داریوش صدای سرخ نوشته حمید دلواره ها
موسیقی معترض ایران در حوزهی پاپ از سال 1349 و با صدای»فرهاد مهراد» اعلام موجودیت کرد. این موسیقی در پیش از انقلاب منحصر به سه نام بود: فرهاد، داریوش و فریدون فروغی.
اما نکتهی مهم در باب تکوین و استقامت آن پس از انقلاب 57 است که تنها یک صدا آن را به شکل مداوم به فریاد رسانید: داریوش.
داریوش در طی چهل سال فعالیت هنریاش با منعکسکردن دردها و رنجهای یک ملت، درد تبعید و زندان و هجرت را به تن خرید، اما همچنان استوار زبان گویای جامعهی خاموش خود است. همینجاست که میتوان به تفاوت او با بسیارانی از همکاراناش پی برد. داریوش، فرهاد هم نیست که پس از انقلاب در برابر جنایات حکومتگران اسلامی سکوت کرد. تنها او بود که در فصل قتلعام سالهای اول انقلاب خصوصن خرداد 1360، مرداد 1367، جنگ هشت ساله و بسیاری دیگر از رویدادهای سی سالهی اخیر فریاد اعتراض را با صدای سرخاش به ثبت نشاند.
به همین روی شایسته است که با تقدیر از چهل سال فعالیت هنری، آن هم از نوع موسیقی معترض و اجتماعی، به بررسی کارنامهی او پرداخت و با یاد تمامی همراهان او در این مسیر سخت و پُرسنگلاخ، به نیکویی از آنها یاد کرد.
در این سلسله نوشتهها به بررسی تاریخ زندهگی هنری داریوش میپردازم و چهل سال حضور در صف اول موسیقی پاپ را با شما مرور خواهم کرد.
در این تحقیق از منابع مکتوب و شفاهی فراوانی مدد جستهام. از هنرمندانی که با داریوش نیز همکاری داشتهاند کمک گرفتهام که لازم است در همین جا از تکتک این عزیزان نهایت سپاس و قدردانی را داشته باشم. هنرمندان ارجمندی چون«فرید زولاند»، «بابک افشار»، «علی گزرسز»، «مسعود امینی» و«اردلان سرفراز»
. البته نکتهی مهمی که میبایست به آن اشارهای داشت در باب آلبومهای منتشرشده در دههی هشتاد میلادی از داریوش است .متاسفانه بسیاری از این آلبومها دیگر در دسترس نیست و درنهایت تاریخ دقیق انتشار این آلبومها در هالهای از ابهام قرار دارد، چرا که تمام این نوارها در سال 1990 توسط شرکتهای تولید سیدی در لسآنجلس دوباره منتشر شدهاند و سال انتشاری که بر روی سیدی درج گردیده، سال حقیقی انتشار نوار نیست و درنتیجه نمیتوان به یک جمعبندی کلی در این زمینه رسید .
در این زمینه بسیاری از مطالب و مصاحبههایی را که از داریوش در نشریات پیش از انقلاب یافتم ضمیمهی تحقیق کردهام، البته با ذکر این نکته که کاملن از خودسانسوری بیزارم وبار مثبت یا منفی نوشتههای نشریات در ارایهی سند هیچگونه تاثیری نداشته و ندارد. به هر روی از آنجا که معتقد به روایت تاریخ بیسانسور هستم، تمام فرازو فرودهای این تاریخ را برایتان روایت میکنم به این امید که مقبول افتد.
داریوش اقبالی در پانزدهم بهمن 1329 در تهران زاده شد. پدرش محمود اقبالی و مادرش خانم اعظمی اهل شهر میانه در آذربایجان بودند. یک خواهر به نام ژنیا و دو برادر به نام های سیاوش و غلامرضا جمع پنج نفری خانوادهی اقبالی را تشکیل دادند. گرچه این جمع به دلیل جدایی پدر و مادر در همان سالهای اولیهی زندهگی داریوش از هم پاشید.
داستان زندهگی داریوش در هجده سال اول عمرش، داستان شنیدنی است که ترجیح میدهم آنرا در کتاب زندهگینامهی داریوش که به مدد«علی گزرسز» نگاشته شده بخوانید. تنها به این نکته کفایت میکنم که دوران نوجوانی و جوانیاش را در شهرهای تهران، کرج، میانه و سنندج گذراند .
داریوش در مصاحبه ای با هفتهنامهی اطلاعات هفتگی در اردیبهشت 1356 در پاسخ به پرسش مصاحبهگر دراین مورد که برای اولین بار در کجا بر روی سن رفتید اینگونه میگوید:
- اولین بار هشت ساله بودم کلاس دوم دبستان که روی سن رفتم و آواز خواندم. در دبستان شهرآرا یکی از معلمان ما که به کارهای هنری علاقهی زیادی داشت از صدها دانشآموز آزمایش صدا کرد و مرا انتخاب نمود تا در برنامهی هنری دبستان برنامه اجرا کنم. برای اولین بار هشت ترانه از خوانندهگان آن موقع خواندم که چندتای آن از ویگن بود.
- چهگونه به رادیو و تلویزیون راه یافتی؟
- یک آگهی کوچک از جوانها دعوت کرده بود تا به رادیو ایران مراجعه کنند و آزمایش صدا بدهند. آن روز با شور و شوقی فوقالعاده به رادیو رفتم. آنجا خیلی شلوغ بود. بیش از صد جوان برای آزمایش صدا آمده بودند. ما را به سالن هدایت کردند. چند ساعت انتظار کشیدم تا نوبت به من رسید. یک ترانه خواندم که مورد پسند گروه آزمایشگیرنده واقع نشد. درست به یاد دارم که» منوچهر سخائی» هم در جمع گروه آزمایشکننده نشسته بود. وقتی از رادیو بیرون آمدم فهمیدم که رد شدهام، اما مایوس نشدم و چون به کارم علاقهمند بودم آن را دنبال کردم تا سرانجام با کم« حسن خیاطباشی» به رادیو و تلویزیون آمدم. «خیاط باشی» راه مرا باز کرد و بعد»فرشید رمزی»، این دو را هرگز فراموش نمیکنم.
«علی گزرسز» در مصاحبهای با من روایت جالبی از آشنایی داریوش و حسن خیاط باشی را تعریف میکند:
»یک شب در زمستان سال 1349، به واسطهی برادر داریوش بهنام سیاوش که با دخترخواندهی حسن خیاط باشی یعنی با دخترهمسر خیاط باشی که از هنرپیشهگان خوب آن زمان هم بود به نام خان« پری امیرحمزه» آشنایی پیدا کردیم. شبی در خانهی خیاطباشی به مهمانی دعوت شدیم البته من و داریوش با درخواست خودمان به آن مهمانی و یا پارتی رفتیم .
در تمام طول شب داریوش در انتظار آمدن حسن خیاط باشی چشم به در دوخته بود، آه، تا فراموش نکردهام این را هم بگویم که یک ماه پیش از آن، یک شب در اتاق داریوش بودیم و ساعت حدود ده شب بود، من متوجه شدم داریوش به جای خواندن فقط مشغول زمزمه کردن یک ملودی است که تا آن تاریخ نشنیده بودم، قلم و کاغذی در کنارم بود ،آرام بدون اینکه او متوجه شود برداشتم و با خیال خودم بر آن ملودی، ترانهای نوشتم. فکر میکنم چهار خطی شد. وقتی تمام کردم، ملودی را از دهان او گرفتم و با اجرای خودم ترانه را برایاش خواندم. مات و مبهوت به من نگاه میکرد و بلافاصله کاغذ را از دست من گرفت و آن چهار خط شعر را با ملودی خودش خواند. یادم نمیآید آن شب تا قبل از خواب چند بار او آن ملودی را خواند، اما آنقدر بود که من ادامهی شعر»نبسته پیمان» یا همان «پیمان شکسته» را نوشتم و تحویلاش دادم. من آن شب زیباترین نگاه قدردانی یک رفیق از رفیق دیگر را در چشمان او دیدم و هر گز نمیتوانم آن لحظات را فراموش کنم.
خوابمان گرفته بود اما میترسیدیم بخوابیم چون همه میدانند کسی که آهنگساز نباشد بهراحتی پس از گذشت یک ساعت ملودی را فراموش میکند. خلاصه یا او ترانه را میخواند و یا من، تا اینکه عاقبت ساعت دوازده شب به این نتیجه رسیدیم که داریوش به در خانهی همسایه برود که پسری همسن ما داشت و ما میدانستیم که او یک ضبط صوت ریل دارد. داریوش برخاست و درحالی که ملودی را زمزمه میکرد از اتاق خارج شد و به در خانه همسایه رفت. او پس از مدتی با ضبط صوت بازگشت. اما هرچه کردیم نتوانستیم ترانه را در آن ضبط صوت ضبط کنیم.
هر دو نگران به خواب رفتیم. اما جالب اینجا بود که وقتی من صبح از خواب بیدار شدم، صدای او را از حمام خانه میشنیدم که با چه اکو زیبایی، ترانه را بارها و بارها میخواند .
حالا نقبی میزنم دوباره به آن مهمانی در خانهی خیاط باشی:
آن شب دوستدختر سیاوش مهمانها را ساکت کرد و گفت که برادر سیاوش که امشب این جا پیش ماست صدای بسیار زیبایی دارد و ما میخواهیم از او خواهش کنیم که برایمان بخواند. من تا آن تاریخ چهار سال بود که در مکانهای مختلف داریوش را دیده بودم که بهراحتی و بیهیچ استرسی میخواند، اما آن شب برای لحظهای نگاهاش به نگاه من افتاد و من نگرانی را در چشماناش دیدم و با لبخندی به او دلداری دادم که تو میتوانی و لحظهای نگذشته بود که او یکی از زیباترین اجراهای ترانهی»پیمان شکسته »راانجام داد. من از همان ابتدا منتظر انتهای کار بودم و دلام میخواست هرچه زودتر ترانه به پایان برسد و عکسالعمل آن شب مهمانها را ببینم که به هرصورت اجرای ترانه تمام شد و در پایان کار همه بدون استثتا از جا برخاستند و چنان او را تشویق کردند که من بهخاطر موفقیت او به اوج آسمانها رفتم و تا به خود آمدم دیدم که او به در خواست مهمان ها یک بار دیگر ترانه را بازخوانی میکرد. او کار خودش را کرده بود و در طول آن شب شاید بیش از ده ترانهی مختلف به درخواست مهمانها اجرا کرد.
شب از نیمه گذشت، اما خیاط باشی به خانه نیامد. کمکم مهمانها همهگی رفتند و فقط مانده بودیم من و داریوش و سیاوش که هر سهمان دست دست میکردیم که شاید حسن خیاط باشی به خانه برسد، اما زمان، زمان رفتن بود و ما دقیقن در بین در خانه و کوچه درحال خداحافظی بودیم که به یکباره دختر خیاط باشی فریاد زد و گفت: بابا اومد. و درست این همان لحظهای بود که آن اسطورهی موسیقی ما میبایست با اولین و موثرترین فرد دستاندرکار هنر ایران آشنا میشد. ما در لحظهی ورود او خود را کنار کشیدیم و فقط با صدای بلند و از ته دل سلام کردیم.
خیاط باشی با آن چهرهی همیشه خندان و دلنشیناش جوابمان گفت و بلافصله از اینکه دیر رسیده بود معذرت خواهی کرد و هدیهای را که برای تولد دخترش خریده بود به او داد و او هم به جرم اینکه دیر آمده بود از پدر خواهش کرد فقط در آن وقت شب به داریوش به اندازهی اجرای یک ترانه وقت بدهد. او گیج و از همه جا بیخبر گفت، خوب، خوب باشه بذار بریم تو.
او وارد خانه شد و ما هم به دنبال او به راه افتادیم. روی یکی از کاناپهها نشست و ما در میانهی راهرو و داریوش در آستانهی ورودی هال خانه، با اشارهی او شروع به خواندن ترانهی»پیمان شکسته «کرد.
من هزار چشم قرض کرده بودم و تمام لحظات خواندن داریوش، تمام حرکات و رفتار خیاط باشی را زیر نظر داشتم و حسی به من گفت که داریوش از این امتحان بزرگ سرفراز بیرون خواهد آمد و درست در پایان خواندناش بود که خیاط باشی بلند شد و با او دست داد و گفت: چندروز دیگر زنگ بزن تا قراری بگذاریم برای آمدنات به تلویزیون ملی آن روزگار.
