یک
هنوز که هنوز است، آلبوم دیوار پینک فلوید شنیدنی ترین، جذاب ترین، زیباترین و بهترین اثر موسیقی راک است که قابلیت کامل برای شاخص قرار گرفتن این گونه موسیقی دارد.
شنیدن آن دلپذیر است، اما کامل نیست. به همین دلیل است که وقتی آلن پارکر فیلم دیوار را در سال 1982 ساخت، تصاویر آلن پارکر، انیمیشن جرالد اسکارف، بازی باب گلداف، مقابل تصویری این آلبوم شد. حالا دیگر کمتر ممکن است دیوار پینک فلوید را بشنویم و تصاویر آن را در ذهن مرور نکنیم. نام فیلم آلن پارکر " دیوار پینک فلوید" است و نوشته تیتراژ با دستخط راجر واترز است، امضای او به ما می گوید که او صاحب این اثر است، فرقی نمی کرد، هر کسی می توانست فیلم را بسازد، هر کسی می توانست گیتار بنوازد، اما هیچ کسی نمی توانست جای راجرواترز قرار بگیرد. اما اجرای زنده دیوار، بخصوص آنچه در تور امسال روی صحنه رفته است، چیز دیگری است. اگر فیلم دیوار چشم و گوش ما را درگیر می کرد، اجرای زنده مستقیما با پوست مخاطب ارتباط دارد. موسیقی تمام جمعیت 15 هزار نفری موجود در سالن را لمس می کند. ضربه های گیتار و درامز روی پوست صورت و دست ضربه می زند و مخاطب به تسخیر موسیقی در می آید. دقت و وسواس مثال زدنی راجر واترز که میراث او برای پینک فلوید است و معمولا در اجراهای گروه سه نفره قبلی( گیلمور و نیک میسون و ریک رایت) نیز رعایت می شد،
به این معنی است که از میان دویست اتفاقی که باید هماهنگ شود تا موسیقی را ببینیم، هیچ اشتباهی رخ نمی دهد. اجرای امسال دیوار، بطور همزمان، گاهی بین دو تا چهار تصویر را روی چهار پرده مختلف می انداخت، در صحنه گروههای مختلفی مانند کودکان همخوان، گروه سازنده و ویران کننده دیوار، نوازندگان، کسانی که رژه می روند، بازی می کردند. راجر واترز ترانه را می خواند، عروسک معلم صحنه مدرسه یا عروسک زن صحنه محاکمه یا عروسک خوک موسیقی انیمالز یا هواپیمایی واقعی بالای سر جمعیت یا روی صحنه حرکت می کرد و بازی آتش و نور و صداهای مختلف تمام حواس بیننده را درگیر می کرد. در حقیقت ما با چیزی شبیه فیلم مواجه هستیم، فیلمی که خودمان در متن آن قرار داریم. جمعیت واکنش نشان می دهد و بخشی از اجرا می شود، پای می کوبد و همخوانی می کند و ضربات دست با کوبش سازها همنوا می شود. مخاطب جزئی از اجراست. جادویی که مرد 68 ساله سپیدموی بد قیافه، اجرا می کند. قبلا اجرای راجر واترز را ده سال قبل در دبی و پنج سال قبل در هلند دیده بودم، اما امشب چیز دیگری بود. انگار راجر واترز می خواهد مخاطب را لبریز از موسیقی کند. وقتی موسیقی تمام می شود، باید حداقل دو ساعت سکوت کنی تا بتوانی غذای خوش طعمی را که به تمام وجود بلعیده ای هضم کنی. سادگی است که اگر تصور کنیم موسیقی دیوار که در سال 1979 ساخته شد، به همان صورت شنیده می شود که در سال 2011 اجرا می شود. تصاویر و شیوه اجرا نشانه های همین امروز را دارد. نوعی ترکیب جادوئی از جاودانگی و اکنونی بودن.دو
