ای آسمان ، سروده ی ترانه مکرم یا بیژن سمندر؟داستان سرقت هنری گویا پایان پذیر نیست و هر از چند گاهی می بایست به واکاوی این گونه ماجراها پرداخت.طعم شیرین شهرت ، ذائقه ی یک شبه از ره رسیده ها را بسیار خوش آمده که برای دسترسی به آن دست به چنین اعمال مذمومی می زنند.برای من بسیار پرسش برانگیز است که چگونه می توان احساس یک انسان را دزدید و ملودی ، ترانه یا هر آفرینش هنری را که زاییده ی جوهره دیگری است با نام خود منتشر کرد.
این بار اما ترانه سرای جوانی از داخل کشور این افتخار را نصیب خود نموده تا نامش در فهرست سارقان ادبی حک گردد .
موضوع مورد بررسی پیرامون ترانه ی ای آسمان منتسب به ترانه مکرم است.
این ترانه در سال 1384 با صدای غلام کویتی پور و با آهنگسازیمجید رضازاده در آلبوم غریبانه 2 منتشر شد. بر اینسرت آلبوم نامترانه مکرم به عنوان سراینده ی آن درج شده است.
ترانه ی مکرم در مصاحبه ای با روزنامه دنیای اقتصاد مورخه 12 اردیبهشت 1387 در پاسخ به مصاحبه کننده اینگونه بیان نموده است:
« شعراي مذهبي هم ميگي؟
این بار اما ترانه سرای جوانی از داخل کشور این افتخار را نصیب خود نموده تا نامش در فهرست سارقان ادبی حک گردد .
موضوع مورد بررسی پیرامون ترانه ی ای آسمان منتسب به ترانه مکرم است.
این ترانه در سال 1384 با صدای غلام کویتی پور و با آهنگسازیمجید رضازاده در آلبوم غریبانه 2 منتشر شد. بر اینسرت آلبوم نامترانه مکرم به عنوان سراینده ی آن درج شده است.
ترانه ی مکرم در مصاحبه ای با روزنامه دنیای اقتصاد مورخه 12 اردیبهشت 1387 در پاسخ به مصاحبه کننده اینگونه بیان نموده است:
« شعراي مذهبي هم ميگي؟
بله كار «اي آسمان» غريبانه 2 آقاي كويتيپور و سالار عشق براي امام حسين (ع) و با تو ستاره ميشوم آقاي اصفهاني براي حضرت زهرا (ع) و تعداد زيادي كار مناسبتي
مذهبی هستي؟ا
اعتقادات مذهبي خيلي شديدي دارم سر كار «اي آسمان» خيلي گريه کردم.
اين حرفا رو كه به خاطر مجوز نميزني؟
آدم از اعتقاداتش سوءاستفاده نمی کند ، من هيچ موقع اهل اين بازيها نبودم ، اعتقاداتم رو هم با هيچي عوض نمی. کنم»
همانگونه که مشاهده می فرمایید ایشان معتقد هستند که به خاطر ترانه ی ای آسمان در استودیو از فرط اعتقاد به گریه افتاده اند.
اما ماجرا زمانی جالب می شود که متوجه شویم ترانه ای آسمان با نام واقعی « آسمون بازی نکن » سروده ی ترانه مکرم نیست. این ترانه ، در سال 1350 توسط دکتر بیژن سمندر شاعر و ترانه سرای شهیر شیرازی سروده و در تاریخ چهارشنبه پنجم مرداد 1350 در صفحه ی 21 هفته نامه اطلاعات بانوان با نام واقعی سراینده اش منتشر گشت.
هفته نامه اطلاعات بانوان شماره 735 چهارشنبه 5 مرداد 1350
آسمون بازی نکن
آسمون ابر تو اشکش دیگه دریا نمی شه
نه دیگه هیشکی غمش مثل غم ما نمی شه
آسمون بازی نکن آفتاب و مهتاب نمی خوام
دل من همچی گرفته که دیگه وا نمی شه
برق عشقی تو دلم هس که سرش دس خداس
آسمون برق نزن ، برق تو گیرا نمی شه
هی خیال تو میاد زاغ دلو چوب می زنه
تو خونه ی تنگ دلم غیر تو پیدا نمی شه
کجا مثل تو عزیزی دیگه پیدا می کنم
هر کی ام پیدا کنم مثل تو زیبا نمی شه
اعتبار از همه چیز رفته سمندر ، افسوس
حیف دنیا که دیگه مثل قدیما نمی شه
همانگونه که مشاهده می فرمایید این ترانه هیچ گونه درونمایه مذهبی را با خود یدک نمی کشد . زبان معلق و یکدست سمندر در ترانه ی آسمون بازی نکن در زمان اجرا متاسفانه به زبان آشفتگی عجیبی منتج شده است.
