یوهان کرویف؛ معناکنندهی فوتبال تام
دو شماره ۱۰ بزرگ تاریخ فوتبال، هرگز در میدان پیراهنی با این شماره بر تن نکردند: آلفردو دیاستفانو بازیکن آرژانتینی ـ اسپانیایی دههی ۶۰ میلادی که همواره پیراهن شمارهی ۹ را میپوشید و یوهان کرویف هلندی، نابغهی زمین چمن سبز در دههی ۷۰ میلادی که همواره پیراهن شمارهی ۱۴ را بر تن میکرد.
کرویف بر روی تابلوی تاکتیکی تیم خود، ظاهرا مهاجم نوک حمله منظور میشد، ولی برپایهی روش بازی، شعاع و دامنهی عمل و کل وظایفی که در زمین برعهده داشت، یک کارگردان و رهبر ارکستر واقعی و مغز متفکر تیم بود. به قول گونتر نتزر، کرویف گر چه پیراهن شماره ۱۴ میپوشید، ولی مانند یک شماره ۱۰ میاندیشید.
کرویف از قابلیتهای تکنیکی فوقالعادهای برخوردار بود. افزون بر آن، سرعت او با توپ اعجازآور بود. وقتی توپ به کرویف میرسید و مدافعی از تیم مقابل در برابر او ظاهر میشد، با چنان سرعتی انفجاری دریبلزنان از جای میجهید و شتاب میگرفت که بازیکن مقابل با فاصلهی زیاد عقب میافتاد. پلاتینی بزرگ دربارهی همین ویژگی کرویف گفته است: شتاب کرویف در همان ده متر نخست چنان سهمگین بود که هیچ مدافعی آن را تاب نمیآورد. ولی این شتاب و سرعت اولیه پایان کار نبود، پس از آن شوتی سنگین یا پاسی دقیق و مرگبار چاشنی آن میشد.
یوهان کرویف در پیراهن باشگاه آژاکس آمستردام در سال ۱۹۷۱
به گفتهی پلاتینی، هرگز نمیشد حدس زد که حرکت بعدی کرویف چیست. او به سرعت فکر میکرد و با سرعتی بیشتر فکرش را از قوه به فعل درمیآورد. هیچ بازیکنی در تاریخ فوتبال، پا به توپ قدرت انفجاری، جهش و شتاب کرویف را نداشت و مارادونا تنها کسی است که بعدها چنین ویژگیهایی از خود نشان داد.
حضور کرویف در زمین بازی همهجا مشهود بود. این حضور همهجانبه، با اقتداری طبیعی و قدرت فرماندهی درهم میآمیخت و با فرهمندی تمام بروز میکرد. کافی بود کرویف انگشت اشارهی خود را بلند کند، تا یار کناری او حس کند که وظیفهی بعدی او چیست. کرویف ارادهی خود را به بازی دیکته میکرد. او دائما در زمین با یاران کناری خود صحبت میکند و به آنان رهنمود میدهد.
هوش و خلاقیت بازی کرویف، همهی بازیکنان میدان را تحت تاثیر قرار میداد. خاویر ماریاس نویسنده و روزنامهنگار اسپانیایی گفته بود، کرویف در زمین بازی چنان هوشی از خود نشان میدهد که حتا در دوران اوج از بازیکن خارقالعادهای چون گونتر نتزر دیده نشده است. بیهوده نبود که در آن دوره بازیکنانی چون کرویف، ریورا و نتزر را «انتلکتوئلهای فوتبال» مینامیدند.
تجسم فوتبال تام
نام کرویف با مفهوم «فوتبال تام» (توتال فوتبال) پیوند خورده است. این سیستمی بود که توسط جک رینولدز، مربی انگلیسی تیم آژاکس آمستردام در دههی پنجاه میلادی پایهریزی و سپس توسط رینوس میشل مربی بزرگ هلندی کامل شد. رینوس میشل بعدها در دههی ۷۰ میلادی این سیستم را در تیم ملی هلند نیز به کار گرفت. از ویژگیهای سیستم «فوتبال تام» این بود که هر بازیکنی پست معینی را ترک میکرد، بلافاصله بازیکنی دیگر آن پست را اشغال میکرد. هیچ بازیکنی مجبور نبود دائما در پست تعریف شدهی خود باقی بماند و شعاع عملیاتی خود را محدود سازد.