هفتهی بعد هم تا حدودی هفتهی سرنوشت بود، زیرا یکبار دیگر میبایست در حضور چند تن از موزیسینهای حرفهای امتحان صدا میداد و از عجایب کار روزگار، ممتحن آن روز صدای داریوش، کسی نبود به غیر از»بابک افشار»، همان بزرگمرد موزیک پاپ ایران، همان سازندهی یکی از زیباترین ملودیهای موزیک ایران، یعنی«بمان مادر».
داریوش آن روز از آن امتحان سر فراز بیرون آمد و قرار شد ترانهی»پیمان شکسته» را برای تنظیم به موسیقیدانی که متاسفانه اکنون ناماش را فراموش کردهام بسپاریم تا او پس تنظیم کار، داریوش را برای اجرا به استودیو دعوت کند.
خبر را به خیاط باشی دادیم و او با خوشحالی به داریوش گفت: بجنبید که میخواهم در همین واریتهی بزرگ سال مثل یک آس تو را زمین بزنم. کار تنظیم شد، داریوش با آن صدای مخملی بهراحتی اجرایاش کرد و نوار مادر برای ضبط و میکس تصویر و صدا در اختیار خیاطباشی قرار گرفت.
اما بگویم از کارهای خیاط باشی که با طنز نیشدارش به هیچکس در آن روزگاران رحم نمیکرد و برنامههایش جزو پُربینندهترین برنامههای تلویزیون بود. او یک برنامهی دایمی داشت بهنام مهندس بیلی که بهراستی با خلق آن شخصیت مهندس بیلی، مجوز به زیر سوال بردن همهی دست اندرکاران رژیم پهلوی را داشت و در آن زمان کاری کرد کارستان.
بعد ها« شبکهی صفر» را میساخت که آن برنامهها هم هرهفته نشاندهندهی نگاه تیزبین او بود به مسایل و مشکلات جامعه ومردم در آن روزها . داریوش برای ضبط برنامه به تلویزیون رفت و کار را اجرا کرد، ولی متاسفانه در بازدید و ممیزی برنامهی وارتیهی بزرگ سال، تیغ سانسور همهی برنامه را به زیر سوال برد و برنامه در عید آن سال اجازهی پخش نگرفت.
همزمان در آن سالها، یک کانال تلویزیونی به نام کانال آموزشی در ایران شروع به کار کرد و در بین برنامهها ترانههای مختلفی از خوانندهگان پخش میکرد و داریوش هم برای اولین بار صدایاش از آن کانال آموزشی به گوش مردم رسید. اما هنوز پخش صدایاش از آن کانال او را ارضا نمیکرد. او میدانست که برد صدایاش بیش از اینهاست. چند ماه بعد روزی از تلویزیون با او تماس گرفتند و از او خواستند که به آنجا رفته و با شخصی به نام«فرشید رمزی» ملاقات کند.
فرشید رمزی از هزارفامیل بود و دست وبالاش برای ساخت برنامهی ششوهشت بسیار باز بود و خودش هم آدمی بود که کارش را میدانست. او تصمیم گرفته بود برنامهای بسازد به نام ششوهشت و به همین خاطر به دنبال خوانندهگان جوانی بود که بتواند برنامهای نو و تازه در زمینهی موسیقی پاپ بسازد. در آن روزها، دور، دور بیتلها بود و جوانان در زمینهی موزیک حرف اول را میزدند و فرشید رمزی هم که تحصیلکردهی اروپا بود با ایدههای جدید پا به میدان گذاشت و کاری کرد کارستان که بعد از او چند برنامهساز دیگر هم در زمینهی همکاری با جوانان در موزیک پاپ شروع به ساخت برنامه کردند که یکی از معروفترین آنها برنامه یا واریته یپنجرهها بود.
لازم به توضیح است که از آن گروه خوانندهگان در برنامهی ششوهشت فقط داریوش بود که خوش درخشید و میتوانم بگویم در کل هیچکدام از خوانندهگان دیگر آن گروه حتا نتوانستند در فاصلهای دور از او بایستند و خودی نشان دهند .داریوش در اوایل کار سه ترانه در آن برنامه بهطور خاص و یک ترانهای هم به صورت همخوانی با دیگران، از من اجرا کرد که عبارت بودند از :پیمان شکسته، ای غم من، یادمه اون قدیما و چه خوبه آدم همیشه.
اما هنوز به دلیل اینکه من واو و دقیقتر من، در زمینهی موزیک و ترانه حرفهای نشده بودیم یک جای کار میلنگید، اما در همان روزها بود که ترانهسرا و آهنگسازی به نام» درویش جاویدان«، ترانهای را برای خواندن به داریوش پیشنهاد کرد و این همان ترانهای بود که میبایست داریوش را از زمین بلند کند و بر بال موزیک ایران بنشاند، نام آن ترانه»به من نگو دوستت دارم«بود که پس از پخش از تلویزیون نام داریوش و چهرهی او، چهرهی آشنای مردم شد.«
این گونه بود که داریوش با نخستین ترانهی اختصاصیاش با نام» پیمان شکسته» با شعری از»علی گزرسز» در اواخر زمستان 1349 معرفی شد. داریوش توسط فرشید رمزی وارد برنامهی ششوهشت و چشمک میشود و شو واریته را که در روزهای یکشنبه در تابستان 1350 از تلویزیون ملی ایران آغاز شد با همکاری خوانندهگان جوانی چون افشین مقدم، کیوان، اونیک، ماسیس، نلی، آلیس و به آهنگسازی پرویز مقصدی اجرا میکند. از ترانههای اجرا شده توسط داریوش در برنامهی ششوهشت میتوان به ترانهی شیطنت، چه خوبه آدم همیشه، یاد اون روزهای خوب، تنگه غروبه و میترسم اشاره کرد.
هفتهنامهی اطلاعات هفتگی به تاریخ جمعه دوم مهر1350 با مقالهای تحت عنوان«داریوش خوانندهی ترانهی به من نگو دوست دارم» چهگونه خواننده شد؟ به معرفی او میپردازد:
»پرویز مقصدی آهنگسازی که ساختههای او را نود درصد خوانندهگان معروف جوان اجرا کردهاند، از چندی پیش با همکاری فرشید رمزی یک برنامهی واریته برای تلویزیون اجرا میکند که روزهای یکشنبه از تلویزیون ملی پخش میشود .پرویز مقصدی در این برنامه سعی دارد از صداهای تازه و آماتور استفاده کند زیرا هدف تلویزیون از این برنامه واریته، شکوفا ساختن استعدادهای تازه در ترانهخوانی است. تاکنون اونیک و داریوش در برنامهی مزبور خوش درخشیدهاند و این روزها پس از ترانهی»میتونی مشت منو وا بکنی«، ترانه» یبه من نگو دوستت دارم «که با صدای داریوش اجرا شده، جزو ترانههای روز میباشد .
داریوش خوانندهی این ترانه، جوانی بیستویک ساله و دیپلمه است که کوشش دارد در دانشگاه به تحصیلاش ادامه دهد. او برای نخستین بار بهوسیلهی حسن خیاط باشی به تلویزیون راه یافت و ترانههای فکاهی برنامهی خیاط باشی را اجرا میکرد. پس از آن چند ترانهی دیگر به نامهای قصهی رسوایی، شکسته پیمان و غروب بی ترانه را اجرا کرد که هیچیک گل نکرد، اما ترانه» یبه من نگو دوستت دارم«که از ساختههای مقصدی است نام او را بر سر زبانها انداخت. از خصوصیات داریوش این است که صورتی کوچک دارد و برای آن که صورتاش بزرگ جلوه کند موهای سر خود را به فرم بیتلها بلند کرده تا صورتاش در میان موهایاش پنهان شود.«
ضمنا در پایان این مقالهی مجلهی اطلاعات هفتگی، متن ترانهی«به من نگو دوستت دارم» نیز نگاشته شده است.
همانگونه که مشاهده میکنید داریوش پس از انتشار ترانههایی چون شکسته پیمان، قصهی رسوایی ( ای غم من)، یادمه اون قدیما، غروب بی ترانه( میدونم یه روزی دل من میمیره(، ترانه« به من نگو دوستت دارم» را در تابستان 1350 با ترانه و ملودی مصطفا جاویدان و تنظیم پرویز مقصدی منتشر میکند. ترانهی«به من نگو دوستت دارم» نخستین صفحهی منتشرشده با صدای داریوش بود. پشت صفحه نیز ترانهی عشق بیحاصل سرودهی»ایرج جنتیعطایی «جای گرفت.
هفتهنامهی اطلاعات هفتگی در اواخر شهریور 1350 به معرفی بهترین ترانههای هفته میپردازد:
عشق تو نمیمیرد(عارف)، بستر غمها(مهستی)، میتونی مشت من و وابکنی(رامش)، قدیما(منوچهرسخایی)، قلوه سنگ(ناهید)، ریزه ریزه)گیتی )عزیز دلام(ایرج مهدیان)، نوبر(یاسین)، جون من گریه نکن) روانبخش)، امسال سه ساله(پروا)، اول خریدار(حسن شجاعی )، آمنه فکاهی (برادران طلایی )، شاهنامه آخرش خوشه(ضیا)، فرشتهها(عهدیه )، به من نگو دوستت دارم(داریوش(
هفتهنامهی اطلاعات هفتگی در تاریخ سوم دی 1350 عکس دستهجمعی گروه ششوهشت را با مطلب زیر منتشر میکند:
»برنامهی ششوهشت که در حال حاضر یکی از پُرطرفدارترین برنامههای تلویزیونی است و توسط پرویز مقصدی آهنگساز معروف و فرشید رمزی برای تلویزیون ملی تهیه میشود، به آن جهت موفقیت کسب کرده است که مدت آن از نیم ساعت به یک ساعت افزایش یافته و داریوش، کیوان، آلیس، نلی، اونیک، ماسیس و افشین مقدم شرکت دارند.«
در سال 1350 داریوش با پرویز مقصدی همکاری میکند و به اجرای آثار او میپردازد. از شاخصترین کارهای سال 1350 داریوش میتوان به آهنگ تنگه غروبه و لالایی اشاره داشت.
ترانهی لالایی نخستین ترانهی سیاسی اجرا شده توسط داریوش است که با سانسور ساواک روبهرو میشود، بهشکلی که کل ترانه تغییر پیدا میکند و اگر یک بار دیگر به این ترانه گوش کنید متوجه عمق فاجعه میشوید. شعر ترانه سرودهی« مسعود هوشمند» است .
ظاهرن در این ترانه تنها یک بیت توسط سانسورچیان بلاتغییر باقی میماند و آن یک بیت هم این بیت است:
میخواد با فقر و بدبختی بجنگه
میگفت بیهوده مردن خیلی ننگه
درحالی که متن ترانه به شکلی عوض میشود که داستان یک زن فاحشه میشود.