در اجرا کلمه آسمون به ای آسمان تغییر یافته تا زبان شکسته ترانه از بین برود ، که این خود نخستین اشتباه رخ داده است.
ترانه مکرم ، با برداشت 2 بیت ابتدایی ترانه سمندر و عدم اطلاع رسانی نسبت به این موضوع متاسفانه دست به یک سرقت آشکار هنری زده تا با این عمل در کارنامه هنری اش نمره ی منفی را ثبت نماید. حیف است ترانه سرایان و یا آهنگسازان جوانی که تازه وارد این عرصه شده اند با این اعمال ، کارنامه ی هنری خود را زیر سئوال ببرند. این دوستان نازنین نباید فراموش کنند که احساس آدمی قابل یغما رفتن نیست. نمی توان تراوشات روحی یک شاعر و ترانه سرا یا ملودی های یک آهنگساز را با نام خود عرضه نمود. نباید فراموش کنند که اگر نام و آثار چهره های ماندگار تاریخ ترانه سرایی معاصر ایران تا این اندازه تاثیرگذار بوده دلیل آن در تحمل سختی ها ، مرارت ها و زحمات بی پایان آنان خلاصه می شود . هیچ کدام از این بزرگان ابیات ترانه سرایان نسل پیش از خود را به سرقت نبرده اند بلکه ترانه شان را زندگی و زندگی شان را ترانه کرده اند.
بخش دوم:
طی چهار ماه اخیر که به دلایل متعدد موفق به بروز رسانی این وبلاگ نشدم در حوزه ی موسیقیایی کشور اتفاقات مختلفی روی داد . انتشار آلبوم مهرداد (طعم رویا) ، ابی (حس تنهائی) ، سیاوش قمیشی ، بیژن مرتضوی و هم چنین درگذشت تاسف برانگیز منوچهر سخائییکی از نخستین خوانندگان موسیقی پاپ در ایران ، از اهم اتفاقات روی داده بود.
پخش مستند رد پای خاطره از شبکه من و تو پیرامون زنگینامه ی هنری گوگوش و البته هم چنین مصاحبه ی اختصاصی رها اعتمادی با منوچهر سخایی نیز از برنامه های قابل تامل پخش شده بود . برای من دیدن سال جعلی انتشار ترانه های منوچهر سخایی در مصاحبه ی رها اعتمادی با ایشان بسیار دردناک بود . در همین جا از آقای رها اعتمادی تمنا می کنم در حوزه هایی که هیچ گونه تخصصی ندارند وارد نشوند . کلیه سال انتشار ترانه های اجرا شده توسط منوچهر سخایی در آن مصاحبه جعلی و اشتباه بود . در یک نمونه ترانه پنجره ها که در سال 49 منتشر گشته بود را با ذکر سال 56 قید نموده بودند.
برای یادمان منوچهر سخایی مصاحبه ی جالبی را از ایشان انتخاب نموده ام که با هم می خوانیم:
هفته نامه اطلاعات بانوان چهارشنبه 8 اسفند 1352 شماره 868
به دیدار منوچهر خواننده ترانه پرستو می روم. رضوان همسر منوچهر و پرستو دختر سه ساله اش در را به رویم باز می کنند . خانه منوچهر به طرزی بسیار ساده تزئین شده . رضوان که به خاطر مرگ پدرش لباس سیاه به تن دارد تا آمدن منوچهر با من به گفتگو می نشیند . چهره ای زیبا و دوست داشتنی دارد و بسیار صمیمی به نظر می رسد .
