برای چيدنِ آخرين جملهی جهان
کلمه کم آوردهام
لطفا حروفِ روشنِ رازداران را آزاد کنيد!
آزادشان کنيد!
...آنها فرزندانِ فرصتگريزِ هزارهی ناناند
که در پايداریِ خويش
جهان را از پيرشدن باز میدارند
آزادشان کنيد!
پرستويی که امروز قفسنشين شماست
فردا عقاب قفلشکنی خواهد شد
که به قلهی مِهگرفتهی قاف هم قناعت نخواهد کرد
آزادشان کنيد!
آنها کاملترين کمربستگانِ باراناند
که ما روياهایِ بیگرگ خويش را
در آهوترين پيراهنِ بیفَريبشان شستهايم
آزادشان کنيد!
پروانهای که از آخرين آوازِ آتش گذشته است
ديگر از گُر گرفتنِ برباد رفتهی خود
نخواهد ترسيد
تنها در تلاوت مخفیِ ما تکثير خواهد شد
مثل ستاره در آسمان
ترانه در کوه وُ
کلمه در کتاب
هی رفته بر آب، درياب!
آخرين جملهی جهانِ ما
علاقه به آزادی آدمیست
که در چيدنِ چلچراغِ آن
کلمه کم نمیآوريم
سید علی صالحی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.