مصاحبه مفصل و اختصاصي شيث رضايي با سايت گل- در اين تيم هر كس ادعاي تعصب دار بيايد با من روبرو شود / براي دايي متاسفم كه گوش به فرمان فردوسي پور است
بگذاريد يك چيز را رك و پوست كنده بگويم . پيراهن پرسپوليس را مفت بدست نياوردم كه با توي كار سرمربي گذاشتن آنرا از دست بدهم. بابا به كي بايد بگويم در آن بازي زير فشار آن همه گل دريافت كرده آيا ديگر فكري هم براي من باقي مي ماند كه بخواهم به فكر بازوبند باشم.
شيث رضايي باز هم اخراج شد اين بار به دليل توهين به تماشاگران. او مدت ها سكوت اختيار كرد. حتي در زمان اخراج از پرسپوليس و گرفتن بازوبند كاپيتاني تلفن همراهش را خاموش كرد تا با حرف هايش حاشيه اي ايجاد نكند اما اين مسائل كوچكترين تاثيري روي علي دايي نداشت تا او باز هم حكم اخراج رضايي را بدهد. شيث اين بار تصميم گرفته صحبت كند و ناگفته ها را به زبان بياورد.
ظاهرا دوباره دچار دردسر شدي؟
اين طور مي گويند. مثل اين كه سايت رسمي باشگاه هم خبر اخراج من را زده.چرا دوباره اخراج؟
نمي دانم. اين را بايد از علي دايي بپرسيد.
مي گويند كه به يك هوادار فحش دادي؟
من به هوادار فحش بدهم؟ اصلا تو اين حرف را باور مي كني؟اما مي گويند اين طور است.با يك نفر بحثم شد. جالب است همه بچه ها و اعضاي تيم هم مي دانند آن فرد هوادار نيست.پس چه كسي بود؟
يك استقلالي بود كه حرفهاي نامربوط به من مي زد و هر چه لايق خودش بود را به من گفت. از بچه هاي تيم بپرسيد اگر حرفي غير از اين زدند من تسليم هستم. من به عشق پرسپوليس و هوادارانش پيراهن اين تيم را برتن مي كنم و همه سختي اين كار را به جان خريدم آن وقت بيايم و به يك هوادار فحش بدهم؟به هر حال كه به اين دليل اخراج شدي.بار اول نيست كه اين اتفاق مي افتدمي گويند دايي با تو مشكل دارد؟
فقط مي دانم من با او مشكلي نداشته و ندارميعني مي گويي بين شما اختلافي نيست؟به خدا من با او اختلافي ندارم. علي دايي سرمربي تيم است و من هم در خدمت تيم. بگويد بازي كن با تمام وجودم بازي مي كنم و بگويد بازي نكن مي روم و روي نيمكت مي نشينم. مگر تا امروز غير از اين بوده؟
دايي بازي ات نمي دهد و در اين مدت هم به هر بهانه اي تو را از تركيب بيرون گذاشت . اين مي تواند براي يك فوتباليست پايان راه تلقي شود.همه من را مي شناسند. مي دانند به خاطر پرسپوليس و هوادارانش هر كاري را مي كنم. يادتان هست زمان قطبي هم همين مسائل بود. در نهايت از تيم هم كنار گذاشته شدم. من هم همان روز قسم خوردم كاري مي كنم كه خودشان دوباره به دنبالم بيايند. ديديد در صبا از جان مايه گذاشتم و جلوي استقلال همه جوره تلاش كردم و بالاخره به تيم محبوبم برگشتم. من يكبار اين راه را رفته ام واز رفتن دوباره آن هم ترسي ندارم. هرگز هم به اين فكر نمي كنم كه به پايان راه رسيده ام.مي گويند تو در تيم در كار دايي مي گذاشتي. يا حاشيه هايي مانند بستن بازوبند روي مچت و ... بوجود مي آوردي.