۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۷, شنبه

گپی با گروه ایندو درباره "برد و باخت"

لذت بازی و رقص • گپی با گروه ایندو درباره "برد و باخت"

 
شادی یوسفیان (راست) و اردلان پایوار
شادی یوسفیان (راست) و اردلان پایوار

"ایندو" نامی است که اردلان پایوار کیبوردنواز گروه کیوسک و همسرش شادی یوسفیان برای ارائه اولین کار خود برگزیده‌اند. این آلبوم "برد و باخت" نام دارد و قطعات آن سیری است در سبک‌های مختلف، از جاز گرفته تا موسیقی کلزمر.

 

دویچه‏وله: دوست داشتیم در مورد آلبوم "برد و باخت" با شما صحبت کنیم. اسم گروه را "ایندو" گذاشته‏اید. آیا واقعاً می‏شود از لفظ گروه استفاده کرد؟
شادی: فعلاً که خودمون دوتا هستیم و یک‏سری از نوازنده‏ها به ما کمک کرده‏اند که این آلبوم راه بیافتد. ولی در حال حاضر، نوازنده‏هایی نیستند که دائماً با ما کار کنند تا بتوانیم از آن‏ها هم به عنوان اعضای گروه نام ببریم. اما به‏هرحال وقتی تعداد از یک نفر بیشتر باشد، می‏توان آن را گروه نامید.
به‏همین خاطر "ایندو" است...
شادی: بله دقیقاً "ایندو" است.
یعنی به محض این‏که یکی دیگر بیاید به این‏سه و این‏چهار و… تغییر می‏کند…
شادی: بله این‏سه و این‏چهار و…


چگونه تقسیم کار می‏کنید. اردلان جان، آهنگ‏ها از توست و شعرها از شادی؟
اردلان: آهنگ‏ها و شعرها را من نوشته‏ام. به جز شعر "مار و پله" که آن را با کمک دوستم، هومن، کار کرده‏ایم. ولی همه‏ی آهنگ‏ها از خودم است.
یعنی شادی قسمت خوانندگی را بر عهده داشت؟
شادی: من فقط می‏خوانم. اردلان شعرها را می‏نویسد، آهنگسازی می‏کند، می‏نوازد. در حقیقت بیشتر کارها را اردلان انجام می‏دهد.
پس تو اجراکننده هستی به معنای این‏که حرف اردلان را به گوش بقیه برسانی.
شادی: دقیقا!
ولی تا چه اندازه هم اعمال نفوذ می‏کردی؟ مثلاً می‏گفتی در این‏جا مضمون شعر خوب است، اما در خوانندگی خوب نمی‏نشیند. خیلی در کار دست می‏بردید؟

 