دراین سیستم همچنین به هنگام حمله، خط دفاعی به یاری مهاجمان میآمد و به هنگام دفاع برعکس مهاجمان عقب مینشستند و به مدافعان کمک میکردند. پیششرط تحقق این سیستم در زمین، قدرت فهم تاکتیکی همهی بازیکنان بود. تواناییهای فیزیکی و مهارتهای فردی بازیکنان نیز ضامن موفقیت این سیستم بود. همهی بازیکنان تیم ملی هلند، با تمرینهای مداوم و ممارست فراوان میآموختند به سرعت بیندیشند، حرکات بعدی یکدیگر را بخوانند و خلاءهای ایجاد شده در میدان را پر کنند.
یوهان کرویف چون گوهری بر تارک سیستم «فوتبال تام» میدرخشید. او در همه جای زمین ظاهر میشد تا ضربات کاری خود را به حریف وارد کند. پویایی و حرکات حیرتآور او تماما در خدمت «فوتبال تام» بود. بازیکنان هلندی خود را با حرکات کرویف و مسیر او در میدان تطبیق میدادند. بدینسان، هر نقطهی خالی تاکتیکی در هر لحظهای از نو اشغال میشد، ولی هر بار توسط بازیکنی دیگر. این شیوهی خلاق که انقلابی در فوتبال آن زمان بود، تیمهای مقابل را مبهوت و سردرگم میکرد.
کرویف در این سیستم، چون ماهی آزادانه در آب شنا میکرد؛ گویی این سیستم برای شکوفایی و نمایش استعدادهای او ساخته شده است. او به همه جای زمین سرمیکشید. گاهی عقب میرفت و توپی را از محوطهی جریمهی تیم خودی یا میانهی میدان میربود. گاهی به گوشهی راست یا چپ خط حمله میرفت. روش بازی او در آن دوره، به معنای واقعی سخن انقلابی در فوتبال ایجاد کرد. کرویف «فوتبال تام» را معنا میکرد.
یوهان کریف، مهرهی کلیدی رینوس میشل، سرمربی هلند در جام جهانی ۱۹۷۴
این سیستم در دههی ۷۰ میلادی زیباترین فوتبال را در جهان نمایش میداد. هلند که تا آن زمان تیمی گمنام بود و شاید بیشترین موفقیتاش این بود که گاهی بتواند بر همسایه و رقیب دیرین خود بلژیک غلبه کند، با این سیستم به تیمی درجهی یک و جهانی فرارویید. هلند با همین سیستم و با هنرنمایی یوهان کرویف، در مسابقات جام جهانی ۱۹۷۴ در آلمان، فوتبال زیبا و پرسرعت آمریکای لاتین را در سایه قرار داد و تیم ملی هلند تیمهای ملی برزیل و آرژانتین را با نتایج دو بر صفر و چهار بر صفر درهم کوبید.
هلند در بازی فینال در برابر آلمان کشور میزبان قرار گرفت که با ستارگانی چون بکنباوئر، فوگتس، شوارتسنبک و برایتنر استاد بازی تخریبی بود. دو بازیکن آلمانی وظیفه داشتند در همهی طول بازی چون سایه کرویف را تعقیب کنند. ولی در همان نخستین دقایق بازی، فرار تماشایی او چون گردبادی خط دفاعی آلمان را درهم پیچید و هیچ راهی برای مدافعان آلمانی باقی نگذاشت جز آنکه او را در محوطهی جریمه با خطا سرنگون کنند. این پنالتی تیم هلند را پیش انداخت ولی در پایان یک بازی نفسگیر تاکتیکی که به شطرنج روی چمن میماند، این کشور میزبان بود که جام جهانی را از آن خود کرد.
بکنباوئر پس از آن مسابقه گفته بود: «کرویف از من بهتر است، ولی من قهرمان جهان شدم». گونتر نتزر نیز بعدها دربارهی آن بازی تاریخی گفته بود، تیم ملی آلمان در مقایسه با هلند از نظر تاکتیکی خیلی عقبتر بود و در عصر غارنشینی بسر میبرد؛ از این رو ناچار بود این کمبود را با فضیلتهای آلمانی که دوندگی و جنگندگی و از خودگذشتگی است، جبران کند.
ولی یوهان کرویف که عاشق بازی زیبا و تهاجمی بود و یارگیری فشردهی آلمانیها باعث شده بود «فوتبال تام» شکوه و هماهنگی همیشگی خود را نداشته باشد، بهرغم آنکه ستارهی آن دوره از مسابقات شناخته شد، از آن بازی ابدا رضایت نداشت.
