۱۳۹۰ شهریور ۹, چهارشنبه

چرا بختیار نمی توانست استعفا بدهد؟


لادن برومند
رئیس بخش پژوهش های بنیاد عبدالرحمن برومند
تحلیل پدیده انقلاب برای نسلی که در وقوع آن نقش داشته و تبعات شدید آن را متحمل شده، چالشی ذهنی، روحی و اخلاقی به همراه دارد. از نظر ذهنی، تحلیلگر باید خود را از نفوذ پیشداوری های حاکم بر افکار عمومی دوره مورد نظرش برهاند و با واقعه طوری برخورد کند که انگار بار اول است که از آن آگاه می شود.

عبدالرحمن برومند، پدر لادن برومند در کنار شاپور بختیار
از نظر روحی نگاه تحلیلگر باید عاری از احساسات در مورد نقش آفرینان واقعه باشد و این کار ساده ای نیست؛ زیرا انقلاب زندگی تک تک اعضای یک جامعه را آن چنان دگرگون می کند که مشکل می توان نسبت به عاملان آن بی تفاوت ماند
و بالاخره، سومین چالش، چالشی است اخلاقی؛ زیرا انقلاب ایران برخلاف آنچه در انقلاب های فرانسه و شوروی افسانه و اسطوره بود، واقعا پیامد یک حرکت عمومی بود که میلیون ها شهروند در آن نقش موثر داشتند، و اعضای جامعه هر کدام به نوبه خود مسئولیت سیاسی و اخلاقی اتفاقات آن دوره را به عهده دارند. بنابراین، تحلیلگر خواه ناخواه عملکرد خود را نیز به نقد می کشد و باید شجاعت رویارویی با مسئولیت خویش را داشته باشد تا نقد و تحلیل یک واقعه تاریخی محدود به یک توجیه مبتذل مواضع شخصی نگردد.

پژواک پیام نخست وزیری بختیار در بیستمین سالروز ترورش


حمید اکبری
استاد ممتاز و مدیر بنیاد دانشگاهی دکتر محمد مصدق در دانشگاه نورت ایسترن ایلینوی در شیکاگو
نخست وزیری دکتر شاپور بختیار گره انقلاب ایران است. این تمثیلی است که سال ها پیش از استادم، دکترهوشنگ کشاورز صدر[۱]، در باره اختلاف نظرات گوناگون در موافقت و مخالفت با نخست وزیری دکتر بختیار شنیدم.
نخست بایستی پرسید که چرا تمثیل گره؟ زیرا بدون نخست وزیری بختیار دیگر گره ای در کار نخواهد بود تا حاصل انقلاب ایران را جز آنچه شد دریافت. بدون بختیار، تنها دو رقیب اصلی و مطرح در صحنه سیاسی ایران رو در روی یکدیگر قرار می گیرند: محمد رضا شاه پهلوی و آیت الله روح الله خمینی. در جریان انقلاب هر یک از این دو رهبر کوشش می کرد که روایت خود را به عنوان گزینه سیاسی برای آینده ایران به مردم بقبولاند و مردم از میان این دو رهبر یکی را بایستی انتخاب می کردند.
شاه نمایندگی حکومتی را می کرد که با کودتای بیست و هشت مرداد به شکلی بارز قانون اساسی مشروطه ایران را زیر پای گذارده بود و بیست و پنج سال پادشاهی مطلقه و آمرانه را بر همه ارکان سیاسی، اقتصادی و نظامی چیره کرده بود.

بختيار؛ شخصيت يا نماد تاریخی؟


اسماعيل نوری علا
نویسنده، شاعر و پژوهشگر
درباره دو مفهوم "شخصیت" و "تاریخ" بسیار سخن گفته شده است و، در کنار این مجموعه، یکی از وسواس های همیشگی کسانی که با تاریخ انس و الفتی دارند تصور کردن جایگاه مردان و زنان معاصرشان در تاریخی است که در آینده های نزدیک و دور نوشته می شوند.
اما، به هر حال، می دانیم که آنچه نوشته خواهد شد، همسان آنچه که تا کنون نوشته شده، این دو مفهوم را در صورت های مختلفی به هم ربط می دهند: برخی از آدمیان، به خاطر "قدمت" حضورشان در مناصب و موقعیت های ممتاز تبدیل به آدمیانی فراموشی ناپذیر در تاریخ می شوند، بی آنکه موجد لحظات تعیین کننده ای در زمانه خود باشند؛ آنها فقط "حضور تاریخی" دارند.
برخی نیز به خاطر "موقعیت" خاصی که در عرصه های مختلف حیات اجتماعی کشورشان ـ و گاه دنیا ـ به دست می آورند به شخصیت هایی تاریخی تبدیل می شوند و نامشان در تواریخ تفصیلی مربوط به دورانشان، گاه در چند خط و گاه در چند فراز و به ندرت در چند صفحه مطرح می شود.