بگذاريد يك چيز را رك و پوست كنده بگويم . پيراهن پرسپوليس را مفت بدست نياوردم كه با توي كار سرمربي گذاشتن آنرا از دست بدهم. بابا به كي بايد بگويم در آن بازي زير فشار آن همه گل دريافت كرده آيا ديگر فكري هم براي من باقي مي ماند كه بخواهم به فكر بازوبند باشم. همه گفتند شيث به بازوبند توهين كرد. چرا بايد اين قدر بي معرفت باشند كه حال و روز ما را درك نكنند و چنين حرفهايي بزنند. بگذار خيالت را راحت كنم علي دايي همان زمان روي بسياري از مسائل كه دوست ندارم الان آن را باز كنم نسبت به من حساسيت داشت. خودم اين موضوع را حس مي كردم اما هميشه مي گفتم كه گذر زمان شرايط را تغيير مي دهد. خيلي سعي كردم كه سوء تفاهمات را برطرف كنم اما نشد. تلاش كردم تا فاصله اي ميان من و بازيكنان بوجود نيايد اما اين اتفاق هم نيفتاد. حرف بردند و آوردند. مي توانستيم يك بار من و دايي رودررو سوء تفاهمات را برطرف كنيم اما آنقدر فاصله ها را زياد كرده بودند كه اين امكان هم فراهم نشد و هر وقت مي خواستم طرفش بروم او رويش را برمي گرداند.چه كساني اين فاصله را زياد كرده بودند؟
اگر قرار بود همه چيز را بگويم كه مدتها قبل گفته بودم. پيش خودم هزار بار گفتم مبادار حرفي بزنم كه پرسپوليس وارد حاشيه شود. به خدا من مي دانستم اين مردم وقتي تيم محبوبشان در زمين مي بازد چقدر عذاب مي كشند. كافي بود من حرف بزنم و آن وقت اگر تيم وارد حاشيه مي شد هواداران من را نمي بخشيدند.واقعا اختلافات ميان تو و دايي مربوط به كدام زمان است؟
من كه گفتم اختلافي با او ندارم.اختلاف دايي با تو مربوط به چه زماني است؟راستش را بخواهيد مربوط به اردوي آلمان است. اتفاقي كه در اردو افتاد و از بخت بد من كريم باقري ،كاپيتان اول تيم در آنجا حضور نداشت.حالا موضوع چه بود؟
اجازه بدهيد اين مسائل پيش خودم بماند. فقط اين را مي گويم كه دايي از من خواست تا آمار 2بازيكن را بگيرم اما يكسري اتفاقات باعث بروز سوء تفاهماتي شد و از همان روز اين اختلافات پيش آمد.مثل اين كه كاپيتان بودن تو هم خيلي برايت دردسرساز شده ؟
قبلا اين طوري نبود. امسال اين همه مشكل ساز شد. اي كاش آقا كريم مي ماند.اما خيلي از همين همبازيانت به دايي گفتند تعصب نداري و شيث توي كار تيم مي گذارد.مي دانم. تمام اين ها را مي دانم. خيلي حرفها هست كه آنها را توي دلم نگه داشته ام. اما غير از آقا كريم كه بزرگ همه ماست هيچكدام از اين ها نمي توانند مدعي شوند كه از شيث رضايي با تعصب تر هستند. هر كس اين ادعا را دارد بيايد چشم در چشم من بگويد كه از من پرسپوليس را بيشتر دوست دارد.به هر حال بعد از ديدار دربي اين صحبت ها مطرح شد.نمي دانم تا كي بايد تاوان آن يك لحظه را پس بدهم. خداراشكر كه هواداران بهترين قاضي هستند و مي دانند شيث رضايي چه حساسيتي به استقلال دارد و سرش را هم در اين بازي جلوي توپ مي گذارد.اما در آن لحظه؟