می پرسم چند سال است ازدواج کرده ای و در زندگی کردن با یک هنرمند با چه مشکلاتی روبرو هستی؟
جواب می دهد : ما شش سال است ازدواج کرده ایم و هنوز مثل روزهای اول همدیگر را دوست داریم ، به خصوص این که تولد پرستو پیوند بین ما را محکم تر کرده است . البته در زندگی هر زن و شوهری مشکلاتی هست ولی من معتقدم که انسان باید فکرش روشن باشد و از هیچ مشکلی نترسد . منوچهر برای من یک شوهر خوب و یک دوست مهربان است و من خودم را در کنار او کاملا خوشبخت حس می کنم.
در همین وقت منوچهر وارد می شود و پرستو به طرفش می دود و عکاس مجله با استفاده از فرصت چند عکس جالب از آنها می گیرد.
در مورد منوچهر و شرح حال او زیاد نوشته شده . فقط باید یادآوری کنم که منوچهر مدتی به شغل روزنامه نگاری اشتغال داشت و سه سال خبرنگار پارلمانی یکی از روزنامه ها بود.
گفتگو را با عنوان کردن موضوع موسیقی جاز که در ایران توسط ارکسترهای مختلف اجرا می شود و اکثر خوانندگان ایرانی آنرا می خوانند شروع می کنیم . منوچهر می گوید : یک چندی قبل برای اولین بار این موضوع را در اطلاعات بانوان مطرح کردم و گفتم که این موسیقی اسمش جاز نیست ، بهتر است بگوییم موسیقی پاپ ، چون موسیقی جاز که در واقع موسیقی اصیل سیاهپوستان است هیچ گونه شباهتی با این موسیقی که در ایران به نام جاز معروف شده ندارد . البته بعضی از هنرمندان ، حرف مرا بر علیه خودشان تلقی کردند در صورتی که خود من جز آنها بودم . خوشبختانه مقامات مسئول توجه کردند و اسم پاپ را به این موسیقی دادند.
منوچهر در مورد شروع کار خوانندگی خودش می گوید:
کار ما از اول ارائه یک نوع ملودی های ایرانی بود با اجرای به اصطلاح غربی که حالا هم همین کار را انجام می دهم که البته تا اندازه ای از نظر نحوه اجرا کامل تر شده است . این طرز اجرا به نظر من بدون این که خود ما در اول آگاهی کامل داشته باشیم خواست زمان ما بوده . جوان های ما به جنبش و حرکت احتیاج داشتند و این جنبش و حرکت را تنها در آهنگ های روز غربی بدست می آوردند . کاری که من و عده ای دیگر کردیم نتیجه اش این بود که جوان های ما رفته رفته این جنبش و حرکت را در آهنگ هائی که در ایران تولید می شد نیز یافتند و شنیدن آهنگ های روز ایرانی جانشین آهنگ های روز خارجی شد البته قبل از ما نیز به طور پراکنده این گونه آهنگ ها اجرا می شد ولی نتوانسته بود به این شدت در مردم نفوذ پیدا کنند تا نوبت به من و ویگن رسید . بین کار من و ویگن، یک تفاوت وجود داشت و آن این بود که ویگن علاقه داشت آهنگ های خارجی را با شعرهای فارسی اجرا کند و در واقع کار او دوبله آهنگ های خارجی بود ولی من همان طور که گفتم ملودی های ایرانی را با شعر فارسی و اجرای مدرن غربی می خواندم.
می پرسم : آیا بدون بهره گیری از سازهای خارجی هم می توان این نوع آهنگ ها را اجرا کرد ؟
جواب می دهد: با سازهای معدودی که به عنوان سازهای ملی معرفی شده اند مشکل است بتوانیم تحرک لازم را در آهنگ ها بوجود بیاوریم ولی شاید از اختلاط آنها بشود نتیجه خوبی بدست آورد همانطور که بیتل ها برای نواختن آهنگ های خودشان از سیتار هندی استفاده کردند.
