لذت بازی و رقص • گپی با گروه ایندو درباره "برد و باخت"
دویچهوله: دوست داشتیم در مورد آلبوم "برد و باخت" با شما صحبت کنیم. اسم گروه را "ایندو" گذاشتهاید. آیا واقعاً میشود از لفظ گروه استفاده کرد؟
شادی: فعلاً که خودمون دوتا هستیم و یکسری از نوازندهها به ما کمک کردهاند که این آلبوم راه بیافتد. ولی در حال حاضر، نوازندههایی نیستند که دائماً با ما کار کنند تا بتوانیم از آنها هم به عنوان اعضای گروه نام ببریم. اما بههرحال وقتی تعداد از یک نفر بیشتر باشد، میتوان آن را گروه نامید.
بههمین خاطر "ایندو" است...
شادی: بله دقیقاً "ایندو" است.
یعنی به محض اینکه یکی دیگر بیاید به اینسه و اینچهار و… تغییر میکند…
شادی: بله اینسه و اینچهار و…
چگونه تقسیم کار میکنید. اردلان جان، آهنگها از توست و شعرها از شادی؟
اردلان: آهنگها و شعرها را من نوشتهام. به جز شعر "مار و پله" که آن را با کمک دوستم، هومن، کار کردهایم. ولی همهی آهنگها از خودم است.
یعنی شادی قسمت خوانندگی را بر عهده داشت؟
شادی: من فقط میخوانم. اردلان شعرها را مینویسد، آهنگسازی میکند، مینوازد. در حقیقت بیشتر کارها را اردلان انجام میدهد.
پس تو اجراکننده هستی به معنای اینکه حرف اردلان را به گوش بقیه برسانی.
شادی: دقیقا!
ولی تا چه اندازه هم اعمال نفوذ میکردی؟ مثلاً میگفتی در اینجا مضمون شعر خوب است، اما در خوانندگی خوب نمینشیند. خیلی در کار دست میبردید؟
اردلان: در جاهایی آره. جاهایی بود که شادی نظر میداد که اینجا شعرش طولانی میشود. در جاهایی ادیت میکردیم. ولی بیشتر همان ترانههایی بود که نوشته شده بود و شادی میخواند.
فکر تهیه و ارائهی چنین کاری ایدهی تو بود، یا اینکه شادی سعی کرده بود تو را به این راه بکشاند؟
اردلان: نه؛ یکجورهایی خودش اتفاق افتاد. من ابتدا شروع کرده بودم به ساختن آهنگ. از سال ۲۰۰۸ یکسری آهنگهای کوتاه را با آکاردئون مینوشتم که بیشتر در حد تم بود. بعد شروع کردم به ضبط کردن این تمها با دیجیتال رکوردری که کیفیت خیلی پایینی داشت. ولی به تدریج فکر کردم که آنها را بیشتر ضبط کنم تا بتوانم به آنها سازی دیگر، مثلا بیس اضافه کنم و آنها را به عنوان آهنگهایی بدون کلام ضبط کنم.
یعنی قطعات خیلی مینیمالیستی و کوتاه بودند و تو خودت آنها را پروراندی.
اردلان: بله درست است. بعد برای یکی از آنها، بشکل امتحانی شعر نوشتم و از شادی خواستم آن را بخواند. از آن خوشمان آمد و تصمیم گرفتیم برای بقیهی قطعات هم شعر بگذاریم و کار به تدریج بهاین شکل تکامل یافت.