اردلان: در جاهایی آره. جاهایی بود که شادی نظر می‏داد که این‏جا شعرش طولانی می‏شود. در جاهایی ادیت می‏کردیم. ولی بیشتر همان ترانه‏هایی بود که نوشته شده بود و شادی می‏خواند.
فکر تهیه‏ و ارائه‏ی چنین کاری ایده‏ی تو بود، یا این‏که شادی سعی کرده بود تو را به این راه بکشاند؟
اردلان: نه؛ یک‏جورهایی خودش اتفاق افتاد. من ابتدا شروع کرده بودم به ساختن آهنگ. از سال ۲۰۰۸ یک‏سری آهنگ‏های کوتاه را با آکاردئون می‏نوشتم که بیشتر در حد تم بود. بعد شروع کردم به ضبط کردن این تم‏ها  با دیجیتال رکوردری که کیفیت خیلی پایینی داشت. ولی به تدریج فکر کردم که آن‏ها را بیشتر ضبط کنم تا بتوانم به آن‏ها سازی دیگر، مثلا بیس اضافه کنم و آن‏ها را به عنوان آهنگ‏هایی بدون کلام ضبط کنم.
یعنی قطعات خیلی مینی‏مالیستی و کوتاه بودند و تو خودت آنها را پروراندی.
اردلان: بله درست است. بعد برای یکی از آن‏ها، بشکل امتحانی شعر نوشتم و از شادی خواستم آن را بخواند. از آن خوشمان آمد و تصمیم گرفتیم برای بقیه‏ی قطعات هم شعر بگذاریم و کار به تدریج به‏این شکل تکامل یافت.
چیزی که برای من جالب است، این است که تو خودت یکی از ستون‏های اصلی گروه "کیوسک" هستی که به‏خصوص در آخرین کار گروه، آدم حس می‏کرد که موسیقی‏اش به سمت موسیقی جهانی رفته و از فضای "راک" و "بلوز" که در دو آلبوم اول محسوس بود، فاصله گرفته است. برای خود تو چه اندازه سخت بود که در این‏ کارت که واقعاً سلو است و صددرصد کار خودت است، از فضا و آن‏چه "کیوسک" دنبال می‏کند، فاصله بگیری؟
اردلان: راست‏اش سعی خاصی نکردم که حتماً فاصله بگیرم. کاری را انجام دادم که خودم علاقه داشتم و فکر می‏کنم هرکسی هرکاری بکند که واقعاً از درون‏اش بیرون می‏آید، فرق خواهد داشت با کاری که فرد دیگری انجام می‏دهد. چون در "کیوسک" من تا جایی که قسمت آکاردئون و کیبورد را انجام می‏دهم، مقداری تأثیر دارم، اما چون کار گروهی است، ممکن است که ۲۰ تا ۲۵ درصد کار تأثیر من باشد. به‏هرحال افراد دیگری هم هستند که دست دارند.
چطور شد که این‏کار را به "کیوسک" پیشنهاد نکردی؟ چون اگر نه همه‏ی قطعات، بعضی از قطعات آلبوم "برد و باخت" از لحاظ سبک می‏توانند در مجموعه‏ی کار "کیوسک" هم بنشینند.
اردلان: در "کیوسک"، به‏خصوص شعرها خیلی خاص هستند. آرش (سبحانی) شعرها را می‏نویسد، سبک خودش را دارد و خیلی هم جا افتاده است. من اصلاً به این فکر نبودم که به‏خصوص شعری که نوشته‏ام را در آهنگ‏‏های کیوسک به‏کار ببرم. ولی تا حدی که بخواهم آهنگ‏سازی کنم، این کار را کرده‏ام و تم یکی از کارهای کیوسک، آهنگ "چرخش پوچ" را من نوشته‏ام و از همان‏جا هم شروع شد که تصمیم گرفتم آهنگسازی بکنم. آن آهنگ را که نوشتم، در همان راستا شروع کردم به نوشتن یک سری آهنگ‏های تانگو، والس و… را نوشتن که به تدریج رسید به کار "ایندو" و شادی هم روی آن خواند.
یکی از نکات بارز آلبوم "برد و باخت" این است که شنونده در سبک‏های مختلف سفر می‏کند. تا چه اندازه مضمون شعرها در این مسئله تأثیرگذار بوده‏اند که مثلاً در یک قطعه از سبک راک استفاده نکنید یا در قطعه‏‏ی دیگری آن را وارد کنید؟
اردلان: این‏طور نبود که روی آن فکر کنیم که حتماً راک باشد یا نباشد. هردوی ما به راک و موزیک "جیپسی‏جز" خیلی علاقه داریم و یا به "لاتین" هم همین‏طور. چون من ابتدا یک سری تم برای آکاردئون نوشته بودم، طبیعتاً مقداری به طرف موزیک جیپسی و "کلزمز" کشیده شده بود. ولی در تنظیم، درام‏‏ یک‏سری از آن‏ها بیشتر حالت راک داشت، با این‏که موزیک "کلزمر" بود. به‏هرحال تلفیقی صورت می‏گرفت، ولی از اول تصمیمی نبود که بگوییم این آهنگ باید راک باشد یا جیپسی.
حس می‏کردید آن‏جا خوب می‏نشیند و همین‏طوری هم تنظیم‏اش می‏کردید.
اردلان: دقیقا؛ مثلاً می‏گفتیم این آهنگ با این‏که با آکاردئون هست، درام‏اش می‏تواند فانکی یا راک باشد. ولی آهنگ دیگر را حس کردیم که اگر جزی‏تر باشد، بهتر می‏نشیند و با شعر بیشتر جور می‏شود.
شادی یوسفیان (چپ) و اردلان پایوار 