درباره علت پذیرش پست نخست‌وزیری توسط شاپور بختیار


علی شاکری زند
رئیس پیشین هیات اجرایی نهضت مقاومت ملی
در میان آزادیخواهان و مبارزان راه استقلال و دموکراسی در ایران، شاپور بختیار تنها کسی بود که از فاشیسم شناختی ملموس و حضوری، و در مبارزه با آن تجربه ای شخصی داشت.
به عبارت دقیق تر آنچه دیگران در این باره یا شنیده یا در کتاب های تاریخ خوانده بودند، او هم به چشم خود در آلمان و فرانسه دیده و لمس کرده بود و هم در مبارزه با آن، حتی به نفع آزادی ملتی دیگر، تجربه کسب کرده بود، به طوری که می توانست آثار ظهور آن را، که یک بار در جوانی در پیشرفت گام به گام آن در اروپا مشاهده کرده بود، به سرعت تشخیص دهد.
کسانی که قبول نخست وزیری از طرف او را که همواره بنا به عقیده خود و در کادر برنامه جبهه ملی از اجرای قانون اساسی هواداری کرده بود، به دستاویزهای گوناگون اشتباه خواندند، در واقع در پی فریب خود و مردم بودند.
نمونه بارزی از غرض ورزی يا ناآگاهی برخی ازمخالفان نخست وزیری شاپور بختیار این است که برخی از آنان يکی از سرسخت ترین مخالفان ديکتاتوری و قانون شکنی های دیکتاتور پیشین را، بی هيچ ملاحظه ای، سلطنت طلب می خوانند.

شاپور بختیار به خاطر اجتناب از خطر مسلم هرج و مرج و افتادن کشور در ورطه فاشیسم مذهبی، معتقد به تغيير اوضاع جز در پناه حفاظ قانونی نبود

چرا بخت با شاپور بختيار يار نشد؟


شهلا شفیق
جامعه‌شناس
وقتی به روند انقلاب ایران در سال ۵۷ فکر می کنیم، چهره شاپور بختیار، چه با او موافق بوده باشیم چه مخالف، گریبانمان را رها نمی کند، او مایه دردسر نظریات راست و چپی است که یا دلیل پیروزی اسلامگرایان را تنها در "استبداد شاهی" می بینند، یا سبب را در "مکر خمینی گرایان" می جویند که پیش از به قدرت رسیدن دست خود را رو نمی کردند، و یا به نقش و جایگاه مذهب در میان توده‌های مردم نسبتش می دهند.
"پدیده بختیار" اما در درستی این‌گونه دیدگاه‌ها و هر نظریه تک ساحتی از انقلاب و نقش‌آفرینان آن شک ایجاد می کند.
پدیده بختیار اتحاد نانوشته میان اسلامیست‌ها و نیروهای چپگرا و لیبرال را در جریان انقلاب ایران به نمایش می‌گذارد



شاپور بختیار، چه کار او را درست یا نادرست، قهرمانانه و یا به عکس ساده انگارانه بدانیم، پدیده ای است که با وضوحی انکارناپذیر، اتحاد نانوشته میان اسلامیست‌ها و نیروهای غیراسلامی، از لیبرال تا چپگرا را به نمایش می گذارد و پرسش در نقش نیروهای سیاسی و اجتماعی غیر اسلامگرایان را در پیروزی هواداران آیت الله خمینی اجتناب ناپذیر می کند.

روایتی دیگر: بختیار چرا و چگونه نخست وزیر شد؟


هوشنگ نهاوندی
رئیس پیشین دانشگاه‌های پهلوی و تهران
هوشنگ نهاوندی، رئیس پیشین دانشگاه های پهلوی و تهران و از معاشران شاه در آخرین روزهای اقامتش در ایران، در کتابی که به تازگی به نام "خمینی در فرانسه" منتشر کرده، فصلی را به چگونگی و دلایل انتخاب شاپور بختیار به نخست وزیری اختصاص داده و در آن نکاتی را مطرح کرده است که پیش از این، به آنها کمتر پرداخته شده بود. وی امکان نگارش متنی تازه در این باره را نداشت، اما به ما اجازه داد تا این فصل از کتاب او را نقل کنیم. آنچه در پی می خوانید، فصل "آخرین تلاش‌ها و آخرین دسیسه‌ها" برگرفته از همین کتاب است:
ظاهراً شهبانو فرح مسبب اصلی انتصاب شاپور بختیار به ریاست دولت بود. ایشان سه ماه قبل از آنکه شاپور بختیار به کاخ نیاوران احضار شود، در خفا با وی ملاقات کرد.

هوشنگ نهاوندی در کتاب "خمینی در فرانسه"، فصلی را به چگونگی و دلایل انتخاب شاپور بختیار به نخست وزیری اختصاص داده است

بختیار؛ اولین پرچمدار راهی که باید به مقصد برسد


مهرداد خوانساری
مشاور امور بین الملل شاپور بختیار در دهه ۸۰

در حال حاضر، بیش از سی و یک سال از آغاز فعالیت های من، در صحنه مبارزات ملی برای استقرار دمکراسی، سکولاریزم و رعایت حقوق بشر در ایران می گذرد که نزدیک به ۷ سال اول آن، در کنار دکتر شاپور بختیار و دیگر یاران ایشان در نهضت مقاومت ملی ایران سپری گردید.
بدون تردید، بختیار چهره کم نظیر و استثنایی زمان خود بود که توانست در دشوارترین ایام، هنگامی که متاسفانه اکثریت مردم در ایران و بویژه نخبگان و روشنفکران جامعه ما – ازجمله شخصیت های بیشماری که امروز در زمره حامیان سرشناس "جنبش سبز" قرار دارند، "تصویر آیت الله خمینی را در ماه می دیدند"، با شجاعت و صداقت، از همان روز اول، تز فکری و موجودیت جمهوری اسلامی را رد کند و با تکیه بر میراث انقلاب مشروطیت، تا آخرین لحظه زندگی اش، هرگز دست از تلاش برای استقرار یک نظام به تمام معنی آزاد، مستقل و مترقی در ایران برندارد.