از منوچهر درباره اعتقادش به موسیقی اصیل ایرانی می پرسم ؟
می گوید: ما چند نوع موسیقی اصیل داریم . یکی موسیقی فولکوریک است که مناطق مختلف مملکت ما آن را برای خودشان حفظ کرده اند و دیگری موسیقی کلاسیک ایران است که در گذشته یعنی قبل از ایجاد رادیو و تلویزیون و صفحه و نوار ، در مراسم مذهبی مورد استفاده قرار می گرفته و یا در نزد خواص شنوندگانی داشته . بعد از ایجاد وسایل ارتباط جمعی این نوع موسیقی برای همه قابل شنیدن شده است ولی همچنان مخصوص خواص باقی مانده است ، موسیقی کلاسیک ایران که در حقیقت همان موسیقی است که از برنامه گلها می شنویم از دیرباز برای بیان اشعار مذهبی و یا برای بیان اشعار عرفانی بوجود آمده و نباید توقع داشت که این موسیقی از طرف عموم استقبال بشود ، همان طور که اشعار عراقی و مولوی را عده کمتری درک می کنند و می فهمند موسیقی ایرانی هم درست همین حالت را دارد و به هر حال حساب آن با حساب آهنگ های روز جداست.
متاسفانه به هر کسی که آوازهای ایرانی را صحیح بخواند و چند دانگی هم صدا داشته باشد اجازه می دهند که هر نوع شعری را با هر نوع مفهومی بخواند در صورتی که بعضی از این صداها فقط برای خواندن اشعار کوچه باغی و بعضی دیگر برای خواندن تعزیه مناسب است . صداهائی که برای ارائه اشعار عرفانی شاعران بزرگ ایران مناسب می باشند بسیار نادرند به عنوان مثال از قوامی فاخته ای و محمودی خوانساری نام می برم که آوازشان دارای آنچنان شخصیتی است که می تواند بازگو کننده آن مفاهیم عرفانی باشد به نظر من اگر حافظ می خواست اشعار خودش را با صدای خودش بخواند حتما ترجیح می داد به سبک محمودی خوانساری بخواند.
در مورد خواننده های روز که مرتب بر تعدادشان اضافه می شود منوچهر می گوید:
اگر دقت کنیم می بینیم بسیاری از اسامی سال گذشته حالا دیگر در فهرست خوانندگان وجود ندارند و این نشان می دهد آنها که استعدادی ندارند از بین می روند و آنها که کارشان اصالت دارد خواه ناخواه باقی می مانند.
منوچهر سپس در مورد خواننده های معروف چنین اظهار نظر می کند :
سیمین عانم : فرم صدایش را تازه پیدا کرده و آهنگ هایی که می خواند با صدایش مناسب است .
شماعی زاده : خیلی شجاعت به خرج داد که تصمیم به خواندن گرفت.
هوشمند عقیلی : از آهنگی که اخیرا خواند خیلی خوشم آمد و برای صدایش خیلی مناسب بود.
محمد نوری: روی صدای خودش خیلی زحمت کشیده و شخصی فهمیده و با احساسی هم هست ولی علت این که ظاهرا مثل دیگران شهرت زیادی بدست نیاورده این است که نخواسته در شکل کار خود با گذشت زمان تغییری بوجود بیاورد و به عبارت دیگر روی کارهای اولیه خودش هم چنان متعصب باقی مانده که شاید هم این یک حسن باشد.
عباس مهرپویا: در انتخاب نوع آهنگ ها و اشعار و نحوه اجرای آنها سلیقه خوبی داشت.
عارف : از معدود خوانندگانی است که پشتکار زیادی دارد و این پشتکار به استعداد خدادادی او کمک بسیار می کند.
داریوش: خواننده ایست که وقتی برای بار اول شروع به خواندن کرد من معتقد بودم که می تواند باقی بماند ولی متاسفانه چیزی که در کمین جوانان تازه به شهرت رسیده قرار دارد ممکن است زود راه او را عوض کند و او باید با هوشیاری از این موانع بگذرد.
همانگونه که مشاهده می فرمایید ایشان معتقد هستند که به خاطر ترانه ی ای آسمان در استودیو از فرط اعتقاد به گریه افتاده اند.
اما ماجرا زمانی جالب می شود که متوجه شویم ترانه ای آسمان با نام واقعی « آسمون بازی نکن » سروده ی ترانه مکرم نیست. این ترانه ، در سال 1350 توسط دکتر بیژن سمندر شاعر و ترانه سرای شهیر شیرازی سروده و در تاریخ چهارشنبه پنجم مرداد 1350 در صفحه ی 21 هفته نامه اطلاعات بانوان با نام واقعی سراینده اش منتشر گشت.
