۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۶, دوشنبه

پابه پاي " جورج اورول" از نوشتن تا مرگ / شهريارگلواني

پابه پاي " جورج اورول" از نوشتن تا مرگ / شهريارگلواني

http://libertas.ws/wp-content/uploads/2009/04/george_orwell.jpgشهريارگلواني

پابه پاي " جورج اورول" از نوشتن تا مرگ

« انقلاب به معنی پرچم های سرخ و جنگ خیابانی نیست. انقلاب تغییر بنیادی قدرت است. این امر می تواند با و بدون خونریزی و در هر زمان و مکان ویژه رخ بدهد. به مفهوم دیکتاتوری یک طبقه هم نیست. مردمی که در انگلستان تغییرات را هدایت می کنند محدود به یک طبقه خاص نیستند با این وجود واقعیت این است که درآمد سالانه آنها از 2000 لیره بالاتر است. ما نیاز به آگاهی عمومی و انقلاب از سوی مردم عادی بر علیه ناکارآمدی، امتیازات طبقاتی و حکومت فرتوت داریم.»                                                                                    
                                                      جورج اورول ، 1941، از " شیروتکشاخ"


بنا به گفته جان وبستر از معاصرین شکسپیر، مرگ از صدها هزار روش مختلف برای خارج کردن انسان از دست زندگی استفاده می کند اما فراموش می کند بگوید انسان از چه گریزگاههایی برای خلاصی  ازدست مرگ و بازگشت مجدد به اغوش زندگی استفاده می کند. اورول با بازگشت به زندگی به هزاران طریق مختلف و تجدید حیات در آثار نویسندگان و شاعران و فیلمسازان بعد از خود فراموشی جان وبستر را جبران کرده است. اورول در زمره نویسندگانی است که شاید به همان اندازه ای  که تمجید و تعریف شده ، مورد لعن و نفرین هم قرار گرفته است. در هر حال:
اورول قبل از مرگش صراحتا ً بر حمایت خود از  سوسیالیسم تاکید کرده بود. هم او قبل ترها از قصد خود برای " تبدیل نوشته های سیاسی  به هنر" ( چرا می نویسم) سخن به میان آورده بود. اگر او در این کار موفق شده باشد بیایید پیام های او را در "1984" ،" مزرعه حیوانات" و " تجلیل از کاتالونیا" بررسی کنیم.

اورول یکی از وظایف خود را حمله به " راست" برشمرده و در عین حال از تاکید بر احتراز از تملق گویی به " چپ" نیز غافل نشده است. سه مولفه تجربی ای که چشم انداز سیاسی وی را شکل داده اند عبارتند از : امپریالیسم، سوسیالیسم و توتالیتاریانیسم. هم او در مقاله ( چرا می نویسم، نشر سال 1946) می نویسد: « خط به خط نوشته های جدی من از سال 1936 مستقیم یا غیر مستقیم بر علیه توتالیتاریانیسم و به نفع سوسیالیسم دمکراتیک[ آنگونه که من می فهمم] بوده است. » قبل از 1945 و خصوصا ً پس از نوشتن « جاده ای به سوی ویگان پی یر»( 1937 ) اورول یکی از طرفداران پذیرفته شده سوسیالیسم، البته با کش و قوس های گاه به گاهی در طی زمان، به شمار می رفت.

علیرغم تاکید انکار نشدنی اورول بر اعتقادات انعکاس یافته در اغلب نوشته های خود و اساسا ً به دلیل مقبولیت ِ عمومی ِ« برند» اورول، بسیاری  را پس از مرگش به تحریف وی  و بهره گیری سیاسی از پرستیژ او به نفع اعتقادات خودشان  ترغیب نموده است. نمونه مشخص این تحریف در مقدمه کتاب «1984» منتشر شده در ایالات متحده انجام گرفته است. در آن مقدمه به نقل از اورول آمده است: « تمام نوشته های من بر علیه توتالیتاریانیسم بوده است » بی آنکه بخش دیگر گفته های وی را «... و به نفع سوسیالیسم دمکراتیک[ آنگونه که من می فهمم] » اضافه کند. البته بعد از مرگ اورول و خصوصا ً در دو سه دهه اخیر تفسیر و برداشت از سوسیالیسم تا حدود زیادی تغییر کرده و حتا مناطق جغرافیایی هم در این مورد بی تاثیر نبوده است. برای مثال دلالت سوسیالیسم در اروپای شرقی با اروپای غربی و ایالات متحده متفاوت بوده و شاید همین امر موجب سانسور گفته های اورول شده است.