چیزی که برای من جالب است، این است که تو خودت یکی از ستونهای اصلی گروه "کیوسک" هستی که بهخصوص در آخرین کار گروه، آدم حس میکرد که موسیقیاش به سمت موسیقی جهانی رفته و از فضای "راک" و "بلوز" که در دو آلبوم اول محسوس بود، فاصله گرفته است. برای خود تو چه اندازه سخت بود که در این کارت که واقعاً سلو است و صددرصد کار خودت است، از فضا و آنچه "کیوسک" دنبال میکند، فاصله بگیری؟
اردلان: راستاش سعی خاصی نکردم که حتماً فاصله بگیرم. کاری را انجام دادم که خودم علاقه داشتم و فکر میکنم هرکسی هرکاری بکند که واقعاً از دروناش بیرون میآید، فرق خواهد داشت با کاری که فرد دیگری انجام میدهد. چون در "کیوسک" من تا جایی که قسمت آکاردئون و کیبورد را انجام میدهم، مقداری تأثیر دارم، اما چون کار گروهی است، ممکن است که ۲۰ تا ۲۵ درصد کار تأثیر من باشد. بههرحال افراد دیگری هم هستند که دست دارند.
چطور شد که اینکار را به "کیوسک" پیشنهاد نکردی؟ چون اگر نه همهی قطعات، بعضی از قطعات آلبوم "برد و باخت" از لحاظ سبک میتوانند در مجموعهی کار "کیوسک" هم بنشینند.
اردلان: در "کیوسک"، بهخصوص شعرها خیلی خاص هستند. آرش (سبحانی) شعرها را مینویسد، سبک خودش را دارد و خیلی هم جا افتاده است. من اصلاً به این فکر نبودم که بهخصوص شعری که نوشتهام را در آهنگهای کیوسک بهکار ببرم. ولی تا حدی که بخواهم آهنگسازی کنم، این کار را کردهام و تم یکی از کارهای کیوسک، آهنگ "چرخش پوچ" را من نوشتهام و از همانجا هم شروع شد که تصمیم گرفتم آهنگسازی بکنم. آن آهنگ را که نوشتم، در همان راستا شروع کردم به نوشتن یک سری آهنگهای تانگو، والس و… را نوشتن که به تدریج رسید به کار "ایندو" و شادی هم روی آن خواند.
یکی از نکات بارز آلبوم "برد و باخت" این است که شنونده در سبکهای مختلف سفر میکند. تا چه اندازه مضمون شعرها در این مسئله تأثیرگذار بودهاند که مثلاً در یک قطعه از سبک راک استفاده نکنید یا در قطعهی دیگری آن را وارد کنید؟
اردلان: اینطور نبود که روی آن فکر کنیم که حتماً راک باشد یا نباشد. هردوی ما به راک و موزیک "جیپسیجز" خیلی علاقه داریم و یا به "لاتین" هم همینطور. چون من ابتدا یک سری تم برای آکاردئون نوشته بودم، طبیعتاً مقداری به طرف موزیک جیپسی و "کلزمز" کشیده شده بود. ولی در تنظیم، درام یکسری از آنها بیشتر حالت راک داشت، با اینکه موزیک "کلزمر" بود. بههرحال تلفیقی صورت میگرفت، ولی از اول تصمیمی نبود که بگوییم این آهنگ باید راک باشد یا جیپسی.
حس میکردید آنجا خوب مینشیند و همینطوری هم تنظیماش میکردید.
اردلان: دقیقا؛ مثلاً میگفتیم این آهنگ با اینکه با آکاردئون هست، دراماش میتواند فانکی یا راک باشد. ولی آهنگ دیگر را حس کردیم که اگر جزیتر باشد، بهتر مینشیند و با شعر بیشتر جور میشود.
شادی یوسفیان (چپ) و اردلان پایوار
من چندین بار تو را در کنسرتهای کیوسک دیدهام که در آنجا معمولاً فرصتی برای بداههنوازی داری. سبکی که کار کردهای، یا میتوان گفت سفر در سبکهای مختلف، تا چه اندازه این امکان را به تو میدهد که بداههنوازی کنی، حال چه با آکاردئون و چه با کیبورد؟
اردلان: اصلاً دلیلی که میخواستم این کار را انجام بدهم، بداههنوازی بود. چون خیلی به بداههنوازی، بهخصوص در موزیک جز، علاقه دارم. همانطور که گفتم، من به این کارها، به صورت کارهای بدون کلام نگاه میکردم و به همین دلیل هم اگر دقت کنی، در همهی آهنگها (به جز یک قطعه) با اینکه کلام دارد، ولی قسمت بدون کلامش خیلی مهم است و طولانی و در هر آهنگی حداقل یک ساز دارد بداههنوازی میکند.
