۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۷, شنبه

مهرنوش تازه واردی با شهرت زودهنگام

نخستین بار او را در شبکه‌ی پی‌ام‌سی دیدم، در یک موزیک‌ویدیو که خوش آب‌ورنگ بود و او با یک چتر در خیابان راه می‌رفت و می‌خواند: «تو که چشمات خیلی قشنگه، رنگ چشمات خیلی عجیبه...» این ویدیو در مدت زمان کوتاهی بارها و بارها و بارها پخش شد و من حیرت‌زده از این‌که دلیل این پخش‌های بی‌وقفه چیست؟
چهره‌اش به‌عنوان یک آوازخوان، چهره‌ای معمولی بود، ساده به‌نظر می‌رسید و کمی با سایر هم‌تایان‌اش تفاوت داشت، خودش بود، ادای کسی را درنمی‌آورد و حیرت‌انگیز بود که چرا خودش است؟ چرا ریخت و قیافه و ادا و اصول‌اش را از مدانا و بیانسه و شکیرا و بریتنی نگرفته؟!! امروزه خود بودن و ساده‌بودن در دنیای موزیک ایرانی عجیب و غریب است!!!
دیدم که نام‌اش مهرنوش است و ترانه‌ای که می‌خواند ترانه‌ای معمولی و خیلی ساده بود اما جلب توجه می‌کرد. خوش‌صدایی بود که ترانه‌اش حرفی برای گفتن نداشت، اما خودش جای حرف دارد. چندی گذشت و یک موزیک ویدیوی دیگر را هم از او در پی‌ام‌سی دیدم. باز هم یک ترانه‌ی ساده و معمولی. اما دیدم که با همین ترانه‌ی معمولی،  صدای خودش را دارد، لباس خودش را می‌پوشد و اکت‌هایش را هم از کسی قرض نگرفته و چشم و ابروی‌اش هم درحالت عادی به‌سر می‌برند. دیدم که سرانجام در بین خانم‌های خواننده‌ی نورسیده و کمی نورسیده، کسی پیدا شد که بیانسه نیست، شکیرا نیست، بریتنی نیست، فقط مهرنوش است.

