خارق‌العاده‌ای را (با توجه به داستان پیچیده‌اش) تجربه کرد و هم نظر منتقدان را جلب کرد. اما فقط این نبود. تلقین یک پیشنهاد جدید به سینما است. در دورانی که همه از نبود ایده‌های جدید در سینما گله‌مندند، کریستوفر نولان در تلقین یک ایده کهنه (مرز بین واقعیت و رؤیا و ماجراهای مربوط به آن) را برداشته و به شیوه‌ای جدید به تماشاگر ارائه داده است. در حالی که تاکنون تمام داشته‌های ما در سینما به بحث درباره دو جهان محدود می‌شد، نولان با فیلم آخرش نشان داد که جهان فیلم را می‌توان به اندازه خلاقیت فیلمساز گسترش داد. بدون این که قصد مقایسه کیفیت دو فیلم در میان باشد (که چنین کاری درست هم نیست)، کاری که نولان با تلقین برای سینما انجام داد، قابل مقایسه با کاری است که جیمز کامرون در سال گذشته با آواتار انجام داد. همان طور که کامرون در آواتار، تمام حرف‌هایی که در طول این 115 سال در سینما تکرار شده را در یک دنیای خودساخته ارائه داد و جواب مثبتی از سوی تماشاگران دریافت کرد، این بار نولان نشان می‌دهد که حرف‌های قدیمی در جهان‌های موازی، نتایج تازه‌ای به بار خواهند آورد. حالا کلی ایده جدید برای داستان‌گویی در سینما وجود دارد. این، شاید بزرگ‌ترین دستاورد سینمای جهان در سالی که گذشت بود. این، نکته ویژه‌ای بود که تلقین را شایسته مورد توجه قرار گرفتن در اسکار امسال می‌کرد. توجهی که به طرز عجیبی نسبت به تلقین انجام نشد. تا جایی که حتی فیلمنامه این اثر با آن ایده درخشان و ساختار مهندسی‌شده‌اش مغلوب فیلمنامه (البته خیلی خوب) سخنرانی پادشاه شد.
سوی دیگر قضیه، شبکه اجتماعی دیوید فینچر است. فیلمی که تا یکی – دو ماه مانده به مراسم، فاتح بی‌رقیب فصل جوایز بود. ولی اکنون شکست‌خورده اصلی اسکار 2011 است. شبکه اجتماعی، همه مؤلفه‌های یک فیلم بدون جذابیت را دارد: دیالوگ‌های فراوان، سادگی زیاد، بازیگران گمنام، داستانی کاملاً معمولی و... اما نتیجه یک فیلم فوق‌العاده است که به طرز درخشانی بازتاب زندگی این روزهای ماست. نکته ویژه شبکه اجتماعی که آن را به فیلمی در حد و اندازه‌های اسکار بهترین فیلم تبدیل می‌کند، چیزی جز این نیست. شبکه اجتماعی ایده درجه یک و کاملاً به‌روز «ما قبلاً در روستاها زندگی می‌کردیم، بعدها در شهرها زندگی کردیم و حالا در اینترنت زندگی می‌کنیم» را به طرز درخشانی انتقال داده است. حالا با یک دنیای تازه روبه‌روییم. دنیایی که در آن مشکلات شخصی فرد با یک دختر می‌تواند باعث بزرگ‌ترین تحول مجازی قرن بیست و یکم شود و یک جوان این توان را دارد که از درون یک اتاق کوچک، جهان پیرامونش را تکان دهد. تمام اجزاء فیلم در این راستا قرار دارند. از کارگردانی متواضعانه فینچر گرفته تا موسیقی متن فیلم که فوق‌العاده هوشمندانه به صورت تلفیقی از موسیقی کلاسیک و پاپ و به صورت کم‌حجم اجرا شده و فیلمبرداری بدون خودنمایی اثر. مهم‌تر از به‌روز بودن، فیلم جدید دیوید فینچر در ادامه زودیاک دارد یک زبان جدید برای فیلم‌های بیوگرافیک در سینما جا می‌اندازد. کمتر کسی به اندازه دیوید فینچر می‌تواند یک داستان معاصر زندگینامه‌ای را تا این حد شخصی و در عین حال دراماتیزه کند و به تماشاگر ارائه کند. پس با یک زبان جدید روبه‌روییم و با فیلمی که احتمالاً می‌تواند به‌روزترین فیلم امسال باشد.
همه این حرف‌ها در حالی است که دو فیلم مهم دیگر امسال، قوی سیاه دارن آرنوفسکی و جزیره شاتر مارتین اسکورسیزی هم دستاوردهای مهمی برای سینمای جهان داشتند و از این نظر می‌توانستند بالاتر از سخنرانی پادشاه قرار بگیرند.
سخنرانی پادشاه فیلم فوق‌العاده و درجه‌یکی بود. اما آیا خوب بودن و حتی عالی بودن برای دریافت جایزه‌ای با این سطح از اهمیت کافی است؟ آیا با این روند محافظه‌کارانه و بدون جاه‌طلبی می‌توان به آینده اسکار امیدوار بود؟‌ مطمئن نیستم!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.