این تجربهی شعر گفتن را تو از کی داری؟ بعید میدانم از دو سال و نیم پیش باشد.
اردلان: دوسال و نیم پیش هم کمتر. چون تا چند ماه اول شعر نبود و فقط ساز بود. شعر گفتن با آهنگ "عشق آسمانی" شروع شد که نزدیک به یک سال و نیم تا دوسال پیش بود.
ولی شعرها خیلی پخته بهنظر میآیند!
اردلان: مرسی…
راستش فکر نمیکردم کار تو باشد، بیشتر فکر میکردم که کار شادی باشد.
شادی: به من میخورد شاعر باشم؟!
شاید بیشتر به این خاطر که اردلان تا الان چنین استعدادهایی را بروز نداده بود. شادی، این استعداد اردلان تو را شگفتزده کرد یا اینکه میدانستی از این قابلیتها دارد؟
شادی: نه؛ خیلی زیاد. یک روز آمد پایین، شعری نوشته بود، آهنگاش را هم ساخته بود و خودش هم روی آن خوانده بود. وقتی آن را برای من گذاشت، ۱۰ دقیقهای کاملاً توی شوک بودم. باورم نمیشد. توقع نداشتم. یعنی توقع داشتم، همیشه هنرمند است. ولی نمیدانستم که میتواند شعر هم بگوید.
سعی هم کردهاید که دوتایی شعر بگویید؟ یا همهی شعرها صرفاً از اردلان است؟
اردلان: در این آلبوم همهی شعرها مال من است. ولی در یکسری از آهنگها خیلی ایدهها از شادی بوده است. مثلاً در ارتباط با آهنگ "برو وسط"، روی آهنگهای دیگر که کار میکردیم، شادی دوست داشت که یک آهنگ رقصی هم توی کار داشته باشیم. این تم را هم من به عنوان آهنگ رقصی داشتم، ولی شادی میگفت که حتی شعرش خیلی صریح راجع به رقص باشد. این ایده باعث شد که شعر "برو وسط" را بنویسم. حتی یکسری از طرحهای این شعر، ایدهی شادی بود که من وزن و قافیهی آن را جور کردم و شعرش را کامل کردم.
شادی: "برو وسط" را خیلی دوست دارم. چون به نظر من، رقص یک پایهی اصلی فرهنگ در همهی ممالک است. اما متأسفانه در مملکت ما، خیلیها رقصیدن را بد میدانند و یا آن را مسخره میکنند. هرکسی برقصد، میگویند: «روشنفکر نیست»، «جلف است». ولی به نظر من، این فکر اشتباه است و رقص خیلی مهم است. من همیشه دلم میخواست آهنگی باشد در مورد رقصیدن، شاد باشد و همه با این آهنگ برقصند.
تو با هرکدام از این آهنگها راحت رابطه برقرار میکردی یا کمی طول میکشید؟ یا بعضی از آنها بدقلق بودند؟
شادی: بعضی از آهنگها راحتتر بودند، حساش را میگرفتم و خواندن آن و کلاً رابطه برقرار کردن با آهنگ برایام راحتتر بود. ولی سر بعضی از آهنگها خیلی سخت بود و در مواردی هم وسط کار من گفتم: دیگر نمیتوانم بخوانم! و اردلان ادامه داد.
یکی دو قطعه از کارهای این مجموع برای من حس ترانههای قدیمی پیش از انقلاب را داشت، مثلاً ترانههای ویگن را به یاد میآورد و حالت نوستالژیک داشت. خودتان هم ترانههای آن دوران را گوش میدهید؟
اردلان: ما بهخصوص ویگن را خیلی دوست داریم. ویگن، هایده، گوگوش و… را گوش میدهیم. از بچگی، همه با این آهنگها بزرگ شدهایم و طبیعتاً روی طرز فکر آدم و طوری که به موسیقی گوش میدهد و یا میسازد، تأثیر میگذارد.