بر بام فوتبال اروپا
یوهان کرویف در سالهای ۱۹۷۱، ۱۹۷۳ و ۱۹۷۴ سه بار برندهی جایزهی توپ طلایی بهترین بازیکن سال اروپا شد. پس از او تنها دو بازیکن دیگر توانستند سه بار به این افتخار دست یابند: میشل پلاتینی و مارکو فانباستن. کرویف در ردهبندی بهترین بازیکنان قرن بیستم، پس از پله در جایگاه دوم قرار دارد.
کرویف در میان شگفتی همگان و در اوج قدرت خود در سال ۱۹۷۷ از تیم ملی هلند کنارهگیری کرد. یک سال پس از آن قرار بود تیم ملی هلند در مسابقات جام جهانی در آرژانتین شرکت کند. همهی تلاشها برای بازگرداندن کرویف به تیم ملی بینتیجه ماند. هیچ کس از علت واقعی تصمیم او برای کنارهگیری آگاه نبود. تنها در سال ۲۰۰۸ بود که کرویف در مصاحبهای اعلام کرد، اقدام ناموفق یک باند تبهکار برای گروگانگیری خانوادهی او، باعث شده بود که او در آن سال از شرکت در جام جهانی چشمپوشی کند.
یوهان کرویف به «سلطان بیتاج و تخت» عالم فوتبال شهرت دارد
هلند با همان سیستم خیرهکننده و فوتبال زیبای خود و البته این بار بدون کرویف بار دیگر در سال ۱۹۷۸ در آرژانتین به فینال مسابقات جام جهانی راه یافت، ولی این بار نیز با کمی بدشانسی، در برابر کشور میزبان ناکام ماند. ماریو کمپس ستارهی موبلند آرژانتینی در وقت اضافی بازی فینال، با درخشش خود رویای هلندیها را نابود کرد و حسرت قهرمانی جهان را بر دل آنان گذاشت.
یوهان کرویف بعدها در مقام مربی نشان داد که به فلسفهی فوتبال زیبا و تهاجمی همچنان عمیقا پایبند است. بعدها زمانی که او وظیفهی مربیگری تیم اسپانیایی بارسلونا را برعهده گرفت، در این تیم انقلابی برپا کرد. این تیم در زمان مربیگری کرویف در سطح باشگاههای اروپا، تهاجمیترین و زیباترین فوتبال را نمایش میداد. کرویف به بازیکنان خود گفته بود: «اینقدر اینطرف و آنطرف ندوید. فوتبال را با مغز بازی میکنند و نه فقط با پا». بسیاری از کارشناسان معتقدند که هنوز پس از گذشت سالها میتوان تاثیر یوهان کرویف را بر شیوهی بازی زیبا و تهاجمی بارسلونا مشاهده کرد.
فراموش نمیکنیم که در مسابقات جام جهانی ۲۰۱۰ در آفریقای جنوبی، با اینکه هلند به نتایج موفقیتآمیزی دست یافت و برای سومین بار نایب قهرمان جهان شد، روش بازی این تیم بارها مورد انتقاد یوهان کرویف قرار گرفت. آری، فوتبال برای یوهان کرویف یعنی فوتبال زیبا. او خواهان آن بود که این زیبایی آنچنان کمالیافته باشد که شانسی برای حریف باقی نگذارد. ولی تیم ملی هلند در آن دوره از مسابقات، از چنین ویژگیهایی فاصلهی بسیار داشت. کرویف دربارهی بازی فینال میان اسپانیا و هلند گفته بود: «این بازی، زشت و شلوغ و غیرمودبانه بود و هیچ ارتباطی به فوتبال نداشت».
کرویف معتقد بود که در میان بازیکنان بزرگ فوتبال، دو نوع استعداد متفاوت وجود دارد. نخست بازیکنانی که «تعیینکننده» هستند و به تنهایی میتوانند سرنوشت بازی را رقم بزنند. دوم بازیکنانی که «متعهدکننده» هستند و با فرهمندی خود تیم را یکپارچه میکنند.
اگر این تقسیمبندی کرویف را دربارهی پدیدههای استثنایی فوتبال بپذیریم، باید بگوییم که خود او در زمرهی نادر بازیکنان شماره ۱۰ است که این دو ویژگی را یکجا در خود گردآورده بود.
بهمن مهرداد
تحریریه: شهرام احدی
منبع:بخش فارسی سایت دویچه وله
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.