هفته نامه اطلاعات بانوان شماره 735 چهارشنبه 5 مرداد 1350
آسمون بازی نکن
آسمون ابر تو اشکش دیگه دریا نمی شه
نه دیگه هیشکی غمش مثل غم ما نمی شه
آسمون بازی نکن آفتاب و مهتاب نمی خوام
دل من همچی گرفته که دیگه وا نمی شه
برق عشقی تو دلم هس که سرش دس خداس
آسمون برق نزن ، برق تو گیرا نمی شه
هی خیال تو میاد زاغ دلو چوب می زنه
تو خونه ی تنگ دلم غیر تو پیدا نمی شه
کجا مثل تو عزیزی دیگه پیدا می کنم
هر کی ام پیدا کنم مثل تو زیبا نمی شه
اعتبار از همه چیز رفته سمندر ، افسوس
حیف دنیا که دیگه مثل قدیما نمی شه
همانگونه که مشاهده می فرمایید این ترانه هیچ گونه درونمایه مذهبی را با خود یدک نمی کشد . زبان معلق و یکدست سمندر در ترانه ی آسمون بازی نکن در زمان اجرا متاسفانه به زبان آشفتگی عجیبی منتج شده است.
در اجرا کلمه آسمون به ای آسمان تغییر یافته تا زبان شکسته ترانه از بین برود ، که این خود نخستین اشتباه رخ داده است.
ترانه مکرم ، با برداشت 2 بیت ابتدایی ترانه سمندر و عدم اطلاع رسانی نسبت به این موضوع متاسفانه دست به یک سرقت آشکار هنری زده تا با این عمل در کارنامه هنری اش نمره ی منفی را ثبت نماید. حیف است ترانه سرایان و یا آهنگسازان جوانی که تازه وارد این عرصه شده اند با این اعمال ، کارنامه ی هنری خود را زیر سئوال ببرند. این دوستان نازنین نباید فراموش کنند که احساس آدمی قابل یغما رفتن نیست. نمی توان تراوشات روحی یک شاعر و ترانه سرا یا ملودی های یک آهنگساز را با نام خود عرضه نمود. نباید فراموش کنند که اگر نام و آثار چهره های ماندگار تاریخ ترانه سرایی معاصر ایران تا این اندازه تاثیرگذار بوده دلیل آن در تحمل سختی ها ، مرارت ها و زحمات بی پایان آنان خلاصه می شود . هیچ کدام از این بزرگان ابیات ترانه سرایان نسل پیش از خود را به سرقت نبرده اند بلکه ترانه شان را زندگی و زندگی شان را ترانه کرده اند.
بخش دوم:
طی چهار ماه اخیر که به دلایل متعدد موفق به بروز رسانی این وبلاگ نشدم در حوزه ی موسیقیایی کشور اتفاقات مختلفی روی داد . انتشار آلبوم مهرداد (طعم رویا) ، ابی (حس تنهائی) ، سیاوش قمیشی ، بیژن مرتضوی و هم چنین درگذشت تاسف برانگیز منوچهر سخائییکی از نخستین خوانندگان موسیقی پاپ در ایران ، از اهم اتفاقات روی داده بود.
پخش مستند رد پای خاطره از شبکه من و تو پیرامون زنگینامه ی هنری گوگوش و البته هم چنین مصاحبه ی اختصاصی رها اعتمادی با منوچهر سخایی نیز از برنامه های قابل تامل پخش شده بود . برای من دیدن سال جعلی انتشار ترانه های منوچهر سخایی در مصاحبه ی رها اعتمادی با ایشان بسیار دردناک بود . در همین جا از آقای رها اعتمادی تمنا می کنم در حوزه هایی که هیچ گونه تخصصی ندارند وارد نشوند . کلیه سال انتشار ترانه های اجرا شده توسط منوچهر سخایی در آن مصاحبه جعلی و اشتباه بود . در یک نمونه ترانه پنجره ها که در سال 49 منتشر گشته بود را با ذکر سال 56 قید نموده بودند.