اصلاً اجرای زنده هم داشتهاید؟
اردلان: نه هنوز.
دنبالاش هم نیستید؟
اردلان
شادی: نه؛ راستش هرکدام از ما مشغول کار هستیم و کارهای خودمان را داریم. اردلان طراح گرافیک است، من عکاسی میکنم و دارم روی تابلوهایم کار میکنم. بعد از انتشار ویدئو، از چهارتا شهر مختلف برای برگزاری کنسرت با تماس گرفتند که ما خیلی هم خوشحال شدیم، ولی متأسفانه نمیتوانیم. همه را رد کردیم. باید یکسری از کارهایمان جلو ببریم. چون وقتی هم که روی آلبوم گذاشتیم، باعث شد از کارهای دیگر مقداری عقب بیافتیم. فکر میکنم هنوز زود است و تا یک سال دیگر، فکر نمیکنم برنامهای داشته باشیم.
اردلان: حالا انشاالله چند ماه دیگر… ولی کنسرت گذاشتن کار سادهای نیست. باید به اندازهی کافی تمرین داشته باشیم که بتوانیم به نحو احسن اجرا کنیم.
شما که دونفرید، "ایندو" هستید و حداقل از لحاظ نوازندگی به حمایت شدید نیاز دارید.
اردلان: دقیقاً. مسئله هم فقط وقت خودمان نیست. باید چندتا موزیسین دیگر هم باشند که بتوانند وقت بگذارند. برنامهریزی آن کمی وقت میبرد و شاید تا چند ماه آینده، فکری بکنیم.
تا چه اندازه، کسان دیگری که در نوازندگی همکاری کردهاند، در اجرای قطعات تأثیر گذاشتهاند؟ اجراها تا چه حد حاصل همفکری بوده است؟ یا اینکه از آنها میخواستی قسمت خودشان را همانطور که تو میخواهی اجرا کنند؟
اردلان: من آهنگ را از قبل تنظیم میکردم. یعنی آهنگ را کامل میکردم و برای هرکدام از نوازندهها یکبار آهنگ را با تنظیم خودم میفرستادم و یک بار هم بدون تنظیم میفرستادم که گوش بدهند و اگر خودشان، بهخصوص در قسمتهای بداههنوازی، کار خلاقی میخواهند انجام بدهند، این امکان را داشته باشند. حدوداً میگفتم که این حس را میخواهم، ولی در عین حال دست نوازنده را هم باز میگذاشتم که اگر کار متفاوتی در ذهناش باشد، انجام بدهد.
چند نفر در مجموع، به عنوان نوازنده همکاری کردند؟
اردلان: کلاً ۱۴تا ساز در آلبوم بهکار رفته است که سه چهارتای آن را خودم نواختهام و حدود ۱۰ نوازندهی دیگر هم همکاری داشتهاند.
در مجموع بازتاب آلبومی که منتشر کردهاید تا به حال چگونه بوده؟
اردلان: خوشبختانه خیلی عالی بود و از هیچکس تا به حال فیدبک بد نداشتهایم. همه خیلی خوششان آمده و حس میکنم که همه این را صادقانه میگفتند. یعنی وقتی با آنها صحبت میکردم، احساس میکردم که واقعاً از کار خوششان آمده و همینطوری تعارفی نمیگفتند. ما هم خیلی از این موضوع خوشحالیم.
چطور شد از بین این قطعات، قطعهی "برد و باخت" را به عنوان اسم آلبوم انتخاب کردید؟
اردلان: کلاً تضاد را در این آلبوم خیلی دوست داشتم نشان بدهم؛ تضادهای مختلف در زندگی را که یکی از آنها همین برد و باخت است. بهخصوص سیستم زندگی مدرن طوری شده که همه به فکر رقابت هستند، به فکر اینکه به جایی برسند، به هدفی برسند و برنده بشوند. به نظر من، در این میان بازی کردن از یادشان رفته است.