اجراهای داریوش در سالهای 1349 و 1350
پیمان شکسته
کلام: علی گزرسز
ملودی: داریوش اقبالی
تنظیم: اصلانی
انتشار: اواخر1349
ملودی: داریوش اقبالی
تنظیم: اصلانی
انتشار: اواخر1349
مطلع: نبسته پیمان گسستهای تو
دل غمینام شکستهای تو
ز بیوفایی چهها بدیدم
ز بیوفایی چهها بدیدم
ز عشق رویات چهها کشیدم
قصهی رسوایی
کلام: علی گزرسز
ملودی : داریوش اقبالی
تنظیم : پرویز مقصدی
انتشار : اوایل 1350
مطلع: ای غم من مونس من شبها درازه
ملودی : داریوش اقبالی
تنظیم : پرویز مقصدی
انتشار : اوایل 1350
مطلع: ای غم من مونس من شبها درازه
سوزم از این غم چه کنم که چارهسازه
گریهی تو خندهی تو پر از نیازه
گریهی تو خندهی تو پر از نیازه
این دل غمدیدهی من در سوز و سازه
یادمه اون قدیما
کلام : علی گزرسز
ملودی : داریوش اقبالی
تنظیم: پرویز مقصدی
انتشار: 1350
مطلع: یادمه اون قدیما شهر ما شهر عشق بود
تو دل آدماش هم هم صفا هم وفا بود
ملودی : داریوش اقبالی
تنظیم: پرویز مقصدی
انتشار: 1350
مطلع: یادمه اون قدیما شهر ما شهر عشق بود
تو دل آدماش هم هم صفا هم وفا بود
غروب بیترانه
کلام : علی گزرسز
ملودی : داریوش اقبالی
تنظیم : پرویز مقصدی
انتشار : اوایل 1350
مطلع: میدونم یه روزی دل من میمیره
ملودی : داریوش اقبالی
تنظیم : پرویز مقصدی
انتشار : اوایل 1350
مطلع: میدونم یه روزی دل من میمیره
خورشید عشق ما اون بالاها سایه میگیره
رنگ تاریکی گرفته قصه و افسانهی من
رنگ تاریکی گرفته قصه و افسانهی من
رنگ شادی رو ندیده این دل دیوونهی من
شیطنت
کلام: رضا شمسا
ملودی و تنظیم: پرویز مقصدی
انتشار : 1350
اجرای مشترک با کیوان و افشین در برنامهی ششوهشت
مطلع : شیطنت از چشم سیات میریزه
ملودی و تنظیم: پرویز مقصدی
انتشار : 1350
اجرای مشترک با کیوان و افشین در برنامهی ششوهشت
مطلع : شیطنت از چشم سیات میریزه
عشوه از اون قد و بالات میریزه
چه خوب آدم همیشه
کلام : علی گزرسز
ملودی : داریوش اقبالی
تنظیم : پرویز مقصدی
انتشار : 1350
اجرای مشترک با کیوان و افشین در برنامه ششوهشت
مطلع: چه خوبه آدم همیشه، یارش کنارش باشه
به هر جا چشم میندازه، دلدارش اونجا باشه
ملودی : داریوش اقبالی
تنظیم : پرویز مقصدی
انتشار : 1350
اجرای مشترک با کیوان و افشین در برنامه ششوهشت
مطلع: چه خوبه آدم همیشه، یارش کنارش باشه
به هر جا چشم میندازه، دلدارش اونجا باشه
به من نگو دوستت دارم
کلام و ملودی : مصطفا جاویدان
تنظیم : پرویز مقصدی
انتشار : تابستان 1350
مطلع: حالا که کار تو شده پر از نیرنگ و ریا
حالا که دل تو شده فرسنگا دور از خدا
تنظیم : پرویز مقصدی
انتشار : تابستان 1350
مطلع: حالا که کار تو شده پر از نیرنگ و ریا
حالا که دل تو شده فرسنگا دور از خدا
این ترانه توسط غلامعلی روانبخش نیز در همان سال اجرا شد. درضمن صفحهی این ترانه نخستین صفحهی منتشرشده از داریوش بود.
عشق بیحاصل
کلام : ایرج جنتی عطایی
ملودی و تنظیم : پرویز مقصدی
انتشار : 1350
ملودی و تنظیم : پرویز مقصدی
انتشار : 1350
مطلع: در شبی غمگینتر از من، قصهی رفتن سرودی
تا که چشمام را گشودم، از کنارم رفته بودی
تا که چشمام را گشودم، از کنارم رفته بودی
خالی از لطف نیست که بدانید شرکت ترانه در لسآنجلس در آلبوم«ندیم» سال 1378 که مجموعهای از اجراهای گذشتهی داریوش بود، سرایندهی این ترانه را بهاشتباه«کریم محمودی» ذکر کرده است.ا
غم عشقات منو داغون میکنه
کلام: مینا اسدی
ملودی و تنظیم: پرویز مقصدی
انتشار: 1350
ملودی و تنظیم: پرویز مقصدی
انتشار: 1350
اجرای مشترک توسط داریوش، اونیک، افشین، کیوان و نلی
مطلع: یاد اون روزهای خوب، یاد اون روزهای شاد، دلمو خون میکنه
گذشتههای دور
کلام: ایرج رزمجو
ملودی و تنظیم: پرویز مقصدی
انتشار: 1350 - کمپانی آهنگروز
ملودی و تنظیم: پرویز مقصدی
انتشار: 1350 - کمپانی آهنگروز
مطلع: یادمه بچه بودیم تو گذشتههای دور
اون زمان که قلب ما پر بود از شادی و شور
روزی که تو رو دیدم موهاتو بافته بودی
روزی که تو رو دیدم موهاتو بافته بودی
با گل سفید یاس گلوبند ساخته بودی
مهمان ناخوانده
کلام و ملودی: اونیک
تنظیم: پرویز مقصدی
انتشار: 1350 - کمپانی آهنگروز
تنظیم: پرویز مقصدی
انتشار: 1350 - کمپانی آهنگروز
مطلع: غم اومده خونهی من، انگشتو بر در میزنه
مهمون ناخوندهی من، هر شب به من سر میزنه
مهمون ناخوندهی من، هر شب به من سر میزنه
چه میشه گفت به این دل دیوونه
کلام: ایرج رزمجو
ملودی: پرویز مقصدی
تنظیم: سیمون
انتشار: 1350 - کمپانی المپیک
ملودی: پرویز مقصدی
تنظیم: سیمون
انتشار: 1350 - کمپانی المپیک
مطلع: وای که چقد این دل عاشق بلاس
میون دل با من همیشه دعواس
به دل میگم غمو تو خونهت راه نده
به دل میگم غمو تو خونهت راه نده
میگه جونم مهمون حبیب خداس
لالایی
کلام: مسعود هوشمند
ملودی و تنظیم: پرویز مقصدی
انتشار: 1350 - کمپانی المپیک
ملودی و تنظیم: پرویز مقصدی
انتشار: 1350 - کمپانی المپیک
مطلع: لالا میگم برات خوابت نمیاد
بزرگت میکنم یادت نمیاد
لالا کن بوتهی خوشرنگ پنبه
لالا کن بوتهی خوشرنگ پنبه
که با ما دست این دنیا به جنگه
داریوش ارجمند بازیگر سرشناس سینما در خاطرهای در هفتهنامهی چلچراغ در باب این ترانه اینگونه میگوید »:در سلف سرویس دانشکده نشسته بودیم و آهنگی با صدای داریوش شروع به خواندن کرد: لالا میگم برات...
دکتر علی شریعتی نیز که در آنجا نشسته بود بهشوخی گفت: « جوری که تو لالایی میگی، خب معلومه کسی خواباش نمیبره.»ا
دکتر علی شریعتی نیز که در آنجا نشسته بود بهشوخی گفت: « جوری که تو لالایی میگی، خب معلومه کسی خواباش نمیبره.»ا
تنگه غروبه
کلام: کریم محمودی
ملودی و تنظیم: پرویز مقصدی
اجرای مشترک توسط داریوش و کیوان و ماسیس
انتشار: 1350 - کمپانی هارمونی آپولون
ملودی و تنظیم: پرویز مقصدی
اجرای مشترک توسط داریوش و کیوان و ماسیس
انتشار: 1350 - کمپانی هارمونی آپولون
مطلع: تنگه غروبه، خورشید اسیره
میترسم امشب خوابم نگیره
سیاهی شب چشماشو وا کرد
سیاهی شب چشماشو وا کرد
ستارهی من تو رو صدا کرد
- چهارده اجرا توسط داریوش ،حاصل فعالیت او در سال نخست بود. همکاری مستمر با پرویز مقصدی، حضور در برنامهی تلویزیونی واریته یچشمک و ششوهشت، کارنامهی داریوش را در سال 1350تشکیل میدهد.
- از بین ترانههای اجراشده در سال 1350 ، ترانهی تنگه غروبه سروده» یکریم محمودی» به اعتقاد من بهترین کلام را داشت. جالب است که داریوش در سالهای غربتنشینی نیز در بیشتر برنامههایش از اجراهای سال پنجاه، عمدتن ترانهی« تنگه غروبه» را بازخوانی میکند.
- داریوش در مصاحبهای با شاهرخ گلستان در سال 1380 اشاره داشت که اجراهای سال نخست او متاثر از اجراهای عماد رام و کورس سرهنگزاده بوده استدر قسمت پیشین به مرور کارنامه ی داریوش در سال 1350 پرداختیم .داریوش در اواخر سال 1350 ارتباطش را با برنامهی ششوهشت قطع میکند.
هفتهنامهی اطلاعات هفتگی در اردیبهشت1351 اینگونه مینویسد:
به دنبال جدا شدن داریوش، افشین و کیوان از برنامهی ششوهشت، این سه خوانندهی جوان با هم همکاری داشتند، اما این هفته شنیدیم که داریوش تصمیم دارد از دو دوست خود جدا شود و به تنهایی به کار خوانندهگی بپردازد. جدایی داریوش از کیوان و افشین دلیل خاصی ندارد بلکه داریوش مصمم است از این پس تنها فعالیت داشته باشد.
به دنبال جدا شدن داریوش، افشین و کیوان از برنامهی ششوهشت، این سه خوانندهی جوان با هم همکاری داشتند، اما این هفته شنیدیم که داریوش تصمیم دارد از دو دوست خود جدا شود و به تنهایی به کار خوانندهگی بپردازد. جدایی داریوش از کیوان و افشین دلیل خاصی ندارد بلکه داریوش مصمم است از این پس تنها فعالیت داشته باشد.
ظاهرن اختلاف داریوش با فرشید رمزی تهیهکنندهی برنامهی ششوهشت، دلیل جدایی او از تلویزیون بود.
اما هفتهنامهی اطلاعات هفتگی در اردیبهشت 1351 خبر جالب دیگری را منتشر میکند: داریوش مشغول ضبط شعر پریای احمد شاملوست.
سالها بعد داریوش در مصاحبه با شاهرخ گلستان از ممنوعیت انتشار آهنگ پریا پرده برمیدارد و بیان میکند که بابت اجرای این ترانه مورد بازخواست قرار گرفته درحالی که کتاب شاملو منتشر شده بود.
اما اجرای ترانه«پریا» دست به دست در بین مردم پخش میشود و دیگر ساواک نمیتواند کاری انجام دهد. تنها به این حربه متوسل میشوند که اجازه نمیدهند صفحهی ترانهی«پریا» چاپ شود و از»مینا اسدی» شاعر و ترانهسرا میخواهند تا بر آهنگ» پریا «کلامی تازه بنویسد و ایشان نیز ترانهی» زندهگی یه بازیه «را میسراید. صفحهی ترانهی»زندهگی یه بازیه» و «آسمون با من و تو قهره دیگه «در اردیبهشت 1351 منتشر میشود.
داریوش نخستین خوانندهای بود که شعری از احمد شاملو را اجرا کرد. در واقع فرهاد یک سال بعد یعنی در تابستان 1352 ترانهی شبانهها را اجرا کرد .نکتهی دیگر این که ملودی پریا را خود داریوش در دستگاه دشتی ساخت و این ملودی نخستین کار سنتی داریوش نیز محسوب میشد. البته اجرای همین کار سنتی باعث خشم احمد شاملو نیز شد .
در تیرماه1351 نخستین اجرای داریوش در یک فیلم سینمایی نیز پخش میشود. ترانهی زندونی سرودهی«محمدعلی شیرازی» و آهنگی از «انوشیروان روحانی» تیتراژ فیلم»گذراکبر» میشود. این فیلم در تاریخ چهاردهم تیر 1351 اکران میشود.
محمدعلی شیرازی سرایندهی ترانه« زندونی» در مصاحبهای در دههی هشتاد با یکی از هفتهنامههای چاپ داخل، ایدهی سرودن ترانهی زندونی را اینگونه توصیف میکند:
»این موضوع فکر من را به خودش مشغول کرده بود که یک زندانی وقتی از زندان آزاد میشود چرا باید همچنان در حاشیه باشد و مردم به خاطر انگی که به پیشانی او خورده از جامعه طردش کنند. سالها برای پیدا کردن ملودی مناسب و جای عرضهکردناش معطل بودم و نمیتوانستم آن را بسازم تا این که برای فیلم گذراکبر به من سفارش دادند و درهمان زمان هم آهنگی که مناسب این بود توسط آقای انوشیروان روحانی ساخته شد و من هم روی ملودی، شعر زندونی را ساختم. البته این فیلم به مدت دو سال توقیف بود و نهایتن در سال 1351 اکران شد.«
داریوش همچنان در این سال به اجرای ترانههای سنتی میپردازد. پس از اجرای آهنگ»آسمون با من و تو قهره دیگه «ساختهی»صدرالدین مهوان» که البته بعدها توسط مهستی نیز بازخوانی شد به اجرای کار دیگری از مهوان میپردازد. آهنگ»شب اومد» و «پسرم «دیگر کارهای سنتی داریوش در این سال بود تا جمع آثار سنتی داریوش در سال 1351 به عدد پنج برسد: پریا، آسمون با من و تو قهره دیگه، زندهگی یه بازیه، شب اومد و در نهایت پسرم...پسرم نخستین همکاری بابک بیات با داریوش بود.