برای یادمان منوچهر سخایی مصاحبه ی جالبی را از ایشان انتخاب نموده ام که با هم می خوانیم:
هفته نامه اطلاعات بانوان چهارشنبه 8 اسفند 1352 شماره 868
به دیدار منوچهر خواننده ترانه پرستو می روم. رضوان همسر منوچهر و پرستو دختر سه ساله اش در را به رویم باز می کنند . خانه منوچهر به طرزی بسیار ساده تزئین شده . رضوان که به خاطر مرگ پدرش لباس سیاه به تن دارد تا آمدن منوچهر با من به گفتگو می نشیند . چهره ای زیبا و دوست داشتنی دارد و بسیار صمیمی به نظر می رسد .
می پرسم چند سال است ازدواج کرده ای و در زندگی کردن با یک هنرمند با چه مشکلاتی روبرو هستی؟
جواب می دهد : ما شش سال است ازدواج کرده ایم و هنوز مثل روزهای اول همدیگر را دوست داریم ، به خصوص این که تولد پرستو پیوند بین ما را محکم تر کرده است . البته در زندگی هر زن و شوهری مشکلاتی هست ولی من معتقدم که انسان باید فکرش روشن باشد و از هیچ مشکلی نترسد . منوچهر برای من یک شوهر خوب و یک دوست مهربان است و من خودم را در کنار او کاملا خوشبخت حس می کنم.
در همین وقت منوچهر وارد می شود و پرستو به طرفش می دود و عکاس مجله با استفاده از فرصت چند عکس جالب از آنها می گیرد.
در مورد منوچهر و شرح حال او زیاد نوشته شده . فقط باید یادآوری کنم که منوچهر مدتی به شغل روزنامه نگاری اشتغال داشت و سه سال خبرنگار پارلمانی یکی از روزنامه ها بود.
گفتگو را با عنوان کردن موضوع موسیقی جاز که در ایران توسط ارکسترهای مختلف اجرا می شود و اکثر خوانندگان ایرانی آنرا می خوانند شروع می کنیم . منوچهر می گوید : یک چندی قبل برای اولین بار این موضوع را در اطلاعات بانوان مطرح کردم و گفتم که این موسیقی اسمش جاز نیست ، بهتر است بگوییم موسیقی پاپ ، چون موسیقی جاز که در واقع موسیقی اصیل سیاهپوستان است هیچ گونه شباهتی با این موسیقی که در ایران به نام جاز معروف شده ندارد . البته بعضی از هنرمندان ، حرف مرا بر علیه خودشان تلقی کردند در صورتی که خود من جز آنها بودم . خوشبختانه مقامات مسئول توجه کردند و اسم پاپ را به این موسیقی دادند.
منوچهر در مورد شروع کار خوانندگی خودش می گوید:
کار ما از اول ارائه یک نوع ملودی های ایرانی بود با اجرای به اصطلاح غربی که حالا هم همین کار را انجام می دهم که البته تا اندازه ای از نظر نحوه اجرا کامل تر شده است . این طرز اجرا به نظر من بدون این که خود ما در اول آگاهی کامل داشته باشیم خواست زمان ما بوده . جوان های ما به جنبش و حرکت احتیاج داشتند و این جنبش و حرکت را تنها در آهنگ های روز غربی بدست می آوردند . کاری که من و عده ای دیگر کردیم نتیجه اش این بود که جوان های ما رفته رفته این جنبش و حرکت را در آهنگ هائی که در ایران تولید می شد نیز یافتند و شنیدن آهنگ های روز ایرانی جانشین آهنگ های روز خارجی شد البته قبل از ما نیز به طور پراکنده این گونه آهنگ ها اجرا می شد ولی نتوانسته بود به این شدت در مردم نفوذ پیدا کنند تا نوبت به من و ویگن رسید . بین کار من و ویگن، یک تفاوت وجود داشت و آن این بود که ویگن علاقه داشت آهنگ های خارجی را با شعرهای فارسی اجرا کند و در واقع کار او دوبله آهنگ های خارجی بود ولی من همان طور که گفتم ملودی های ایرانی را با شعر فارسی و اجرای مدرن غربی می خواندم.
می پرسم : آیا بدون بهره گیری از سازهای خارجی هم می توان این نوع آهنگ ها را اجرا کرد ؟
جواب می دهد: با سازهای معدودی که به عنوان سازهای ملی معرفی شده اند مشکل است بتوانیم تحرک لازم را در آهنگ ها بوجود بیاوریم ولی شاید از اختلاط آنها بشود نتیجه خوبی بدست آورد همانطور که بیتل ها برای نواختن آهنگ های خودشان از سیتار هندی استفاده کردند.