چطور بايد بگويم كه در آن لحظه خدا با آنها يار بود؟ من همه زورم را زدم اما به توپ نرسيدم. به خدا اين بازي امكان دارد براي هر كسي بيفتد. علي دايي بهترين مهاجم ايران بود اما همه توپهايش كه گل نمي شد. بزرگترين مدافعان جهان هم يك لحظه اشتباه مي كنند. يعني آنها بي تعصب هستند؟وقتي اولين بار اخراج شدي چرا نرفتي؟
كجا مي رفتم؟ من كه گفتم عاشق پرسپوليس هستم . چرا بايد به اين تيم پشت مي كردم و مي رفتم؟مثل اين كه از چند تيم هم پيشنهاد داشتي؟
بله داشتم اما قرار نبود جايي بروم. به خاطر عشقم ايستادم. به من گفتند بي تعصب واي به حال اين كه راحت همه چيز را ول مي كردم و مي رفتم. مديران آن باشگاه ها حي و حاضر هستند و مي توانيد از خودشان بپرسيد چه رقم هايي پيشنهاد شد كه هر كسي را وسوسه مي كرد. اين پيشنهادها اگر به آنهايي كه ادعاي تعصب مي كنند داده مي شد به خاطر 50 ميليون بيشتر مي رفتند..و بالاخره برگشتي؟
به هر حال تيم نتايج بدي گرفت و به رغم اين كه گفته بودند روي سكوها هم كسي من را تشويق نكند مردم خواهان بازگشتم شدند اما ديديد كه چه شد.چه شد؟
هيچي. 2 روز با تيم تمرين نكرده من را در تبريز در تركيب اصلي گذاشتند . شكر خدا در آن بازي خوب كار كردم. بازي بعد مقابل صبا با اين كه مريض بودم و به دكتر زرينه گفته بودم دايي از من استفاده كرد. بعد هم آمد و گفت بچه هاي صبا به او گفته اند شيث به او فحش داده. خداوكيلي اين انصاف است؟ يعني تمام بارشكست بايد گردن من مي افتاد؟ اگر من نبودم چه مي خواستند بگويند؟
از اين كه بازوبند كاپيتاني را از تو گرفته اند ناراضي نيستي؟
اگر بگويم ناراضي نيستم دروغ گفته ام. ناراحتم و اين اتفاق را يك توهين براي خودم تلقي مي كنم. نمي شود در طول يك فصل بزرگتر يك تيم باشي و بعد تو را در رديف آخر قرار دهند. آن انتخابات هم شبيه نمكي بود كه روي زخم پاشيده شد.خواست دايي بود؟
با آن همه سوء تفاهم كاري غير از اين مي كرد تعجب آور بود.در آن راي گيري دقيقا چه اتفاقي افتاد؟
آمدند و برگه هايي را به بچه ها دادند و گفتند راي بدهيد.اما مثل اين كه اتفاقات ديگري هم افتاده كه نمي خواهي بگويي؟اگر قرار بود همه اتفاقات گفته شود خود باشگاه مي گفت.خواست دايي از بچه هاي تيم چه بود؟
فقط قبل از راي گيري گفت به كسي راي بدهيد كه مورد نظر من است. با اين حرفها حتي خودم هم جرات نكردم كه به خودم راي بدهمقبل از برگزاري انتخابات چه حسي داشتي؟
نمي توانم بازگو كنم. دوست داشتم دايي فقط يكساعت با من خلوت مي كرد و به كاپيتان تيم خودش مي گفت چه توقعاتي دارد و چه چيزي از من مي خواهد. اما او هرگز حاضر نشد در اين مورد با من صحبت كند. واقعا يعني سهم من يكساعت صحبت كردن با سرمربي نبود؟با اين كه مي گويي با دايي اختلافي نداري ما از لابه لاي حرفهايت چيز ديگري برداشت مي شود.شايد من دلخور باشم اما بازهم مي گويم هيچ اختلافي با او ندارم. مثلا سر قضيه بازوبند دلخورم كه چرا به جاي حرف زدن با من بايد به حرفهاي يك گزارشگر گوش كند.منظورت كدام گزارشگر است؟