در آذرماه سال 1351 دو کار دیگر داریوش در فیلمهای سینمایی جای میگیرد :نخست اجرای ترانهی شهرغم در فیلم سینمایی»شیرتوشیر» اکران شده در بیستونهم آذر 1351 و دیگر اجرای ترانهی دستای تو در فیلم«دشنه».
در باب ترانه« شهرغم» نکتهای که میبایست مورد اشاره قرار گیرد این است که این ترانه توسط «ستار» نیز اجرا شده، اما متاسفانه ایشان هیچگاه تاکنون اشارهای به این که این ترانه ابتدا توسط داریوش خوانده شده، نمیکنند. اجرای ستار برای سریال تلویزیونی» قصهی عشق» بوده که در سال 1352 اکران گردیده، درحالی که داریوش یک سال قبل از این تاریخ در فیلم سینمایی«شیرتوشیر» صدایاش پخش شده بود.
ستار یکی از نخستین مقلدان داریوش در پیش از انقلاب محسوب میشود بهشکلی که تورج شعبانخانی آهنگساز در مصاحبهای بر این نکته صحه گذاشت.
از دیگر مقلدان داریوش در پیش از انقلاب میتوان به فرزین، کامران، شاهرخ و پرویز اشاره داشت، بهگونهای که متاسفانه پارهای از اجراهای این خوانندهها نیز طی این سالها به نام داریوش پخش گردیده که حتمن در اینباره به شکل مستند مثالهای روشنی را ذکر خواهم کرد.
اما انتشار ترانه دستای تو با کلا« اردلان سرفراز» و ملودی «حسن شماعیزاده» در فیلم سینمایی دشنه در سیام آذر 1351 مسیر تازهای در فعالیت هنری داریوش محسوب میشد. در واقع دستای تو یکی از نخستین کارهای جدی داریوش در عرصهی خوانندهگی بود.
حسن شماعی زاده در مصاحبهای در همان سال با اطلاعات هفتگی بیان داشت که برای ملودی دستای تو، بیست هزار تومان دریافت داشته. مبلغی که شاید برای آن سال رقم بسیار کلانی نیز محسوب میشد.
نکتهای را که فراموش کردم بیان کنم آن است که پس از جدایی داریوش از تلویزیون به دلیل اختلافات ایشان با تهیهکنندهگان تلویزیون و تقریبن پس از اجرای ترانهی پریای شاملو، پخش صدای داریوش از تلویزیون ممنوع شد و فرشید رمزی تهیهکنندهی چشمک به سراغ فریدون فروغی رفت و ایشان جایگزین داریوش در آن برنامه شدند.
حسن شماعیزاده روایت جالبی از انتشار ترانهی دستای تو با صدای داریوش دارد:
»پس از شروع کار آهنگسازی من در سال 1351 داریوش برای یک آهنگ به من مراجعه کرد . زمستان 1351 این ترانه در استودیو آل کوردوبس با ارکستر واروژان که شامل چهارده نوازنده بود ضبط شد. پس از اجرای آهنگ، ترانه به شورای شعر رادیو رفت و رد شد. چون پس از برنامهی ششوهشت صدای داریوش از تلویزیون ممنوع شده بود .واروژان در آن سالها به ساختن موسیقی فیلم روی آورده بود، لذا قراردادی با آقای مصیبی برای فیلم دشنه بسته بود. این ترانه در ماشین واروژان برای آقای مصیبی گذاشته میشود و اواز این ترانه خوشاش میآِید .مصیبی با پافشاری به شماعیزاده میگوید که این ترانه را از رادیو و تلویزیون پخش نکنید تا اولین بار در فیلم پخش شود، بیخبر از همهجا که پخش صدای داریوش ممنوع شده است. پس از آن برای قرارداد به تک تک کمپانیها سر زدیم ولی هیچکدام از آنها با ما قرارداد نبستند چون از ریسککردن میترسیدند و میگفتند چون انتشار صدای داریوش ممنوع است ما هم نمیتوانیم قرارداد ببندیم. الیاس نامی به من گفت به میدان بیستوچهار اسفند نزد جهانگیر طبریایی برو و در آنجا قرارداد بسته شد و صفحه همزمان با فیلم پخش شد.«
همین ممنوعیت پخش صدای داریوش از تلویزیون باعث شد تا دعوت محمود قربانی در کاباره میامی را بپذیرد و در آن کاباره شبها با ارکستر واروژان برنامه اجرا کند. دیگر تاثیر این ممنوعیت کمشدن تعداد اجراهای داریوش و محدود شدن کارهایاش به اجرا در فیلمهای سینمایی بود.
در اوایل 1352 داریوش که حالا با وسواس بیشتری به انتخاب ترانهها میپرداخت مرثیهی»چشم من «را با ملودی حسن شماعی زاده اجرا میکند. ترانهی»خار «نیز که سرودهی مسعود هوشمند بود در فیلم سینمایی»جنوبی» در اردیبهشت 1352 پخش میشود.
در جدول بهترین ترانههای تابستان1352 این ترانهها جای گرفتند:
کوچولو)عارف) ، شبانه( فرهاد)، دیدی از دستم رفت( منوچهر سخایی)، پنچرهای به باغ گل (حمیرا) ، فریاد( مهستی ) ، تنگنا( فریدون فروغی)، دیروز امروز( گیتی)، خار ( داریوش)، چادر نماز( رامش.(
اما سال 1352 سالی سرنوشتساز در فعالیت هنری داریوش بود، چرا که ترانهی نوین ایران زمین با آثاری از شهیار قنبری و اردلان سرفراز و جنتی عطایی با اجراهایی از فرهاد و گوگوش رسمن حضورش را به ثبت نشانده بود. داریوش نیز با محدود کردن اجراهایاش آثاری ماندگار را برای همیشهی تاریخ ثبت کرد.
در خرداد 1352 ترانهی جنگل سرودهی «ایرج جنتیعطایی» و ملود« بابک بیات» بهعنوان تیتراژ فیلم سینمایی»خورشید در مرداب« پخش میشود. ظاهرن نخست قرار بوده فریدون فروغی این ترانه را اجرا کند .این ترانه به مناسبت اعدام چریکهای جنگل سیاهکل ساخته میشود .این ترانه یکی از نخستین آثار سیاسی اجتماعی«ایرج جنتیعطایی» محسوب میشود .پس از این کار ترانهی علی کنکوری برای فیلمی به همین نام در شهریور 1352 پخش میشود.
هفتهنامهی اطلاعات هفتگی در شهریور 1352 متن ترانه ی»من و دل «سرودهی«مسعود امینی» و ملودی «بابک افشار» با صدای داریوش را منتشر میکند.
در دی ماه 1352 نیز همین هفتهنامه، متن ترانهی جاودانه»ایرج جنتیعطایی «با صدای داریوش با نام خونه را منتشر میکند. ظاهرن این ترانه با صدای ابی و ستار نیز ضبط میشود، اما به دلیل همخوانی بیشتر کلام و ملودی با صدای حماسی داریوش، ترانهسرا و آهنگساز را متقاعد میکند تا ترانهی جاودانهی خونه با صدای داریوش پخش شود.
در اسفند1352 هفتهنامهی اطلاعات هفتگی طی مصاحبهای با داریوش خبر بازخوانی دو اثر قدیمی را با صدای ایشان میدهد. داریوش در این مصاحبه عنوان میکند که آهنگ زهره با صدای داریوش رفیعی و مسبب با صدای عماد رام را بازخوانی میکند.
اما در این سال هفتهنامههای مختلف خبرهای حاشیهای زیادی را نیز از داریوش منتشر میکنند. خبرهایی از شبنشینیهای زیاد ایشان و حتا در مطلبی خبر از استفادهی بیش از اندازه از یک مادهی ممنوعه توسط ایشان که البته منظور همان مصرف مواد مخدر است .البته در تابستان1352 نیز خبر منجر به نقصعضو چشم کامبیز دوست داریوش در حادثهی رانندهگی که داریوش راننده بوده نیز پخش میشود. خبری که سه سال بعد منجر به زندان رفتن داریوش در پی شکایت این دوست نیز میشود.
همانگونه که نشریات در این سال روایت کردهاند داریوش در سال1352 نیز متاسفانه اعتیاد به مواد داشته که البته ایشان در مصاحبه با علیرضا امیرقاسمی بیان داشتند پیش از به زندان رفتن در تابستان 1353 مصرفکنندهی تفننی بودند.
3 بهمن 1352 هفته نامه سپید و سیاه
سرنوشت داریوش رفیعی در انتظار داریوش است؟
»در یکی از شبهای هفته ی گذشته داریوش خواننده ای که با برنامه ی چشمک و شش و هشت به مردم معرفی شد و به زودی لقب خواننده نسل جوان گرفت قهرمان یک ماجرای تاسف آور شد.
داریوش پس از اجرای برنامه اش در کاباره میامی به محفل دوستان خود که گویا یک بزم نیمه شبانه برپا کرده بودند رفت و پس از ساعتی نیمه های شب به حال اغما افتاد. دوستان داریوش او را فورا به یک بیمارستان رساندند و در بیمارستان گفته شد که بیهوشی وی به خاطر مسمومیت ناشی از مصرف بیش از حد مشروب و یکی از مواد ممنوعه بوده است و اضافه کردند که اگر او را چند دقیقه دیرتر می رساندند به احتمال قوی از این مسمومیت جان سالم به در نمی برد. داریوش از مدت ها پیش به شرکت در اینگونه شب زنده داری ها پرداخته است و اگر هر چه زودتر به خود نیاید و دوستان ناباب خود را ترک نکند بیم آن می رود که او نیز هم چون داریوش رفیعی قربانی اشتباهات دوران جوانی خود شود و نه تنها صدای گرم و پرسوزش بلکه زندگیش را نیز از دست دهد.»
- توضیح از مدیر سایت: داریوش رفیعی خواننده در سال 1335 به دلیل مصرف بیش از حد مواد مخدر درگذشت.
هفتهنامهی سپیدوسیاه چهارشنبه هشتم اسفند 1352
داریوش و ترک اعتیاد
این هفته داریوش خوانندهیی که فعالیت خود را در یکی از کابارهها از سر گرفته بود در یکی از بیمارستانها بستری شد تا اعتیاد خود را ترک کند. گویا این برای چندمین بار است که داریوش برای ترک اعتیاد بستری میشود و گویا این بار یک عشق تازه باعث شده تا او چنین تصمیمی بگیرد. در این روزها هرکس میخواست با داریوش تماس بگیرد به او میگفتند که داریوش به سفر رفته است، درحالی که واقعیت این است که دکتر معالج او اجازه نداده است داریوش با هیچکس ملاقات بکند.