در « تجلیل از کاتالونیا» اورول تجربه خود را از جنگ داخلی اسپانیا بیان می کند. در طی جنگ اورول ماهیت واقعی حاکمیت  روسیه را درک می کند. عملکرد کمونیستهای وابسته به روسیه در اسپانیا نادرستی ادعای سوسیالیست بودن آن کشور را بر وی آشکار می کند. بعد از این تجربه وی کتاب مزرعه حیوانات را برای روشن کردن اذهان مردم در خصوص چگونگی به قدرت رسیدن دیکتاتورهای توتالیتر و نیز با هدف  نشان دادن تفاوت بنیادین  سوسیالیسم دمکراتیک از قرائتهای توتالیتری از سوسیالیسم  می نویسد و در ادامه همین پروژه نوول «1984» را به رشته تحریر در می آورد. بی شک برای درک بهتر دنیای اورول لازم است افراد و کتبی که بر شکل گیری تفکر وی تاثیر گذاشته اند بررسی شوند که خود این مسئله می تواند موضوع جداگانه ای برای بررسی باشد اما در اینجا به اختصار به چند کتاب اشاره می شود:

1- یوگنی ایوانویچ زامیاتین ( 1884- 1937) در رمان « ما» صحنه های هولناکی از حاکمیت دیکتاتوری را به تصویر کشیده است که بی شک در شکل گیری فضای عمومی رمان 1984 تاثیر قاطع داشته است. بیگانه سازی انسانها نسبت به طبیعت و رفتارهای طبیعی، تبدیل انسان به ماشین، تولید شادی مصنوعی به جای خوشی های واقعی، تحدید روابط جنسی، از بین بردن فردیت( همه دیوارها از شیشه ساخته شده اند) تولید ادبیات و موسیقی با استفاده از ماشین و بهره گیری از علوم برای کنترل و شکنجه روانی جامعه و انسانها نمونه ای از این فضاها هستند.

2- مالکوم موگریج ( 1903- 1990)خبرنگار منچستر گاردین در مسکو و از دوستان صمیمی اورول، کتابی به نام « زمستان مسکو » دارد که در آن قرن بیستم را به گندگاهی محصور در سیم های خاردار تشبیه می کند که با وجود اینها مردم با طیب خاطر از آن لذت می برند. موگریج نوشته های اورول را « عالی و در عین حال مایوس کننده» ارزیابی می کرد.

3- علاوه بر اتوپیای سر توماس مور که مفهوم " هیچ جا " ی ِ آن به " بدجا " ی ِ 1984 تبدیل می شود، « براوو دنیای نوین » آلدوس هاکسلی که در واقع دوقلوی علمی 1984 محسوب می شود در نمایاندن ماهیت واقعی رژیم های توتالیتر تاثیر بسزایی داشته و گر چه از زبانی علمی سود جسته اما پیش بینی های بدیعی در باره نظام سلطه ایلات متحده و استیلای جهانی آن بر عرصه اقتصاد و سیاست تجاوزکارانه انجام داده است. اما شخصا ً 1984 را به خاطر بهره گیری از زبانی ادبی گویاتر با توصیفات تاثیرگذار بر" براوو دنیای نوین " ترجیح می دهم.

