یادداشت ویژه :درباره واکنش به شکست مقابل کره - توهم ایرانی چگونه درمان می‌شود

ما امروز مردمان خشمگینی شده‌ایم. به اغلب چیزها و کسان شک داریم. چون شناخت‌مان، ضریب دقت پائینی دارد و کمتر کسی هم می‌تواند از طریق رسانه‌ها، شناخت‌مان را اصلاح کند. ایران در همه عرصه‌ها از جمله فوتبال نیاز به کمرنگ شدن «مالکیت» و سیطره دولت دارد که از پس آن امنیت شغلی،رفاه،رقابت،تحقیق،کم شدن عصبیت و افزایش شیب پیشرفت و در نهایت،کم شدن «عادت درونی به باخت» از راه می‌رسند

فرزاد حبیب‌اللهی









1-چهل و هشت ساعت، زمان مناسبی برای افزایش سطح واقع‌بینی گروه شکست خورده است. شکست‌های مهم،عصبیت و واقع‌گریزی را بالا می‌برد خاصه در کشوری که مردم فوتبال را نه فقط به چشم فوتبال،که به عنوان داروئی برای تسکین تمام کمبودهای مربوط به حقوق اجتماعی و سطح رفاه و تفریح و... خود می‌بینند. در چنین جامعه‌ای ریکاوری شکست(هر نوع شکستی) سخت‌تر،طولانی‌تر و دردناک‌تر از کشورهای توسعه‌یافته انجام می‌شود.
2- حتی اغلب مربیان و کارشناسان شناخته‌شده ایران،علت اصلی باخت به کره را ترس قطبی و بازی تدافعی تیمش توصیف کردند. تیتر «ترس برادر مرگ است» همیشه این‌جور مواقع ظاهر می‌شود. آنچه در زمین بازی رخ داد،کاملا عکس این گفته‌هاست. در بیست دقیقه ابتدائی بازی،ایران منطقه پرس خود را نزدیک به محوطه جریمه کره قرار داده بود و با چهار یا پنج نفر در زمین حریف دفاع می‌کرد. این فوتبال دفاعی است یا تهاجمی؟ پس از گذشت نیمی از زمان نیمه اول،به تدریج کره فوتبال خودش را به ایران تحمیل کرد و بازیکنان قطبی «ناخواسته» مجبور به بازی دفاعیِ «بی‌نظم» شدند؛گرایشی که تقریبا تا زمان ثبت گل کره ادامه پیدا کرد. فوتبال ایران در این بازه حدودا 80 دقیقه‌ای، بی‌نظم و فاقد طرح هجومی و حتی طرح دفاعی بود. تمام این فکت‌ها خبر از چه می‌دهد؟ «اینکه تمرینات ایران پیش از بازی،براساس ارائه بازی تهاجمی بوده است.» با همین میل تهاجمی، ایران بازی را آغاز کرد اما ازآنجا که این ایده و این طرح منطبق بر واقعیت و مطابق با تفاوت کیفی کره و ایران نبود،بازیکنان قطبی در جریان مسابقه متوجه شدند مجبورند عکس تمرینات انجام شده،عقب بنشینند و برتری کیفی کره را بپذیرند. وقتی پلان و شکل بازی،متفاوت از تمرینات شود،طرح‌های پیاده شده در تمرین نیز دیگر جواب نمی‌دهد. به همین سادگی ایران خالی از ایده هجومی و حتی دفاعی شد.