اجراهای داریوش در سال 1351 و 1352
پریا
کلام: احمد شاملو
ملودی: داریوش اقبالی
تنظیم: پرویز مقصدی
انتشار: اردیبهشت 1351
مطلع: یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود
لخت و عور تنگ غروب سه پری نشسته بود
ملودی: داریوش اقبالی
تنظیم: پرویز مقصدی
انتشار: اردیبهشت 1351
مطلع: یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود
لخت و عور تنگ غروب سه پری نشسته بود
آسمون با من و تو قهره دیگه
کلام: تورج نگهبان
ملودی و تنظیم: صدر الدین مهوان
انتشار: اردیبهشت 1351 کمپانی آپولون
مطلع: شبامون آخ که چه تاریک و چه سرده
دلامون جای غمه لونه ی درده
ملودی و تنظیم: صدر الدین مهوان
انتشار: اردیبهشت 1351 کمپانی آپولون
مطلع: شبامون آخ که چه تاریک و چه سرده
دلامون جای غمه لونه ی درده
زندگی یه بازیه
کلام: مینا اسدی
ملودی: داریوش اقبالی
تنظیم: پرویز مقصدی
انتشار: اردیبهشت 1351 کمپانی آپولون
مطلع: زندگی یه بازیه کی از عمرش راضیه
ابره گریونه دلام چشمهی خونه دلام
ملودی: داریوش اقبالی
تنظیم: پرویز مقصدی
انتشار: اردیبهشت 1351 کمپانی آپولون
مطلع: زندگی یه بازیه کی از عمرش راضیه
ابره گریونه دلام چشمهی خونه دلام
شب اومد
کلام: مسعود هوشمند
ملودی و تنظیم: صدرالدین مهوان
انتشار: 1351
مطلع: بازم آفتاب غروب کرد و شب اومد
به جون خستهام بازم تب اومد
ملودی و تنظیم: صدرالدین مهوان
انتشار: 1351
مطلع: بازم آفتاب غروب کرد و شب اومد
به جون خستهام بازم تب اومد
حسود
کلام: آرش سزاوار
ملودی و تنظیم: پرویز مقصدی
انتشار: 1351
مطلع: تو سینه این دل من میخواد آتیش بگیره
مونده سر دوراهی چه راهی پیش بگیره
ملودی و تنظیم: پرویز مقصدی
انتشار: 1351
مطلع: تو سینه این دل من میخواد آتیش بگیره
مونده سر دوراهی چه راهی پیش بگیره
تلافی
کلام: ایرج رزمجو
ملودی و تنظیم: پرویز مقصدی
انتشار: 1351
مطلع: عاقبت ظلم تو رو یه روز تلافی میکنم
اشکامو پاک میکنم با دل تبانی میکنم
ملودی و تنظیم: پرویز مقصدی
انتشار: 1351
مطلع: عاقبت ظلم تو رو یه روز تلافی میکنم
اشکامو پاک میکنم با دل تبانی میکنم
زندونی
کلام: محمدعلی شیرازی
ملودی و تنظیم: انوشیروان روحانی
انتشار: چهاردهم تیر 1351
تیتراژ فیلم سینمایی گذر اکبر
مطلع: وقتی که دل تنگه فایدهاش چیه آزادی
زندهگی زندونه وقتی نباشه شادی
ملودی و تنظیم: انوشیروان روحانی
انتشار: چهاردهم تیر 1351
تیتراژ فیلم سینمایی گذر اکبر
مطلع: وقتی که دل تنگه فایدهاش چیه آزادی
زندهگی زندونه وقتی نباشه شادی
پسرم
کلام: ایرج جنتیعطایی
ملودی و تنظیم: بابک بیات
انتشار: 1351
مطلع: خونه خالی خونه سرده خونه سرده و سوت و کوره
به امیدت آینهی دل واسه من سنگ صبوره
ملودی و تنظیم: بابک بیات
انتشار: 1351
مطلع: خونه خالی خونه سرده خونه سرده و سوت و کوره
به امیدت آینهی دل واسه من سنگ صبوره
شهر غم
کلام: ایرج جنتیعطایی
ملودی و تنظیم: بابک بیات
انتشار : 29 آذر 1351
تیتراژ فیلم سینمایی شیرتوشیر
مطلع: خسته و دربه در شهر غمام
شبم از هر چی شبه سیاهتره
ملودی و تنظیم: بابک بیات
انتشار : 29 آذر 1351
تیتراژ فیلم سینمایی شیرتوشیر
مطلع: خسته و دربه در شهر غمام
شبم از هر چی شبه سیاهتره
دستای تو
کلام: اردلان سرفراز
ملودی: حسن شماعیزاده
تنظیم: واروژان
انتشار: سیام آذر 1351
تیتراژ فیلم سینمایی دشنه
مطلع :
ای که بی تو خودم تک و تنها میبینم
هر جا که پا میذارم تو رو اونجا میبینم
ملودی: حسن شماعیزاده
تنظیم: واروژان
انتشار: سیام آذر 1351
تیتراژ فیلم سینمایی دشنه
مطلع :
ای که بی تو خودم تک و تنها میبینم
هر جا که پا میذارم تو رو اونجا میبینم
خار
کلام: مسعود هوشمند
ملودی: حسین واثقی
تنظیم: فرشاد
انتشار: اردیبهشت 1352 کمپانی آپولون
تیتراژ فیلم جنوبی
مطلع :
ای خدا من به کسی کاری ندارم
ولی زخم از همه خوردن شده کارم
ملودی: حسین واثقی
تنظیم: فرشاد
انتشار: اردیبهشت 1352 کمپانی آپولون
تیتراژ فیلم جنوبی
مطلع :
ای خدا من به کسی کاری ندارم
ولی زخم از همه خوردن شده کارم
چشم من
کلام: اردلان سرفراز
ملودی و تنظیم: حسن شماعی زاده
انتشار: اردیبهشت 1352
مطلع :
چشم من بیا من و یاری بکن
گونه هام خشکیده شد کاری بکن
ملودی و تنظیم: حسن شماعی زاده
انتشار: اردیبهشت 1352
مطلع :
چشم من بیا من و یاری بکن
گونه هام خشکیده شد کاری بکن
جنگل
کلام: ایرج جنتیعطایی
ملودی و تنظیم: بابک بیات
انتشار: خرداد 1352
تیتراژ فیلم سینمایی خورشید در مرداب
مطلع :
پشت سر پشت سر پشت سر جهنمه
روبهرو، روبهرو قتلگاه آدمه
ملودی و تنظیم: بابک بیات
انتشار: خرداد 1352
تیتراژ فیلم سینمایی خورشید در مرداب
مطلع :
پشت سر پشت سر پشت سر جهنمه
روبهرو، روبهرو قتلگاه آدمه
علی کنکوری
کلام: ایرج جنتیعطایی
ملودی و تنظیم: بابک بیات
انتشار: شهریور 1352 کمپانی المپیک
تیتراژ فیلم سینمایی علی کنکوری
مطلع :
با چشای بیفروغ میون راست و دروغ
خودمو گم میکنم توی این شهر شلوغ
ملودی و تنظیم: بابک بیات
انتشار: شهریور 1352 کمپانی المپیک
تیتراژ فیلم سینمایی علی کنکوری
مطلع :
با چشای بیفروغ میون راست و دروغ
خودمو گم میکنم توی این شهر شلوغ
من و دل
کلام: مسعود امینی
ملودی: بابک افشار
تنظیم: واروژان
انتشار: شهریور 1352 آهنگ روز
مطلع :
شبا وقتی من و دل تنهای تنها میمونیم
واسه هم قصهای از روز جدایی میخونیم
ملودی: بابک افشار
تنظیم: واروژان
انتشار: شهریور 1352 آهنگ روز
مطلع :
شبا وقتی من و دل تنهای تنها میمونیم
واسه هم قصهای از روز جدایی میخونیم
کلام: تورج نگهبان
ملودی و تنظیم: امیرآرام
انتشار : 1352
مطلع :
تو خراب من آلوده مشو غم این پیکر فرسوده مخور
قصهام بشنو و از یاد ببر بهر من غصهی بیهوده مخور
ملودی و تنظیم: امیرآرام
انتشار : 1352
مطلع :
تو خراب من آلوده مشو غم این پیکر فرسوده مخور
قصهام بشنو و از یاد ببر بهر من غصهی بیهوده مخور
خونه
کلام: ایرج جنتیعطایی
ملودی: بابک بیات
تنظیم: محمد اوشال
انتشار: دی 1352 کاسپین
مطلع :
خونه این خونهی ویرون، واسه من هزار تا خاطره داره
خونه این خونهی تاریک، چه روزایی رو به یادم میاره
ملودی: بابک بیات
تنظیم: محمد اوشال
انتشار: دی 1352 کاسپین
مطلع :
خونه این خونهی ویرون، واسه من هزار تا خاطره داره
خونه این خونهی تاریک، چه روزایی رو به یادم میاره
زهره
کلام: جهانگیر تفضلی
تنظیم: محمد حیدری
اجرا:اسفند 1352
مطلع :
یاد از آن روزی که بودی زهره یار من
دور از چشم رقیبان در کنار من
تنظیم: محمد حیدری
اجرا:اسفند 1352
مطلع :
یاد از آن روزی که بودی زهره یار من
دور از چشم رقیبان در کنار من
مسبب
کلام: معینی کرمانشاهی
ملودی و تنظیم: عماد رام
اجرا: اسفند 1352
مطلع :
الهی به مستان جام شهود، به عقلآفرینان بزم وجود
ملودی و تنظیم: عماد رام
اجرا: اسفند 1352
مطلع :
الهی به مستان جام شهود، به عقلآفرینان بزم وجود
سال 1353 سالی پُرحادثه در زندهگی هنری داریوش محسوب میشود .نخست اجرای سه ترانهی سیاسی با نامهای بوی خوب گندم، بن بست و رهایی و سپس تبعات اجرای این سه ترانه که منجر به دستگیری او میگردد، بازی در نخستین فیلم سینمایی خود با نا« یاران» و حادثهی تصادف شدید از مهمترین موضوعات رخ داده در سال 1353 بود.
از فروردین 1353 داریوش به دعوت« فرزان دلجو» بازی در فیلم سینمایی یاران را آغاز میکند. نخستین تجربهی سینمایی او که البته بهگفتهی خودش پس از مدتی کوتاه به دلیل اختلاف با کارگردان نیمهکاره رها میشود.
داریوش در مصاحبهی اردیبهشت 1356 خود با هفتهنامهی اطلاعات هفتگی در باب بازی در« یاران» اینگونه میگوید:
«فیلم فریادزیرآب در حقیقت اولین فیلم من بود چون در فیلم یاران، پس از چندی بازی، با تهیهکنندهگان فیلم اختلافسلیقه پیدا کردم و از ادامهی بازی چشم پوشیدم. بههمین سبب دستمزدی نگرفتم. اما از همان چند دقیقه، فیلمی را سرهم کردند و بر روی اکران بردند درحالی که میتوانستند نقش مرا باطل کنند و کس دیگری به جای من روی صحنه ببرند.«
فیلم یاران در تاریخ بیستوهشتم مرداد 1353 تنها در سینما کاپری به نمایش عمومی گذاشته میشود ولی پس از ده روز و به دلیل دستگیری داریوش اکران آن ممنوع میشود.
«مسعود مهرابی» در کتاب «تاریخ سینمای ایران» نقل کرده که عوامل ساواک خود نردبان گذاشته و پوستر و پلاکاردهای فیلم را از سردر سینما پایین کشیدند. البته در خرداد ماه 1353 نیز ماجرایی دیگر رخ میدهد و آن تصادف شدید داریوش در حادثهی رانندهگی است که حتا منجر به فوت راننده نیز میشود.
«کیهان» دوشنبه بیستم خرداد 1353
در تصادف اتومبیل داریوش به شدت مجروح شد.
»در یک تصادف شدید که در جادهی نیاوران تهران روی داد اتومبیل حامل داریوش خواننده و محمود قربانی شوهرسابق گوگوش از جاده منحرف شد.
در این حادثه، رانندهی اتومبیل که هویت او روشن نشده است کشته شد و داریوش و شوهرسابق گوگوش و مرد و زنی مجروح شدند. جراحات داریوش نسبتن شدید است .اتومبیل بیامو شمارهی 51559 تهران ص، که به سرعت از جاده نیاوران میگذشت در ابتدای دزاشیب از جاده منحرف شد. اتومبیل پس از تصادف با دکهی روزنامهفروشی دزاشیب با دیوار خانهای برخورد کرد و متوقف شد. مجروحان توسط ماموران کلانتری تجریش تهران به بیمارستان شهرام و رضا پهلوی منتقل شدند. جراحات داریوش از ناحیهی دست و پا و صورت بود و چند دنداناش هم شکسته.
محمود قربانی و مرد و زنی که سرنشین اتومبیل بودند جراحات مختصری برداشتهاند که پس از پانسمان از بیمارستان مرخص شدند. کاردان فنی تصادف، علت حادثه را بیاحتیاطی و عدم توجه به جلو از طرف راننده دانسته است. امسال این دومین باری است که داریوش در حادثهی رانندهگی مجروح میشود.«
چند روز بعد روزنامهی کیهان پیرامون مرخص شدن داریوش از بیمارستان، خبری را منتشر میکند:
داریوش در خانهی دوستاش بستری شد.
»داریوش خوانندهی معروف که در حادثهی رانندهگی خیابان نیاوران شمیران مجروح شده بود از بیمارستان مرخص شد. تصادف روز یکشنبه زمانی رخ داد که اتومبیل بیامو شماره 51559 به سرنشینی داریوش، محمود قربانی( شوهرسایق گوگوش)، یک زن و مرد از تهران به طرف نیاوران در حرکت بود. در این تصادف رانندهی اتومبیل کشته شد و بقیهی سرنشینان جراحت برداشتند و به بیمارستان انتقال یافتند.