مدتی گذشت و یک صفحه‌ی رسمی از مهرنوش در فیس‌بوک دیدم. یک لایک زدم و داخل شدم. صفحه‌اش هم مثل خودش ساده است، عکس‌های بیانسه‌نما و شکیرامنش و بریتنی‌ صفت ندارد. اصلن عکس قابل توجهی ندارد، درحالی که بارها دیده‌ایم که یک خانم خواننده‌ی نورسیده، بیش از هرچیزی به عکس اهمیت می‌دهد، به این‌که عکس‌های خوش آب‌ورنگ و شیک و باکلاس و گاه با ژست‌های عجیب و غریب داشته باشد. وقتی به آلبوم عکس‌اش سر زدم، برای روی‌جلد این شماره حتا یک عکس درست‌حسابی هم پیدا نکردم. به‌ناچار همین عکس روی جلد که ملاحظه فرمودید را انتخاب کردم.
مهرنوش متولد تهران است و ساکن امریکا. او موزیک پاپ را برگزیده و نخستین آلبوم‌اش ازطرف کمپانی آونگ منتشر شده است. هم‌چنین چند موزیک‌ویدیو دارد که نمی‌دانم کار چه‌کسی است، اما نام«سیروس کردونی» را در صفحه‌ی فیس‌بوک‌اش دیدم باعنوان: General Manager 
مهرنوش قلم خوبی هم دارد، خوش‌حال‌شدم که نوشتن را بلد است و خوب می‌نویسد. دیدگاه‌اش را جالب یافتم. مهرنوش در صفحه‌ی فیس‌بوک‌اش در معرفی خود خیلی کوتاه نوشته:
«شبیه شمام، شبیه دخترانی که هر روز از کنارتان رد می‌شوند، شبیه همه‌ی کسانی که می‌بینید.»
مهرنوش خیلی زود معروف شد، خیلی زودتر از کسانی‌که ادای بیانسه و شکیرا را درمی‌آورند... دوست بسیار عزیزم«فرشته فرحبد» که انسان موشکافی‌ست، درباره‌ی معروفیت و محبوبیت زودهنگام مهرنوش، در فیس‌بوک چنین نوشته:
« مدت‌هاست که تصمیم دارم در این‌باره بنویسم.حرف‌های زیادی برای گفتن داشتم که بنابه چند دلیل تا به امروز از مطرح کردن آن صرف‌نظر کردم! شاید مهم‌ترین دلیل‌اش آن باشد که اصولن دوست ندارم هیچ هنرمندی را با حرف‌ها و نظرات‌ام دل‌سرد کنم! شخصن معتقدم اگر کار هنرمندی را دوست ندارم به‌جای این‌که ابراز ناخوشنودی کنم ترجیحن کار آن فرد را دنبال نکنم. به‌نظرم این عین دموکراسی است. باید همه را آزاد گذاشت. ولی این روزها هر کاری می‌کنی، هر جایی می روی، وارد هر ماشینی می‌شوی...در اینترنت...در فیس‌بوک... در ماهواره...همه‌جا مجبوری و محکومی مهرنوش ببینی و مهرنوش بشنوی و شاید جالب تر این است که کسانی که اصلن توقع نداری چنین سبکی را بپسندند، همه وی را به‌عنوان یک هنرمند متفاوت تایید می‌کنند!!! و من واقعن نمی‌توانم درک کنم چرا؟؟؟؟ واقعن هیچ سبک خاصی، صدای متفاوتی، اجرای ویژه‌ای، چهره‌ی خاصی...هیچ چیز خاص و غیرقابل تصوری در این هنرمند نمی‌بینم!!! شاید درک هنری من ایراد دارد.اما واقعن من هیچ چیز متفاوتی در ایشان نمی‌بینم و به‌طورکلی صدای ایشان هیچ حس خوشایندی در من ایجاد نمی‌کند، یک صدای معمولی با یک اجرای معمولی بر روی ملودی‌های معمولی‌تر و بعضن تکراری...که تا به امروز نتوانستم خودم را راضی کنم که آلبوم‌اش را کامل و به‌قول معروف یک‌نفس گوش کنم! قصد من به هیچ وجه تخریب ایشان نیست، چرا که معتقدم باید هنرمند را حمایت کرد. ولی واقعن نمی‌توانم علت این‌همه محبوبیت را درک کنم! گرچه ما ایرانی‌ها اصولن در این قسم کارها تخصص داریم. هنوز یادم نرفته که چند سال پیش چه‌طور همه‌ی ملت از پیر و جوان تب دی‌جی مریم گرفته بودند!!!!!!! موزیک الکترونیکی با صدای الکترونیکی که هیچ اثری از هنر در آن دیده نمی‌شد. لابد آن هم کاری متفاوت بود! بالاخره من نفهمیدم مفهوم کار متفاوت چیست؟ حالا هم تب مهرنوش ملت را گرفته! باید دید این تب به آلبوم بعدی مهرنوش هم می‌رسد یا همین روزها با ظهور یک ستاره‌ی جدید فروکش می‌کند!