نوشته های اورول ملهم از وقایعی است که در دنیای پیرامونی وی جریان داشت. تجارب جوامع موجود نشان می داد که همه اراده های نیک در آستانه سقوط به خودبزرگ بینی ، غرور، فساد و خیانت قرار دارند. در ضمن نوشته های وی  سوء استفاده از قدرت را مورد خطاب قرار می دهند. در " مزرعه حیوانات" وقتی خوک ها بتدریج قدرت خود را افزایش داده و قدم به قدم به قبضه کردن قدرت می پردازند متوجه می شوند که توان ایستادگی در برابر اغوای قدرت را ندارند. کم کم به منزل جونز نقل مکان و شروع به نوشیدن الکل و تجارت و بده بستان با مزارع همسایه می کنند ( کارهایی که رئیس بزرگ آنها را از انجام دادن آن منع کرده بود). پیام اورول این است که کلیه جوامعی که قدرت بی حد و حصر را در اختیار یک فرد ( هرچند خیر خواه) قرار دهند در واقع به دلیل احتمال سوء استفاده وی از قدرت به نفع مطامع شخصی و حزبی و گروهی و فرقه ای و ... خود را در معرض خطر استبداد و سرکوب و خفقان قرار می دهند. در چنین جوامعی که شعار برابری و عدالت سر به آسمان می ساید و همه حیوانات برابر محسوب می شوند " گروهی از حیوانات نسبت به دیگر جانوران برابرترند" . حیوان گرایی در مزرعه حیوانات را با این شعار بهتر می توان درک کرد: " هرآنکه روی دوپا راه می رود دشمن است". این شعار بسیار شبیه شعارهای  جوامع استبدادی و توتالیتر است که دشمن و حتا در صورت لزوم دشمنان  دائمی برای خود خلق می کنند و پیوسته در بحران های تصنعی بسر می برند. حیوان گرایی این حکومت ها موجب تبلیغ  مداوم امر جهاد می شود. جهاد فرهنگی! جهاد اقتصادی! جهاد اعتقادی! و ... مجموعه ای بی پایان از جهادهای متنوع. آنها با ایجاد ترس از انسان حیوانات تحت امر خود را به کار شاق مداوم دعوت می کنند. این حکومت ها بلافاصله پس از کسب قدرت مردم را به منبع تغذیه خود بدل می کنند. اورول در کتاب خود به امر " خیانت به انقلاب " می تازد و  با هوشمندی طرح پنهانی آنها برای به خدمت منافع خود در آوردن انقلاب را آشکار می کند.

در 1984 اورول می کوشد چگونگی سرکوب آزادی های فردی را از سوی سیستم های سیاسی نشان دهد. و هشدار ی به آیندگان است که زمینه های مادی امکان نضج و ظهور فاشیسم و توتالیتاریانیسم را از بین ببرند. در 1984 استبداد توتالیتر که هر روز بیش از روز پیش هارتر و سرکوبگرتر می شود پیوسته راه رهایی قربا نیان خود را سد می کند و امید به رهایی را در آنها می کشد. فضای 1984 فضای بشدت اگرانیسمان شده ای است که ذهن اورول را بخود مشغول کرده بود. اورول کمی پیشتر از مرگش در سخنانی پیرامون 1984 چنین گفت:" فکر نمی کنم در آینده جامعه ای که در 1984 ترسیم کرده ام عینا ً تحقق خواهد یافت اما اطمینان دارم چیزی شبیه به آن ظهور خواهد کرد."

اورول زمانی هدف خود از نوشتن را  " افشای دروغ " ذکر کرده بود. این همان دروغ و فریب بزرگی بود که ساختمان سیاسی 1984 بر روی آن بنا شده بود. همه شعارهای حزب متناقض بودند:"  چنگ صلح است! ....آزادی بردگی است! ....قدرت در نادانی است!"  اورول با نوشتن 1984 می خواست بیرحمی ستم سیاسی و نوعی از دروغ را که نیروهای ضد بشری به آن وابسته اند ، افشاء کند. از اینرو می توان آن را کتابی ضدسیاست و دولت به حساب آورد—جهان هولناک و کابوس مانندی که وینستون در آن زندگی می کند جایی است که سیاست جای انسانیت را گرفته و دولت در خیز برای کنترل کامل اتباع اش جامعه را به خفقان دچار کرده است. هدف حزب نه تلاش برای سعادت و رفاه عمومی بلکه برای کنترل همه چیز و همه کس است. قدرت برترین چیز است.  برانگیزاننده ترین مفهومی که اورول در 1984 به رخ می کشد این ایده است که احزب سیاسی کسب قدرت را با استفاده از  هر روش و شیوه،  هدف غایی و نهایی خود به حساب می آورند. حزب بدون اینکه حتا نیازی به پرده پوشی و وانمود کردن به فعالیت به نفع مردم ببیند حاکمیت خود را اعمال می کند.

اورول در 1984 از سبک رومانس علمی استفاده می کند. این سبک به او اجازه می دهد اندیشه های سیاسی خود را به شکل نوول بیان کند. رومانس علمی به شیوه رئالیستی میدان مانوری را برای نوشتن ایجاد می کند که در آن اورول به راحتی نشان می دهد که امر استبداد و دیکتاتوری یک احتمال گریز ناپذیر انسانی است اگر انسانها تسلیم بلامنازع احزاب و دولتهای دیکتاتور شوند. اساسا ً هشدار اورول به ما و همه کسانی است که که تحت حاکمیت های استبدادی سلطانی، دیکتاتوری طبقاتی و توتالیتر حزبی از نوع ایدئولوژیک مذهبی،  غیر مذهبی،  لیبرال ، نولیبرال، نئوکان و... بسر برده و آرمان خودگردانی مشارکتی و دمکراسی از پایین و سوسیالیسم دمکراتیک را نادیده گرفته اند.