خبرنگار کیهان امروز به خانهی داریوش در خیابان شاه مراجعه کرد و بستهگان او گفتند که داریوش از بیمارستان مرخص شده است و در خانهی یکی از دوستاناش بستری است. به سراغ داریوش رفتیم. کم و بیش حال عادی خود را باز یافته است و تا چند روز دیگر از بستر بیرون خواهد آمد«
روزنامهی دولتی کیهان در ماه تیر 1353 خبرهای جالبی را منتشر میکند:
دوشنبه بیستوچهارم تیر 1353 دستور دستگیری کلیهی معتادان صادر شد.
سه شنبه بیستوپنجم تیر 1353 هنرمندان معتاد معرفی میشوند.
هفتهنامهی «ستارهی سینما» شنبه نوزدهم مرداد 1353
داریوش برای تامین مخارج سفر برادرش به امریکا یک کنسرت بزرگ بر پا کرد.
هفتهی گذشته داریوش، خوانندهای که بین جوانها طرفداران فوقالعادهای دارد، کنسرت بزرگی در هتل اینترنشنال واقع در خیابان قدیم شمیران بر پا نمود تا از طریق آن بتواند خرج سفر برادرش را که میخواهد برای ادامهی تحصیل به امریکا برود، تامین کند.
استقبالی که علاقهمندان از این کنسرت به عمل آوردند فوقالعاده بود، چون بلیط ها در همان روزهای اول تمام شد و حتا کار به بازار سیاه کشید و بلیط تا چند برابر قیمت اصلیاش خرید و فروش میشد.
نکتهی جالب این که داریوش قبلن در جایی گفته بود که به هیچ قیمت حاضر نیست در محافل خصوصی و یا برای برنامه کنسرتها بالای سن برود و آواز بخواند و این کار او ابتدا با حیرت مواجه شد که چهگونه او حاضر به اجرای یک کنسرت شده است؟ اما مثل این که ضرورت کار برادر مسافرش بالاتر از تصمیم او بود و این نشان میدهد که داریوش تا چه حد نسبت به دوستان و بستگاناش عاطفی است.
همانگونه که اشاره شد داریوش درششم شهریور1353 به دلیل اجرای سه ترانه« بوی خوب گندم»، «بنبست» و «رهایی »دستگیر و راهی زندان اوین میشود. روزنامههای حکومتی کیهان و اطلاعات با چاپ تصویری از داریوش در کنار منقل مواد، دلیل دستگیری را استفاده از مواد مخدر جلوه میدهند.
هفتهنامهی اطلاعات هفتگی هشتم شهریور 1353
داریوش دستگیر شد !
»چندی پیش شکایتی از طرف عدهای از اهالی خیابان زاهدی واقع در نیاوران تسلیم ماموران انتظامی شد مبنی بر این که مدتی است خانهی شمارهی 9 واقع در کوچهی لیلا، بهوسیلهی چند جوان مجرد اجاره شده و مورد استفادهی عدهای قاچاقچی و معتاد به مواد مخدر قرار گرفته است.
ماموران مدتی خانه مورد بحث را تحت مراقبت قرار دادند و مسلم گردید عدهیی معتاد به مواد مخدر به این خانه رفتوآمد میکنند. از این رو ساعت چهار بعدازظهر روز ششم شهریور با تشریفات قانونی منزل مزبور بازرسی گردید و مشاهده شد که عدهیی جوان به کشیدن تریاک و حشیش مشغول میباشند. این افراد که بین آنها، داریوش خواننده نیز به چشم میخورد دستگیر شدند و در بازرسی از این خانه ، مقدار چهلوشش سانت هرویین، 175 گرم تریاک و بیستوپنج گرم حشیش و دو عدد وافور و کاغذهای آغشته به گرد هرویین کشف و ضبط شد.
در تحقیقاتی که به عمل آمد مشخص گردید که خانهی مورد بحث بهوسیلهی داریوش اقبالی(خواننده (و یکی از دوستاناش که معتاد میباشند اجاره و بساط استعمال مواد مخدر در آن گسترده شده است«
محمود قربانی کابارهدار معروف و مدیر کابارهی میامی در مصاحبهی خود در آنکات عنوان داشت که پس از دستگیری داریوش، مدت کوتاهی او را نیز دستگیر کردند و مورد بازخواست قرار دادند که چرا خوانندهای که دستگاه او را طرد کرده، مورد حمایت قرار میدهد و از او در برنامههایش استفاده میکند .قربانی اشاره میکرد که پس از دستگیری داریوش، ترانهی»بوی خوب گندم» را در میامی با صدای فرزین پخش کردیم که پس از هجوم مامورین، شبانه فرزین را فراری دادیم.
امروزه روز البته پس از گذشت سالیان سال از آن رویداد حقیقت کاملن آشکار شده. صحنهسازی ناشیانهی سیستم برای خدشهدار کردن تصویر عمومی اجراکنندهی آن آثار در بین اذهان عمومی .
داریوش در ششم شهریور1353 دستگیر میشود و در سیامفروردین1354 از زندان آزاد میگردد. یعنی مجموعن داریوش هفت ماه و بیستوچهار روز در زندان بود، ولی نمیدانم چرا همیشه ایشان در مصاحبههایشان از نُه ماه زندان یاد میکنند!
همراه با داریوش،»ایرج جنتیعطایی»، «شهیار قنبری» و «مسعود امینی» سرایندهی این سه ترانه نیز به اوین میروند.
جنتیعطایی و شهیار قنبری پس از مدتی از زندان آزاد میشوند ولی مسعود امینی و داریوش همچنان در اوین ماندگار میشوند .مسعود امینی را نیز پس از چند ماه آزاد میکنند و آزادی داریوش را مشروط به سرودن ترانههایی سفارشی میکنند. در این رهگذر جنتیعطایی با سرودن رسول رستاخیز و طلایهدار سببساز آزادی همراه دربندش میشود. اگر چه مسعود امینی ترانهی خاک و شهیار قنبری نیز ترانهای در وصف میهن سرودند.
داریوش خود آنگونه که روایت میکند عبارت«رسول رستاخیز» از سوی ساواک به ایرج جنتیعطایی دیکته میشود تا تداعیکنندهی حزب رستاخیز باشد. مجوز ادامهی کار هنری داریوش نیز با اجرای این دو اثر ممکن میشود.
داریوش خود آنگونه که روایت میکند عبارت«رسول رستاخیز» از سوی ساواک به ایرج جنتیعطایی دیکته میشود تا تداعیکنندهی حزب رستاخیز باشد. مجوز ادامهی کار هنری داریوش نیز با اجرای این دو اثر ممکن میشود.
اما در باب تاریخ دقیق اجرای این دو اثر، دو روایت موجود است: نخست روایت ایرج جنتیعطایی که معتقد است ترانهی رسول رستاخیز در بهمن 1353 ضبط شد تا مجوزی برای آزادی داریوش از زندان باشد .
دیگری روایت داریوش در برنامهی آنکات و مصاحبه با علیرضا امیرقاسمی که معتقد بود این دو کار را در میانهی 1354 و حضور در برنامهی ساسان کمالی در تلویزیون بهشکل زنده اجرا کرده است تا مجوزی برای ادامهی کار خوانندهگی ایشان در سال 1355 به بعد باشد.
داریوش پس از آزادی از زندان در اواخر فروردین 1354 ، همکاری را با فریبرز لاچینی برای ضبط آلبومی تحت نام»مترسک» آغاز میکند.
پس از ضبط نخستین اثر این آلبوم تحت نام مترسک که نسخهی تمرینی و نهچندان با کیفیت آن همچنان نیز موجود است، عوامل ساواک با یورش به استودیو همهی عوامل را دستگیر میکنند و با گرفتن تعهد از داریوش به او گوشزد میکنند که از این پس به مدت یک سال حق هیچگونه فعالیت هنری را ندارد. به هر روی آلبوم مترسک نیز با نام سانسور شدهی عروسک و با صدای ستار در سال 1354 منتشر شد.
پس از ضبط نخستین اثر این آلبوم تحت نام مترسک که نسخهی تمرینی و نهچندان با کیفیت آن همچنان نیز موجود است، عوامل ساواک با یورش به استودیو همهی عوامل را دستگیر میکنند و با گرفتن تعهد از داریوش به او گوشزد میکنند که از این پس به مدت یک سال حق هیچگونه فعالیت هنری را ندارد. به هر روی آلبوم مترسک نیز با نام سانسور شدهی عروسک و با صدای ستار در سال 1354 منتشر شد.
البته در تاریخپانزدهم اردیبهشت1354 هفتهنامهی جوانان خبر میدهد که داریوش پس از حدود یک سال غیبت همین جمعه تمام ترانههای معروف گذشتهی خود را از برنامه»یک هفته کنسرت خواننده مشهور «اجرا خواهد کرد. تهیهکنندهی این برنامه «کیوان خسروانی» مدیر بوتیک نامبر وان است.«
در واقع از داریوش در مجموع سالهای 1353 و1354 تنها پنج اجرای رسمی موجود است که در نوع خود نیز بینظیر است :بوی خوب گندم، بنبست، رهایی، رسول رستاخیز و طلایهدار.
آثار منتشر شدهی داریوش در سالهای 1353-1354
بوی خوب گندم
کلام: شهیار قنبری
ملودی و تنظیم: واروژان
انتشار: 1353
مطلع :
بوی گندم مال من هر چی که دارم مال تو
یه وجب خاک مال من هرچی میکارم مال تو
ملودی و تنظیم: واروژان
انتشار: 1353
مطلع :
بوی گندم مال من هر چی که دارم مال تو
یه وجب خاک مال من هرچی میکارم مال تو
بنبست
کلام: ایرج جنتیعطایی
ملودی و تنظیم: بابک بیات
انتشار : 1353
مطلع:
میون این همه کوچه که به هم پیوسته
کوچهی قدیمی ما کوچهی بنبسته
ملودی و تنظیم: بابک بیات
انتشار : 1353
مطلع:
میون این همه کوچه که به هم پیوسته
کوچهی قدیمی ما کوچهی بنبسته
رهایی
کلام: مسعود امینی
ملودی و تنظیم: منصور ایران نژاد
انتشار: 1353
مطلع:
کفتر کشته پروندن نداره
ملودی و تنظیم: منصور ایران نژاد
انتشار: 1353
مطلع:
کفتر کشته پروندن نداره
رو خاک و خونا کشوندن نداره
طلایه دار
کلام: ایرج جنتیعطایی
ملودی و تنظیم: بابک بیات
انتشار: بهمن 1353
مطلع :
ای بزرگ موندنی، ای طلایهدار روز
سایه گستر رو سراز گذشته تا هنوز
ملودی و تنظیم: بابک بیات
انتشار: بهمن 1353
مطلع :
ای بزرگ موندنی، ای طلایهدار روز
سایه گستر رو سراز گذشته تا هنوز
رسول رستاخیز
کلام: ایرج جنتیعطایی
ملودی و تنظیم: بابک بیات
انتشار: 1353
مطلع :
ای ابر مرد مشرقی ای خوب
ای نگهبان قدسی خورشید
ملودی و تنظیم: بابک بیات
انتشار: 1353
مطلع :
ای ابر مرد مشرقی ای خوب
ای نگهبان قدسی خورشید
پینوشت:
یک) با تشکراز»امید درخشان» بابت ارسال پوستر فیلم یاران.
دو) در بخشهایی از اجرای ترانهی رهایی ، به گوش من تلفظ و اجرای واژهی دریچه اشتباه شنیده میشود .
از یه دریچه تاریک و سیاه
پای پیر و خسته دیدن نداره
که به گوش من تلفظ واژهی دریچه به شکل زیر شنیده میشود:
در، بچه dar bache
که به گوش من تلفظ واژهی دریچه به شکل زیر شنیده میشود:
در، بچه dar bache
اما سال1355 سالی پُرکار برای داریوش محسوب میگردد. لغو ممنوعیت فعالیت هنری داریوش و البته وجود حساسیت بر روی او که باعث میشود تا سال عاشقانهخواندنهای داریوش، سال 1355 باشد. همکاری گستردهی ایرج جنتیعطایی و داریوش در این سال بهوضوح آشکار است، دلیل آن را هم میتوان به سادهگی حدس زد.
نخستین کار این دو، ترانهی عروسک است، ترانهای که در این سال منتشر میشود ولی یک سال بعد بهعنوان تیتراژ فیلم سینمایی»شب آفتابی «نیز گنجانده میشود.
در تابستان1355 دو کار ماندگار از داریوش در یک آلبوم جای میگیرد» :نفریننامه» و «شقایق».