شادی یوسفیان (چپ) و اردلان پایوار

من چندین بار تو را در کنسرت‏های کیوسک دیده‏ام که در آن‏جا معمولاً فرصتی برای بداهه‏نوازی داری. سبکی که کار کرده‏ای، یا می‏توان گفت سفر در سبک‏های مختلف، تا چه اندازه این امکان را به تو می‏دهد که بداهه‏نوازی کنی، حال چه با آکاردئون و چه با کیبورد؟
اردلان: اصلاً دلیلی که می‏خواستم این کار را انجام بدهم، بداهه‏نوازی بود. چون خیلی به بداهه‏نوازی، به‏خصوص در موزیک جز، علاقه‏ دارم. همان‏طور که گفتم، من به این کارها، به صورت کارهای بدون کلام نگاه می‏کردم و به همین دلیل هم اگر دقت کنی، در همه‏ی آهنگ‏ها (به جز یک قطعه) با این‏که کلام دارد، ولی قسمت بدون کلامش خیلی مهم است و طولانی و در هر آهنگی حداقل یک ساز دارد بداهه‏نوازی می‏کند.
این تجربه‏ی شعر گفتن را تو از کی داری؟ بعید می‏دانم از دو سال و نیم پیش باشد.
اردلان: دوسال و نیم پیش هم کم‏تر. چون تا چند ماه اول شعر نبود و فقط ساز بود. شعر گفتن با آهنگ "عشق آسمانی" شروع شد که نزدیک به یک سال و نیم تا دوسال پیش بود.
ولی شعرها خیلی پخته به‏نظر می‏آیند!
اردلان: مرسی…
راستش فکر نمی‏کردم کار تو باشد، بیشتر فکر می‏کردم که کار شادی باشد.
شادی: به من می‏خورد شاعر باشم؟!
شاید بیشتر به این خاطر که اردلان تا الان چنین استعدادهایی را بروز نداده بود. شادی، این استعداد اردلان تو را شگفت‏زده کرد یا این‏که می‏دانستی از این قابلیت‏ها دارد؟
شادی: نه؛ خیلی زیاد. یک روز آمد پایین، شعری نوشته بود، آهنگ‏اش را هم ساخته بود و خودش هم روی آن خوانده بود. وقتی آن را برای من گذاشت، ۱۰ دقیقه‏ای کاملاً توی شوک بودم. باورم نمی‏شد. توقع نداشتم. یعنی توقع داشتم، همیشه هنرمند است. ولی نمی‏دانستم که می‏تواند شعر هم بگوید.
سعی هم کرده‏اید که دوتایی شعر بگویید؟ یا همه‏ی شعرها صرفاً از اردلان است؟
اردلان: در این آلبوم همه‏ی شعرها مال من است. ولی در یک‏سری از آهنگ‏ها خیلی ایده‏ها از شادی بوده است. مثلاً در ارتباط با آهنگ "برو وسط"، روی آهنگ‏های دیگر که کار می‏کردیم، شادی دوست داشت که یک آهنگ رقصی هم توی کار داشته باشیم. این تم را هم من به عنوان آهنگ رقصی داشتم، ولی شادی می‏گفت که حتی شعرش خیلی صریح راجع به رقص باشد. این ایده باعث شد که شعر "برو وسط" را بنویسم. حتی یک‏سری از طرح‌های این شعر، ایده‏ی شادی بود که من وزن و قافیه‏ی آن را جور کردم و شعرش را کامل کردم.
شادی: "برو وسط" را خیلی دوست دارم. چون به نظر من، رقص یک پایه‏ی اصلی فرهنگ در همه‏ی ممالک است. اما متأسفانه در مملکت ما، خیلی‏ها رقصیدن را بد می‏دانند و یا آن را مسخره می‏کنند. هرکسی برقصد، می‏گویند: «روشنفکر نیست»، «جلف است». ولی به نظر من، این فکر اشتباه است و رقص خیلی مهم است. من همیشه دلم می‏خواست آهنگی باشد در مورد رقصیدن، شاد باشد و همه با این آهنگ برقصند.
تو با هرکدام از این آهنگ‏ها راحت رابطه برقرار می‏کردی یا کمی‏ طول می‏کشید؟ یا بعضی از آن‏ها بدقلق بودند؟
شادی: بعضی از آهنگ‏ها راحت‏تر بودند، حس‏اش را می‏گرفتم و خواندن آن و کلاً رابطه برقرار کردن با آهنگ برای‏ام راحت‏تر بود. ولی سر بعضی از آهنگ‏ها خیلی سخت بود و در مواردی هم وسط کار من گفتم: دیگر نمی‏توانم بخوانم! و اردلان ادامه داد.
یکی دو قطعه از کارهای این مجموع برای من حس ترانه‏های قدیمی پیش از انقلاب را داشت، مثلاً ترانه‏های ویگن را به یاد می‏آورد و حالت نوستالژیک داشت. خودتان هم ترانه‏های آن دوران را گوش می‏دهید؟
اردلان: ما به‏خصوص ویگن را خیلی دوست داریم. ویگن، هایده، گوگوش و… را گوش می‏دهیم. از بچگی، همه با این آهنگ‏ها بزرگ شده‏ایم و طبیعتاً روی طرز فکر آدم و طوری که به موسیقی گوش می‏دهد و یا می‏سازد، تأثیر می‏گذارد.
اصلاً اجرای زنده هم داشته‏اید؟
اردلان: نه هنوز.
دنبال‏اش هم نیستید؟
اردلان 