یعنی لذت خود بازی کردن را…
اردلان: دقیقاً؛ لذت خود بازی کردن را. چون شعر هم اینطور شروع میشود که آدم وقتی بچه است، میرود توی کوچه بازی میکند و اصلاً به این فکر نمیکند که میبرد یا میبازد. حتی اگر به برد و باختاش فکر کند، همان لحظه است. یعنی به خاطر لذت بازی است که یکی برد، یکی باخت و دفعهی بعد دیگری میبرد. ولی الان زندگی طوری شده که همه مسائل را خیلی جدی میگیرند و اگر در جایی کم بیاورند، آنقدر رویشان تأثیر بد میگذارد که از لذت خود زندگی میکاهد.
تو چیزهایی را که مشغلهی ذهنیات هستند، اگر بخواهم خیلی عامیانه بگویم، بیرون ریختهای و یا برای خودت بیانشان کردهای. آیا این باعث شده که مثلاً همین برد و باخت را بیان میکنی، آرامتر بشوی؟
اردلان: فکر میکنم تأثیر داشته است. میشود گفت که اینها همه گفتوگوی درونی است. با اینکه ممکن است بهنظر بیاید که مخاطب شنونده است، ولی مخاطب خودم هستم یا خود شادی است. وقتی آدم با خودش گفتوگویی دارد، آن گفتوگو میتواند به کس دیگری هم ربط پیدا کند. میتوانم بگویم که در زندگیام تأثیر گذاشته است.
شادی جان، این اولین تجربیات سرودن شعرش اردلان بود. تو چطور؟ قبلاً تجربهی خوانندگی داشتی؟
شادی: من ۱۲ سالم که بود، در ایران کلاس گیتار میرفتم و معلمم آهنگساز صدا و سیما بود. ایشان دوتا آهنگ برای برنامهی کودکان ساخته بودند که من آنها را خواندم و ضبط شد. ولی فقط همین بود. دورهی آن کلاس تمام شد و من هم هیچوقت به اینکه بخوانم فکر نکردم تا اینکه چند وقت پیش با اردلان دوتایی یک آهنگ را میخواندیم. آرش که این آهنگ را شنید، خواست که من در "کیوسک" برایشان بکآپ بخوانم. بعد هم با محسن نامجو در چندتا از کنسرتها و آلبومهایش همکاری کردم و هنوز هم این همکاری ادامه دارد. ولی به جز آن، سالهای گذشته تجربهی خوانندگی نداشتم.
و اردلان هم از همان اول گفت: خوانندگی با تو!
شادی: (با خنده) اردلان هم… بله.
کلاً کنجکاوم؛ یا اینکه میخواستید از اول همه را دوصدایی اجرا کنید، بعد…
اردلان: نه اتفاقاً بیشتر از اینکه دو صدایی باشد، در ذهنام بود که شادی همه را بخواند. ولی در جاهایی دیدیم بامزه میشود که دوصدایی بخوانیم یا اینکه من بکآپ کنم، شادی بخواند و یا برعکس. برای همین، نقش من هم در خوانندگی کمی بیشتر شد.
شما با هم مرتب تبادل نظر میکردید. شادی جان، آیا در این دوسال و نیم تو با اردلان دیگری آشنا شدی؟ اردلان دیگری را کشف کردی؟
شادی: بههرحال قسمت جدیدی از اردلان هست که با آن آشنا شدهام و برایام خیلی جالب است. ولی کلاً اردلان همان اردلان است. اردلان همیشه توی کار موزیک بود و موزیک را دوست داشت. برای همین خیلی عجیب نبود، ولی بههرحال قسمت جدیدی از اردلان است که با آن آشنا شدهام.
مصاحبهگر: شهرام احدی
تحریریه: مهیندخت مصباح
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.