از منوچهر درباره اعتقادش به موسیقی اصیل ایرانی می پرسم ؟
می گوید: ما چند نوع موسیقی اصیل داریم . یکی موسیقی فولکوریک است که مناطق مختلف مملکت ما آن را برای خودشان حفظ کرده اند و دیگری موسیقی کلاسیک ایران است که در گذشته یعنی قبل از ایجاد رادیو و تلویزیون و صفحه و نوار ، در مراسم مذهبی مورد استفاده قرار می گرفته و یا در نزد خواص شنوندگانی داشته . بعد از ایجاد وسایل ارتباط جمعی این نوع موسیقی برای همه قابل شنیدن شده است ولی همچنان مخصوص خواص باقی مانده است ، موسیقی کلاسیک ایران که در حقیقت همان موسیقی است که از برنامه گلها می شنویم از دیرباز برای بیان اشعار مذهبی و یا برای بیان اشعار عرفانی بوجود آمده و نباید توقع داشت که این موسیقی از طرف عموم استقبال بشود ، همان طور که اشعار عراقی و مولوی را عده کمتری درک می کنند و می فهمند موسیقی ایرانی هم درست همین حالت را دارد و به هر حال حساب آن با حساب آهنگ های روز جداست.
متاسفانه به هر کسی که آوازهای ایرانی را صحیح بخواند و چند دانگی هم صدا داشته باشد اجازه می دهند که هر نوع شعری را با هر نوع مفهومی بخواند در صورتی که بعضی از این صداها فقط برای خواندن اشعار کوچه باغی و بعضی دیگر برای خواندن تعزیه مناسب است . صداهائی که برای ارائه اشعار عرفانی شاعران بزرگ ایران مناسب می باشند بسیار نادرند به عنوان مثال از قوامی فاخته ای و محمودی خوانساری نام می برم که آوازشان دارای آنچنان شخصیتی است که می تواند بازگو کننده آن مفاهیم عرفانی باشد به نظر من اگر حافظ می خواست اشعار خودش را با صدای خودش بخواند حتما ترجیح می داد به سبک محمودی خوانساری بخواند.
در مورد خواننده های روز که مرتب بر تعدادشان اضافه می شود منوچهر می گوید:
اگر دقت کنیم می بینیم بسیاری از اسامی سال گذشته حالا دیگر در فهرست خوانندگان وجود ندارند و این نشان می دهد آنها که استعدادی ندارند از بین می روند و آنها که کارشان اصالت دارد خواه ناخواه باقی می مانند.
منوچهر سپس در مورد خواننده های معروف چنین اظهار نظر می کند :
سیمین عانم : فرم صدایش را تازه پیدا کرده و آهنگ هایی که می خواند با صدایش مناسب است .
شماعی زاده : خیلی شجاعت به خرج داد که تصمیم به خواندن گرفت.
هوشمند عقیلی : از آهنگی که اخیرا خواند خیلی خوشم آمد و برای صدایش خیلی مناسب بود.
محمد نوری: روی صدای خودش خیلی زحمت کشیده و شخصی فهمیده و با احساسی هم هست ولی علت این که ظاهرا مثل دیگران شهرت زیادی بدست نیاورده این است که نخواسته در شکل کار خود با گذشت زمان تغییری بوجود بیاورد و به عبارت دیگر روی کارهای اولیه خودش هم چنان متعصب باقی مانده که شاید هم این یک حسن باشد.
عباس مهرپویا: در انتخاب نوع آهنگ ها و اشعار و نحوه اجرای آنها سلیقه خوبی داشت.
عارف : از معدود خوانندگانی است که پشتکار زیادی دارد و این پشتکار به استعداد خدادادی او کمک بسیار می کند.
داریوش: خواننده ایست که وقتی برای بار اول شروع به خواندن کرد من معتقد بودم که می تواند باقی بماند ولی متاسفانه چیزی که در کمین جوانان تازه به شهرت رسیده قرار دارد ممکن است زود راه او را عوض کند و او باید با هوشیاری از این موانع بگذرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.