مهرداد خوانساری در کنار شاپور بختیار

بختیار؛ فرهنگمرد سیاسی


محمود خوشنام
از نویسندگان نشریات وابسته به نهضت مقاومت ملی ایران
در عرصه‌های گونه‌گون اجتماعی هر جا که مسئله مدیریت مطرح می‌شود غالبا با دو جور انسان روبه رو می‌شویم، انسانی که مدیر است و توانا، ولی پایبند اصول فرهنگی و اخلاقی نیست و انسانی که سخت پاکیزه و پرهیزکار است ولی عرضه و توانایی اداره ندارد. گمان نمی‌کنم بشود گفت که کدام یک بر دیگری برتری دارد.
در این میان البته از دو انسان نوع دیگر نیز می‌توان یاد کرد. اول آن کس که هیچ یک از این ویژِگی‌ها را ندارد و حسابش با کرام‌الکاتبین است و دوم آن کس که هم این را دارد و هم آن را. نمونه‌ای که حکم کیمیا را دارد.

دوره نخست وزیری شاپور بختیار تنها سی و هفت روز طول کشید
در عرصه سیاست ایران، ما همیشه گرفتار آن دو نمونه اول بوده‌ایم. مدیران توانا و خبره ولی غیر صادق آمده‌اند و فساد را در حکومت گسترش داده‌اند. بعد آنان رفته‌اند، مدیران نالایق پرهیزکار آمده‌اند و شیرازه مملکت را از هم گسیخته‌اند.

میراث حقوق بشری شاپور بختیار


کاوه شهروز
حقوقدان در کانادا و سردبیر پیشین مجله حقوق بشر دانشگاه هاروارد
متاسفانه ایرانیان مهاجر نسل من، حوادث انقلاب را به چشم خود ندیده اند بلکه وقایع آن زمان را از طریق آثار اکادمیک و دانشگاهی و یا حکایات شخصی والدین خود تجربه کرده اند. این نسل اغلب شاپور بختیار را - البته اگر او را اصلا به یاد داشته باشند - به عنوان یک شخصیت فرعی در تاریخ معاصر ایران تلقی می کند.
اما چه عنصر مهم و یا فراموش نشدنی درباره مردی وجود دارد که تنها سی و هفت روز، نخست وزیر رژیمی در حال فروپاشی بود؟

این گرایش، با تمایل نادرست عده ای برای تنزل نام شاپور بختیار به اختصاری تاریخی برای توصیف رهبری ناکارآمد در می آمیزد که با توجیه نیروهای رادیکال تر همراه است. به طور خلاصه و در یک کلام شاپور بختیار را می توان آلکساندر کرنسکی ایران نامید.
شاپور بختیار، آخرین نخست وزیر ایران پیش از انقلاب، در سن ۷۷ سالگی در پاریس به قتل رسید

ترور بختیار؛ نمونه‌ای از سیاست امتیازخواهی و ارعاب


مجتبی واحدی
روزنامه‌نگار
پیامدهای ترور شاپور بختیار در تبعیدگاه او -پاریس- یکی از مهم ترین در دسرهای مقامات جمهوری اسلامی در نیمه اول دهه هفتاد بود، اما با روی کار آمدن محمد خاتمی و تغییر نگاه ملت ها و دولت ها به دولت ایران، تا حدودی از درجه اهمیت دهی به آن کاسته شد.
یکی از مهم ترین دستاوردهای این تغییر نگاه آن بود که "پرسشِ آزاردهنده" نسبت به این موضوع مهم، به تدریج جایگاه خود در صدر لیست سؤالات از دیپلمات ها و مقامات جمهوری اسلامی را ازدست داد و در رتبه های پایین تر جای گرفت.

روزی که آقای بختیار در پاریس ترور شد تب و تاب انقلابی گری در داخل کشور فروکش کرده بود
البته این تغییر جایگاه به معنای کاهش اهمیت "ترور دولتی" در خارج از مرزهای یک کشور نبود، اما با انتخاب آقای خاتمی به ریاست جمهوری ایران، دولت های "منافع محور" و "فرصت شناس" غربی، ترجیح دادند محبوبیت محمد خاتمی در داخل و خوش نامی او در خارج از کشور را بهانه قرار دهند و به جای پافشاری بر "مسئولیت پذیری بین المللی دولت ایران" اصلاح روابط خود با جمهوری اسلامی را پیگیری کنند.

بختیار؛ او مرغ طوفان بود و ما طوطی ایوان


هادی خرسندی
شاعر، نویسنده و طنزپرداز
وقتی گفت:«ای مردم، از زیر دیکتاتوری چکمه می‌آئید بیرون، میروید زیر دیکتاتوری نعلین»، ما حرفش را سبک سنگین کردیم دیدیم انصافاً نعلین از چکمه سبکتر است.
غافل از اینکه چکمه را بیست و هشت مردادی باشد، حکومت نظامی ای باشد، کودتائی باشد، میزنند، اما نعلین را سالی سیصد و شصت و پنج روز (و در سال های کبیسه سیصد و شصت و شش روز) میزنند.
تازه نمیتوانستیم تصور کنیم که نعلین وقتی جا بیفتد از چکمه هم دعوت به همکاری میکند و آن وقت نعلین و چکمه با هم میزنند.