شقایق نخستین همکاری داریوش با فرید زولاند بهشمار میآِید. فعالیت هنری فرید زولاند از سال 1354 آغاز شد ولیکن ممنوعیت داریوش در سال 1354 باعث گردید تا فرید، سال نخست آهنگسازیاش را با»ستار «آغاز کند.
در سال1355 ده اجرا از داریوش منتشر میشود که از این ده اجرا، هفت ترانه از»ایرج جنتیعطایی» بود.
در تابستان 1355 داریوش بهخاطر ماجرای تصادف منجر به نقص عضو دوستاش کامبیز، دستگیر و روانهی زندان قصر میشود و یک ماهی را در آنجا بهسرمیبرد.
از دیگر حوادث این سال شکایت منوچهر بیبییان مدیر کمپانی«آپولون» از«داریوش» است که او را به دادگاه میکشاند.
شرح کامل و مبسوط این دو رویداد
هفتهنامهی«جوانان» دوشنبه پانزدهم شهریور 1355
حکم جلب ایرج و توقیف هزارودویست نوار آهنگ شرکت»ایرج گلپا «صادر شد و ایرج هم متقابلن علیه برادران بیبییان اعلام جرم کرد.
هفتهی گذشته«ایرج» خوانندهی معروف در مورد ضبط نوار و تکثیر و پخش صدای» داریوش» خوانندهی جوان با کمپانی آپولون و برادران بیبییاندر دادسرای تهران درگیری پیدا کرد و در تمام طول هفته با مراجعه به کلانتری و دادسرا، طرح شکایت از طرف ایرج و بالاخره شکایتی متقابل علیه او و صدور حکم جلب، ماجرای جنجالی و هیجان انگیزی پدید آمد.
شکایت ایرج:
هفتهی گذشته ابتدا«ایرج «خوانندهی معروف و صاحب استودیو«لیما »علیه استودیو ضبط نوار آپولون (بهنواز( به جرم سوءاستفاده و تهیه و توزیع نوار از آهنگهای داریوش شکایت نمود» .ایرج» در همان روز به خبرنگار جوانان گفت: که موسسهی آپولون بدون مجوز قانونی ترانههایداریوش را تکثیر نموده و بههمین دلیل از مسئولین شرکت شکایت نمودم.
شکایت ایرج در شعبهی چهار تحقیق نزد آقای»سپهوند» تحت رسیدهگی قرار گرفت و مدیران استودیو آپولون، برای ادای توضیحات به دادسرا احضار شدند.
شکایت متقابل:
به دنبال این شکایت و احضار برادران بیبییان صاحبان کمپانی آپولون، روز بعد برادران بیبییان با اسناد و مدارکی به دادسرا آمدند وعلاوه بر رد ادعای ایرج، متقابلن علیه او شکایتی طرح کردند و بازپرس براساس اسنادی که برادران بیبییان ارایه کردند حکم احضار ایرج و ضبط ترانههایی که فروش آن در اختیار آپولون بود را صادر نمود.
ایرج در کلانتری:
به دنبال این درگیریهای جنجالی، برادران بیبییان با در دست داشتن حکم بازرسی و توقیف نوارهای قاچاق استودیو»لیما «و احضا« ایرج«، همراه مامورین کلانتری پنج تهران حدود ساعت هشت شب روز سهشنبه به این شرکت مراجعه نمودند. خبرنگاران جوانان که در این لحظه حضور داشتند در گزارش خود مینویسند: ابتدا مامورین چون با در بسته روبهرو شدند با کمک قفلساز در انبار را باز نمودند و حدود هزارودویست نوار را ضبط نموده و همراه ایرج به کلانتری بردند. ساعت یکربع به دوازده شب، پروندهای با حضور برادران بیبییان، ایرج و مامورین در کلانتری پنج تهران تشکیل شد.
در دادسرا:
این اکیپ جنجالی حدود ساعت نُه صبح روز چهارشنبه در شعبهی چهار تحقیق دادسرای تهران گرد هم آمدند و آقای»سپهوند «دادیار مربوطه، رسیدهگی به این پروندهی پُرهیاهو را آغاز نمود.
ایرج روز چهارشنبه به دنبال این درگیریهای عجیب به خبرنگار جوانان گفت: اول این که توضیحات و دلایل و مدارک موجود ما نشان میدهد که همهی نوارهای ضبط شده اولن متعلق به شرکت ایرانکاست ( آپولون سابق(میباشد و دارای برچسب قانونی است، پس در این زمینه خلافی صورت نگرفته است. ثانیا چون حکم غیرقانونی در مورد توقیف اموال و جلب من به کلانتری صادر شده ،علیه بیبییان اعلام جرم میکنم و برای اولین بار میخواهم بهعنوان یک خواننده قدعلم کرده و حق هنرمندان را از آنها باز ستانم.
منوچهر بیبییان چه میگوید:
منوچهر بیبییان میگوید آقای ایرج نوارهای خود را قبلن به ما فروخته و همچنین شریک ایشان آقای گلپایگانی نیز تمام حق و حقوق نوار کاست خود را به ما واگذار نموده، حالا برایمان عجیب است که این دو، مدافع خوانندهی دیگری شدهاند و علاوه بر خلاف خودشان، خلاف دیگری را نیز تایید و به دوش میکشند.
بیبییان میافزاید: در مورد برچسب نوارهای شرکت«لیما» باید توضیح بدهم که برچسب»ایران کاست» دیگر اعتباری ندارد، چون حدود سه سال پیش که شرکت ما تغییرنام داد، ما در همهی روزنامهها آگهی دادیم، همهی لیبلها و برچسبهای»ایران کاست» اعتباری ندارد و به همین جهت برایمان عجیب است که این برچسبها را آقای ایرج از کجا آوردهاند و رویاش ادعا دارند.
بههرحال در رسیدهگی به این شکایت، پای»داریوش» خوانندهی آهنگ نوارهای توقیفشده نیز به میان میآید و از طرف داریوش، وکیل وی در جلسات بازپرسی حضور خواهد یافت تا معلوم شود حقوق و امتیاز آهنگها به کدامیک از طرفین دعوی فروخته شده است.
هفتهنامهی«جوانان» دوشنبه بیستودوم شهریور 1355
کاملترین و صحیحترین خبرها دربارهی ماجرای زندانی شدن داریوش و پروندههای وی، پروندهی داریوش همراه رضایتنامه به دیوانعالی ارسال شد.
هفتهی گذشته»داریوش» خوانندهی مشهور به دنبال ماجرای تصادف منجربه نقص عضو در سه سال قبل و محکومیت به شش ماه زندان، بهوسیلهی ماموران پلیس دستگیر و روانهی زندان شد. همزمان با این ماجرا گرفتاری دیگری برای داریوش پیش آمد، به این معنی که ایرج خوانندهی معروف و مدیراستودیو ضبط صدا و نوار کاست »لیما« و برادران بیبییان مدیران استودیو آپولون)هر کدام جداگانه) شکایتی علیه داریوش تسلیم دادگاه کردند.
گزارش مرحله به مرحله:
خبرنگاران حوادث شهری مجلهی جوانان که از زمان تصادف تا روز انتقال داریوش به زندان، ناظر مراحل مختلف دادرسی و تلاش داریوش برای جلوگیری از زندانی شدناش بود وهمچنین دربارهی شکایات جداگانهی مدیران استودیوهای لیما و آپولون هم تحقیقات مفصلی کردهاند، گزارش کاملی در اینباره تهیه کردهاند که اینک میخوانید:
در اردیبهشتماه سال 1352، در یک نیمهشب، هنگامی که داریوش در اوج شهرت و محبوبیت و با اتومبیل شخصی، بدون گواهینامه درحال رانندهگی بود تصادف کرد و»کامبیزعلوی» دوستاش که در کناراو نشسته بود و خودش مجروح شدند که جراحت کامبیز علوی در ناحیهی چشم، شدت زیادی داشت و منجر به نقص عضو گردید.
اولین محکومیت:
در اینباره پروندهای تشکیل شد که به موجب آن داریوش در مرحلهی اول، به جرم رانندهگی بدون گواهینامه در شورای داوری به پرداخت جریمهی نقدی محکوم شد. بعد پرونده به خاطر نقصعضو«علوی»، به دادسرا رفت و مراحل قانونی خود را طی کرد. نکتهی جالب در این ماجرا این بود کهعلوی که اتفاقن از آشنایان داریوش هم بود در لحظهی تصادف، فقط چند روز ازسن قانونی کمتر داشت و به همین دلیل داریوش از پدرش رضایتنامه گرفت، اما»علوی» وقتی چند روز بعد به سن قانونی رسید شخصن از داریوش شکایت کرد و خودش هم از طرف پزشک قانونی معاینه شد و نقص عضو (چشم(او تایید گردید. در نتیجه داریوش در دادگاه جنحه به شش ماه زندان محکوم شد.
رضایت نامهی صدوپنجاه هزار تومانی:
در این هنگام آقای معتمدی وکیل داریوش به رای دادگاه اعتراض کرد و پرونده به دادگاه استان رفت، اما چون شاکی حاضر به گذشت نبود در این دادگاه نیز محکومیت شش ماه داریوش ابرام شد.
وکیل داریوش در این مرحله از حکم صادره فرجام خواست و پرونده به شعبه دوم دیوان عالی کشور رفت، اما در این نتیجه نیز رای مزبور تایید گردید. در این فاصله جوان شاکی برای ادامهی تحصیل به امریکا عزیمت کرد و داریوش تلاش زیادی کرد تا از وی رضایت بگیرد و حتا بهطوری که خبرنگاران ما در پشتپرده کسب اطلاع کردند ،داریوش مبلغ صدوپنجاه هزارتومان پول خرج کرد تا سرانجام توانست رضایت شاکی را بگیرد، اما رضایتنامه زمانی از امریکا به دست داریوش رسید که حکم صادره در آخرین مرحلهی قانونی نیز تایید شده بود و رضایتنامه در واقع نوشداروی بعد ازمرگ سهراب بود.
رضایت نامه:
همانطور که قبلن نوشتیم داریوش برای گرفتن رضایتنامه از»کامبیزعلوی» که برای ادامهی تحصیل در امریکا به سرمیبرد، تلاش زیادی کرد و کامبیز از امریکا رضایتنامهای با تایید کنسولگری شاهنشاهی در شیکاگو به تهران ارسال داشت که رضایتنامه، پس از ختم دادرسی به تهران رسید و طبعن مورد استفاده قرار نگرفت. خبرنگاران ما در این هفته کسب اطلاع کردند که مادر«کامبیزعلوی» بهاتفاق وکیل داریوش، سهشنبه به دادسرای ناحیه یک تهران رفت و طبق تقاضای وکیل داریوش، پرونده با رضایتنامهی علوی برای اعادهی دادرسی به شعبهی دوازده دادگاه استان فرستاده شد و پس از اعلام نظر قضات شعبهی مزبور، پرونده مجددن به دیوانعالی کشور فرستاده شد و تا هفتهی آینده تکلیف قطعی داریوش در مورد مدت محکومیتاش روشن خواهد شد و احتمال میرود باقیماندهی محکومیت یا قسمتی از آن بخشوده شود و داریوش آزاد گردد.
آنچه که میتوان گفت: کامبیزعلوی که در حادثهی تصادف درکنار دست داریوش نشسته بود، بینایی یک چشماش را از دست داده و مشکل داریوش در حادثهی تصادف بیشتر ناشی از آن شده که داریوش درهنگام حادثه گواهینامه نداشته و پشت رل نشسته و باعث نقصعضو شده، درحالی که اگر داریوش گواهینامه داشت، مسئله شکل دیگری به خود میگرفت، زیرا کامبیزعلوی عابر نبود بلکه کناردست داریوش نشسته بود .
به قرار اطلاع برای تجدید دادرسی علاوه بر رضایتنامه، گواهی پزشک معالج نیز لازم است که هماکنون دادگاه منتظر رسیدن نظریهی پزشک میباشد.
دو شکایت علیه داریوش:
همزمان با این درگیری و انتقال داریوش به زندان، برای وی درگیری تازهای بهوجود آمد که داستان پیچیدهای دارد. به این معنی که دو هفته قبل ایرجخوانندهی مشهور، شکایتی علیه استودیو آپولون تسلیم دادسرا کرد که در آن مدعی شد این موسسه بدون کسب اجازه از استودیو لیما(متعلق به ایرج(که با داریوش قرارداد ضبط و تکثیر نوار ترانههای او را دارد، ترانههای داریوش را ضبط و پخش کرده است.
