فرق خدای من با خدای آنها
من خدایی دارم،که در این نزدیکی استنه در آن بالاهامهربان، خوب، قشنگچهره اش نورانیستگاهگاهی سخنی می گوید،او مرا می فهمداو مرا می خواند،او مرا می خواهداو همه درد مرا می داند***یاد او ذکر من است،در غم و در شادیچون به غم می نگرم،آنزمان رقص کنان می خندمکه خدا یار من است،که خدا در همه جا یاد من استاو خدایست که همواره مرا می خواهد***دیگران می گویند :آن کسانی که به ظاهر بنده خوب خدایندبه من می گویند :مرد کافر شده ای!!و چه هشدار که از آتش دوزخ دادندباز هم می گویند :که خدا اینجا نیستو خدای آنها، غیر آنست که من می بینم،می دانمیک خدایی بی رحمغرق در خودخواهی،عاشق ظلم و ریا و همه خشم و عذابآن خدایست که آنها گویندبنده او باشیم***دیده را می بندمدر دلم می خندمزیر لب می گویم :پس خدا اینجا نیست
۱۳۸۹ اسفند ۹, دوشنبه
فرق خدای من با خدای آنها
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.