 پلات 1984محدود به تمرکز بر روی وینستون اسمیت است که اورول از طریق شخصیت وی دیدگاههای سیاسی اش را عرضه می کند. در واقع وینستون اسمیت اخرین انسانی است که ارزش پرداختن و نوشتن دارد. همه انسانها به غیر از او شستشوی مغزی شده اند. اورول در نامه ای به یکی از دوستان اش در باره 1984 می گوید: "  " آخرین انسان در اروپا" و تنها کسی که می تواند آزاد و مستقل بیاندیشد.

وجوه انسانی و سیاسی 1984 کاملا ً به یکدیگر پیوسته اند. هر فکری که وینستون در باره برادر بزرگ به مغزش راه می دهد " جنایت فکری " است. هر وقت مطلبی در دفتر یادداشت های روزانه اش می نویسد خطر دستگیر شدن را به جان می خرد، حتا بغل کردن جولیا ضربه ای بر حزب بشمار می رود، کل رایطه او با جولیا " عملی سیاسی " است.

در 1984 به روشنی نشان داده می شود که این سیستم نیست که انسانها را فاسد می کند بلکه انسانها بعد از فاسد کردن خود وارد سیستم می شوند. روح انسانی برای منطبق کردن خود با سیستم فاسد بطور ارادی به فساد میل می کند. وینستون کسی است که اوبرایان با تمسخر او را " نگهبان روح بشری " خطاب می کند. او آخرین انسانی است که آزادانه در باره حزب فکر می کند. اورول نشان می دهد چگونه احزاب سیاسی برای رسیدن به هدف به هر کاری دست می زنند. اهداف خود را مقدم بر سعادت بشر می دانند و از دست زدن به شکنجه و کشتار انسانها ابایی ندارند. وینستون که بر حق انسانی خود برای آزاد اندیشی پای می فشارد بعد از شکنجه های وحشتناک برای توبه ناگهان پی می برد که " عاشق برادر بزرگ " است.

در دنیای 1984 پیشرفتی در استانذاردهای زندگی رخ نمی دهد. دروغ و خودفریبی بر همه جا سایه افکنده است. برادر بزرگ می داند اگر مردم به حقوق خود آگاه شوند مطالبات شان روزافزون خواهد شد. در طی سالیان سال سهمیه ها افزایش نمی یابند. تیغ ریش تراشی کند ، برق مصرفی محدود ، آسانسور از کار افتاده و صابون همچنان زبر و خشن است. وینستون می داند که قبل تر ها زندگی بهتر بود اما قادر به اثبات این مسئله نیست. چون آمار دستکاری شده و دروغ فراگیر شده است. تنها چیزی که وینستون می تواند بگوید این است که " آن زمان ها مزه آبجو بهتر بود" .

سلطان ِ دیکتاتور  ِ توتالیتر در 1984 منبع الهام همه چیز است: همه پیروزی ها، همه موفقیت ها، همه دستاوردها، همه کشفیات، همه دانش و فرزانگی و همه پاکی و ایمان از او سرچشمه می گیرد.

وینستون در بخشی از یادداشت هایش می نویسد: " تنها جای امیدواری کارگران هستند" اما در میان کارگران هیچ نشانه ای از علائق انقلابی نیست. اوبرایان به این امیدواری وینستون می خندد و با تمسخر می گوید: " پرولتاریا هیچگاه انقلاب نخواهد کرد" دلیل او برای گفته اش عدم وجود آگاهی طبقاتی، دانش مبارزاتی و از خود بیگانگی کارگران است.  حزب هراسی از کارگران ندارد زیرا آنها به مثابه یک طبقه فاسد شده اند.

یکی از مسائل اصلی پرداخته شده در 1984 روح و طبیعت آزادی و توانمندی توتالیتاریانیسم در نابودی آن است. وینستون در یادداشت روزانه اش می نویسد: " آزادی آزادی است مثل دو بعلاوه دو که چهار است." و با این گفته بر حق انسان در اندیشیدن مستقل بدون در نظر گرفتن فرامین و دستورات و حتا صلاحدید های صادره از سوی مدعیان ولایت و قیمومیت تاکید می کند. روح و طبیعت آزادی حکم می کند انسان حقیقت را آنچنان که هست و می بیند گزارش کند.