عادل فردوسي پور. بعضي اوقات طوري راجع به مسائل صحبت مي كند كه انگار با برخي مشكل شخصي دارد گاهي اوقات تا زدن ريشه طرف پيش مي رود. آن روز هم دائم در مورد بازوبند حرف زد و اين مساله را حساس كرد. من توقع داشتم بعد از آن قضيه ، دايي چند كلمه با من حرف بزند اما اين كار را نكرد. من مي خواهم مردم در اين مورد خودشان قضاوت كنند. آيا توجه كردن به حرف يك گزارشگر و تاثيرات خاص برنامه اش كار درستي بود يا شنيدن حرف يك بازيكن و كاپيتان؟
مي گويند با بعضي از بازيكنان تيم قهر هستي. درست است؟
قهر نيستم اما اي كاش وظيفه يك هم بازي را انجام مي دادند . اميرحسين صادقي كه بازيكن استقلال است زماني كه از تيم اخراج شدم از من حمايت كرد. كاري كه همبازيانم براي من انجام ندادند. اين مسائل است كه آدم را آتش مي زند. خدا مي داند هميشه پشت همبازيانم را گرفته ام. حتي روز قبل از دربي با دايي صحبت كردم و گفتم اين بچه ها به جاي اين كه با جان و دل براي تو كار كنند از تو مي ترسند. نگذار اين قدر از تو بترسند. اما ديديد چه شد و بعد از دربي من اخراج شدم.مي گويند يكي از مشكلات جديد تو با دايي با تو اين بود كه به جاي اين كه بگويي مي خواهي به شمال بروي به او گفتي به كيش مي روي.اين هم از آن حرفهاست. دايي وقتي دفعه اول من را اخراج كرد گفت بچه هاي تيم به گوش من رسانده اند كه به او فحش داده ام. چند وقت بعد آمد و گفت بازيكن حريف آمده گفته شيث به من فحش داده . حالا هم آمده مي گويد كه به هواداران فحش دادم. براي خودتان جالب نيست؟ او فقط دنبال بهانه است تا من را كنار بگذارد.پس تو هميشه مقصر دائمي هستي؟قطعا. اگر دقت كنيد خودتان متوجه مي شويد. پرسپوليس در اين فصل بدترين نتايج تاريخ فوتبالش را گرفته اما هميشه 3 عامل بابت اين شكست ها معرفي مي شوند. داور ، شيث و ليدرها! يعني ما هيچ مشكل فني نداريم و هميشه اين سه عامل باعث باخت مي شوند؟
حالا چه مي كني؟
هيچ. با حبيب كاشاني صحبت مي كنم تا ببينم چه مي شود.از پرسپوليس مي روي؟
تا الان كه نمي خواهم بروم. بدترين برخوردها را ديدم اما فكر رفتن نكردم. اگر باشگاه بخواهد بايد بروم.همين؟
چه بايد بگويم؟ من بازيكن پرسپوليس هستم و تابع نظر باشگاه. بگويند برو مي روم. شك هم نكن اگر بروم كاري مي كنم كه دوباره به اين تيم برگردم. من اين تيم و هوادارانش را با هيچ چيز عوض نمي كنم و منتظر فرصت براي بازگشت خواهم بود فقط دوست دارم هواداران اين را بدانند.چه چيزي را؟
اين كه هيچ وقت در كار پرسپوليس نگذاشتم و هرگز به هيچ هواداري توهين نكردم. چه در اين تيم باشم و چه نباشم عاشق پرسپوليس و هوادارانش هستم و حتي اگر همه براي حذف من تلاش كنند در آينده به من خواهند گفت پيشكسوت پرسپوليس و اين براي من افتخار است.
۱۳۸۹ بهمن ۵, سهشنبه
مصاحبه مفصل و اختصاصي شيث رضايي - در اين تيم هر كس ادعاي تعصب دار بيايد با من روبرو شود
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.