'بختیار هوشمندانه و مبتکرانه گفت که «برای پیشوا (آیت‌الله خمینی) در قم یک واتیکان درست میکنیم.» این خیلی حرف بود

روایت 'محاکمه' شاپور بختیار در مجله امید ایران


علیرضا نوری زاده
روزنامه نگار و سردبیر مجله امید ایران پس از انقلاب
از آن لحظه تلخی که خانم پری کلانتری، منشی نخست وزیر از دکتر پرسید:"آیا عصر باز می گردید؟" و او تنها گفته بود: "باز می گردم"، تا خبر تکان دهنده ای که محمد شریف در مدرسه رفاه به من داد که "دکتر را گرفتند"، چهار روز فاصله بود و من در این مدت دقیقه ای غافل از او نبودم. آیت الله، بیابانی اش خوانده بود و پیدا بود اگر به دام می افتاد، کلکش را خیلی زود می کندند.


جلد مجله امید ایران
با دکتر شاپور بختیار هزار سال آشنا بودم. سال های کودکی و نوجوانی که در زمان آزادی های گاه طولانیش از زندان یا در خانه جهانشاه خان ، یا در محضر پدر و دوسه بار در منزلش چنان سالک مجذوبی چشم به دهانش می دوختم تا آن روز پرشکوه جلالیه که دکتر توصیه های جبهه ملی را نادیده گرفت و سخت به آمریکا حمله کرد و حنجره ها و دست های هزاران انسان به تکریم و تاییدش میدان سواری را به لرزه آورد ، برایم به نمادی بدل شده بود که سر و گردنی از همه بلندتر بود.

شاپور بختیار در روایت جمهوری اسلامی


محمد رهبر
روزنامه‌نگار

وقتی در خرداد سال ۵۶ شاپور بختیار، داریوش فروهر و کریم سنجابی از چهره های شاخص جبهه ملی در نامه ای سرگشاده، از محمد رضا شاه پهلوی خواستند که به استبداد پایان داده، زندانیان را آزاد و قانون اساسی را رعایت کند، کمتر کسی حدس می زد که شاپور بختیار آخرین نخست وزیر رژیم پادشاهی در ایران باشد.
نامه شاپور بختیار و دوستانش به شاه متهورانه تنظیم شده بود و لقب همیشگی آریامهر در کنار نام پهلوی دوم نیامده و تاریخش هم نه شاهنشاهی که هجری شمسی بود.


سایت سازمان اسناد انقلاب اسلامی آقای بختیار را یکی از ایادی شاه و غرب به حساب آورده و نوشته است که او به عنوان نفوذی در جبهه ملی فعالیت داشت

شاپور بختیار؛ سیاستمداری که بخت‌یار نبود


عباس میلانی
استاد علوم سیاسی در دانشگاه استنفورد آمریکا
مهشید امیرشاهی نویسنده ایرانی، زنی پر شور است که معایب و خیال پردازی های انسان ها از نگاه تیزش دور نمی ماند، او نثری در نوشتن دارد که از شور و حرارت و ضرب آهنگ زندگی سرشار است. سختی ها و مرارت های تبعید باعث شده که وی نسبت به زنان و مردان هموطنش دیدی تلخ داشته باشد.
در هر دو رمان گزنده امیرشاهی که یکی به روزهای منتهی به انقلاب اسلامی و دیگری به زندگی یک مهاجر در پاریس بعد از انقلاب اسلامی می پردازد - که هر یک ترکیبی گزارش گونه از کار خبرنگاری و رمان تاریخی است – محور اخلاقی فرهنگی، سیاسی و احساسی که در داستان گنجانده شده مبتنی بر شخصیت شاپور بختیار است.

شاپور بختیار علاوه بر تحصیل در رشته علوم سیاسی تا مقطع دکترا در دانشگاه سوربن، دو سال نیز در ارتش فرانسه خدمت کرد

مقاله مهشید امیرشاهی در دفاع از بختیار در روزنامه آیندگان


مهشید امیرشاهی، نویسنده ایرانی در شماره ۱۷ بهمن ۱۳۵۷ روزنامه آیندگان مقاله ای با عنوان "کسی نیست از بختیار حمایت کند؟" منتشر کرد.
او در این مقاله از روشنفکران ایرانی که در مقابل دخالت روحانیان در سیاست سکوت کرده بودند و از سیاستمداران، نمایندگان مجلس و دیپلمات هایی انتقاد کرد که در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، رنگ عوض کرده بودند.

خانم امیرشاهی در مقاله خود از روشنفکرانی انتقاد می‌کرد که در مقابل دخالت روحانیان در سیاست سکوت کرده بودند
متن مقاله خانم امیرشاهی چنین بود:

بختیار؛ شیفته و شیدای حافظ


ایرج پزشکزاد
نویسنده و سردبیر نشریه قیام ایران، ارگان نهضت مقاومت ملی
روز نخست چون دم رندی زدیم و عشق
شرط آن بود که جز ره این شیوه نسپریم
این بیت حافظ، بر سنگ مزار شاپور بختیار در گورستان مونپارناس پاریس حک شده است. شعر بر سنگ مزار برای ما ایرانی ها امری عادی است و در گورستان ها بسیار دیده ایم، اما کمتر اتفاق می افتد که شعر با احوال صاحب مزار ربطی داشته باشد؛ غالبا شرح درد و غصه بازماندگان از فقدان عزیز از دست رفته است.