بحث من این نیست که چرا یک عده فلان کار را دوست دارند و عده‌ای ندارند، چون اصولن کار هنری سلیقه‌ای‌ست و نمی‌توان سلایق را یکی کرد و نباید هم این‌طور باشد. همین تفاوت‌هاست که کار را زیبا می‌کند. حرف من این است: چرا همین هنرمندانی را که داریم و می‌دانیم خیلی‌هاشان واقعن در سبک خودشان یونیک هستند این‌قدر حمایت نمی‌کنیم؟ چرا شیفته‌ی جنجال‌های رسانه‌ای و تبلیغات ماهواره‌ای و اینترنتی می‌شویم بدون این‌که یک لحظه فکر کنیم و این کارها را با آثار قبلی هنرمندان دیگر مقایسه کنیم؟ آیا واقعن سبک کار احمدرضا نبی‌زاده، فرامرز اصلانی، شهرزاد سپانلو و حتا مهرانا چیزی از خانم مهرنوش کم دارد؟ آیا واقعن صدا و استایل کاری خانم مهرنوش با شهرزاد سپانلو و بقیه‌ی هنرمندان مذکور قابل قیاس است؟ از نوع موسیقی به کار رفته تا سبک خواندن و سازها و ترانه‌های این خواننده‌گان گرفته تا ویدیوها و حتا فیزیک ظاهری، آیا هیچ کدام‌شان کمی از این خانم دارند؟ نه تنها کم ندارند بلکه بسیار فراترند. مطمئن‌ام که خود شخص خانم مهرنوش نیز چنین ادعایی ندارند و قصد من اصلن و ابدا تخریب این هنرمند نیست. فقط این سوال ذهن‌ام را عجیب درگیر کرده است که چه‌گونه می‌توان از طریق یک رسانه، نه تنها عوام، بلکه خواص را تحت تاثیر قرار داد! و من چه‌قدر این قدرت رسانه‌ای را دست کم گرفته بودم!
دل‌ام می‌سوزد وقتی می‌بینم هنرمندانی که سال‌ها وقت و عمر و انرژی‌شان را در این راه گذاشته‌اند، چه‌قدر برای حفظ موقعیت خود باید تلاش کنند، آن‌وقت یک‌نفر با حمایت و اسپانسر قوی، یک‌شبه قلب‌ها را تسخیر می‌کند! حالا اگر واقعن سبک کاری متفاوتی داشت این امر قابل پذیرش بود، ولی همه می‌دانیم که این‌طور نیست!
نکته‌ی دیگری که دوست دارم به آن اشاره کنم این است که آن‌طور که من دیدم بیش‌تر خانم‌های مسن‌تر خانواده‌ها به ایشان علاقه نشان می‌دهند و وقتی به این مسئله خوب دقت کردم به یک نتیجه رسیدم و آن این بود که برخلاف اکثر خواننده‌های تازه‌کار چه ایرانی و چه خارجی، مهرنوش بدن‌نمایی نمی‌کند. مهرنوش ظاهری خانمانه و پوشیده و باوقار دارد اگرچه چندان خوش‌لباس نیست و این نکته برای من به‌عنوان یک دختر ایرانی قابل ارزش است و از این بابت نیز خوش‌حال‌ام که می‌بینم هنوز چنین ارزش‌هایی برای زنان ایرانی قابل اهمیت است.
اما واقعن دوست دارم بدانم چه کسی این پدیده را حمایت می‌کند؟ چه کسی حاضر شده چنین سرمایه‌گذاری روی این صدا و چهره‌ی نه‌چندان متفاوت انجام بدهد و چه‌گونه توانسته این‌قدر موفق باشد؟ و البته باز هم می‌گویم دل‌ام می‌گیرد و می‌سوزد برای هنرمندانی که می‌بینم علارغم همه‌ی ناملایمات، سعی در حفظ سبک خود و ارایه‌ی کارهای بهتر و سنگین‌تر می‌کنند و خودشان و آثارشان را به هیاهوی یکی دو روزه‌ی بازار موسیقی مردمی نمی‌فروشند! دل‌ام می‌گیرد وقتی می‌بینم ما حاضر نیستیم آن‌طور که باید و شاید حمایت‌شان کنیم. چون رسانه‌ای نیست که هر روز برای‌مان آهنگ‌های‌شان را بگذارد و ویدیوهای‌شان را تبلیغ کند و این خودشان هستند که تک و تنها در این وانفسا باید به تنهایی آثارشان را تولید کرده و دودستی تقدیم من و شما کنند و ما هم با یک دانلود چند ثانیه‌ای مزد زحمات‌شان را به آن‌ها پس دهیم! آفرین بر ما ایرانی‌های خوش‌استقبال و بد بدرقه!!!