   " تجلیل از کاتالونیا " حاصل تجربیات بلافصل و ملاحظات  شخصی اورول بوده و از دو کتاب دیگرش متفاوت است. این کتاب شباهتی به داستانهای رومانس- علمی اورول ندارد. اورول تفاسیر و نظرات خود را در مورد هرآنچه که شاهدش بوده بیان می کند. تجربیات اورول در طی جنگ داخلی اسپانیا تاثیر عمیقی بر دیدگاههای سیاسی وی می گذارد. قبل از شرکت در جنگ کتابها و نوشته های زیادی در خصوص سوسیالیسم خوانده بود و تا درجات متفاوتی حاکمیت سوسیالیست ها را لمس کرده بود اما در طی جنگ داخلی اسپانیا برای اولین بار تلاش واقعی برای ایجاد نخستین جامعه سوسیالیستی در عمل را لمس و تجربه کرد.

اورول به عنوان ژورنالیست به اسپانیا رفت و آنگونه که در ضمیمه نخست اشاره می کند مدعی بوده که علاقه ای به امور سیاسی ندارد. بعد به صفوف میلیشیاهایی می پیوندد که بر علیه فاشیسم نبرد می کردند ( توجیه او برای این عمل اطلاعاتی بود که در آن دوران از روزنامه های انگلیسی کسب کرده بود).

اورول بعدها تلخکامی خود از عملکردهای کمونیست های وابسته به کرملین  و متحدین روسی آنها را اینگونه بیان کرد: " بر خلاف تصور بسیاری از روشنفکران غربی، کمونیست های اسپانیا و متحدین روسی آنها در پی انجام انقلاب اجتماعی نبودند بلکه اساسا ً در مقابل انجام انقلاب اجتماعی بودند . آنها صرفا ً در پی کسب قدرت و حفظ ماشین دولتی و استفاده از همان ماشین به نفع اهداف و منافع خود بودند. کمونیست ها در واقع محافظه کاران واقعی بودند. آنها از شعارهای رادیکال صرفا ً برای فریب توده های اسپانیا استفاده می کردند. مسئله قدرت که اسّ اساس " مزرعه حیوانات " و " هزار و نهصد و هشتاد و چهار " را تشکیل می دهد در " تجلیل از کاتالونیا" خود را کاملا ً می نمایاند: " کمونیست ها سوسیالیست نبودند. آنها صرفا ً در پی کسب و حفظ قدرت بودند" .

به نظر می رسد انگیزه اورول به هنگام نوشتن " تجلیل از کاتالونیا" تنها بیان حقایق در باره وقایع اسپانیا است. اما واقعیت این است که دلخوری اورول از کمونیست ها کتاب را به ادعانامه ای در باره خیانت کمونیست ها بدل کرده است. اغلب تاریخ نویسان بر این باورند که حملات بیش از حد فدرالیست ها ( میلیشیا های اسپانیا) بر علیه کمونیست ها و روسیه به این خاطر بوده که غربی ها را راضی سازند تا سلاح های مورد نیاز آنها را در مبارزه بر علیه فرانکو در اختیار آنها قرار دهند. واقعیت این است که غربی ها ترجیح می دادند اسپانیا تحت حاکمیت فرانکوی فاشیست باشد تا کمونیست ها و آنارشیست ها وسوسیالیست های رادیکال . مطالعات اخیر ادعای اورول در خصوص خلع سلاح کردن آنارشیست ها و سوسیالیستها از سوی کمونیست ها با قصد عامدانه تسلیم کردن آنها به نیروهای فاشیست را با شک و تردید عمیق روبرو کرده است.

شرایط وحشتناکی که اورول در طی جنگ بر علیه فاشیسم تجربه می کند و نیز گرسنگی و کمبود مواد غذایی و حضور دائمی موش ها در سنگرها بعلاوه خستگی و ملال وسرما و گرما ، کثیفی، شپش و محرومیت های جسمی و خطر دائمی بالخره در 1984 ایده " اتاق 101" را به وی الهام می کند که وقتی وینستون در آن جای وحشتناک مورد هجوم موشها قرار می گیرد با گریه فریاد می زند: " دست از سر من بردارید. بروید سراغ جولیا!" و به این ترتیب به عشق اش خیانت می کند.