قبر شاپور بختیار در گورستان مونپارناس پاریس

شاپور بختیار؛ اصلاح طلب واقعی؟


افشین مبصر
بی‌بی‌سی
سی و سه سال پیش که تب انقلاب سراسر ایران را فراگرفته بود و کسانی که عمر خود را صرف مبارزه برای دستیابی به آزادی و دموکراسی کرده بودند تنها راه نجات را در انقلاب می‌دیدند و آنهایی هم که انقلاب را چاره دردها و مشکلات کشور و ملت نمی‌دانستند، عافیت خویش را در ساکت ماندن دیده بودند، تنها یک صدا بود که هموطنان خود را از عواقب خشونت و براندازی برحذر می‌داشت.
شاپور بختیار، آزادیخواهی که حتی دوران تحصیل خود در فرانسه را وقف مبارزه موفق با فاشیسم کرده بود و با مبارزه خشونت‌آمیز غریبه نبود، چاره کار را در قانونمندی می‌دانست.

بختیار به نظام مشروطه عقیده داشت و اعتقاد داشت که حکومت پهلوی اصلاح‌پذیر است

چرا طبقه متوسط، چپ ها و روشنفکران از بختیار حمایت نکردند؟


فرج سرکوهی
روزنامه‌نگار

اغلب قریب به اتفاق روشنفکران و سازمان های سیاسی چپ، ملی گرا و لیبرال، که به دوران نخست وزیری شاپور بختیار از برنامه او برای تحقق دموکراسی پارلمانی حمایت نکرده، به سود انقلاب اسلامی به مبارزه با او برخاسته و اکنون از نظریات و مواضع آن روزگار خود چون خطا یا اشتباه نظری و سیاسی یاد و انتفاد می کنند، همزمان این برداشت را نیز مطرح می کنند که بختیار "دیرهنگام" تر از آن به نخست وزیری رسید که تشکیل بلوکی به طرفداری از برنامه های او ، سمت و سوی انقلاب را تغییر داده، از استقرار استبداد جمهوری اسلامی جلوگیری کند.
برداشتی از این دست، که از بستر جبرگرایی تاریخی برخاسته و تاریخ را نه برآیند عوامل و نیروهای انسانی، که چون وجودی فرابشری تصور می کند، مانع از آن است که ریشه های خطاهای نظری و سیاسی آن روزگار با نقد به خودآگاهی برآمده و از خطاها و اشتباهات مشابه کنونی جلوگیری کند.

در دو راهه استبداد شاهی یا جمهوری اسلامی، شاپور بختیار از همراهی با اکثریت تن زد و راه سومی پیشنهاد کرد
تاریخ جوامع بشری مسیری تک خطی، مقدر، اجتناب ناپذیر و از پیش تعیین شده نیست.

شاپور بختیار؛ برآمده‌ شکستی محتوم


منصور کوشان
نویسنده
در تاریخ سیاسی ایران بسیار کم هستند تشکل‌های حقوقی که نمی‌توان سایه سنگینشان را بر شخصیت‌های حقیقی نادیده گرفت.
حزب توده‌ و جبهه ملی، از قدرتمندترین و منسجم‌ترین نهادهای سیاسی و اجتماعی ایران بوده اند که نه تنها هویت خود را بر شخصیت‌های بسیاری تحمیل کرده‌اند، بلکه توانسته‌اند در دوره‌های چندگانه‌ خود از آنها چونان مهره‌هایی در راستای هدف‌های خویش بهره ببرند.
به بیان دیگر، همان گونه که جبهه ملی ایران بدون شناخت دکتر محمد مصدق، بی‌هویت و حتی بی‌اعتبار است، شخصیت پیش از نخست وزیری شاپور بختیار نیز بدون جبهه‌ ملی بی‌هویت و بی‌اعتبار است.
از این رو، اگر چه هنوز هم کسانی می‌کوشند جبهه‌ ملی را دست کم در نام حفظ کنند، می‌توان دکتر محمد مصدق نخست وزیر و دکتر شاپور بختیار نخست وزیر را، آغاز و پایان کارنامه‌ جبهه‌ ملی ایران نامید.

- نخست وزیری شاپور بختیار، به رغم مخالفت جبهه ملی، موقعیتی متفاوت به او بخشید
- شاپور بختیار در دوران نخست وزیری خود بر پیروی از محمد مصدق تاکید می کرد

مقدمه رساله دکترای بختیار درباره رابطه دین و قدرت


آنچه در پی می خوانید، ترجمه مقدمه رساله شاپور بختیار است که وی در سال ۱۹۴۵ برای اخذ مدرک دکترا از دانشگاه سوربن پاریس نوشته است. این متن برای نخستین بار به فارسی منتشر می شود و از سوی بهرام شفیعی، از همراهان شاپور بختیار در فرانسه، برای انتشار در اختیار ما قرار گرفته است.
"جدال میان دولت و کلیسا که گاه در عصر کنونی بسیار تند و تیز شده است، پدیده تاریخی کم و بیش تازه‌ای است.
آدمیان هزاران سال در هماهنگی این دو قدرت و بیشتر وقت‌ها در اختلاط (یا هم‌آمیزی) آن دو زیسته‌اند. اگر جامعه مدرن در تحول بیش از پیش اقتصادی‌اش بر دگرگونی ماده خام استوار است، جامعه کهن، در زمینه‌ای که ما توانسته‌ایم بررسی‌اش کنیم و دریابیم، بر اساس نوعی عرفان اداره می‌شد.