وقتی مایکل جکسون به دنیا آمد، راجر واترز پانزده ساله بود. وقتی گروه پینک فلوید تشکیل شد، مایکل جکسون هفت ساله بود. وقتی دیوار پینک فلوید ساخته شد و میلیونها نفر از دیدن و شنیدن آن شگفت زده شدند، مایکل جکسون نوزده ساله بود. راجر واترز با همه آثارش تبدیل به یکی از مهم ترین پدیده های موسیقی راک شد، اما وقتی مایکل جکسون در سال 1982 با تریلر به یک فوق ستاره تبدیل شد، واترز وارد دعوای خانگی با سه عضو دیگر گروه شده بود. چندی بعد او از گروه بیرون آمد و تا پنج سال اجرای زنده نداشت. در این سالها، مایکل جکسون تبدیل به پدیده موسیقی شده بود، هیچ جای جهان نبود که نام او را ندانند و ترانه هایش از پس همه دیوارهای سیاست می گذشت و جوانان دهه هشتاد همه چنان لباس می پوشیدند و راه می رفتند و می رقصیدند، که مایکل جکسون لباس می پوشید و راه می رفت و می رقصید. او بتدریج در حاشیه های زندگی اش حل شد و از ذهن صدها میلیون مخاطب بیرون رفت. در تمام این سالها آلبوم های "دیوار"، "روی تاریک ماه" و "کاش اینجا بودی" جزو پرفروش ترین آثار موسیقی جهان بود. مایکل جکسون مرد و راجر واترز همچنان به اجراهای خیره کننده اش ادامه می داد. او کنسرت " دیوار" را در برلین در سال 1990 به عنوان یکی از بزرگترین کنسرت های تاریخ موسیقی برگزار کرد. امروز راجر واترز 68 ساله است و همچنان بهترین اجراهای موسیقی را برگزار می کند. فاصله میان اجراهای او با بهترین اجراهای دیگران صدها سال نوری است. در این چهل سال که راجر واترز روی صحنه رفته است، هزاران خواننده و گروه موسیقی پاپ و راک آمده اند و رفته اند، فوق ستاره ها درخشیده اند و خاموش شده اند و او همچنان ستاره روشنی در آسمان موسیقی است.
سه
اجرای موسیقی " پژواک" در پمپئی چهل سال قبل اتفاق افتاد. اجرایی کم نظیر و پر از بدعت که نقش ریک رایت در آن ویژه بود. بیست سال قبل دیوار برلین یکی از بهترین اجراهای موسیقی راک شد. درکنار راجر واترز بسیاری از چهره های موسیقی راک و پاپ حضور داشتند. شنکر از گروه اسکورپیون، سیندی لوپر و شینید اوکانر که شاید هیچ شباهتی به موسیقی دیوار و شکل و محتوای آن نداشتند، در کنسرت حاضر شدند. اجرای دیوار برلین که محتوایی کاملا سیاسی داشت و به سقوط دیوار برلین و سقوط کمونیسم برمی گشت، تفسیر آن روز راجر واترز را از دیوار عنوان می کرد. اما اجرای دیوار در 2011 دیگر نگاه واترز در گذشته را تکرار نمی کرد. اگر واترز در 1983 در فاینال کات با عینک دودی رو به دوربین می نشست و مستقیما نام مارگارت تاچر را می برد و در ترانه اش نقش او را در بحران فالکلند مورد انتقاد قرار می داد، در سال 2011 او چشمان خود را مستقیما متوجه جنبش های امروز جهان کرده است. حالا دیگر هواپیمای جنگ که در دیوار 1979 صلیب ها را بر سر مردم می ریخت، نه تنها با بمب های صلیبی مردم را نابود می کند، بلکه نشانه هایی مانند هلال و ستاره دنیای اسلام، ستاره داوود اسرائیل، دلار آمریکا، داس و چکش کمونیسم، آرم شرکت شل، آرم مرسدس بنز همه و همه نشانه هایی هستند که چهار چوب استبداد جدید را تشکیل می دهند. در مقابل تصویر جرج