 عشق و علاقه اورول به جامعه بی طبقه در جای جای کتاب مشهود است. علاوه بر دفاع سیاسی و فلسفی وی از سوسیالیسم  در فصل هفت در باره " جذبه " سوسیالیسم می گوید و اینکه در نظر اکثر مردم سوسیالیسم معادل جامعه برابر و بی طبقه ای است که اثری از ستم و کار مزدی در آن نیست. اورول با احساسات و شور فراوان میلشیاها و جامعه کوچک آنها را به عنوان نمونه ای از جامعه سوسیالیستی مورد نظرش به توصیف می کشد. همان حس رفیقانه میلیشیاها و رابطه انسانی موجود بین آنها بود که اورول  را بیش از پیش به این نتیجه می رساند که امکان بنای جامعه سوسیالیستی فارغ از ستم و مبتنی بر همکاری و مشارکت جمعی کاملا ً امکان پذیر است. اورول منطقه آراگون را که در آن هزاران نفر در شرایط برابر زندگی می کردند مثال می آورد و می نویسد آنچه در تئوری مطرح می شد در عمل هم پیاده می گردید. به گفته خودش در فصل هفت کتاب او " در فضای برابری استنشاق کرده بود" .

در ضمیمه نخست اورول از " آفت بدویت " اسپانیایی ها می نالد که موجب بروز و تداوم جنگ بین جناح های مختلف که اهداف نسبتا ً یکسانی بر علیه فاشیسم داشتند شده بود.در ابتدای ورود به اسپانیا اورول سوالی را طرح می کند : " از چه رو مردم می خواهند اختلافات سیاسی خود را نه از طریق مسالمت بلکه با توسل به جنگ های بی معنا و مصیبت آور حل کنند و وقتی بالاخره مجبور به پذیرفتن صلح و مذاکره می شوند چرا از ابتدا این شیوه را پیشه خود نمی سازند؟ " اما وقتی بالاخره خودش هم مجبور به جهت گیری و حمایت از طیفی خاص می شود چنین می گوید : " حتا اگر کسی ارزشی به احزاب سیاسی  قائل نباشد و جنگ را مذموم بداند در جایی و مرحله ای جنگ خود را به وی تحمیل می کند و در نهایت انسان مجبور می شود برای دفاع از حیثیت انسانی خود دست به سلاح ببرد هرچند کاملا ً با آن مخالف باشد" اورول در جنگ بین فاشیسم و سوسیالیسم بدون هیچ تردیدی جانب سوسیالیسم را می گیرد در جنگ بین دو نیروی سیاسی عمده خود را مهره پیاده شطرنج به حساب می آورد.

از آنچه گفته شد چنین برمی آید " تجلیل از کاتالونیا" تحت تاثیر عمیق اورول از وقایع اسپانیا نوشته شده و نیز الهام بخش  نوشته های بعدی وی از جمله  مزرعه حیوانات و هزار و نهصد و هشتاد و چهار گردیده است.

مهمترین حلقه رابط " مزرعه حیوانات" ، " هزار و نهصد و هشتاد و چهار"  و"  تجلیل از کاتالونیا " شیوه استفاده از قدرت در دیکتاتوری های سرمایه اعم از دولتی و غیردولتی است. تجلیل از کاتالونیا آمال و آرزوهای اورول را به همراه تجارب و تفاسیر شخصی اش بیان می کند. دو کتاب دیگر نیز زبان حال اندیشه های سیاسی اورول است. به گفته اورول جنگ بین جریانات مختلفی که  بر علیه فاشیسم می جنگیدند ورای شعارها و ادعاها در واقع مبارزه بر سر کسب قدرت بود. تاثیر فاسد کننده میل مفرط انسان به کسب قدرت و بکارگیری آن بر علیه همنوعانش ایده بنیادی دو کتاب مزرعه حیوانات و 1984 است. نفع طلبی و آزمندی برای منافع مادی ریشه ی همه خیانت ها به انقلابات مردمی و همراهان و متحدین سابق است.

سخن نهایی اورول همچنانکه در آغاز این نوشته هم به آن اشاره شد طرفداری از سوسیالیسم دمکراتیک است. این سخن از آن کسی است که اعتقاد قلبی به رادیکالیسم و در عین حال احساسات ظریف  محافظه کارانه داشت.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.