شاپور بختیار در جوانی و در هنگامی که در فرانسه زندگی می‌کرد

جزییات پرونده ترور بختیار بر اساس کیفرخواست دادستانی پاریس


عبدالکریم لاهیجی
حقوقدان و نایب رئیس فدراسیون بین‌المللی جامعه‌های دفاع از حقوق بشر
شیخ محمد صادق گیوی (خلخالی) در خاطرات خود در باره محاکمه های پس از انقلاب چنین می نویسد:
"امام، حکومت و قضاوت شرعیه را به اینجانب محول فرمود تا طبق ضوابط شرعی مجرمین طاغوتی را محاکمه و به جزای اعمالشان برسانیم. البته چنین حکمی برای آقایان احمد جنتی و انواری و ربانی شیرازی هم صادر شد. حضرت آقای جنتی، در اهواز و تهران، چند نفر از طاغوتیان را محاکمه و به اعدام محکوم کرد. اما آقای انواری و آقای ربانی دخالتی نکردند. اینجانب پس از دریافت حکم به محاکمه مجرمین درجه یک پرداختم. اولین کسانی که در دادگاه محاکمه و به جزای عمل خود رسیدند، عبارت بودند از: نعمت الله نصیری رئیس ساواک، خسروداد فرمانده هوا نیروز، ناجی فرماندار نظامی اصفهان و رحیمی فرماندار نظامی تهران و رئیس شهربانی کل کشور. این چهار نفر در شب ۲۴ بهمن ماه ۱۳۵۷ در مدرسه رفاه اعدام شدند و حکم اعدام آنها را اینجانب صادر کردم. در آن شب، من تعداد ۲۴ نفر را محکوم کرده بودم که به علت دخالت ها، فقط دستور اعدام چهار نفر یاد شده را صادر کردم. آنها در پشت بام مدرسه رفاه اعدام شدند و این اولین اعدام ما بود. البته من با خوردن خون دل، سرانجام توانستم در همان جا ۲۴ نفر را به تدریج اعدام کنم..."

از محکومیت به قتل بختیار در پاریس تا استقبال رسمی در تهران


علی وکیلی راد، بر اساس حکم دادگاهی در فرانسه، یکی از قاتلان شاپور بختیار، آخرین نخست‌وزیر حکومت مشروطه سلطنتی در ایران، معرفی شده است.
آقای وکیلی‌راد در سال ۱۳۷۰ در فرانسه به حبس ابد محکوم شد، اما آنچه به کشته شدن آقای بختیار در این سال منجر شد، نخستین سوءقصد به جان او نبود.

کاظم جلالی عضو کمیسون سیاست خارجی مجلس (سمت راست) و حسن قشقاوی معاون وزارت امور خارجه ایران در مراسم استقبال از علی وکیلی راد در فرودگاه امام خمینی تهران
در تابستان سال ۱۳۵۹ هم تیمی به رهبری انیس نقاش اقدام به ترور آقای بختیار کرده بودند که با هوشیاری محافظان او ناموفق ماند؛ هرچند در این ماجرا یک پلیس و یکی از همسایگان آقای بختیار به قتل رسیدند.

کابینه بختیار؛ آن چند روز و آن چهارده نفر


سیروس آموزگار
وزیر اطلاعات در کابینه شاپور بختیار
روز سه شنبه برای ناهار، دکتر بختیار و دکتر رزم آرا منزل ما مهمان بودند. سر ناهار، دکتر بختیار ناگهان گفت همین روزها خبرهای مهمی خواهد شد. نیازی نبود که وی توضیح بیشتری بدهد. دوستان نزدیکش می دانستند که مدتی است مذاکراتی در میان است. من چیزی نگفتم، ولی دکتر رزم آرا گفت پس من باید سری به زن و بچه هایم در پاریس بزنم و برگردم.
این بار دکتر بختیار چیزی نگفت. معلوم بود مذاکرات هم جدی تر شده است و هم خیلی پیش رفته است.

این بار دکتر بختیار چیزی نگفت. معلوم بود مذاکرات هم جدی تر شده است و هم خیلی پیش رفته است.

بختیار به اعضای کابینه‌اش گفته بود: "اعلیحضرت شاه مملکت هستند و احترامشان باید کاملا حفظ شود"

انیس نقاش: از تهران گفتند که بختیار باید هرچه زودتر کشته شود


انیس نقاش، چریک لبنانی که اکنون ۶۳ سال دارد، عامل اولین ترور شاپور بختیار آخرین نخست وزیر ایران در دوران پهلوی است. برنامه ترور آقای بختیار توسط انیس نقاش به دلیل حایل قرار گرفتن یک در آهنی بین او و شاپور بختیار، نافرجام ماند.
آقای نقاش به اتهام اقدام به این ترور که به کشته شدن یک پلیس و یک شهروند فرانسوی انجامید، در سال ۱۳۵۹ خورشیدی (۱۹۸۰میلادی) در دادگاهی در پاریس به زندان ابد محکوم شد، اما کمتر از یک دهه بعد در پی صدور حکم عفو از طرف فرانسوا میتران، رئیس جمهوری وقت فرانسه از زندان آزاد شد و به ایران بازگشت. رهایی آقای نقاش از حبس را برخی با نقش ایران در آزادسازی گروگان های فرانسوی در لبنان، در پیوند می دانند.