بوش و دیکتاتورهای امروز، قهرمانان جنبش های آزادیبخش قرار می گیرند. اولین تصویری که به عنوان مبارزین آزادی در کنسرت پینک فلوید آمد، تصویر ندا آقا سلطان بود. او تصویر مسعود هاشم زاده یکی دیگر از شهدای جنبش سبز را در مجموعه تصاویر کشتگان استبداد گذاشت. پیش از این در سال 2006 راجر واترز با درخواست گروههای فلسطینی محل کنسرت خود را از تل آویو به یک روستای عرب نشین این کشور منتقل کرده بود و در ترانه ای برای کشتگان عراق و افغانستان از سیاستهای بوش بشدت انتقاد کرده بود. اگر این نگاه سیاسی را به همین صورت که گفتم در مقاله ای بخوانیم، طبیعی است که احساس خواهیم کرد که باز هم داریم شعارهای سیاسی را می شنویم، ولی وقتی همه اینها به موسیقی درمی آید، وقتی تصویری سریع و تکان دهنده از جلوی چشم مردم می گذرد، تاثیر بهت آور آن بر مخاطبان صد چندان می شود. راجر واترز جز آنکه موسیقی را پیش می برد و دائما اتفاقات جدیدی را ایجاد می کند، یک صدای بلند در تمام جهان است. او در همه شهرهای بزرگ جهان، از دل خاورمیانه تا دل آمریکا و اروپا با میلیونها انسان گفتگو می کند. او صدای همه کسانی است که زیر بمب ها و گلوله های استبداد و ایدئولوژی و سرمایه داری له می شوند.
چهار
نمی خواهم قضاوت کنم و بگویم که پینک فلوید یعنی راجر واترز، دچار این حد از شیفتگی نیستم. حتی نمی خواهم با کینه ای که میان راجر واترز و بقیه گروه پیش آمد قضاوت کنم. امروز آن شیفتگی رادیکال راجر واترز به نوعی اعتراض برای صلح و آزادی تبدیل شده. از سوی دیگر دو حضور همراه سه عضو اصلی پینک فلوید در لایو ایت که با تلاش باب گلداف صورت گرفت، و حضور چند هفته پیش دیوید گیلمور در کنسرت لندن راجر واترز آرزوی همه بچه های عاشق پینک فلوید را برای دوباره کنار هم بودن رفقای خوب پینک فلوید برآورده کرد، اما من معتقدم که خلاقیت های واترز شاید بزرگترین دلیل موفقیت گروه بود. او در توجه گروه به طراحی صحنه، استفاده از تصاویر در جریان اجرا، توجه به کیفیت صدا و خلق سازهای مختلف برای رسیدن به صدای ناب موسیقی راک، خلق ملودی های مختلف، خلاقیت در ترانه سرایی، خلاقیت در استفاده از نمایش در روی صحنه، نقش اصلی را داشته است.
پنج
مثل تونلی می ماند که از روی زمین جدا می شوی و فارغ از خیابان و قوانین و زندگی روزمره، خودت را به جریانی شگفت انگیز می سپاری که از زمین جدایت می کند، آنجاست که واقعیت به شکلی دیگر در مقابل چشمانت قرار می گیرد. راجر واترز در اپرای " ساایرا" شاید همه آن میلی که به داستان گوئی داشت نشان داد، اما من معتقدم اجراهای واترز در سال 2011 اپرایی است با موسیقی راک. اپرایی آنقدر عظیم که وقتی راجر واترز با پیراهن و شلوار چسبان سیاه در وسط آن عظمت قرار می گیرد، به نقطه ای تبدیل می شود که دیگر او را نمی بینی، نمی بینی، اما می دانی که تصاویر امتداد چشم او، موسیقی امتداد صدای او، و مفاهیم امتداد ذهن اوست.
ابراهیم نبوی، بروکسل، ششم خرداد 1390
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.