3- پس موضوع اصلا ترسو بازی کردن نیست.در تحلیل‌های مختلف، کلمه شهامت نیز در مورد بازی ایران و کره، درست به کار گرفته نشده است. شهامت در این نیست که یک تیم در هر شرایطی،هجومی بازی کند.شهامت یعنی:«درک و پذیرش واقعیت و انتخاب طرح مناسب بسته به شرایط.» پذیرش واقعیت چگونه میسر میشود؟ تنها با شناخت مناسب از حریف. به دنبال شناخت مناسب، چه چیزی می‌آید؟ تمرین مناسب،ایده بازی مناسب و اجرای درست. تیم ایران از آنجا که واقعیت را(اینکه کره در مجموع تیم بهتری است،به خصوص با توپ) نپذیرفته بود،می‌خواست هجومی بازی کند اما در جریان بازی متوجه شد که راهی جز دفاع پرتعداد ندارد و تازه از اینجا بود که شهامت پیدا کرد و واقعیت را پذیرفت اما دیر شده بود. یعنی این نیز «فهمِ ناقص» بود. چون دیگر «ایجاد» یک طرح دفاعی و هجومی تازه ممکن نبود. این کار باید پیش از بازی و در جلسه تمرین انجام می‌‌شد. حتی این کار برای تیم‌های بزرگ اروپا هم دشوار است،چه برسد به تیمی که استخوان‌بندی‌اش را مهره‌های شاغل در لیگ ایران تشکیل داده است.
4-یک مثال در همین فایل از بالاترین سطح فوتبال جهان:«در فینال لیگ قهرمانان 2009 آلکس فرگوسن می‌خواست فرم تازه‌ای از بازی مقابل بارسا را اجرا کند. او با بازی تهاجمی و پرس پرتعداد از یک‌سوم دفاع حریف می‌خواست بازیسازی بارسا را مختل کند و جام را از این راه ببرد. در دقایق نخست نیز من‌یو چند فرصت خوب داشت اما بارسا خیلی زود بازی را در دست گرفت و گل هم زد و یونایتد با شرایطی مواجه شد که در تمریناتش، تصور و اجرا نشده بود. به همین دلیل نمایشی پر از انفعال از منچستر دیده شد. شاید این یکی از بدترین شب‌های فرگوسن در کوچینگ جریان بازی بود که شهامت پذیرش واقعیت را نداشت و با «شهامت اشتباهی» بازی را شروع کرد و تاوانش را هم داد.
5- قطبی خطای بزرگی مرتکب شد اما نه به آن دلیلی که اغلب منتقدان می‌گویند؛ نه به خاطر ترسو بازی کردن،بل‌که چون می‌خواست هجومی بازی کند و در جریان بازی متوجه شد که نمی‌تواند. برای آگاه شدن از این موضوع،می‌توان با چند بازیکن تیم ملی درباره دو جلسه آخر تمرین تیم پیش از بازی با کره گفت‌ و گو کرد. این‌گونه همه چیز از حدس و گمان،تبدیل به واقعیت می‌شود.
6- قطبی خطای بزرگی در طراحی و گرایش بازی مرتکب شد اما جالب است که از او انتقاد می‌شود که چرا تیم را دفاعی ارنج کرده بود. جالب است که او به چپ رفته اما بابت راست رفتن ازوی انتقاد می‌شود. استفاده از سه هافبک میانی که دو تا از آنها(آندو و نوری) در حملات مشارکت دارند،چه جای انتقاد دارد؟ این اصلا مصداق دفاعی ارنج شدن تیم نیست. یکی از دلایل رویکرد تهاجمی تیم قطبی، صعود ایران با 9 امتیاز بود که تاحدودی موجب «واقع‌گریزی» شخص قطبی و البته رسانه‌های ایران شد. اگر ایران به سختی صعود می‌کرد،راحت‌تر می‌پذیرفت که دفاع «متفکرانه» مقابل کره،ضروری است. با همه اینها هیچ اتفاق عجیبی رخ نداده است.کره‌جنوبی نه تنها از ایران تیم بهتری است بلکه یک کلاس بالاتر از ایران بازی می‌کند. حتی اگر ایران با دفاعی منظم و ضحملات سریع پیروز می‌‌شد،حقیقت ماجرا تغییر نمی‌کرد.