انیس نقاش می گوید به اینکه عامل ترور شاپور بختیار بوده افتخار می‌کند

بختیار؛ سرشتی ویژه که قدرش را ندانستیم


هومان بختیار
از بستگان نزدیک شاپور بختیار
"دولت اسلامی تنها در حد شهر قم آزاد است. ما برای آیت الله در شهر قم دیواری خواهیم کشید که او هم در آنجا واتیکان کوچکی داشته باشد" (شاپور بختیار ۱۴ بهمن ۱۳۵۷)
در مورد شهامت، بینش سیاسی و صراحت لهجه دکتر شاپور بختیار سخن بسیار رفته است. برای من که از کودکی شاهد ویژگی های شخصیت او بودم، این نقل قول از بهمن ۵۷ همه آنها را در برمی گیرد.
زمانی که همه مسحور "امام و انقلاب" بودند و به قول دکتر بختیار "جنون دسته جمعی" سراسر ایران را فراگفته بود، به زبان آوردن این نکته اساسی (جدایی بدون چون و چرای مذهب از سیاست) مستلزم روشن بینی، بصیرت و تهوری استثنایی بود. سی و دو سال پس از آنچه چشیده ایم، کیست که نداند تنها راه رستگاری و نجات ایران، همانا بیرون راندن دین از فضای سیاسی و عمومی کشور است.

'با وجود مصائب و تراژدی هایی که در سنین کودکی و نوجوانی تجربه کرده بود (از دست دادن مادر، برادر، خواهر و اعدام پدر به دستور رضا شاه) توانست عالی ترین مدارج تحصیلی را در لبنان و فرانسه طی کند

زندانی ما را آزاد کرد بختیار


مسعود بهنود
روزنامه‌نگار
به گمانم سه شنبه بود، دوازدهم دی ۱۳۵۷، همراه با جمعی از سردبیران و دبیران مطبوعات به خانه دکتر بختیار رفتیم، شماره هفده کامرانیه. پیش از آن بارها به این خانه رفته بودم، راه را می شناختم اما در آن زمان دلم شور می زد. باور نداشتم شایعه ای که شنیده بودم درست باشد. شب پیشش مهندس قباد ظفر درگوشی این خبر را گفته بود. اما در عین حال راضی بودم به امید اینکه زندانی من هم از حبس به در می آید.
اما آن بعد از ظهر پاییز زده، آفتاب زردی پهن شده بود بر حوضخانه، کسی وارد شد همراه حاج مانیان و یک عکس بزرگ دکتر مصدق را بالای سکوی میانی حوضخانه هموار کرد و دقایقی بعد بختیار که رسید، همان جا نشست. تعمد داشت نشان دهد این کار تازه تاثیری بر ارادتش به دکتر محمد مصدق ندارد و به قول خودش لر، باج به شغال نمی دهد.

شماره اول تهران مصور، که از هشت آذر تا ۲۲ دی اجازه انتشار نداشت

چرا آزادی قاتل بختیار برخلاف قوانین فرانسه است؟


علی شاکری زند
رئیس پیشین هیات اجرایی نهضت مقاومت ملی
گفته شده است که آزادی قاتل شاپور بختیار در سال گذشته، پس از گذشتن هجده سال از دوران حبس ابد که به آن محکوم شده بود، نه تابع عوامل سیاسی، یعنی مبادله با گروگان فرانسوی، خانم کلوتیلد رایس، بلکه مطابق با مرّ قانون، و از لحاظ قانونی عادی و طبیعی بوده است.

یک استثنا؛ آزادی انیس نقاش، فرمانده اولین گروه سوء قصد به جان شاپور بختیار

او موفق به قتل دکتر بختیار نشد، اما از حمله او یک کشته فرانسوی (خانم همسایه) و یک ماًمور حفاظت از جان دکتربختیار به حال فلج مادام العمر برجا ماند.

آقای وکیلی راد که به جرم قتل آقای بختیار به حبس ابد محکوم شده بود، حدود یک سال پیش آزاد و به ایران فرستاده شد

پیشه بدفرجام صدارت و سرنوشت یگانه بختیار


جمشید برزگر
رئيس رادیو و وبسایت بخش فارسی بی‌بی‌سی
وزارت و صدارت در ایران، پیشه ای بدفرجام بوده است. از حسنک وزیر و خاندان برمک و خواجه نظام الملک گرفته تا قائم مقام فراهانی و امیرکبیر، وزیرانی که مایه قوام و دوام مُلک و مَلِک خوانده می شده اند، سرآخر جان در این کار نهاده اند.

حتی پس از صدور فرمانی که درست ۱۰۵ سال پیش به نام مشروطه صادر شد و براساس آن قرار شد شاه به سلطنت بسنده کند و حکومت را به صدر اعظم (عنوانی که ابتدا رئیس الوزرا و سپس نخست وزیر خوانده شد)، واگذارد هم این بدفرجامی گریبان نخست وزیران را رها نکرد.