باتوجه به مقاله‌ی دوست نازنین‌ام«فرشته فرحبد»، می‌توان گفت که استقبال مردم از مهرنوش، دلیل بر این است که مردم سرزمین ما تشنه‌ی چهره‌ی تازه و بی‌پیرایه هستند. این نشان می‌دهد که دنیای موسیقی همواره چهره‌های نو می‌طلبد، چهره‌هایی که شبیه خودش‌شان باشند و نه شبیه هیچ‌کسی دیگر. به چند سال گذشته اگر نگاه کنیم به‌جز خانم هلن، شهرزاد سپانلو و مهرانا دیگر چه کسی آمد که خودِ واقعی‌اش بود؟ اما تا دل‌تان بخواهد بدل داشتیم و این بدل‌سازی نیز بیش‌تر از طریق خانم«سپیده» شکل گرفت که نه به زبان، نه با ترانه و آهنگ، بلکه از طریق نوع لباس و آرایش چهره و موی سر، خواست یک شکیرای ایرانی بسازد. درواقع به این بدل‌سازی‌اش هم افتخار می‌کرد و یک بار هم در یک گفت‌وگوی تلویزیونی در چندین سال پیش تاکید کرد که همه به من می‌گویند تو عین شکیرا هستی!!... حالا درنظر بگیرید به جز تعدادی از آقایان گرامی، چه کسی از عوام و خواص از شکیرای ایرانی خوش‌اش آمد؟ مردم بدل‌کار نمی‌خواهند، مردم خواننده می‌خواهند. تنها فرصتی که بدل‌ها برای جلب توجه دارند همان ابتدای کار است که  برای مدت کوتاهی به دلیل شبیه‌سازی، نظرها را به خود جلب می‌کنند، فقط برای مدت کوتاهی و بعد همه چیز عادی و سپس غم‌انگیز می‌شود.
به خانم مهسا نگاه کنید! چه پدیده‌ی قابل توجه‌ای دارد؟ چه چیزش متفاوت است؟ همان لباس و آرایش چهره، ادا و اصول‌ها، اکت‌ها، ژست‌ها و رقص‌هایی که در شوهای غیرایرانی به‌وفور و بی‌وقفه می‌بینیم.
آن‌یکی که نام‌اش خانم بی‌تا است نیز مدتی بیانسه‌نمایی کرد و بعد هم هنوز نیامده فراموش شد و سایر تازه‌واردان نیز به همین شکل. چند هفته پیش هم دیدم که آقای«وارطان آوانسیان» در برنامه‌ی شوی شرکت ترانه، آلبوم خواننده‌ای به‌نام«آرزو» را معرفی کرد و او را بریتنی نامید!!! و شما درنظر بگیرید که بریتنی از نوع امریکایی‌اش چه هست که ورژن ایرانی‌اش چه باشد؟!!!! یک ویدیو هم از بریتنی ایرانی پخش کرد که اگر چیزی نگویم بهتر است!!!
هنرمندی چون شهرزاد سپانلو، وقتی کارش را آغاز کرد خوش درخشید، به‌ویژه زمانی‌که از گروه سیلوئت جدا شد، بیش از عوام، خواص هواداراش بودند. خانم سپانلو به هر دلیلی کارش را آن‌چنان که باید و شاید دنبال نکرد، در کارش وقفه افتاد، با این حال، هر زمان که آلبوم تازه‌ای منتشر کند، توجه‌ها را به سمت خود جلب می‌کند، چون هنر دارد و شبیه خودش است و کار خودش را انجام می‌دهد. اگرچه که به دلیل شرایط نامساعد و غیرمنصفانه‌ی کنسرت‌ها و کنسرت‌گذاران، ممکن است کنسرتی هم اجرا نکند، اما اجرای کنسرت برای هنرمندی چون شهرزاد مهم نیست، او با هنرش، با صدای‌اش و با شخصیت‌اش در دل‌ها جای باز می‌کند، نه با کنسرت.
مهرانا هم با صدا و چهره‌ی زیبای‌اش، خودش است و خیلی حیف است که پُِرکار نیست و با توجه به شرایط نامساعد آب‌وهوایی موجود در جامعه‌ی هنری لس‌انجلس!! تاحدودی هم حق کم‌کاری دارد.
امروز که مردم مهرنوش را می‌بینند که از کسی تقلید نمی‌کند و شبیه‌سازی به‌راه نمی‌اندازد، از او استقبال می‌کنند. این درست که آلبوم‌اش حرف زیادی برای گفتن ندارد، اما این قدم اول است. با همین محبوبیت فعلی، اگر تلاش کند و آلبوم‌های بهتری ارایه بدهد و کارش را قوی کند، بر شهرت و محبوبیت‌اش افزوده خواهد شد و اگر بخواهد برای مدتی توقف کند یا کار قابل قبولی ارایه ندهد، با این محبوبیت زودهنگام، خیلی زود هم به دست فراموشی سپرده می‌شود، حال چه اسپانسر قوی داشته باشد و چه نداشته باشد.
 
آنسه امیری - مجله‌ی اپیزود، شماره‌ی صدوپنج

۱ نظر:

  1. از خانم فرحبد سپاسگزارم
    خوشحالم که هنوز آدم هایی هستند که جو گیر نشوند
    کاملا موافقم
    صدای کاملا عادی و حتی به زعم بعضی دوستان بچه گانه، ملودی های بعضا تکراری (چیزی که کمتر کسی بهش توجه کرده تو این مدت)و ...

    پاسخحذف

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.