7- کره جنوبی درحال حاضر فوتبال بسیار بهتری نسبت به ایران دارد. آنها چهار سال پیش در دوران افت خود،ایران را که در اوج پختگی ستاره‌هایش(مثل کریمی و مهدوی‌کیا) و بازگشته از جام جهانی بود،بردند. ایران 2007 به لحاظ تکنیک و میانگین قد(یکی از فاکتورهای آمادگی جسمانی) از کره بهتر بود و در فرم و سرعت تیمی و مسائل تاکتیکی قافیه را باخت. ایران 2011 اما در سرعت تیمی،تجربه بین‌المللی، کیفیت بازیکنان و حتی مسائل مربوط به توان جسمانی پائین‌تر از کره بود. کره 2011 در پیک آمادگی و توان روحی و اعتماد به نفس بین‌المللی است و ایران 2011 در دوران گذر و مشغول ساخت تیمی تازه حول بازیکنانی مثل حاج‌صفی و رضائی و خلعتبری و انصاری‌فرد است. خب باختن این ایران به این کره جای تعجب دارد؟ به تمام این دلایل ایران بهتر بود با دفاعی «دارای ایده» بازی می‌کرد. هرچند شاید در این حالت نیز بازنده می‌شد. همیشه تیم بهتر پیروز نمی‌شود اما در بازی ایران-کره تیم بهتر پیروز شد.
8- فوتبال ایران تشنه نگاه پروسه‌ای و واقع‌بینانه است. باری که روی دوش فوتبال ایران و کارکنان این حوزه است،بیش از فشاری است که فوتبال کره و ژاپن تحمل می‌کنند چه فوتبال در ایران،برای مردم مسکنی است که می‌خواهند با آن جای خیلی کمبودها را پر کنند. آستانه صبر عمومی(شامل سطح تحمل مردم و رسانه‌ها) در چنین جامعه‌ای بسیار پائین است. مطالب انتقادی دو روز اخیر،تیتر روزنامه‌های ورزشی و حتی صحبت‌های مربیان و کارشناسان ایران پس از باخت به کره،می‌تواند محل تحقیقی عمیق شود. تحقیق؟
9- تحقیق مهمترین گمشده فوتبال ایران و نه فقط فوتبال ایران است. چگونه می‌توان جامعه را به سمت کار تحقیقی پیش برد؟ کافی است به اعتبار و مجوزی که پاسپورت ایران برای دارنده‌اش ایجاد می‌کند؛فکر کنیم. اغلب خبرنگاران و روزنامه‌نگاران غیردولتی ایران در حوزه‌های مختلف(با وجود داشتن نقش سفیران تفکر کشور) سفر خارجی به اروپا-مهمترین عرصه فوتبال و مهمترین در خیلی چیزهای دیگر- نداشته‌اند(از جمله نویسنده این یادداشت.) تقصیری هم ندارند چون ارتباط بین‌المللی مردم ایران به واسطه اعتبار پاسپورت ایرانی، ناچیز است. مربیان ایران در مقیاسی دیگر و در حدی دیگر،همین مشکل را دارند.
ایرانِ امروز یک کشور بین‌المللی نیست و همین ضعف،باعث می‌شود فاصله کارشناسان(نمایندگان تفکر) با مردم، در فاز شناخت و تحلیل هر پدیده‌ای کم شود. نکته دیگر: به دلیل رونق نداشتن کار مطبوعات و رسانه‌‌ها و امنیت شغلی و مالی ناچیز کارکنان رسانه،کار تحقیقی نیز در حد استاندارد انجام نمی‌شود. هر وقت دانش کارشناسان هرحوزه در حد نزدیک به مردم بماند،آدرس غلط به مردم داده می‌شود. مطلقا دولتی بودن تلویزیون و از بین رفتن رقابت در عرصه رسانه نیز احتمال آدرس غلط دادن به مردم را افزایش می‌دهد.