اولین رئیس‌جمهور ایران در مورد آخرین نخست وزیر مشروطه چه می‌گوید؟


امید پارسانژاد
بی‌بی‌سی
ابوالحسن بنی صدر و شاپور بختیار هر دو عضو جبهه ملی ایران بودند و سال‌ها برای اهدافی مشترک مبارزه می‌کردند، اما انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ مسیر آن دو را از یکدیگر و از جبهه ملی جدا کرد.
در اوج انقلاب ایران، آقای بنی صدر در پاریس یکی از نزدیک ترین مشاوران آیت الله روح الله خمینی، رهبر انقلاب بود که آقای بختیار در تهران به نخست وزیری حکومت در حال سقوط منصوب شد.
به مناسبت بیستمین سالگرد کشته شدن او با آقای بنی صدر گفت و گو کردم.

- آقای بنی صدر، اولین سئوال من این است که شما کی و چطور برای اولین بار با آقای بختیار آشنا شدید؟

روایت کریم سنجابی از نخست وزیری شاپور بختیار


با خواندن مقالات گوناگونی که در چند سال اخیر در مورد نخست وزیری شاپور بختیار و واکنش کریم سنجابی، مرحوم پدرم، به آن منتشر شده، متوجه شدم که بسیاری ازاین وقایع ضمن خاطرات سیاسی دکتر سنجابی مطرح شده است، و پاره‌ای از نقطه نظرهای ابراز شده و بی لطفی ها نسبت به وی، به گونه‌ای شگفت آور در متن این خاطرات پیش‌بینی شده و پاسخ یافته، و پاره‌ای "داده های" نا درست تصحیح شده اند.
لذا، با پرهیز از ورود به جدال لفظی، یا خطاب به این و آن، مفید و بسنده دیدم که برای تکمیل منظره تاریخی و آسان سازی داوری مرور کنندگان آن، مطالب مربوط به آن وقایع را عینا از کتاب ایشان "امیدها و ناامیدی ها"، چاپ مرکز نشر کتاب لندن ۱۳۸۶، نقل کنم.
متن این کتاب، از سلسه مصاحبه هایی بر گرفته شده است که درمهرماه ۱۳۶۲ در آمریکا با دکتر سنجابی توسط آقای ضیا صدقی از بنیاد تاریخ شفاهی ایران دانشگاه هاروارد انجام شده اند و نوارهای آن در این موسسه نگهداری می شود. ارزش تاریخی این مطالب در این است که موضوع نخست وزیری دکتر بختیار را در بستر تاریخی خود و از دیدگاه تشکل و گروهی ارائه می کند که ایشان موقعیت خود را برای دریافت پیشنهاد مسئولیت، مدیون عضویت در آن سازمان سیاسی بود.

دانلود تک آهنگ ماهان رجبی به اسم تو بیا با آهنگ و تنظیم فرهاد پرستو

دانلود تک آهنگ ماهان رجبی به اسم تو بیا با آهنگ و تنظیم فرهاد پرستو





برای دانلود این آهنگ زیبا از سایت فورشیرد اینجا کلیک کنید

۱۳۹۰ شهریور ۸, سه‌شنبه

دارچین و فواید بینظیر آن


جاي واليوم، دارچين مصرف كنيد


يك دونات دارچين بخوريد تا با آرامش كامل همه چيز را زيبا ببينيد.
 دارچين به اصطلاح نوعي واليوم گياهي خوانده ميشود كه داراي اثر آرام كننده و شادكنندهاي است و در مقايسه با داروهاي آرام بخش تاثيرپذيري آن دوچنداناست.


دارچين همچنين رمز جواني نيز خوانده ميشود، چرا كه مصرف روزانه آن انسان را سلامت و جوان نگاه ميدارد. دارچين براي زياد شدن و بازيافتن نيروي جنسي به كارميرود، كليه  را گرم ميكند و ضعف كمر و پاها را از بين ميبرد و كم خوني را درمان ميكند.

بستني 250 هزار توماني برج ميلاد به همراه عکس باکیفیت آن





جدا من فکر میکنم مشکل اختلاف طبقاتی در ایران داره از کنترل خارج میشه فکر کنید این همه درآمد نفت فقط تو جیب چند نفر و آقازاده ها میره بعد همین آقازاده ها میرن تو برج میلاد که هزینه هر پرس غذا ۱۶۵ هزار تومان دسر ویژه ۳۰۰ هزار  تومان و در نهایت هر گلاس بستنی میوه ای با روکش طلا ۲۵۰ هزار تومان یعنی به عبارتی یک غذای کامل در این برج برای هر نفر ۷۱۵ هزار تومان میشود شما به این چی میگین؟ مطلب را دنبال کنید….

۱۳۹۰ شهریور ۷, دوشنبه

فاطمه معتمدآریا برنده جایزه بهترین بازیگر زن جشنواره فیلم مونترآل شد


فاطمه معتمدآریا، هنرپیشه ایرانی، برای بازی در فیلم "اینجا بدون من" برنده جایزه بهترین بازیگر زن در سی و پنجمین دوره جشنواره جهانی فیلم مونترآل کانادا، شد.
"اینجا بدون من" به کارگردانی و نویسندگی بهرام توکلی و با اقتباس از نمایشنامه "باغ وحش شیشه‌ای" اثر تنسی ویلیامز، نمایشنامه نویس آمریکایی ساخته شده است.




فیلم "اینجا بدون من" که اکنون در سینماهای ایران نیز روی پرده است تاکنون با فروش ۵۱۶ میلیون تومان (طی ۴۰ روز اکران) دومین فیلم پرفروش فصل تابستان در ایران به شمار می رود.