به دنبال این شکایت مدیران آپولون، اسناد و مدارکی به دادسرا ارایه کردند که با داریوش، قبل از ایرج قرارداد بستهاند و برعکس، این ایرج بوده که بعد از قرارداد داریوش و آپولون، با داریوش قرارداد بسته و ترانههای او را ضبط و پخش کرده است .مدیران آپولون براساس این اسناد و مدارک،شکایت متقابلی علیه ایرج و شکایتی هم علیه داریوش به اتهام معاملهی معارض تسلیم دادسرا نمودند.
با این شکایت ایرج متوجه شد که به سبب بیاطلاعی از قرارداد قبلی، داریوش مرتکب اشتباه شده است. درنتیجه با مدیران آپولون از سر سازش و آشتی درآمد و ضمن مراجعه به دفتر این استودیو با برادران بی بییان مذاکران مفصلی کرد که به صلح میان آنان منتهی شد و روز بعد ضمن این که هر دو شکایتشان را از یکدیگر پس گرفتند، هرکدام شکایتی جداگانه علیه داریوش بهعنوان معاملهی معارض یا بستن قرارداد در یک زمان با دو نفر بر سر یک موضوع واحد، به دفتر دادسرا تسلیم نمودند که این دو شکایت فعلن در شعبهی چهارم تحقیق دادسرا در دست رسیدهگی است.
نکتهی جالب در جریان درگیری و شکایات اولیه و متقابل ایرج و مدیران استودیو آپولون علیه یکدیگر و شکایات جداگانهی آنها علیه داریوش،اقدام»اکبر گلپایگانی» خوانندهی معروف و شریک ایرج در استودیو لیما است که از این شرکت استعفا کرده است.
گلپا که از ابتدای ماجرا، خود را از جنجال و درگیری دور نگه میداشت و پای خود را عقب میکشید سرانجام نتوانست در برابر فشار وساطت اطرافیان مقاومت کند و بالاخره از مقام خود در شرکت لیما چشم پوشید و استعفای خود را به دفتر شرکت تسلیم کرد. اما یکی از برادران بیبییان به خبرنگار جوانان گفت: چون داریوش درگیر ماجرای تصادف شده، ما نمیخواهیم بار تازهای بر دوش او بگذاریم و اگرچه او معامله معارض با شرکت ما و ایرج انجام داده، اما ممکن است ما شکایت خود را از او پس بگیریم.
هفتهنامهی جوانان دوشنبه بیستونُهم شهریور 1355 شمارهی 513
مصاحبه با داریوش دربارهی تصادف و شکایت کمپانیها
مادر»کامبیزعلوی» رضایتنامه و نظریهی پزشک معالج فرزندش را تسلیم دادگاه کرد و با این که روز چهارشنبه خبر آزادی داریوش منتشر شد، تا ساعت هشت صبح شنبه که مجله زیرچاپ رفت هنوز آزاد نشده بود .مادر کامبیز علوی برای اولین بار با مجلهی جوانان به گفتوگو نشست و عکس پسرش را در اختیار ما گذاشت.
خبرنگاران جوانان که در تعقیب ماجرای شکایت دو کمپانی نوارزنی و ماجرای تصادف غیرعمد داریوش خوانندهی مشهور هستند، این هفته موفق شدند ضمن کسب خبرهای تازه و منتشرنشده، یک مصاحبهی اختصاصی با داریوش انجام دهند. ضمنن موفق شدند برای نخستین بار عکس کامبیز علوی جوانی که در حادثهی تصادف داریوش مجروح شده و موجب زندانی شدن داریوش گردیده را بهدست آورند.
مصاحبه با داریوش:
داریوش که اینک به جرم تصادف منجر به نقص عضو، طبق رای دادگاه به شش ماه زندان محکوم شده و در زندان به سر میبرد، هفتهی گذشته برای ادای توضیحاتی دربارهی شکایت دو کمپانی نوارزنی آپولون و لیماسو از زندان قصر به شعبهی چهار تحقیق دادسرای تهران انتقال یافت. داریوش پس از سه ساعت بازجویی با صدور قرار مبلغ یکمیلیون ریال بهوسیلهی دادیار تحقیق مجددن عازم زندان شد. وی در راهروهایدادگستری بهطور اختصاصی با خبرنگار جوانان در مورد شکایت کمپانیهای نوارزنی و همچنین حادثهی تصادف به گفتوگو پرداخت.
داریوش در مورد شکایت کمپانیهای نوارزنی گفت: قراردادی که من با کمپانی آپولون دارم به مدت بیستوپنج ماه از سال 1350 برای ضبط آهنگهایم بر روی صفحه میباشد نه روی نوار، و به محض پایانگرفتن مدت قرارداد، من به کمپانی آپولون فسخ قرارداد را اطلاع دادم، اما ظاهرن آنها حاضر به شنیدن نظرمن نشدهاند و اگر غیراز این قراردادی در دست داشته باشند، آن قرارداد درحال عادی از من گرفته نشده و معتبر نیست.
داریوش افزود: البته سوای این مطالب امیدوارم با حُسننیتی که پیدا شده، شکایات کمپانیها به شکل خوبی حل و فصل شود.
سه قرارداد:
خبرنگار ما درتحقیقات پیرامون پروندهی شکایت کمپانیهای نوارزنی به سه قرارداد با داریوش برخورد کرده است :
یک) قرارداد که ثبتی است بین داریوش و شرکت آپولون بسته شده که داریوش امتیاز تمام آهنگهایش را به این شرکت واگذار کرده است. داریوش میگفت: این قرارداد را شفاهی فسخ کردهام ولی شرکت آپولون مدعی است که در این قرارداد گفته شده که قرارداد اگر بهطور رسمی فسخ نشود خودبهخود برای مدت دو سال دیگر تجدید میشود.
دو) قراردادی است که داریوش، وکالتی به ایرج جنتیعطایی ترانهسرای خود داده که آهنگهایش را به هرکمپانی که خواست واگذار کند و»ایرج جنتیعطایی» هم از طرف داریوش این آهنگها را به کمپانی آپولون واگذار کرده است. ضمنن«جنتیعطایی» طبق سند دیگری آهنگهای داریوش را به کمپانی لیماسو واگذار کرده است.
سه) قراردادی است که بین داریوش و کمپانی آپولون امضا شده و ثبتی نیست و طبق این قرارداد داریوش آهنگهای خود را بدون تاریخ به آپولونواگذار کرده است. به این ترتیب داریوش باید جوابگوی این سه قرارداد باشد که در یکی از آنها پای»جنتیعطایی» که از جانب داریوش با دو کمپانی متفاوت قرارداد بسته است، احتمالن به میان کشیده خواهد شد.
تقاضای عفو داریوش:
داریوش با استفاده از فرصتی که پیش آمده بود دربارهی پروندهی تصادف خود گفت: به مجرد این که دوستام»کامبیزعلوی «از رای دادگاه و حکم شش ماه زندانی من اطلاع یافته، بلافاصله رضایتنامهای با تایید کنسولگری امریکا به تهران فرستاد که متاسفانه کمی دیر رسید، ولی روزی که من به زندان افتادم از طرف سرکنسولگری امریکا در شیکاگو برگ معاینه و سلامت کامل چشم کامبیز به تهران رسید که بهوسیلهی«شاملو» وکیل من به شعبهی دو دیوانعالی کشور تقدیم شده و ضمیمهی رضایتنامه گردید. البته این برگ معاینه و سلامت را یکی از چشمپزشکان معروف و معتبر نیز در تهران تایید نمود و من امیدوارم مقامات قضایی با تقاضای عفو من موافقت نمایند و همین روزها از زندان آزاد شوم.
مادر«کامبیزعلوی» چه گفت؟
مادر«کامبیزعلوی» به خبرنگار جوانان گفت: پسرم کامبیز که حالا بیستوشش ساله میباشد، با داریوش درسالها پیش دوستی صمیمانهای داشت و قرار بود فردای شب حادثه، کامبیز برای ادامهی تحصیل به امریکا برود که ناگهان در اتومبیل داریوش دچار حادثه گردید و از ناحیهی چشم چپ به سختی آسیب دید. کامبیز دوباره در تهران تحت معالجه بود و بعد بلافاصله به امریکا رفت تا دورهی تخصصی روانشناسی کودک را بگذراند .البته در امریکا نیز پسرم تحت معالجه قرار گرفت و خوشبختانه با صرف هزینهی سنگین و طولانی سلامت کامل خود را بهدست آورد.
البته با آمدن گواهی پزشک امریکایی، همه آرزو داریم که با تقاضای عفو داریوش موافقت شود و بهزودی از زندان آزاد گردد. کامبیز قرار بود یک ماه پیش به ایران بیاید که البته بهخاطر آخرین ماههای امتحانات تا عید برای همیشه به تهران خواهد آمد و این را هم اضافه کنید که مرتبن کامیز از وضع داریوش میپرسد و منتظر آزادی اوست.
داریوش آزاد شد.
روز چهارشنبه مدارک مربوط به تقاضای آزادی داریوش از زندان که شامل رضایتنامه و گواهیپزشک بود تقدیم دادگستری شد و به همین جهت یکی از روزنامههای عصر بهتصور این که حکم آزادی بلافاصله صادر میشود خبر آزادی داریوش را نوشت که صحیح نبود و خبرنگاران ما که به دنبال ماجرا بودند به دفتر مجله اطلاع دادند که داریوش آزاد نشده و تا صبح شنبه که مجله زیر چاپ میرفت داریوش همچنان در زندان بود و رسیدهگی به درخواست داریوش احتمالن صبح شنبه انجام میگردد و اگر دادگاه موافقت کند، داریوش در اوایل همین هفته از زندان آزاد خواهد شد و کار بعدی وی حل و فصل شکایت کمپانیهای نوارزنی خواهد بود.
هفتهنامهی«جوانان» دوشنبه پنجم مهر 1355
داریوش آزاد شد.
در اوایل هفتهی گذشته سرانجام داریوش که به جرم تصادف و ایجاد نقصعضو برای کامبیزعلوی محکوم به شش ماه زندان شده و در زندان به سر میبرد، آزاد شد. آزادی داریوش به علت دادن رضایتنامه ازسوی کامبیزعلوی بود. داریوش حالا میتواند با روحیه یبهتری به کارهای تازه در زمینهی امور سینمایی و خوانندهگی مشغول شود.
هفتهنامهی«جوانان» دوشنبه دوازدهم مهر 1355
سومین شکایت از داریوش به اتهام نقضعهد و ضرر وزیان
«پرویز حجازی» کابارهدار معروف، هفتهی گذشته علیه داریوش خوانندهی جوان به اتهام نقضعهد و ضرر وزیان، شکایتی تسلیم دادستان تهران نمود و به این ترتیب داریوش از حیث شکایت و رفتوآمد به دادسرا رکورد تازهای آورده است.
«حجازی» دربارهی شکایت خود به خبرنگارجوانان در دادسرا گفت: چندی پیش برای بازی در فیلم تازهای بهنام «امشب اشکی میریزد » با داریوش قرارداد بستیم. داریوش که در این فیلم با آیلین همبازی میشود مبلغ صدوپنجاه هزار تومان دستمزد مطالبه نمود که صدهزار تومان نقد پرداخت شد و ضمنن قرار گذاشتیم اگر فروش بلیت فیلم از یکمیلیون تجاوز کرد، پورسانتاژِی از آن محل هم بگیرد. همهی اکیپ نیز برای فیلمبرداری راهی چالوس شدند. در همین روزها داریوش بهخاطر شکایت دوست خود کامبیزعلوی به اتهام تصادف و نقصعضو به زندان افتاد و طبق مذاکرات تازه قرار شد بلافاصله بعد از آزادی وی از زندان، فیلمبرداری آغاز شود. خوشبختانه مشکل داریوش حل گردید و از زندان هم آزاد شد و من بلافاصله اکیپ را به چالوس فرستادم. ولی ناگهان داریوش خود را از من پنهان نمود و هرکجا هم برایاش پیغام دادم، خودی نشان نداد و من مجبور شدم مرتب خرج اکیپ را بدهم و تا به امروز حدود یکمیلیون تومان سرمایهام در خطر افتاده است. ناچار وقتی کاملن ناامید شدم شکایتی تنظیم نموده و با ادعای نیممیلیون خسارت از داریوش تسلیم دادستان کردم تا قانون در این راه به کمک من بشتابد. داریوش علاوهبر شکایت پرویز حجازی با شکایت موسسات صفحه پُرکنی آپولون و لیماسو هم به اتهام
معامله معارض روبهرو است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.