اردلان

 شادی: نه؛ راستش هرکدام از ما مشغول کار هستیم و کارهای خودمان را داریم. اردلان طراح گرافیک است، من عکاسی می‏کنم و دارم روی تابلو‏هایم کار می‏کنم. بعد از انتشار ویدئو، از چهارتا شهر مختلف برای برگزاری کنسرت با تماس گرفتند که ما خیلی هم خوشحال شدیم، ولی متأسفانه نمی‏توانیم. همه را رد کردیم. باید یک‏سری از کارهای‏مان جلو ببریم. چون وقتی هم که روی آلبوم گذاشتیم، باعث شد از کارهای دیگر مقداری عقب بیافتیم. فکر می‏کنم هنوز زود است و تا یک سال دیگر، فکر نمی‏کنم برنامه‏ای داشته باشیم.
اردلان: حالا انشاالله چند ماه دیگر… ولی کنسرت گذاشتن کار ساده‏ای نیست. باید به اندازه‏ی کافی تمرین داشته باشیم که بتوانیم به نحو احسن اجرا کنیم.
شما که دونفرید، "ایندو" هستید و حداقل از لحاظ نوازندگی به حمایت شدید نیاز دارید.
اردلان: دقیقاً. مسئله هم فقط وقت خودمان نیست. باید چندتا موزیسین دیگر هم باشند که بتوانند وقت بگذارند. برنامه‏ریزی آن کمی وقت می‏برد و شاید تا چند ماه آینده، فکری بکنیم.
تا چه اندازه، کسان دیگری که در نوازندگی همکاری کرده‏اند، در اجرای قطعات تأثیر گذاشته‏اند؟ اجراها تا چه حد حاصل هم‏فکری بوده است؟ یا این‏که از آن‏ها می‏خواستی قسمت خودشان را همان‏طور که تو می‏خواهی اجرا کنند؟
اردلان: من آهنگ را از قبل تنظیم می‏کردم. یعنی آهنگ را کامل می‏کردم و برای هرکدام از نوازنده‏ها یک‏بار آهنگ را با تنظیم خودم می‏فرستادم و یک بار هم بدون تنظیم می‏فرستادم که گوش بدهند و اگر خودشان، به‏خصوص در قسمت‏های بداهه‏نوازی، کار خلاقی می‏خواهند انجام بدهند، این امکان را داشته باشند. حدوداً می‏گفتم که این حس را می‏خواهم، ولی در عین حال دست نوازنده را هم باز می‏گذاشتم که اگر کار متفاوتی در ذهن‏اش باشد، انجام بدهد.
چند نفر در مجموع، به عنوان نوازنده همکاری کردند؟
اردلان: کلاً ۱۴تا ساز در آلبوم به‏کار رفته است که سه چهارتای آن را خودم نواخته‏ام و حدود ۱۰ نوازنده‏ی دیگر هم همکاری داشته‏اند.
در مجموع بازتاب آلبومی که منتشر کرده‏اید تا به حال چگونه بوده؟
اردلان: خوشبختانه خیلی عالی بود و از هیچ‏کس تا به حال فیدبک بد نداشته‏ایم. همه خیلی خوش‏شان آمده و حس می‏کنم که همه این را صادقانه می‏گفتند. یعنی وقتی با آن‏ها صحبت می‏کردم، احساس می‏کردم که واقعاً از کار خوششان آمده و همین‏طوری تعارفی نمی‏گفتند. ما هم خیلی از این موضوع خوشحالیم.
چطور شد از بین این قطعات، قطعه‏ی "برد و باخت" را به عنوان اسم آلبوم انتخاب کردید؟
اردلان: کلاً تضاد را در این آلبوم خیلی دوست داشتم نشان بدهم؛ تضادهای مختلف در زندگی را که یکی از آن‏ها همین برد و باخت است. به‏خصوص سیستم زندگی مدرن طوری شده که همه به فکر رقابت‏ هستند، به فکر این‏که به جایی برسند، به هدفی برسند و برنده بشوند. به نظر من، در این میان بازی کردن از یادشان رفته است.
یعنی لذت خود بازی کردن را…