تبعات این اتفاق چیست؟ بالا رفتن عصبیت عمومی. چه خشم زیاد،زاده ناآگاهی و گرفتن ادرس غلط است. ما امروز مردمان خشمگینی شده‌ایم. به اغلب چیزها و کسان شک داریم. چون شناخت‌مان، ضریب دقت پائینی دارد و کمتر کسی هم می‌تواند از طریق رسانه‌ها، شناخت‌مان را اصلاح کند. ایران در همه عرصه‌ها از جمله فوتبال نیاز به کمرنگ شدن «مالکیت» و سیطره دولت دارد که از پس آن امنیت شغلی،رفاه،رقابت،تحقیق،کم شدن عصبیت و افزایش شیب پیشرفت و در نهایت،کم شدن «عادت درونی به باخت» از راه می‌رسند. روندی که هم به سود مردم است و هم دولت(دولتی که مثل تمام دولت‌ها تنها از راه بارور کردن آگاهی مردم و جلب اعتماد مردم،موقعیتش تثبیت خواهد شد.) تمام نکات مطروحه در این آیتم،در صورتی که ایران با شش گل کره را می‌برد نیز صادق بود. مگر برد شش بر دو در سال 1996،واقعیت را تغییر داد؟ پس از آن بازی،فوتبال کدام کشور به سمت «توسعه پایدار» پیش رفت؟
10-هرگاه تیم ضعیف‌تر با پشتوانه فکری و اقتصادی و لجستیک ضعیف‌تر در مسابقه یا تورنمنتی مهم پیروز شود،مصداق «رسیدن به برآیندی مناسب،از فرایندی نادرست است.» از آنجا که هرگز نمی‌توان در بلندمدت،از فرمول و روشی نادرست،به نتیجه‌ای مناسب رسید،چنین موفقیت‌هائی مثل جرقه می‌ماند و حتی باعث سوء برداشت آن تیم و جامعه‌اش خواهد شد. فوتبال ایران مثل برخی حوزه‌های دیگر،همچنان می‌خواهد از فرآیندی نادرست،به برآیندی مناسب برسد.
درحالی که راه درست(فرایند مناسب) برای پیشرفت مشخص است: برخی متفکران و جامعه‌شناسان از تئوری «پایان تاریخ» برای القای روشن بودن راه توسعه سیاسی و اقتصادی و اجتماعی یاد می‌کنند. به این مفهوم که تنها راه جوامع درحال توسعه، روی خوش نشان دادن به دموکراسی است که دو رکن اصلی اجرای آن، خصوصی‌سازی و آزادی رسانه‌هاست. در نگاه کلی اینها به فوتبال ربطی ندارند اما فوتبال به عنوان یکی از برش‌های مهم از کیک جامعه،کلیت موجود در جامعه را بازتاب می‌دهد و تنها با اصلاح کلیات است که فرایند پیشرفت هر حوزه،اصلاح می‌شود.
یک مثال از فرآیندنادرست: کره‌شمالی با حکومتی انحصارطلب در ورزش و خاصه در فوتبال پیشرفت کرده اما چهار بازیکن تیم ملی کره در جریان جام جهانی،از اردوی تیم خود فرار می‌کنند تا از «الگوی پیشرفت نامتناسب» و «پیشرفت موقت از فرآیند نادرست» بگریزند.
هرگاه دولت ایران به این نتیجه رسید که بخش خصوصی را به طور واقعی توسعه دهد،مقابل تلویزیون خصوصی و فوتبال خصوصی(حداقل نیمه خصوصی) و خصوصی شدن خیلی چیزهای دیگر گارد نداشته باشد،راه توسعه متناسب در این حوزه‌ها خیلی زود پیدا می‌شود و پس از هر ناکامی،جامعه دچار «توهم» نخواهد شد و راحت‌تر و سریع‌تر دوره ریکاوری را همراه با دولت و با اعتماد به ساخت دولت-ملت،طی خواهد کرد. توهم امروز جامعه ایران،توهم ناگریزی است که نباید مردم را بابت آن شماتت کرد. تدریجا درمانش باید کرد،آن هم با اصلاح کلیات.