اردلان: دقیقاً؛ لذت خود بازی کردن را. چون شعر هم این‏طور شروع می‏شود که آدم وقتی بچه است، می‏رود توی کوچه بازی می‏کند و اصلاً به این فکر نمی‏کند که می‏برد یا می‏بازد. حتی اگر به برد و باخت‏اش فکر کند، همان لحظه است. یعنی به خاطر لذت بازی است که یکی برد، یکی باخت و دفعه‏ی بعد دیگری می‏برد. ولی الان زندگی طوری شده که همه مسائل را خیلی جدی می‏گیرند و اگر در جایی کم بیاورند، آن‏قدر روی‏شان تأثیر بد می‏گذارد که از لذت خود زندگی می‏کاهد.
تو چیزهایی را که مشغله‏ی ذهنی‏ات هستند، اگر بخواهم خیلی عامیانه بگویم، بیرون ریخته‏ای و یا برای خودت بیان‏شان کرده‏ای. آیا این باعث شده که مثلاً همین برد و باخت را بیان می‏کنی، آرام‏تر بشوی؟
اردلان: فکر می‏کنم تأثیر داشته است. می‏شود گفت که این‏ها همه گفت‏وگوی درونی است. با این‏که ممکن است به‏نظر بیاید که مخاطب شنونده است، ولی مخاطب خودم هستم یا خود شادی است. وقتی آدم با خودش گفت‏وگویی دارد، آن گفت‏وگو می‏تواند به کس دیگری هم ربط پیدا کند. می‏توانم بگویم که در زندگی‏ام تأثیر گذاشته است.
شادی جان، این اولین تجربیات سرودن شعرش اردلان بود. تو چطور؟ قبلاً تجربه‏ی خوانندگی داشتی؟
شادی: من ۱۲ سالم که بود، در ایران کلاس گیتار می‏رفتم و معلمم آهنگساز صدا و سیما بود. ایشان دوتا آهنگ برای برنامه‏ی کودکان ساخته بودند که من ‏آن‏ها را خواندم و ضبط شد. ولی فقط همین بود. دوره‏ی آن کلاس تمام شد و من هم هیچ‏وقت به این‏که بخوانم فکر نکردم تا این‏که چند وقت پیش‏ با اردلان دوتایی یک آهنگ را می‏خواندیم. آرش که این آهنگ را شنید، خواست که من در "کیوسک" برای‏شان بک‏آپ بخوانم. بعد هم با محسن نامجو در چندتا از کنسرت‏ها و آلبوم‏هایش همکاری کردم و هنوز هم این همکاری ادامه دارد. ولی به جز آن، سال‏های گذشته تجربه‏ی خوانندگی نداشتم.
و اردلان هم از همان اول گفت: خوانندگی با تو!
شادی: (با خنده) اردلان هم… بله.
کلاً کنجکاوم؛ یا این‏که می‏خواستید از اول همه را دوصدایی اجرا کنید، بعد…
اردلان: نه اتفاقاً بیشتر از این‏که دو صدایی باشد، در ذهن‏ام بود که شادی همه را بخواند. ولی در جاهایی دیدیم بامزه می‏شود که دوصدایی بخوانیم یا این‏که من بک‏آپ کنم، شادی بخواند و یا برعکس. برای همین، نقش من هم در خوانندگی کمی بیشتر شد.
شما با هم مرتب تبادل نظر می‏کردید. شادی جان، آیا در این دوسال و نیم تو با اردلان دیگری آشنا شدی؟ اردلان دیگری را کشف کردی؟
شادی: به‏هرحال قسمت جدیدی از اردلان هست که با آن آشنا شده‏ام و برای‏ام خیلی جالب است. ولی کلاً اردلان همان اردلان است. اردلان همیشه توی کار موزیک بود و موزیک را دوست داشت. برای همین خیلی عجیب نبود، ولی به‏هرحال قسمت جدیدی از اردلان است که با آن آشنا شده‏ام.
مصاحبه‌گر: شهرام احدی
تحریریه: مهیندخت مصباح

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.